بشکه باروت لبنان- اسرائیل و انقلاب ایران

دوشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۳ برابر با ۲۱ اکتبر ۲۰۲۴


پرویز هدایی – در تابستان ۱۹۱۴ هنگامی‌ که  شعله‌های جنگ اول جهانی تازه اروپا را در بر گرفته بود و مونارشی اتریش- مجارستان عاجل‌ترین سودایش تثبیت اوضاع در بالکان و  قیصر آلمان در توهم نشاندن روسیه سرجای خودش بود، فرانتس کافکا برای دلدارش نوشت: فکر می‌کنم شانس شرکت در این جنگ را نباید از دست دهم، آری باید به زندگی رنگ دیگری داد، آنگاه مجبور نیستم هر روز این راهروهای خسته‌کننده را برای رسیدن به اتاق کارم طی کنم.

کافکا نابغه جوانی که  آثارش همچون آیینه‌ای سده‌های آینده را پیش چشم ترسیم می‌کند، نمی‌دانست که پادشاهی اتریش ـ مجارستان در آستانه فرو رفتن در کام مغاکی سخت هولناک، به نام جنگ اول است، مغاکی که رنگ خود را بر تمامی‌ قرن بیستم باقی گذاشت.

این روزها هنگامی‌ در میان اپوزیسیون، از اصلاح‌طلب تا به اصطلاح «چپ»، کسانی را شاهدیم که بر طبل مبارزه با امپریالسم می‌کوبند و یا در سوگ «نصرالله» پیراهن به تن می‌درند، یاد خامی‌ «کافکا» در ۱۹۱۴ می‌افتم، آری روز‌هایی که در کوچه پس کوچه‌های خاورمیانه، از بیروت گرفته تا تهران، سخت درگیر نبرد تاریخی بین «مدرنیته» و «ارتجاع مذهبی» هستیم، و امید بدان بسته‌ایم که چون این دود و آتش فرو نشیند، آن مائده آسمانی را شادمانه و امیدبخش در آغوش بگیریم.

خاورمیانه دهه‌هاست که شاهد نبرد مرگ و زندگی میان «مدرنیته» و «ارتجاع مذهبی» است، نبردی که اکنون حتی کوچه پس کوچه‌های آن را به خون آغشته است.

در غزه و لبنان چه می‌گذرد؟

پرویز هدایی

یک زن ۲۱ ساله ایزدی که یک دهه پیش توسط شبه‌نظامیان داعش در عراق ربوده شده و در غزه به اسارت نگاه داشته شده بود،  با همکاری عراق، اسرائیل و ایالات متحده  آزاد شد و روز چهارشنبه به وطن بازگشت. (یورونیوز، اکتبر ۲۰۲۴)

من در نوشته‌هایی توضیح دادم که اسرائیل چگونه پدید آمد، چه مراحلی را پشت سر گذاشت و با وجود گرایش‌هایی که  متاسفانه در دهه اخیر به دلایل مشخصی در آن رشد یافته، همچنان نماینده دموکراسی  و سکولاریسم در خاورمیانه است و شاید خبر نجات دختر ایزدی  به گونه‌ای سمبلیک نشانگر این نبرد مدرنیته و آزادی در برابر تحجر واپسگرایی و نقش برجسته اسرائیل در این نبرد ست.(۱)

اما در اینجا سعی بر آن است به بعضی جنبه‌های حوادث روز منطقه پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ از نگاه دیگری پرداخت. در حال حاضر در میان اپوزیسیون ایران سه دیدگاه  عمده در رابطه با اوضاع منطقه و تقابل ج اسلامی و اسرائیل مطرح است:

۱ ــ من نه در کنار قصاب تهران و نه در سمت جلاد غزه می‌ایستم.
۲ـ اسرائیل  تنها کشور دموکراتیک خاورمیانه و مدافع انقلاب «زن، زندگی، آزادی » در همه جا، حتی محافل بین‌المللی بوده و هست، جای ما در کنار آنهاست؛ مسئولین این کشور هم اعلام کرده‌اند که ضربات ما به جمهوری اسلامی نباید اماکن مسکونی مردم را مورد هدف قرار دهد.
۳ـــ ما در کنارحماس و حزب‌الله علیه امپریالیسم آمریکا و اسرائیل ایستاده‌ایم.

