آریا چَمروش – در یک قرن اخیر، ایران دستکم پنج تجربهی سیاسی برای استقرار جمهوری پشت سر گذاشته است: جمهوری گیلان به رهبری میرزا کوچکخان، جمهوری مهاباد، جمهوری آذربایجان، پروژهی ناکام افسران حزب توده، و نهایتاً جمهوری اسلامی. این نوشتار، با تمرکز بر جمهوری اسلامی به عنوان پنجمین و آخرین تلاش جمهوریسازی در ایران، نشان میدهد که چگونه همهی این جمهوریها، با تکیه بر گفتمانهای وارداتی، وابستگی به قدرتهای بیگانه، و نگاه ابزاری به دین، قومیت و طبقه اجتماعی، در تقابل با ساختار دولت– ملت ایرانی به شکست انجامیدهاند.
در همین چارچوب، ابداع اصطلاح «جمهوری سوم» در قالب طرحی برای بازنگری مجدد قانون اساسی از سوی استمرارطلبان، که ایجاد جمهوری اسلامی ۲۲ بهمن را جمهوری اول، و بازنگری قانون اساسی ۱۳۶۸ را جمهوری دوم میخوانند، تلاشی است برای بزک و نجات جمهوری اسلامی در لباسی فریبنده. اما آنچه امروز با آن مواجهیم، نه جمهوری سوم، بلکه همان جمهوری پنجم است، ادامهی همان الگویی که تاریخ و ملت ایران بارها و بارها آن را طرد کردهاند.
نخستین جمهوری در ایران، جمهوری شوروی سوسیالیستی گیلان، در خرداد ۱۲۹۹ با حمایت ارتش سرخ شوروی و ائتلاف میان جنگلیها و حزب عدالت اعلام شد. این جمهوری، با سلطهی کمونیستها و اجرای سیاستهایی چون الغای مالکیت خصوصی، سرکوب، و بیاعتنایی به سنتهای ایرانی، به سرعت از جامعه فاصله گرفت و با عقبنشینی شوروی، در تابستان ۱۳۰۰ توسط نیروهای دولتی به فرماندهی رضاخان (پهلوی اول) فروپاشید.
در اواخر ۱۳۲۴، جمهوری مهاباد به رهبری قاضی محمد و با پشتیبانی نظامی شوروی اعلام شد. همزمان، جمهوری خودمختار آذربایجان نیز با هدایت پیشهوری و فرقه دموکرات، و حمایت حزب توده و شوروی، موجودیت یافت. هر دو پروژه، با الگوبرداری از مدل شوروی و تلاش برای پیادهسازی ساختارهای قومی، ایدئولوژیک، در تضاد کامل با تمامیت ارضی و ساختار ملی ایران بودند. با خروج ارتش سرخ و ورود ارتش شاهنشاهی، این دو جمهوری در زمستان ۱۳۲۵ به پایان رسیدند.
در فاصلهی سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۲، حزب توده با سازماندهی شبکهای از افسران ارتش و راهاندازی کارگاههای مخفی تولید تسلیحات، آمادهی براندازی نظام پادشاهی بود. تنها در یک انبار، بیش از ۱۲ هزار نارنجک، ۹۰۰ بمب آتشزا و ۳ هزار میخ پنجپر برای نبردهای خیابانی آماده شده بود. لطفعلی مظفری افسر تودهای، فرمانده ساخت نارنجکها، دوم اردیبهشت ۱۳۳۲ در جریان آزمایش نارنجکهای تولیدی، یک چشم و یک دست خود را از دست داد. در مرداد ۱۳۳۲، همزمان با حمایت علنی حسین فاطمی از حذف پادشاهی و تحریک به پایین کشیدن مجسمهها، حزب توده آمادهی اقدام بود. اما با قیام ملی ۲۸ مرداد و بازگشت شاهنشاه به کشور، این پروژه نیز پیش از اجرا درهم شکست و بار دیگر، جمهوریخواهی وابسته در پوشش نهضت ملی، ناکام ماند.
جمهوری اسلامی به عنوان جمهوری پنجم، در بهمن ۱۳۵۷ با ترکیب نیروهای مذهبی، چپگرا، ضدپادشاهی و غربستیز، و در فضای تبلیغاتی شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به قدرت رسید. برخلاف روایت رسمی، این تحول نه ناشی از فروپاشی نظام پادشاهی، بلکه محصول شکاف میان روند پرشتاب مدرنیزاسیون دوران پهلوی و موانع سنتی، مذهبی و فرهنگی بود که مانع از نهادینهشدن مدرنیته اجتماعی شدند. این جمهوری، برخلاف ادعای مردمسالاری، با بازنگری قانون اساسی در ۱۳۶۸ و تمرکز قدرت در نهاد ولایت فقیه، بطور کامل از جمهوریت تهی شد و ساختاری ایدئولوژیک، اقتدارگرا و غیرپاسخگو را نهادینه کرد که در دهههای بعد، نماد بحران، فساد و ناکارآمدی گردید.
در تمام این جمهوریها، یک الگوی تکرارشونده وجود دارد: وابستگی به شوروی/ شرق، ضد پادشاهی و غربستیزی با بهرهگیری ابزاری از شعار عدالت، آزادی، قومیت یا مذهب برای کسب قدرت، و سپس تقابل آشکار با ارادهی تاریخی ملت ایران برای ثبات، توسعه، قانون و میهنپرستی. امروز نیز، برخی جریانهای استمرارطلب از درون همین نظام، با طرح «جمهوری سوم» در پی نجات ساختار شکستخوردهای هستند که سالهاست مشروعیت مردمی، اخلاقی و کارکردی خود را از دست داده است.
آینده ایران نه از مسیر این تجربههای شکستخورده، بلکه از راه بازگشت به نظم ملی، مشروع و پایدار رقم خواهد خورد. این چشمانداز، در اندیشههای سیستممحور شهریار ایران، شاهزاده رضا پهلوی، متبلور است؛ اندیشهای برخاسته از فرهنگ سترگ ایرانی، با نگاهی خردمحور، توسعهگرا و مدرن به فردای ایران آباد. ادامه مسیر تمدن بزرگ، نه در تکرار جمهوریهای مصنوعی، بلکه در بازآفرینی هویت ملی بر بنیاد قانون، آزادی، خرد و پادشاهی ایرانی ممکن خواهد شد.
چهار جمهوری از پنج جمهوری بیریشه و وارداتی تاریخ معاصر ایران، به دست شاهان پهلوی برچیده شدند؛ پنجمین نیز از این سرنوشت گریزی نخواهد داشت.
منابع پیشنهادی:
*مجموعه سخنرانیها و مواضع شاهزاده رضا پهلوی (۱۹۸۰- ۲۰۲۵)
*مارک گازیوروسکی، US Foreign Policy and the Shah
*مجله مهر، ش. ۲۶۴، سال ۱۳۳۳ (گزارش لطفعلی مظفری افسر توده ای)
*Raymond Hinnebusch, The Foreign Policies of Middle East States