فرد صابری – حمایت دیپلماتیک کشورهای غربی خصوصا دولت امانوئل ماکرون در فرانسه از شرّ با تحت فشار قرار دادن کشورهای دیگر اروپایی برای آتشبس در جنگ اسرائیل مقابل تروریسم حماس و حزبالله، تا آنجا پیش رفته که دولت لیبرال انگلیس نیز با تهدید علیه اسرائیل به طریق تحریم تسلیحاتی روی آورده است.
این کشورها اما عنوان نمیکنند که آتشبس بین چه کسی و کدام کشور باید انجام شود. آنچه هیچوقت نخواهند گفت: اسرائیل با هیچ کشوری در جنگ نبوده و نیست بلکه با یک گروه تروریستی مقابله میکند و تلاش این کشور تنها برای تامین امنیت مردم اسرائیل است و مجبور است گروههای نیابتی- تروریستی حماس و حزبالله متعلق به جمهوری اسلامی را در هم بکوبد.
کشورهای فرانسه و انگلیس که در حمایت از جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹ نقش مستقیم داشتهاند، با ضعیف شدن یا نابودی این گروههای تروریستی مخالف بودهاند که میتوان به دلایل روشنی از امتناع انگلیس– با فشار کشورهای عربی- از تحویل تانکهای چیفتن به اسرائیل تا تحریم اسرائیل در نمایشگاه تسلیحاتی فرانسه اشاره کرد.
تحلیلگران و سیاستمداران کهنهکار خاورمیانه نیک میدانند که کشور لبنان در عمل جزو کشورهای مستعمرهی فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم به حساب میآید ولی در تئوری جزو کشورهای مستقل منطقه تلقی میشود و در حالی خرج آن از غارت سفرهی ملت ایران تامین میگردد که به عنوان گروگان حزبالله، یک تهدید بالقوه برای اسرائیل بوده و حال که اسرائیل با عدم پذیرش سیاست مماشاتگرایانهی اروپائیان مانند فرانسه، به مقابله درست با شرّ مطلق میپردازد، مورد طبع آنها نیست.
دعوای موجود دیگر نه میان سوسیالیسم و سرمایهداری بلکه جنگ بین «خیر و شرّ» است. خیلی از کشورها و سیاستمداران غربی طرف خیر یا همان سمت درست تاریخ که مبارزه با تروریسم بدون مرز است ایستادهاند. عدهای هم سمت شرّ مطلق هستند که با وسطبازی و صحبت از تغییر روش، درواقع با اعتقاد به مماشات، مدام از آتشبس سخن میگویند. این تفکر خطرناک از طریق رسانههای خود همه چیز را وارونه جلو داده که بارزترین آنها بنگاه دروغپراکنی بیبیسی فارسی است.
بیبیسی فارسی با سوء استفاده از دموکراسی اسرائیل، برای جمهوری اسلامی و سپاه پاسدارانش خوراک خبری تهیه میکند و در گزارشهایش درباره حمایت از حماس و حزبالله حتی عواطف و احساسات مجریانش در کشته شدن تروریستهایی مانند نصرالله و سنوار، تحت تاثیر گرایش فکری آنان قرار میگیرد.
در این میان آنچه مورد اهمیت است جمهوری اسلامی به عنوان موضوع دعواست اما خود دعوا نیست. از هر سو به جمهوری اسلامی بنگرید خواهید دید نه دارای قدرت، نه جهانبینی سیاسی، نه استراتژی جنگی و نه اقتصاد بلکه، فقط بر اساس رجزخوانی و پروپاگاندای پوچ مبتنی بر فساد و اختلاس، آدمکشیهای روزانه در داخل و گروگانگیری در خارج و پولپاشی بین گروههای تروریستی زندگی میکند.
در شکل کلی این حاکمیت در چارچوب «دزدسالار»ی تا کنون به مدت چهل و پنج سال بر مصدر قدرت است. در طول این سالها، جمهوری اسلامی در میان مجامع بینالملی هیچگاه محلی از اعراب نداشته و قدرتهای جهانی فقط به صورت زیرمیزی و پشت درهای بسته مشغول زد و بندهای سیاسی- اقتصادی با آن بوده و باعث اعتبار بخشیدن به تروریسم ملا-پاسداران شدهاند.
