راگو کندری – قضیه یوگنی پریگوژین رئیس مزدوران گروه «واگنر» و رابطه پیچیده و مرموز او با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، روایتی گیرا در تاریخ و سیاست ارائه میدهد. این کاوش به پویاییهای ظریف پیرامون مرگ پریگوژین، رهبری پوتین و مسیر خود روسیه میپردازد و تأثیر متقابل بین سیاست، استراتژی، وفاداری و قدرت را آشکار میکند.
نقش یوگنی پریگوژین و پیشینهی او
این نقش اهمیت دوگانه دارد و نه تنها به پیشینه آشپزی یوگنی پریگوژین بلکه به سرمایهگذاری او در عرصه سیاست اشاره دارد. پریگوژین که اغلب «سرآشپز پوتین» نامیده میشد، به عنوان یک چهره برجسته در دنیای تجارت ظاهر میشود و دارای مجموعه متنوعی از غذا، رسانه و خدمات امنیتی است. صعود او در حوزه آشپزی آغاز شد و در نهایت او را به راهروهای قدرت روسیه سوق داد، جایی که مورد توجه ویژه ولادیمیر پوتین قرار گرفت. با این حال، فقدان زیرکی سیاسی پریگوژین زمانی ظاهر شد که اقدامات او توجه و بررسی بینالمللی را برانگیخت.
ارتباط پریگوژین با گروه واگنر، یک شرکت نظامی خصوصی، جاهطلبی او را برای فراتر رفتن از مشاغل سنتی آشکار میکند. مشارکت این گروه در مناطق درگیری، مانند سوریه و اوکراین، انتقادهایی را در سراسر جهان برانگیخت. ناتوانی پریگوژین در بررسی پیامدهای سیاسی اقداماتش، سادهلوحی خاصی را آشکار کرد و ماهیت پیچیده چشمانداز سیاسی را که او به دنبال آن بود، نشان داد.
باله روسی پوتین و واگنر
تصاویر «باله روسی بین پوتین و واگنر» منظرهای را تداعی میکند که به دقت طراحی شده و هر حرکت آن مملو از نماد و اهمیت است. این تصویر پوتین و گروه واگنر را به عنوان دو موجودی نشان میدهد که بطور پیچیده در رقصی در هم تنیده شدهاند که با پویایی قدرت، مانورهای استراتژیک و وفاداری تزلزلناپذیر مشخص میشود.
پوتین، یک استراتژیست سیاسی با تجربه، رهبری روسیه را برای مدت طولانی حفظ کرده است. پیمایش ماهرانه او در سیاست جهانی هم تحسین و هم انتقاد برانگیخته است. همکاری با پریگوژین و گروه واگنر بیانگر تمایل پوتین برای استفاده از عناصر نامتعارف در تعقیب اهدافش است. این ارکستراسیون استراتژیک که یادآور طراحی رقص باله است، شامل انتخابهای حساب شده و ارزیابی خطرات است.
برعکس، وفاداری قاطعانه گروه واگنر به یکدیگر و به «سرآشپز» خود پیچیدگیهایی را در روایت ایجاد میکند. مفهوم وفاداری در سیاست چند وجهی است که تحت تأثیر عواملی مانند سود شخصی، همسویی ایدئولوژیک و ملاحظات عملگرایانه است. وفاداری که توسط گروه واگنر نسبت به رهبرشان نشان داده شد، لایهای از دسیسه را به چشمانداز وسیعتر سیاست روسیه وارد میکند، به ویژه که انسجام این گروه پس از مرگ پریگوژین حیاتیتر میشود.
آینده نامشخص: رهبری پوتین و سرنوشت روسیه
در یک عرصه سیاسی که همیشه در حال تحول است، رهبران باید از موانع و عدم قطعیتهای احتمالی عبور کنند؛ چالشی که خود پوتین با آن مواجه است. حدس و گمانها در مورد آینده رهبری کرملین، با پتانسیل برای جانشینی رهبران، بازتاب ماهیت زودگذر قدرت سیاسی است. رژیمها میتوانند شکننده و مستعد فشارهای داخلی و خارجی باشند. چشمانداز تغییر در ساختار رهبری روسیه به پتانسیل تغییراتی که توسط نیروهای مختلف سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی کانالیزه میشود، اشاره میکند.
