پرنسس نور در گفتگو با «بنیاد خانواده رادرمن»: حق مردم ایران است که خودشان انتخاب کنند چه کسی بر کشورشان حکومت کند

- «برای مردمانی که هیچ آشنایی با ایران ندارند، بسیار مهم است که بدانند از این حکومت باید تنها به عنوان اشغالگر نام برد. آنها نه نماینده مردم ایران بلکه نماینده بنیادگرایی اسلامی هستند که خواهان صدور و تحمیل و تکثیر آن در داخل و خارج هستند.»
- «من می‌خواهم به آمریکایی‌ها بگویم که اگر گمان می‌کنید که دست رژیم ایران به شما نخواهد رسید، اشتباه می‌کنید و بهتر است دوباره فکر کنید؛ اگر اوضاع به همین شکل ادامه پیدا کند و هیچ حمایتی از مردم ایران برای دستیابی به آزادی که از آنها گرفته شده صورت نگیرد، آنگاه این تنها مشکل مردم ایران نخواهد بود و روزی درِ خانه شما را نیز خواهد زد.»
- «من دلم می‌خواهد مردم ایران از آزادی و استقلالی که من از آن برخوردار هستم، برخوردار باشند. فکر می‌کنم هیچکس به اندازه آنان از این حق و شایستگی برخوردار نیست. بعد از آنهمه سختی‌ها و رشادت‌هایی که زنان ایران از خود نشان دادند حق آنهاست که شاهد روزی باشند که انتخابات آزاد در ایران برگزار شده و مردم خودشان انتخاب کنند چه کسی بر کشورشان حکومت کند؛ حکومتی که به درستی نماینده آنها بوده و برای آنها کار ‌کند.»
- «همه ما برابر به دنیا آمده‌ایم و برای ساختن دنیایی تلاش می‌کنیم که همه در آن از کرامت و فرصت برابر برخوردارند. ایجاد دنیایی که عدالت بر آن حکمفرما باشد بسیار حائز اهمیت است و از آن مهمتر اینکه این کار شدنی است... دنیا به مردمانی احتیاج دارد که سعی دارند تعریف جدیدی از موفقیت را که شامل مشارکت افراد، کرامت و عدالت انسانی است ارائه بدهند. برای بازتعریف موفقیت به کسانی که از شهامت سازگاری اجتماعی و شنیدن صداهای ناشنیده برخوردارند احتیاج داریم.»
- «من سعی دارم فریاد مردم تحت سرکوب ایران را به گوش جهانیان برسانم. خوشبختانه مردم آنچه را به اشتراک می‌گذارم می‌بینند و من تنها از آن به عنوان ابزاری برای انعکاس شجاعت کسانی استفاده می‌کنم که همچنان در مقابل اسلحه و در برابر رژیم ایران که مرتب به سرکوب و خاموش کردن صدای آنان ادامه می‌دهد، در حال مبارزه هستند.»

سه شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۳ برابر با ۰۱ اکتبر ۲۰۲۴


«بنیاد خانواده رادرمن» به عنوان یک نهاد خصوصی در سال ۲۰۰۲ در شهر بوستون ایالت  ماساچوست ایالات متحده تاسیس شد. فعالیت این بنیاد که عمدتا در آمریکا و اسرائیل جریان دارد در حوزه‌های بشردوستانه مانند پشتیبانی از افراد دارای معلولیت و تقویت حضور آنها در جامعه و همچنین تحکیم روابط اسرائیل و آمریکا و جامعه‌ی یهودیان ایالات متحده است. جی رادرمن ریاست این بنیاد و همسرش شیرا مدیریت اجرایی آن را بر عهده دارند.

پرنسس نور در گفتگو با «بنیاد خانواده رادرمن» / ۱ اکتبر ۲۰۲۴

جی رادرمن به تازگی در کانال یوتیوب این بنیاد به گفتگو با پرنسس نور پهلوی فرزند ارشد شاهزاده رضا پهلوی پرداخت که سه‌شنبه ۱۰ مهرماه (یکم اکتبر ۲۰۲۴) پخش شد. «بنیاد رادرمن» در همین ارتباط نوشته است که پرنسس نور پهلوی با الهام از میراث پدربزرگ خود به همراه مادربزرگش، شهبانو فرح، از همان دوران کودکی با مسئولیت‌ها و وظایف مدنی آشنا شد و تصمیم گرفت از موقعیت ویژه‌ای که دارد استفاده کند تا صدایی جهت تغییرات مترقی برای مردم ایران باشد.