دیدگاه سوم را، اگرچه طرفدارانی دارد و حتی پاره‌ای از آنان در روزهای گذشته در وبسایت جماران دست به امضای طوماری به مناسبت کشته شدن و در تجلیل از نصرالله زدند (۲)،  من کمتر جدی تلقی می‌کنم، بنابراین در اینجا به پاره‌ای از انتقاد‌های دیدگاه اول و پاسخ دیدگاه دوم می‌پردازم.

– اسرائیل تحت عنوان مبارزه با حماس دست به نسل‌کشی زده و بیش از ۴۰ هزار نفر از ساکنان غزه و نزدک به ۱۱ هزار کودک را به قتل رسانده(۳)

ــ روشن است که این آمار ،که از سوی وزارت بهداشت حماس در غزه ارائه شده، به هیچ وجه قابل اتکا نیست، چرا که به معنی کشته شدن روزانه ۱۲۰ نفر از اهالی غیرنظامی در ۳۶۵ روز گذشته است، که روشن است نمی‌تواند درست باشد.

شاید ارائه یک نمونه دیگر برای اثبات غلوآمیز بودن آمار وزارت بهداشت حماس درغزه روشنگر باشد: در هفته‌های آغاز جنگ غزه،  وزارت بهداشت حماس اعلام کرد  بیش از صد تن در حمله راکتی اسرائیل به بیمارستانی در غزه کشته شده‌اند ، این خبر از سوی برخی خبرگزاری‌های بین‌المللی همچون «بی بی سی» وسیعا در سطح جهانی انعکاس یافت؛ اما اولین تحقیقات بی‌طرفانه نشان داد که موشک اصابت کرده به بیمارستان از سوی «جهاد اسلامی» شلیک شده بود و تلفات ۳ آن نفر بود.

از سوی دیگر باید پذیرفت که شیوه به کار رفته از سوی حماس و حزب‌الله ، یعنی استفاده از سپر انسانی و مخفی شدن در شبکه تونل‌ها در سرتاسر غزه ، سربازان اسرائیلی را با شرایط بسیار سختی روبرو ساخته، شرایطی که هر لحظه انسان ممکن است از راست و چپ و روبرو یا پشت سر مورد حمله قرار گیرد، شاید حادثه تاسفبار کشته شدن سه گروگان اسرائیلی به دست سربازان اسرائیلی، پس از رهائی از چنگال حماس، پیچیدگی این شرایط را بازگوید.

خطاهای حقوقی نیروهای «محور مقاومت» و حامیان آن؛ عملیات فریب و سوء استفاده از افراد و مناطق غیرنظامی ضد حقوق جنگ است

– جنبه دیگری از نسل‌کشی  این سوال فنی را مطرح می‌کند: آیا شلیک به مدارس وبیمارستان‌ها در شرایط خاصی مجاز است؟

ـــ اگر گروهی مسلح از درون مدرسه یا بیمارستان به سوی شما آتش بگشایند، شما البته مجاز هستید در یک فاصله زمانی مشخص به آن پاسخ دهید، اما پاسخگوئی چندین روز یا هفته پس از آن مغایر کنوانسیون‌های بین‌المللی است.

البته فاجعه گشودن آتش بر روی سه گروگان اسرائیلی که به سوی سربازان اسرائیلی می‌رفتند، نشانگری است بر آنکه موارد قابل ملاحظه‌ای از شلیک‌های اشتباه و کشته شدن افراد غیر نظامی‌ می‌تواند وجود داشته باشد.

اما چرا نباید ریشه فاجعه را در در شیوه‌های به کار رفته از سوی حماس و حزب‌الله دید که بنا به بسیاری  از شواهد عینی در تمام مدت جنگ سعی داشته‌اند از خروج غیرنظامیان از مناطق جنگی جلوگیری کنند و به این ترتیب برای خود یک سپر دفاعی درست نمایند. در عین حال باید به نقش منفی کشورهای عرب در باز نکردن مرز‌های خود بر روی اهالی غزه، البته بطور موقت،   اشاره کرد. روشن است خروج غیرنظامیان صحنه را برای درگیری مستقیم بین حماس و اسرائیل  و کمتر آسیب دیدن  نظامیان  فراهم می‌ساخت، شبیه آنچه اکنون در جنوب لبنان اتفاق می‌اقتد.