پیشبینی محتمل : خروج پوتین و تکه تکه شدن روسیه
این ادعای جسورانه مبنی بر اینکه «پوتین در آخرخط پایان است»، عدم قطعیت ذاتی پیشبینیهای سیاسی را در بر میگیرد. اگرچه پوتین چالشهای متعددی را پشت سر گذاشته، اما پیشبینی دقیق پایان یک حرفه سیاسی همچنان بسیار پیچیده است. با این حال، این پیشبینی با موضوع گستردهتر دگرگونی و گذار در سیاست روسیه همخوانی دارد.
دیدگاه اوکراین برای پس گرفتن کریمه و تفکر در مورد تجزیه روسیه به سرزمینهای کوچکتر، رویدادهای تاریخی و تنشهای ژئوپلیتیک را تداعی میکند. اشاره به ۲۶ دسامبر ۱۹۹۱ و انحلال اتحاد جماهیر شوروی، شباهتهایی بین لحظات تاریخی و گمانهزنیهای معاصر ایجاد میکند. این تصور که مرگ پریگوژین میتواند سرنوشتی مشابه برای روسیه داشته باشد، سؤالاتی را در مورد علیت و تأثیر متقابل عوامل مختلف ایجاد میکند.
یک تحلیل ظریف
باله پیچیده بین پوتین و گروه واگنر نمونهای از آمیختگی تاریخ، سیاست و تعداد بیشماری از رشتههای دیگر است. این روایت پیچیدگی پویایی قدرت، وفاداری و مانور سیاسی را در بر میگیرد. تبدیل پریگوژین از یک کارآفرین آشپزی به یک بازیگر سیاسی به عنوان یک داستان هشداردهنده در مورد همگرایی جاهطلبیهای تجاری و تلاشهای سیاسی عمل میکند.
به تصویر کشیدن پوتین و گروه واگنر به عنوان شرکتکنندگان در یک باله بر ماهیت محاسبه شده استراتژی سیاسی تأکید میکند، جایی که وفاداریها پرورش مییابد و تصمیمات با تفکر دقیق اتخاذ میشود. ابهاماتی که آینده پوتین و مسیر بالقوه روسیه را در بر میگیرد، ماهیت همیشه در حال تحول سیاست جهانی را نشان میدهد.
در حالی که پیشبینیهای مربوط به نتایج سیاسی ذاتاً حدس و گمان هستند، اما آنها دریچهای را نیز به دلهرهها و دیدگاههای افرادی که این رویدادها را مشاهده میکنند ارائه میدهند. در نهایت، روایت باله روسی بین پوتین و گروه واگنر به عنوان یادآوری تکاندهنده از مراودات پیچیده بین آرزوهای انسانی، پویایی قدرت، و مسیر اجتنابناپذیر تاریخ است.
آنچه در پیش نهفته است
وفاداری و رفاقت در گروه واگنر باعث تفکر در مورد آینده میشود: آیا دوره تصدی پوتین واقعاً میتواند به پایان خود نزدیک شود؟ این حدس و گمان چشم انداز یکسری از رهبران را افزایش میدهد که در کرملین برای مدتی کوتاه میآیند و میروند و یک دوره گذار را آغاز میکنند. با ترسیم موازی با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۲۶ دسامبر ۱۹۹۱، این روایت نشان میدهد که مرگ پریگوژین بطور بالقوه میتواند نشاندهنده دگرگونی قابل مقایسه برای فدراسیون روسیه باشد و چشمانداز روزی را میتوان تصور کرد که اوکراین کریمه را از روسیه پس میگیرد.