پرنسس نور در این گفتگو از مسیر متمایز خود برای تداوم میراث خانواده‌اش با حمایت از استقرار یک ایران دموکراتیک صحبت می‌کند. وی همچنین از مبارزات و مقاومت زنان ایران و پشتیبانی خود از برابری جنسیتی و ضرورت دسترسی بهتر زنان به مراقبت‌های بهداشتی سخن می‌گوید.

متن فارسی این گفتگو را که توسط کیهان لندن ترجمه شده در ادامه می‌خوانید.

-پدر شما به عنوان ولیعهد نماد و حامی دموکراسی برای ایران و ایرانیانی است که در داخل و خارج کشور زندگی می‌کنند. در طول زندگی‌ از کودکی چه چیزهایی درباره پدر بزرگتان، شاهنشاه، شنیدید و یاد گرفتید؟

-من بیش از آنکه درباره کارهایی که انجام داد شنیده باشم، درباره اینکه او چه شخصیتی بوده شنیده‌ام. به من گفته می‌شد که فردی بود که آرام و ملایم صحبت می‌کرد، همسرش را بسیار دوست داشت، سگ‌هایش را دوست داشت، فرزندانش رو دوست داشت، معده حساسی داشت، کم‌توقع بود، از درون رنج می‌کشید و نسبت به افکار و احساسات مردم‌اش حساس بود. چیزهای زیادی شنیدم. یک معلم در دوران دبیرستان داشتم که از مقامات دولت کارتر بود و روزی را به خاطر دارم که در کلاس حرفی را شنیده بودم که وقتی به خانه برگشتم و از مادربزرگم سوال کردم، او که خیلی سریع واکنش نشان نمی‌دهد و من هرگز ندیده‌ام که در یک گفتگو بهم بریزد و خشمگین شود،  همه چیز را با جزئیات درباره برداشت‌های نادرست موجود در آمریکا در مورد اتفاقاتی که در آن زمان رخ داده بود، و نقش آمریکا در انقلاب و عذرخواهی برخی مقامات دولت کارتر به دلیل پشت کردن به شاهنشاه آنهم وقتی که بیش از هر زمان دیگری به آنها احتیاج داشته است برایم توضیح داد.

پرنسس نور در گفتگو با «بنیاد خانواده رادرمن» / ۱ اکتبر ۲۰۲۴

فکر می‌کنم که آن گفتگو که طی آن درباره اقداماتی که او برای کشور ایران و مردم خود، در آن دوران، برای خانواده‌ها، برای محیط زیست، برای بهبود اوضاع اقتصادی، و برای دورنمای کشوری انجام داد که تنها به نفت و سوخت‌های فسیلی متکی نباشد بلکه به حفاظت از آنها به عنوان منابعی ارزشمند بپردازد که مردم را از روستاها به شهرها آورده و دسترسی آنها به آموزش را توسعه بخشیده، افراد را به خارج کشور اعزام کرده تا به منابع و دانش کشورهای دیگر دسترسی پیدا کنند و آن را به کشور انتقال دهند. واقعا تلاش بسیاری داشت که ایران را در تمدن جهانی ادغام کند و پلی بین ایران و جهان بزند. به نظر من اگر او این روزها را می‌دید، اینکه ایران به روزی گرفتار شده که در مغایرت کامل با چشم‌انداز و برنامه‌هایی است که او در ذهن خود داشت، مأیوس می‌شد. خب، حکومتی است که دلت نمی‌خواهد پاسپورت آن را داشته باشی؛ حکومتی که از آن می‌ترسی؛ حکومتی که مردم خود را با گلوله می‌کُشد؛ دسترسی به اینترنت را قطع کرده و مانع از هر آنچیزی می‌شود که در راستای ایدئولوژی سختگیرانه‌ی آن نیست.

پدر بزرگ من می‌خواست که صدای اقلیت‌ها شنیده شود، نسبت به یهودیان و سایر مذاهب بسیار روادار بود و با آغوش باز از تمام کسانی که در دولت، در پیشبرد موسسات آموزشی و کسب و کارها حرفی برای گفتن داشتند استقبال می‌کرد. و به عقیده من اگر قوانینی را که امروز اجرا می‌شوند و زندگی  مردم را در داخل ایران برای زنان، برای اقلیت‌های مذهبی و جنسیتی می‌دید یکبار دیگر می‌مُرد.