رویاروئی جمهوری اسلامی و اسرائیل؛ انعکاس آن در میان اپوزیسیون

«جمهوری اسلامی از ضربه ۷ اکتبر حماس آگاه بود و در طراحی و تدارکاتش نقش داشت». (نیویورک تایمز؛ به نقل از اسناد حماس)

پس از فاجعه ۷ اکتبر که ضربه‌ای نه تنها نظامی ــ امنیتی  بلکه ضربه سخت روانی برای جامعه اسرائیل به شمار می‌رود، آشکار بود که جامعه اسرائیل نمی‌توانست آن را همچون یک حرکت ساده تروریستی تلقی کرده و به یک ضربه متقابل بسنده کند؛ اسنادی که در ماه‌های اخیر منتشر شده،  آشکار ساخت که جمهوری اسلامی  نیز در آن زمان به این نتیجه رسیده بود که اکنون زمان بهره‌برداری از «سرمایه‌گذاری»هایش در منطقه رسیده، وگرنه گسترش «پیمان ابراهیم»  و طرح‌های همه‌جانبه اقتصادی،  عمرانی و سیاسی احتمالا  راه را برای یک حرکت تروریستی بزرگ خواهد بست. (۴)

از این رو در یک پروسه چند ماهه تمام جناح‌های سیاسی مطرح در اسرائیل، از نتانیاهو تا گالانت و بنی گانتز لیبرال و در مجموع تمام گرایش‌های سیاسی بر این ایده متمرکز شدند که بدون درهم شکستن «سر اختاپوس» آرامش درازمدت به منطقه باز نخواهد گشت؛ چرا که می‌توان حماس، حزب‌الله، حشدالشعبی و حوثی‌ها را به نحوی جدی درهم شکست، اما با وجود کمک‌های مالی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، آنها دیر یا زود موفق به بازسازی شبکه‌های خود می‌شوند. (۵)

روشن است در مقابله با یک شبکه فاشیستی ــ مذهبی در منطقه تنها به کمک ضربات نظامی نمی‌توان پیروز شد، بلکه همزمان باید به گفتمانی که این حرکت را نمایندگی می‌کند، پرداخت. چنانکه فاشیسم هیتلری هم تا دهه‌ها پس از شکست نظامی همچنان  حیات‌اش در آلمان محسوس بود و تنها به کمک کار روشنگرانه و ممتد در آن کشور قابل کنترل شد. از سوی دیگر روشن است مبارزه با یک نیروی فاشیستی مسلط تنها به کمک کار روشنگرانه ممکن نیست و زمانی بس طولانی به درازا می‌کشد که در همین مدت امکان وارد شدن صدمات جبران‌ناپذیر به کشور و منطقه وجود دارد.

در اینجا در رابطه با بخشی از اپوزیسیون ایران که گویی یکباره از خواب بیدار شده و فریاد صلح و آتش‌بس سر داده، باید قبل از همه باید پرسید صلح و آتش‌بس بین چه کسانی و تحت چه شرایطی؟

طبق اسناد به دست آمده، حماس و حزب‌الله و جمهوری اسلامی بدون آنکه از سوی اسرائیل تهدید شوند، نقشه نابودی آنرا طرح و حماس در این رابطه در ۷ اکتبر به اسرائیل حمله کرد؛ اکنون این نیرو‌ها در رابطه با ماجراجوئی‌شان ضربات جدی خورده‌اند ،و درست دراین زمان این بخش از اپوزیسیون با پرچم سفید صلح‌طلبی به میدان آمده است!

اما صلح و آتش‌بس در این زمان جز دادن فرصت تجدید قوا به این اتحاد شرّ، معنای دیگری ندارد. چیزی شبیه آتش‌بس با هیتلر در ۱۹۴۴ است.