از مسائل مهمی که غرب و خصوصا آمریکا آن را جدی نگرفته یا از کنارش گذشتهاند، ورود عوامل مختلف جمهوری اسلامی (صادراتیها) به این کشورهاست که به شکل لابیگر و اپوزیسیون قلابی، به مشروعیت بخشیدن تروریسم جمهوری اسلامی مشغول هستند. این عوامل صادراتی معمولا به صورت قانونی وارد کشورهای غربی میشوند و جمهوری اسلامی میلیونها دلار از سفره مردم ایران را در این راه هزینه میکند.
ماموریت این افراد عمدتا در بزنگاههایی است که جمهوری اسلامی در داخل توسط مردم با گسترش اعتراضات یا با فشار خارجی مواجه میگردد. صادراتیها با عناوینی مانند فعال حقوقبشر، روزنامهنگار، پژوهشگر مهمان و غیره در ابتدا با لباس مخالف ظاهر شده و پس از جا افتادن، در پوشش دوزیستان و مدافع جمهوری اسلامی به انجام وظیفه میپردازند.
فرستادگان جمهوری اسلامی گاه به پستهای کلیدی در کشورهای مختلف نیز میرسند. از اهم وظایف ایندسته، یهودستیزی سیستماتیک و جاسوسی در کشورهای غربی بوده تا با تفکر براندازی جمهوری اسلامی مقابله کنند. مظلومنمایی برای تروریسم حماس و حزبالله همراه با ایجاد و پشتیبانی مالی از تجمعات ضداسرائیلی در دانشگاهها و همچنین کمپینهای تبلیغاتی صلحطلبی اسرائیلستیز، از دیگر ماموریتهای این افراد است.
موج بیرویهی ورود اسلامیستها به کشورهای غربی از دیگر معضلات بزرگ سیاستهای این کشورها است. امروز تاوان این معاملهی پنهان را مردمان غرب پرداخت میکنند در حالی که کشورهای عربی و مسلمان از پذیرش و حتی حمایت ابتدایی از این اسلامگرایان امتناع میکنند. تسخیر خیابانهای کشورهای اروپایی در حمایت علنی از تروریسم به محض ورود، ایجاد ناامنی و مزاحمت از طریق امر به معروف و نهی از منکر، عدم فرهنگپذیری اجتماعی و انطباق با جامعه، از مواردی است که به وفور از سوی پناهندگان اسلامگرا دیده میشود و هرگونه اعتراض و انتقاد به آنان و سیاستهای مدافع آن، به راست افراطی یا خارجیستیزی متهم میشود.
با وجود این فجایع و اینکه حتی ثابت شده جمهوری اسلامی در پشتیبانی اسلامگرایان در کشورهای غربی به شکل مستقیم و غیرمستقیم نقش دارد، دولتهای غربی کماکان به مماشات با این رژیم نامشروع ادامه میدهند و سیاستمدارانی مانند امانوئل مکرون معتقدند: پاسخ بربریت را نباید با بربریت داد! از نظر رئیس جمهور فرانسه دفاع قانونی از جان شهروندان «بربریت» محسوب میشود و برای تروریستهایی که کودک شیرخواره را داخل فر قرار دادهاند باید مانند خمینی فرش قرمز پهن کرد و با آنها در خفا معامله کرد.
جهت یادآوری:
پیشنهاد #محسن_رضایی برای مقابله با #آمریکا و مشکلات اقتصادی کشور:
به عنوان پاسدار انقلاب قول میدهم که همان هفته اول هزار سرباز آمریکایی
را اسیر میگیریم که برای آزاد کردنشان باید چند هزار دلار بدهند!@ir_rezaee #عملیات_فریب #کیهانلندن pic.twitter.com/AoetqtiXGz
— KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) January 1, 2019
بعد از آزادی گروگانهای آمریکایی در ازای پول از دولت بایدن، محسن رضایی خبر از تامین بودجه کشور از طریق گروگانگیری را اعلام کرد. کارگزاران جمهوری اسلامی همراه با حماس و حزبالله در عمل تاسیس یک شرکت بینالمللی گروگانگیری اسلامی را در سطح جهان با نام IHC / The Islamic Hastage Corporration در سر میپروراندند.