-می‌خواهم راجع به مادربزرگتان شهبانو فرح پهلوی سوال کنم. از تاثیری که او بر شما به لحاظ مُد و یا همچنین حمایت از مردم ایران داشته. اینهمه در دوران نوجوانی چه پیامی به شما می‌داد؟

-او یک فرد بسیار خاص است. به گمانم پیامی که او برای من در دوران نوجوانی‌ام داشته این بوده که اطمینان حاصل کند که من فرهنگ ایران را به درستی یاد گرفته‌ام و آنچه مردمان ایران در حقیقت هستند، مهمان‌نوازی، هوش، هنر و آموزش  آنان و حقیقت مردمان را در زمانی که آنجا بوده و هنوز هم در جریان است، غنا و گرمای این فرهنگ را به درستی درک کرده‌ام. فراتر اینکه یاد گرفتم که با تمام موجودات زنده از درخت بگیر تا حیوانات با مهربانی و احترام برخورد کنم و هرگز به مادیّات اهمیت ندهم. فکر می‌کنم این ویژگی ناشی از خروج او از ایران با همان لباس‌های جین و آلبوم عکس‌هایش بوده و او را به سمتی سوق داده که هرگز درباره آنچه از آن برخوردار بوده صحبت نمی‌کند. او در زمان حال زندگی می‌کند و قدردان خانواده خود و عشق و علاقه به مردمانی است که هنوز هم از داخل ایران با او در ارتباط هستند و به او عشق می‌ورزند. وقتی به او نگاه می‌کنم، آنچه از او یاد می‌گیرم وقار و صبوری او در مواجهه با از دست دادن غیرقابل تحمل کشورش است؛  و بعد از آن، از دست دادن همسر و بعدها خودکشی دو تن از فرزندانش. من فکر می‌کنم جانمایه خانواده من خدمت به هموطنانشان است که فراتر از رنج شخصی است که یک فرد می‌تواند در زمان‌هایی با آن مواجه شود و نیز هدفی بزرگتر که برای آن می‌جنگند. به نظرم مادر ایران بودن او را از سختی‌هایی که در زندگی شخصی‌اش با آنها روبرو شده عبور داده و من او را درک می‌کنم. مایه‌ی افتخار است که در این موقعیتی که قرار داریم به  دیگران کمک کنیم و موجب تغییر شویم. و این چیزیست که او برای رسیدن به آن تلاش کرده است.

-شخصیت زیبایی به نظر می‌رسد.  می‌خواهم درباره رژیم حاکم بر ایران صحبت کنم. برداشت شما از آنها چیست؟ و به نظرتان هدف‌شان چیست؟ من انقلاب را به خاطر می‌آورم و می‌دانم که ایران کشور نسبتا مدرنی بود و چشم‌انداز مدرنی داشت و مردمانی که شاد بودند. ولی امروز شاهد رژیم جمهوری اسلامی هستیم که نه تنها سرکوبگر است بلکه در کار گسترش تروریسم نیز بوده و مشکلاتی را در منطقه و جهان به وجود آورده. من پستی را که به اشتراک گذاشته بودید دیدم که در آن اشاره شده که مردم ایران را برابر با جمهوری اسلامی ندانیم. در اینباره بیشتر صحبت می‌کنید؟

-ابتدا می‌خواهم بدانید که برای مردمانی که هیچ آشنایی با ایران ندارند، بسیار مهم است که بدانند از این حکومت باید تنها به عنوان اشغالگر نام برد. آنها نه نماینده مردم ایران بلکه نماینده بنیادگرایی اسلامی هستند که خواهان صدور و تحمیل و تکثیر آن در داخل و خارج هستند و همانگونه که از ویدئوهای منتشر شده از ملایان در داخل ایران می‌بینید دائم در حال موعظه هستند. آنها معتقدند که ارزش‌های غربی ما دشمنی است که آنها را تهدید می‌کند. مذاکره کشورهای غربی با آنها، به آنها به عنوان نمایندگان مردم ایران مشروعیت می‌بخشد و این مشروعیت سیلی محکمی است بر صورت کسانی که در راه مبارزه با آنان هر روز زندگی خود را به خطر می‌اندازند. از طرفی سوء تفاهم شدیدی در اینجا وجود دارد مبنی بر اینکه این حکومت در نتیجه انتخابات آزاد تأسیس شده. این به ظاهر انتخابات تحت کنترل شدید آخوندهای رادیکال اسلامگرا و رهبر جمهوری اسلامی برگزار می‌شود که از سال ۱۹۷۹ به واسطه پروپاگاندا و سرکوب خونین مردم از قدرت مطلق برخوردار شده است. انتخابات در ایران هرگز آزاد و دموکراتیک نبوده. تنها افراد منتخب رژیم که بتوانند منافع طبقه حاکم را تضمین کند می‌توانند در این انتخابات پیروز شوند و کنترل و افسار آنها در دست رهبر جمهوری اسلامی است.