حماس و حزب‌الله  باید خلع سلاح شوند؛ جمهوری  اسلامی باید از تمام آزمایشگاه‌های اتمی‌ عاری گردیده؛ غزه و کرانه باختری باید حماس‌زدائی شده و تحت نظر «دولت خودگردان» اداره و برای مدت معینی  نیروهای بین‌المللی در آنجا استقرار یابند

زدن سر مار در تهران

«در ۱۹۷۹ ما (موساد)  به درخواست شاپور بختیار نخست وزیر وقت ایران برای ترور خمینی پاسخ منفی دادیم، من می‌توانم دو دلیل اصلی برای این تصمیم ذکر کنم: ۱ــ در این زمان، آستانه بهمن ۵۷، آمریکا و سه قدرت اروپائی تصمیم خود را  در رابطه با خمینی گرفته بودند، ما نمی‌خواستیم ساز دیگری بزنیم. ۲ــ حتی ما در اسرائیل در این زمان نمی‌دانستیم چه ابلیسی پا به صحنه نهاده و این برای منطقه چه عواقبی خواهد داشت». («حاشیه، یوسی آلفر»(۶)

 این اصطلاح به معانی متفاوتی و از جانب شخصیت‌ها و افراد گوناگون از جمله شاهزاده رضا پهلوی در یک دهه گذشته به کار رفته؛ در سال‌های اخیر نفتالی بنت سیاستمدار چپ ــ لیبرال اسرائیلی با تحلیلی از شرایط کنونی خاورمیانه تاکید کرد که مدافع «زدن سر مار است» ، معنای این مفهوم در نزد او در هم شکستن هسته‌ی سخت قدرت است، به نحوی که تسلیم شود و دیگر نتواند نقش مخرب خود را در به ویرانی و آشوب کشاندن خاورمیانه ایفا کند، کاری که در چند دهه اخیر مجدانه انجام داده است.

آیا این پروسه می‌تواند با انقلابی در ایران همراه شود؟ روشن است این مطلبی نیست که کسی بتواند از هم‌اکنون آن را پیش‌بینی کند و بستگی به عوامل زیاد از جمله میزان و شدت و انعکاس ضربه وارده به جمهوری اسلامی، وضعیت جنبش اعتراضی مردم و سازمانیافتگی آن  و بسیاری عوامل دیگر دارد.

انقلاب و جنگ

در بهار ۱۳۶۸ ایران پس از ۸ سال اولین بهار بدون جنگ را به خود می‌دید و من نیز چند هفته‌ای از آزادیم از زندان می‌گذشت در حاشیه میدان ۲۴ اسفند در تهران ایستاده بودم (میدانی که از سال ۵۷ نام «انقلاب» به آن دادند). صحنه‌ای تکانم داد: پاسدار‌ها یک خانه آلونکی را خراب کرده بودند، و زنی ایستاده بر ویرانه‌ها فریاد میزد: «الهی همانطور که خانه مردم را بر سرشان خراب کردید، خانه‌تان بر سرتان خراب شود». فکر کردم درست ده سال قبل بود که اینها آمدند و اولین هدیه‌شان جنگی بود که در سایه‌اش هزاران هزار را به کام مرگ در جبهه‌ها و به جوخه‌های مرگ در زندان‌ها سپردند؛ و امروز با آسودگی خاطر خانه‌های مردم را بر سرشان خراب می‌کنند.

جنگ‌ها در مقاطعی متاسفانه در تثبیت رژیم‌های ارتجاعی موثر افتاده‌اند، از جمله جنگ ایران و عراق در دهه ۶۰ چنین نقشی را ایفا کرد. در سال ۱۳۶۸ هنگامی‌ که رژیم مجبور به قبول آتش‌بس شد، نه تنها از انبوه سازمان‌های سیاسی و تشکل‌های صنفی آغاز آن دهه خبری نبود، بلکه هزاران نفر از فعالین سیاسی، اجتماعی به جوخه‌های اعدام سپرده شده و یا از کشور فرار کرده بودند بدون آنکه اعتراضات گسترده‌ای را شاهد باشیم. گوئی جنگ گرد سیاه یأس بر کشور پراکند  و در مغاک شومی‌ که برجای ماند، آرزوی سیاه خمینی به حقیقت پیوست: حزب یکی و آن فقط حزب‌الله است.