در همین راستا تروریسم بدون مرز جمهوری اسلامی در هفتههای اخیر و در وبسایتهای سپاه، طرح ترور یکی از نمایندگان سوئد در پارلمان اتحادیه اروپا به نام چارلی وایمرز را در لیست ترورهای خود قرار داده است. چارلی وایمرز یکی از سیاستمداران محبوب نزد ایرانیان است. او که برای آزادی مردم ایران تلاش زیادی در حزب خود و در پارلمان اتحادیه اروپا انجام میدهد همچنین از سیاستمداران راسخ در مقابل یهودستیزی به شمار میآید.
این یک واقعیت است؛ دزدسالاران جمهوری اسلامی، نه یک رژیم سیاسی و نه یک دولت عادی بلکه، یک موضوع اسلامی شیعه است که ساخته و پرداخته شده تا با اشغال ایران، مردم سرزمین ایران را به گروگان بگیرد و بعد از مدت کوتاهی با برپا کردن دولت سایه، از طریق گروههای نیابتیاش تمام منطقه و دنیا را بهم بریزد.
معمولا کشورهای دیگر برای ضربه زدن به حریف در جهت منافع خود، از نیروهای مخالف استفاده کرده و بودجهای نیز برای آنان تعِیِین میکردند ولی چنین پدیدهای در دنیا با موضوعیت گروههای نیابتی شیعه اسلامی ظهور نکرده بود. به عنوان مثال اخوانالمسلمین در سال ۱۹۲۸ میلادی به وجود آمد تا با اسلام سیاسی برای اغتشاش و تضعیف دولت در کشورهای دیگر از آن استفاده شود که تا امروز هم ادامه دارد .
روسیه هم سالهاست از همین شیوه استفاده میکند. این کشور برای امیال خود گروه واگنر را که یک گروه نظامی است و با قدرت نظامی هم وارد کشورها میشود، استخدام کرده و در پشتیبانی از دولت سایه به تخریب و تشکیل یک دولت جدید در دولت دیگر، عمل میکند.
تفاوت این نوع گروهها با گروهی با موضوع اسلامی که کشور ایران را اشغال کرده در این است که هر کشوری یک بودجه محدود در اختیار آنها برای مقاصد خود در نظر میگیرد، ولی موضوع رژیم اشغالگر اسلامی یا همان جمهوری اسلامی شیعه از جنس دیگری است. جمهوری اسلامی با کمک دولتهای خارجی و روشنفکران نالایق ۵۷، پنجمین کشور ثروتمند دنیا را اشغال کرده تا از طریق چپاول، منابع آن را به صورت مجانی به دست آورد؛ امری که تا اکنون بعداز چهل و پنج سال شاهد آن هستیم و با وصف اینکه جمهوری اسلامی عاری از هرگونه اعتبار سیاسی-دیپلماتیک است اما، در خفا با آن مماشات کرده و حامی استمرارش هستند!
گلوبالیسم جهانی با حمایت از چپگرایی- اسلامیسم در ایران که طرفدارانی دارد و بسیاری از مردم آنان را با نام خائن به وطن میشناسند برای منافع اقتصادی و سیاست کوتاهمدت خود نظم جهانی را در هم کوبیدند و حال امروز، همین موضوع اسلامی نظم و فرهنگ و تمدن کشورهای غربی را مستقیم نشانه رفته است.
تمام این ویرانگریها در جبههی شرّ مطلق تحت تفکر الهیات رهاییبخش تا اکنون در حال اتفاق است. این الهیات انسانستیز هماکنون مجهز به موشک و نیروی انتحاری شده و برای دستیابی به بمب اتم نیز دورخیز کرده و زمزمههای آزمایشهای اتمی آن در روسیه و کرهشمالی به گوش میرسد!
سالهاست که با این شرّ مدارا و تساهل میشود و همین باعث شد تا شرّگرایی به یک ارزش مبارزاتی تبدیل شود و مدافعان جبههی خیر که معتقد به مبارزهی جدی و دور از مماشات با شرّگرایان است، به ترور، سانسور و راسیسم تهدید و متهم میشوند.
بسیاری از سیاستمداران به دلیل ترس از رویارویی مستقیم با جبههی شرّ، به صورت پنهایی با آن مذاکره میکنند که باعث شده اوضاع داخلی کشورهای آنان به پرورشگاه تروریسم مبدل شود اما، بعد از حملات هفتم اکتبر در اسرائیل و اقدام درست دولت و سیاستمداران اسرائیل ثابت شد؛ تنها راه رسیدن به صلح، جنگیدن با عامل جنگ است و غیر از این به اعتبار بخشیدن به تروریسم اسلامی بدون مرز میانجامد!