اولویت‌های رژیم حاکم بر ایران نه رفاه مردم بلکه حفظ ایدئولوژی و قدرت سیاسی است. تمام شواهد و قرائن به خوبی اثبات می‌کنند که جیب‌هایشان را برای حمایت از تروریسم پر می‌کنند در حالی که مردمان خودشان در فقر بسر می‌برند. آنها دشمن هرگونه فرد آزادیخواهی بوده و بنابراین زمانی که می‌بینیم یک تعدادی رفتار آنها را توجیه کرده و یا اقدامات آنان را به منابع دیگری نسبت می‌دهند از آنها می‌خواهم بیشتر تحقیق کنند و به سخنرانی‌هایی گوش بدهند که طی آن مردمان را علیه غرب شورانده و همه ویرانی‌هایی را ببینند که به واسطه نیروهای نیابتی بر سر ما آورده‌اند.

آنها سر اختاپوس هستند و سازمان‌هایی همچون حماس بازوهای آنانند و من می‌خواهم به آمریکایی‌ها بگویم که اگر گمان می‌کنید که دست رژیم ایران به شما نخواهد رسید، اشتباه می‌کنید و بهتر است دوباره فکر کنید؛ اگر اوضاع به همین شکل ادامه پیدا کند و هیچ حمایتی از مردم ایران برای دستیابی به آزادی که از آنها گرفته شده صورت نگیرد، آنگاه این تنها مشکل مردم ایران نخواهد بود و روزی درِ خانه شما را نیز خواهد زد زیرا آنها آمریکا را «شیطان» خطاب کرده و از هیچ کاری علیه شما فروگذار نخواهند کرد. این اقدامات از اسرائیل شروع شده و به زودی در اینجا نیز شاهد آن خواهیم بود. چیزی که همین الان هم در محیط‌های دانشگاهی و در دستکاری در انتخابات آغاز شده و با نزدیک شدن جمهوری اسلامی به سلاح اتمی آنها گستاخ‌تر هم می‌شوند.

-درباره زندگی مردم ایران تحت جمهوری اسلامی صحبت کنیم. ویدئوهای بسیاری از تظاهرات دیده‌ام. شاهد عشق مردم به یکدیگر در زمان اعتراضات بودیم که بدون حجاب در خیابان راه می‌رفتند و همدیگر را در آغوش گرفته و به همدیگر هدیه می‌دادند و به یکدیگر لبخند می‌زنند. ویدئویی را خودتان منتشر کردید که در آن یک مرد مغازه‌دار می‌رقصید و رقص او در تمام ایران وایرال  شد. کمی از مردم ایران و سبک زندگی آنها بگویید.

-از آنجا که آنها در حکومتی زندگی می‌کنند که شیفته قدرت و توسعه بنیادگرایی اسلامی است تا توسعه کشور و مردمان خودش، با مشکلات اقتصادی سنگین و سرکوب‌های اجتماعی روبرو هستند. ضروریات روزانه از قبیل نان و تخم مرغ برای بسیاری از ایرانیان تبدیل به کالای لوکس شده که ناشی از تورم غیرقابل کنترل است و پول ملی ارزش خودش را از دست داده؛ زیرساخت‌های انرژی و سیستم آبرسانی که زمان تأسیس آنها به دوران پدربزرگم و پدرش برمی‌گردد، بسیار از کارافتاده و قدیمی شده که منجر به قطع مکرر برق و کمبود آب می‌شود که درباره آنها در صفحه اینستاگرامم نوشته‌ام. اغلب ویدئوهایی از مردم دریافت می‌کنم به دلیل قطع برق در گرما و وسط روز  که به باید کسب و کار خود ادامه بدهند. چیزی که پدربزرگم خیلی به آن اهمیت می‌داد و رژیمی که پدربزرگم را از کشور بیرون راند کوچکترین اهمیتی به آن نمی‌دهد، محیط زیست است. ایرانیان اغلب به شوخی می‌گویند که این رژیم کم‌کم پول اکسیژن را هم از آنها خواهد گرفت و اکنون بعد از دهه‌ها غفلت از آلودگی شدید، بسیاری از شهرها هوایی به شدت آلوده و سمی دارند.  دیدن مشکلاتی که بر دوش مردم ایران است و فراتر از آن سوء مدیریت منابع مالی برای من بسیار دردناک است. وضعیت اجتماعی بسیار وخیم است. آمار اعدام در ایران بسیار بالاست و به دنبال اعتراضات سال ۲۰۲۲ پس از قتل مهسا امینی این آمار بیشتر شده.