در قلمرو سیاست و تاریخ، این روایت به عنوان شاهدی بر پیچیدگی تعاملات انسانی و سرنوشت درهم تنیده ملتها است. همانطور که باله استعاری بین پوتین، و گروه واگنر ادامه دارد، گامهای پیچیده قدرت و نفوذ همچنان آینده روسیه را در صحنه جهانی شکل میدهد.
مطمئناً این احتمال وجود دارد که حمله پوتین به اوکراین یک اشتباه محاسباتی باشد که میتواند منجر به تکه تکه شدن روسیه شود. این جنگ هم از نظر جانی و هم از نظر منابع مالی برای روسیه گران تمام شده است. همچنین به اعتبار روسیه در صحنه جهانی لطمه زده. اگر جنگ ادامه یابد یا تشدید شود، میتواند به ناآرامی و بیثباتی بیشتر در داخل روسیه منجر شود.
در حال حاضر نشانههایی از مخالفت در داخل روسیه وجود دارد. برخی از روسها به جنگ اعتراض کردهاند و گزارشهایی مبنی بر فرار از ارتش وجود دارد. اگر جنگ ادامه پیدا کند، ممکن است این اعتراضات و مخالفتها بیشتر شود. در بدترین سناریو، این میتواند به یک انقلاب یا جنگ داخلی در روسیه منجر شود.
البته این احتمال نیز وجود دارد که پوتین بتواند توفان را پشت سر بگذارد و قدرت خود را حفظ کند. با این حال، حمله به اوکراین مطمئناً موقعیت او را متزلزلتر کرده است. چند ماه آینده برای تعیین سرنوشت پوتین و آینده روسیه حیاتی خواهد بود.
عواملی که میتواند در تجزیه روسیه نقش داشته باشد
تحریمهای اقتصادی: تحریمهای اقتصادی اعمال شده بر روسیه از سوی غرب تاثیر قابل توجهی بر اقتصاد روسیه داشته است. روبل نیمیاز ارزش خود را از دست داده و تورم در حال افزایش است. این میتواند به نارضایتی گسترده در میان مردم روسیه منجر شود که میتواند به ناآرامی و بی ثباتی دامن بزند.
تلفات نظامی: ارتش روسیه متحمل خسارات سنگینی در اوکراین شده است. بر اساس برآوردهای اوکراینی، روسیه بیش از ۳۰۰۰۰ سرباز را از دست داده است. این میتواند منجر به از دست دادن روحیه در میان ارتش روسیه شود که میتواند حفظ کنترل را برای پوتین دشوارتر کند.
مخالفت در داخل روسیه: در حال حاضر در داخل روسیه مخالفتهایی علیه جنگ وجود دارد. در صورت طولانی شدن یا تشدید جنگ، این ممکن است افزایش یابد. اگر مردم روسیه متقاعد شوند که جنگ یک اشتباه است، میتوانند علیه پوتین وارد صحنه شوند.
مداخله خارجی: در صورت ادامه جنگ، احتمال دخالت سایر کشورها وجود دارد. این میتواند منجر به درگیری گستردهتر شود که میتواند روسیه را بیشتر بیثبات میکند.
صرف نظر از اینکه مقدار پولی که روسیه باید برای خسارات جنگ بپردازد، خود میتواند باعث ورشکستگی اقتصادی، فروپاشی و تکه تکه شدن روسیه شود.
زمان آن فرا رسیده است که بررسی کنیم آیا حمله به اوکراین منجر به تجزیه روسیه خواهد شد یا نه. در هر صورت، جنگ مطمئناً موقعیت پوتین را متزلزلتر کرده است. چند ماه آینده برای تعیین سرنوشت پوتین و آینده روسیه حیاتی خواهد بود.
درواقع حمله به اوکراین رولت روسی پوتین بود، جایی که او تنها بازیکن است و گلوله بعدی ممکن است آخرین گلوله برای وی و آغاز تکه تکه شدن روسیه باشد.
*را گو کندری مسائل استراتژی سیاسی و امنیتی را در «شهوند» که مؤسس و گرداننده آنست پیگیری میکند.
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.