اما در مقاطعی هم جنگ‌ها، به ویژه هنگامی‌ که به شکست دولت‌های ضد مردمی‌ منجر شده‌اند، برانگیزنده انقلاب‌ها بوده‌اند و امواج اعتراضی وسیعی را برانگیخته‌اند، به عنوان مثال با شکست دولت‌های مقتدر روسیه، آلمان و اتریش در پایان جنگ اول جهانی، امواج اعتراضی در این کشور‌ها منجر به انقلاب و سرنگونی این دولت‌ها گردید.

در مواردی نیز پس از شکست جنگی، شاهد انقلاب‌های نافرجام بوده‌ایم که انقلاب مردم عراق علیه صدام در دهه نود میلادی پس از شکست  در جنگ کویت، یکی از این موارد بود.

انقلاب «زن، زندگی، آزادی» و «کوبیدن سر مار در تهران»

در تاریخ نمونه نسبتا زیادی از همکاری شرافتمندانه نیرو‌های انقلابی و میهن‌دوست با ارتش‌های آزادیبخش داشته‌ایم:  به عنوان نمونه می‌توان از آلمانی‌هائی یاد کرد که با متفقین علیه نازی‌ها همکاری داشتند، که ادیب و برنده نوبل ادبیات «توماس مان» از برجسته‌ترین نمونه‌های آن به شمار می‌رفت؛ او تقریبا در تمام دوران جنگ دوم در رادیو لندن با نوشتن مقالات تهییجی مردم آلمان را به مقاومت علیه نازی‌ها فرا می‌خواند. چرا که او رو به جهان آزاد و مدرن داشت که «متفقین» آن را نمایندگی می‌کردند، نه بربریت نازیسم و فاشیسم. آزادی میهن از چنگال نازیسم و تمرکز همه نیروها بر این نبرد، بزرگترین دل مشغولی توماس مان  بود.

از همین رو است که می‌توان اقدام شاپور بختیار» را در دادن پیشنهاد به «موساد» فهمید که آن را شلیک آخرین تیر ترکش برای نجات میهن از چنگال اهریمن می‌دانست.

البته چنانکه از اظهارات «یوسی آلفر» برمی‌آید اسرائیل هم هنگامی‌ پیشنهاداتی را می‌پذیرد که بطور مشخص با تحلیل خودش از شرایط هماهنگ باشد؛ بعلاوه وارد کردن اینگونه ضربات به تنهایی نمی‌تواند انقلاب‌ساز باشد؛ دقیق‌تر بگوییم: «زدن سر اختاپوس» یعنی وارد کردن ضرباتی کاری به مراکز اصلی نظام؛ این اقدام به شرطی می‌تواند کارساز بوده و راه را برای یک انقلاب هموار کند که بلافاصله با ضرباتی از درون و از سوی مردم همراه باشد. شاید بتوان با ضربه «پیجر»‌ها مقایسه کرد؛ اگر به دنبال ضربه فلج‌کننده پیجرها ، ضربات بعدی وجود نداشت، دشمن به ترمیم خود می‌پرداخت و وحشیانه‌تر از قبل پا به عرصه می‌نهاد.

به سخن دیگر اپوزیسیون در داخل و خارج کشور در شرایط حاد کنونی می‌بایست  آمادگی و وحدت خود را افزایش داده و در صورت پدید آمدن شریط انقلابی فرصت را از دست نداده و مانند روز‌های پرشور انقلاب «زن، زندگی، آزادی»در محلات، کارخانه‌ها، دانشگاه‌ها و مدارس بر شدت فعالیت‌ خود افزوده، تفرقه‌افکنان را از صحنه بیرون افکند؛ همزمان نمایندگان جنبش در خارج کشور، که به همان اندازه تشکل داخل کشور ضروری هستند، می‌بایست با کشور‌ها و سازمان‌های بین‌المللی تماس گرفته، خود را معرفی کرده، خواهان حمایت از مبارزه مردم شوند؛ فراموش نکنیم بدون هماهنگی نیروهای داخل و شناسائی بین‌المللی بر ما همان خواهد رفت که بر مردم عراق در انقلاب‌شان علیه صدام رفت.(۷)

آنچه اکنون شاهد آنیم: در حالی که رژیم به شدت از ضربات اسرائیل به هراس افتاده و تمام کانال‌های دیپلماتیک را برای جلوگیری یا تخفیف آن فعال کرده، اما ذرّه‌ای از درّنده‌خوئی‌اش در برخورد با جنبش اعتراضی نکاسته، چنانکه نسرین شاکرمی‌ مادر  نیکا از جانباختگان و قهرمانان میهن را در این هفته دستگیر کرده است؛ از خشونت برخورد با فاطمه سپهری در زندان نکاسته و همچنین در همین هفته حکم پنج سال حبس دو خبرنگاری را که از وضعیت مهسا امینی در شهریور ۱۴۰۱ گزارش دادند،  صادر کرده است. همزمان به کارگران، بازنشستگان، پرستاران می‌گویند: شرمنده‌ایم؛ ما پول نداریم!