در جمهوری اسلامی اقلیت‌های مذهبی و قومی بیشتر سرکوب می‌شوند و بالاترین نرخ اعدام کودکان در جهان را دارد. در صورتی که از دین اسلام برگردید هم با مجازات زندان و یا حتی مرگ روبرو می‌شوید. دسترسی به منابع آموزشی ناکافی است، زن و مرد نمی‌توانند خارج از چارچوب ازدواج در محیط عمومی با همدیگر باشند، و یا حتی علاقه به سگ نیز آنها را خشمگین کرده و سگ‌ها توسط مأموران رژیم جمع‌آوری و کشته می‌شوند. هرکسی که در مغایرت و مخالفت با رژیم سخنی بگوید در معرض سرکوب وحشیانه قرار می‌گیرد و زندان اوین در حال حاضر پر از افراد روشنفکر، شجاع و آگاه است. آنها از حق دفاع حداقلی برخوردار نبوده و حتی وکلای زندانیان سیاسی و خانواده‌هایی که پیگیر اوضاع عزیزان خود هستند نیز زندانی می‌شوند و رژیم این اقدامات را در مصونیت کامل انجام می‌دهد و از آنجا که غرب در موضع ضعف در برابر جمهوری اسلامی قرار داشته و به آنها باج می‌دهد، آنها با گستاخی بیشتری به اقدامات خود ادامه می‌دهند.

-وضعیت وحشتناکی است. درباره وضعیت زندانیان در زمان پدربزرگتان بگویید.

-به سختی می‌توان گفت که آزادی وجود نداشت. مادربزرگ من نخستین زن نایب‌السلطنه بوده که به او امکان جانشینی پادشاه را تا هنگام رسیدن ولیعهد به سن قانونی می‌داد که در زمان خود بسیار پیشرو بود. قانون حمایت از خانواده‌ای که هنوز برخی از کشورهای غربی فاقد آن هستند در آن زمان در ایران به تصویب رسید و اجرا می‌شد که شامل مراقبت‌های بارداری، پیشگیری از بارداری و سرپرستی کودکان می‌شد. پدر بزرگم چند همسری را ممنوع کرد و حق طلاق به زنان داد و حق حضانت فرزندان را تا زمانی که به سن ازدواج برسند  به مادران نیز داد. حجاب اجباری توسط پدر پدربزرگم لغو شد و او بود که به زنان حق پوشش اختیاری داد و بسیاری از آزادی‌های دیگری را که در اینجا از آنها برخورداریم به مردم داد اما جمهوری اسلامی تک به تک آنها را با انقلاب ۱۹۷۹ از آنها گرفت.

زنان نخستین قربانیان این انقلاب بودند که قبلا راجع به آنها صحبت کردیم. هدف پدربزرگم این بود که درهای ایران را به سوی جهان باز کند و از پیشرفت مردم خود همراستا با سایر مردم جهان اطمینان پیدا کرده و نقش فعالی در اقتصاد جهانی داشته باشند.

در ارتباط با وضعیت زنان، این موضوع همیشه قبل از اعتراضاتی که در پی کشته شدن مهسا امینی رخ داد برای من سوال بوده. ایران در شاخص شکاف جنسیتی جهانی در رده ۱۴۳ از ۱۴۶ کشور جهان قرار دارد. زنان در ایران از حمایت قانونی در برابر خشونت‌های جنسیتی برخوردار نیستند، شهادت آنها در دادگاه نصف مردان است و نیمی از ارث به آنها تعلق گرفته و سن ازدواج از فکر می‌کنم ۱۵-۱۸ سال پیش از انقلاب به ۹ سال رسیده و بعدها به ۱۳ سال افزایش پیدا کرد اما کماکان ازدواج در سنین پایین با اجازه پدر یا به حکم دادگاه امکان‌پذیر است. فکر می‌کنم علت اینکه از ۹ به ۱۳ سال افزایش پیدا کرد این بوده که دختر ۹ ساله امکان بارداری ندارد.

زنان بدون اجازه همسران یا سرپرست‌های مرد خود اجازه خروج از کشور یا داشتن پاسپورت را نداشته و حق طلاق با مردان بوده و زنان با موانع بسیاری برای طلاق مواجه هستند و در محیط کار و کلاس‌های درسی و محیط‌های عمومی از مردان تفکیک می‌شوند. اجازه تحصیل در برخی رشته‌ها را ندارند، امکان فعالیت در برخی مشاغل را ندارند چون به عقیده‌ی رژیم شایسته زنان نیست! زنان از حضور در رویدادهای ورزشی و استادیوم‌ها منع می‌شوند؛ اجازه موتورسواری و حتی آواز خواندن در محیط عمومی ندارند و در برابر قتل‌های ناموسی از هیچ حمایتی برخوردار نیستند و فردی که مرتکب جنایت شده مشمول مجازات سبک می‌شود.  خشونت‌های جنسیتی بسیار فراگیر است. فرد متجاوز هم معمولا به مجازات ناچیزی محکوم می‌شود و تعرض و تجاوز به ابزار سرکوب علیه زنان معترض تبدیل شده و دائما در معرض مزاحمت‌های گشت ارشاد قرار دارند. رژیم به اقدامات خود در راستای ایجاد رعب و وحشت ادامه داده که می‌توان به مسمومیت دختران در مدارس، تیراندازی به معترضین و کور کردن آنها اشاره کرد. زنان در میان اقلیت‌های مذهبی با  تبعیض مضاعف روبرو هستند که شامل محرومیت از حق تحصیل و اشتغال نیز می‌شود. بنابراین وضعیت زنان در ایران به مراتب وحشتناک‌تر است. زنان در اعتراضات اخیر نشان دادند که دیگر نمی‌خواهند سکوت کنند. آنها با رژیمی می‌جنگند که سعی دارد هویت و استقلال آنها را از آنان بگیرد و لازم است که جهان به وضعیت وخیم آنان پی برده و از خواسته‌های آنها حمایت کند.

-ما قبلا در ارتباط با تبعیض جنسیتی در جمهوری اسلامی حتی در عرصه سلامت صحبت کرده بودیم. شما دیدگاه‌های روشنی در این زمینه داشتید و مادر شما نیز در ارتباط با موضوع سلامت و تجربه خودش در مورد سرطان پستان صحبت کرده. کمی در اینباره حرف بزنیم…

-مادر من علاقه‌ای به صحبت درباره موضوعات شخصی خود ندارد. ما جزو افرادی نیستیم که به راحتی راجع به زندگی شخصی خودمان جلوی تلویزیون صحبت کنیم و به اشتراک گذاشتن جنبه‌های مختلف زندگی روزمره برای ما آسان نیست. بنابراین تصمیم او در آن زمان در به اشتراک گذاردن تجربه خود از بیماری‌اش و روند درمان آن بسیار ترسناک بود. به واسطه صحبت با زنان در ایران و برقراری ارتباط با برخی منابع و پزشکانی که سعی در درمان افراد و آگاهی‌رسانی داشتند، اطلاعات بسیاری در این زمینه از وضعیت سلامت در ایران و دسترسی زنان به امکانات درمانی داشت و همین امر او را به صحبت در این زمینه واداشت و سعی کرد با به اشتراک گذاشتن تجربه و چالش‌های خود دریچه‌ای به سوی برداشتن تابوهای موجود در ارتباط با سلامت زنان در ایران باز کند و امیدوار بود که بتواند به زنان شهامت بیشتری برای صحبت کردن در این موارد و آگاه‌سازی بسیاری از مردم که در زندگی خود با این موضوع مواجه هستند بدهد و امکان سرمایه‌گذاری در امور درمان به ویژه در مناطق روستایی را فراهم کند. چیزی که از اولویت برخوردار است ولی همانگونه که گفتم حکومت بیشتر به فکر پر کردن جیب خود و تأمین منافع خود در راستای گسترش اسلامگرایی بنیادی از طریق تروریسم است. بنابراین دسترسی نداشتن به زیرساختار و نیز عدم فرهنگ‌سازی درست در مناطقی که صحبت درباره بدن زنان همچنان تابو است بسیار قابل توجه است. در رسانه‌های ایران زن به عنوان ابزار زاد و ولد تصویر شده و صحبت در این موارد را نوعی مایه شرم می‌دانند. این همانچیزیست که مادرم خواستار تغییر آن بود. او می‌خواست که مردم از بیان این موضوع خجالت نکشند زیرا همانطور که می‌دانید بیماری سرطان پستان قابل پیشگیری است و آموزش صحیح درباره آن و نظارت بر آن می‌تواند زندگی بسیاری را نجات بدهد. مادر من می‌خواست با ممنوعیت واژه‌هایی که رژیم تحمیل کرده مبارزه کند.

-از آرزوهای خودتان برای مردم ایران بگویید.

-من دلم می‌خواهد مردم ایران از آزادی و استقلالی که من از آن برخوردار هستم، برخوردار باشند. فکر می‌کنم هیچکس به اندازه آنان از این حق و شایستگی برخوردار نیست. بعد از آنهمه سختی‌ها و رشادت‌هایی که زنان ایران از خود نشان دادند حق آنهاست که شاهد روزی باشند که انتخابات آزاد در ایران برگزار شده و مردم خودشان انتخاب کنند چه کسی بر کشورشان حکومت کند؛ حکومتی که به درستی نماینده آنها بوده و برای آنها کار ‌کند. آرزوی من این است که سایر مردم جهان در مقابل این زورگویی بایستند و تفاوت‌های خود را کنار گذاشته و فریاد ایرانیان را شنیده و به آنان اطمینان بدهند که آرزوی آنها به وقوع خواهد پیوست.