۱ ــــ در روز‌های گذشته روزنامه «هاآرتص» در کنار چند نشریه دیگر دست به انتشار اعتراقات  چند سرباز اسرائیلی مبنی سوء استفاده از اسرای غیراسرائیلی برای انجام اقدامات خطرناک  در جنگ اخیر زد، این بدون شک تنها مورد نیست و با پایان جنگ سیستم قضایی مستقل اسرائیل به آنها خواهد پرداخت.
۲ ـــ پیام جمعی از فعالان سیاسی و مدنی به مناسبت «شهادت سیدحسن نصرالله‌؛ بی‌تردید خون جوشان او، در رگ‌های آزادگان جهان جانی تازه خواهد دمید‌ دادخواهی در کمین ستمگران است».
۳ ـــ Genocide
۴ ـ این روز‌ها طیف وسیعی متشکل از خبرنگاران،در راس آنها «بی، بی، سی»،  «چپ»ها و… فریاد برآورده‌اند که اگر ۷ اکتبر نبود، با امضای «قرارداد ابراهیم» طرح دولت فلسطینی برای همیشه به یک رویای دست نیافتنی تبدیل می‌شد. اما برخلاف این نظر شواهد بسیاری در دست داریم که دولت‌های عرب، به ویژه عربستان، در مذاکرات با اسرائیل در رابطه با «قرارداد ابراهیم» بر ضرورت تشکیل دولت فلسطینی تاکید کرده‌اند. همچنین مقامات دولت خودگردان در ماه‌های گذشته تاکید ورزیده‌اند که فلسطینیان احتیاج بدینگونه اقدامات وحشیانه و عقب‌مانده برای رسیدن به حقوق خود ندارند.
۵ ــ همین چند روز پیش خبری مبنی بر گم شدن ۶۰ ملیون دلار در ساختمان سفارت جمهوری اسلامی  در بیروت منتشر شد که نشانه‌ای از آن است که حتی در این شرایط جمهوری اسلامی  از پخش ثروت مردم ایران در میان باندهای نیابتی غافل نیست.
۶ ــ Periphery: Israel’s Search for Middle East Allies, by  Yossi Alpher
۷ ــبه خاطر آوریم در سال ۱۹۹۱ پس از شکست ارتش عراق از ائتلاف جهانی به رهبری آمریکا در کویت چه شد؟ ارتش آمریکا در دروازه‌های بصره ایستاده بود؛ در بیشتر استان‌های عراق مردم شوریدند و  اداره امور را در دست گرفتند؛ اما متاسفانه انسجامی‌ بین نیرو‌های مردمی‌ وجود نداشت؛ در هر منطقه نیرویی حاکم بود، اگرچه بسیاری خواسته‌های مشترک استراتژیک و تاکتیکی میان آنها وجود داشت، مثلا همه خواستار یک سپر هوایی از سوی ائتلاف جهانی بودند، اما عدم وحدت آنها و استراتژی امریکا در این زمان باعث شد که هیچگونه کمکی دریافت نکردند.
عدم هماهنگی‌ها و نیافتن یک زبان مشترک با نیرو‌های ائتلاف نتایج فاجعه‌باری داشت: واحد‌های گارد ریاست جمهوری شهرها را تک به تک مورد حمله وحشیانه‌ قرار دادند و در آنها به راستی حمام خون راه انداختند. و این درسی است که اپوزیسیون ایران هیچگاه نباید فراموش کند:  تشکیلات منسجم خود را بنا کنیم.

*پرویز هدایی دانش‌آموخته مهندسی نرم‌افزار در آلمان و زندانی سیاسی سابق

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۵ / معدل امتیاز: ۳٫۸

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=361347