من شاهد این بودم که بازیگران، موسیقیدانان و هنرمندان و سایر افرادی که صاحب پلتفرمی هستند از حق زنان ایرانی دفاع کرده و پست‌های مرتبط با فداکاری و شجاعت زنان ایران را که هر روز زندگی خود را به خطر انداخته و حتی جان خود را در این راه به خطر می‌اندازند به اشتراک می‌گذاشتند تا جهان صدای آنها را بشنود. می‌خواهم آمریکا از آنها با کاهش تحریم‌ها و آزادسازی دارایی‌ها حمایت نکند زیرا این پول‌ها به دست مردم نمی‌رسد بلکه جیب‌های رژیم را برای حمایت از تروریسمی پر می‌کند که کشتی‌هایی را که برای جنگیدن با آنها اعزام شده‌اند هدف قرار می‌دهند. من می‌خواهم آنها به مذاکره با سران رژیمی که مردم به وضوح فریاد زده‌اند که آنها نماینده ما نیستند پایان دهند. رژیمی که ما و تفاهم‌نامه‌ها را به تمسخر گرفته و ثابت شده که چشم‌پوشی در برابر فعالیت‌های هسته‌ای آنان به آنها مشروعیتی بخشیده که همانگونه که گفتم این مشروعیت همچون سیلی بر صورت کسانی است که به مبارزه در راه آزادی و زندگی در صلح و آرامش ادامه داده و جان خود را در این مسیر از دست می‌دهند.

ما نباید آنها را برای سخنرانی در سازمان ملل دعوت کنیم. آنها از ناقضان شماره یک حقوق بشر در جهان هستند. اختصاص دادن مأموران امنیتی برای محافظت از آنان با پول‌های مالیات ما بسیار مضحک است. جمهوری اسلامی با مصونیت این اقدامات را  انجام می‌دهد و این دیگر نباید ادامه داشته باشد. آرزوی من پایان یافتن این مماشات [با جمهوری اسلامی] و آزادی ایران است.

در ارتباط با حمایت از زنان ایران در خارج کشور، نمی‌توانم از جزییات کارهایی که انجام می‌دهم صحبت کنم زیرا افراد برای دسترسی به من زندگی خود را به خطر انداخته‌اند و انتقال هر چیزی به ایران بسیار سخت و مشکل است. کارهای زیادی در حال انجام است از قبیل ایجاد کانال‌هایی برای عملی کردن این اقدامات. برای مثال زمانی که حکومت اینترنت را قطع می‌کند، ما تلاش می‌کنیم که امکان دسترسی آنها به اینترنت را فراهم کنیم تا آنها بتوانند با دنیای بیرون ارتباط برقرار کنند. من از پلتفرم‌ها برای اطلاع‌رسانی در این مورد استفاده کردم و امیدوارم که توانسته باشد تا اندازه‌ای صدای آنان را به جهانیان برساند. من می‌خواهم فریاد آنان باشم چرا که آنها به صورت سیستماتیک وادار به سکوت می‌شوند. اما فکر می‌کنم باید دست به اقداماتی فراتر بزنیم. اینجا در ایالات متحده هستند افرادی که سعی دارند صدای آنان به گوش افراد مؤثر در دولت رسیده و سعی می‌کنند بر سیاست‌های آنها تأثیرگذار باشند. این رهبران خواست‌های واقعی مردم ایران را درک می‌کنند و تنها به صحبت‌های رژیم و نیروهای نیابتی آنها گوش نمی‌دهند. «نوفدی» (اتحادیه ملی برای دموکراسی در ایران) از جمله این سازمان‌هاست و متشکل از ایرانیانی است که از هر سنن و جنسیتی در آن مشغول به فعالیت هستند. بسیاری از آنان از ایران فرار کرده‌اند. آنها می‌توانستند خیلی با زرنگی رفتار کرده و راه دیگری را بروند ولی تصمیم گرفتند که زندگی خود را صرف مردم ایران کنند. من همچنین با گروهی به نام «کنفرانس زنان ایرانی- آمریکایی» همکاری دارم که همگی از طریق خدمات سلامت روان  در توانمندسازی زنان پناهجو و کسانی که در ایران مورد آزار قرار گرفته‌اند کمک کرده و پلتفرم‌هایی را در اختیار آنان قرار می‌دهد که در رابطه با آنچه برایشان در ایران رخ داده صحبت کرده و نیز در تلاش هستند تا کسانی را بیابند که بتوانند این کمک‌ها را در اختیار آنان قرار بدهند. همیشه با خودم فکر می‌کنم که اگر در شرایط دیگری بزرگ می‌شدم زندگی من چگونه می‌بود؛ فقط سعی می‌کنم ارتباط بسیار قوی با این زنان به ویژه آنان که هم سن و سال من هستند برقرار کنم و فکر می‌کنم بازتاب نبرد آنان بسیار مهم است.

-به زندگی امروز شما برگردیم. به عنوان عضوی از هیئت مشاوران جهانی در «آکیومن»؛ برای ما بگو فعالیت در «آکیومن» چطور است؟

ژاکلین نووُگراتز فردی بسیار روادار بوده و زندگی خود را وقف ایجاد دنیایی بهتر کرده است. زمانی که شنیدم او بنیانگذار «آکیومن» است یاد پدرم افتادم. کتاب او با عنوان «ژاکت آبی» را خواندم و به سخنرانی او گوش دادم و تحت تأثیر اهداف‌اش قرار گرفتم . زمانی که از انسانیت ناامید شدید می‌توانید با خواندن کتاب‌های ژاکلین امید از دست رفته خود را دوباره پیدا کنید.

این قضیه به این برمی‌گردد که همه ما برابر به دنیا آمده‌ایم و برای ساختن دنیایی تلاش می‌کنیم که همه در آن از کرامت و فرصت برابر برخوردارند. ایجاد دنیایی که عدالت بر آن حکمفرما باشد بسیار حائز اهمیت است و از آن مهمتر اینکه این کار شدنی است و زمانی که به صحبت‌های ژاکلین گوش می‌دهید و بر اهداف آن متمرکز می‌شوید احساس می‌کنید که واقعا این اهداف دست‌یافتنی هستند. اگر مردم در این کار مشارکت داشته و از این فرصت‌ها استقبال کنند این کار شدنی است. دنیا به مردمانی احتیاج دارد که سعی دارند تعریف جدیدی از موفقیت را که شامل مشارکت افراد، کرامت و عدالت انسانی است ارائه بدهند. برای بازتعریف موفقیت به کسانی که از شهامت سازگاری اجتماعی و شنیدن صداهای ناشنیده برخوردارند احتیاج داریم. بنابراین «آکیومن» بر روی ارائه راهکارهای موقت و کوتاه‌مدت که اساسا کاری جز تشدید مشکلات پایه‌ای نمی‌کنند، کار نمی‌کند. آنها بر سرمایه‌گذاری روی کارآفرینان و سرمایه‌گذاری در کشورهایی کار می‌کنند که با مشکلات بسیار مانند وضعیت سلامت، کشاورزی و زنان مواجه بوده و این فعالیت‌ها به این جوامع در راستای برچیده شدن بساط فقر به شیوه‌ای پایدار پرداخته و ابزارهایی را در اختیار آنان قرار می‌دهد که بتوانند اهداف خود را دنبال کرده و موجب ارتقاء جامعه بشوند و من معتقدم که این کار تاثیر بسیار عمیقی خواهد داشت. امیدوارم که بتوانیم این برنامه‌ها را در ایران نیز پیاده کنیم زیرا زیرساخت‌های ایران به شدت فرسوده شده است. در عین حال امیدوارم یک روز به عنوان یکی از اعضای مدل «آکیومن» نقطه اتصالی بین دولت، جامعه مدنی و بخش خصوصی ایجاد کنیم که بتوانیم بازارهایی با تأثیرات عمده و همگانی فراهم کنیم.

جزئی از این پروژه بودن و حضور در هیئت مشاوران آن برای من بسیار مایه افتخار است و از کار کردن با آنها که سازمانی بسیار توانمند هستند و نقشی حیاتی در ساختن دنیای ما دارند احساس غرور می‌کنم.

-از پلتفرم خودتان چطور استفاده می کنید و کارکرد و مفهوم داشتن این پلتفرم برای شما چیست؟

-من یک اینفلوئنسر نیستم و شاغل هستم و هیچ استراتژی در جذب مخاطب نداشتم بلکه کاملا تصادفی بوده. پلتفرم برای من فقط جایی است که بتوانم چیزهایی را که برایم مهم هستند به اشتراک بگذارم. در حال حاضر شرایط در ایران بسیار وخیم است و من سعی دارم فریاد مردم تحت سرکوب ایران را به گوش جهانیان برسانم. خوشبختانه مردم آنچه را به اشتراک می‌گذارم می‌بینند و من تنها از آن به عنوان ابزاری برای انعکاس شجاعت کسانی استفاده می‌کنم که همچنان در مقابل اسلحه و در برابر رژیم ایران که مرتب به سرکوب و خاموش کردن صدای آنان ادامه می‌دهد، در حال مبارزه هستند. از پلتفرم‌های خودم برای نشر آنچه برایم اهمیت دارد استفاده می‌کنم.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۶۲ / معدل امتیاز: ۴٫۳

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=359983