در آستانه برگزاری دور ششم مذاکرات میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا که طبق اعلام وزیر خارجه عمان قرار است یکشنبه ۱۵ ژوئن (۲۵ خرداد) در مسقط برگزار شود، شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز ۱۲ ژوئن (۲۲ خرداد) با اکثریت آراء علیه جمهوری اسلامی یک قطعنامهی توبیخی صادر و آن را محکوم کرد.
در این قطعنامه که پیشنویس آن را آمریکا و سه قدرت اروپایی (آلمان، انگلیس و فرانسه) تهیه کرده و ارائه داده بودند، جمهوری اسلامی ایران برای اولین بار در ۲۰ سال گذشته به «نقض NPT» (پیمان منع گسترش سلاحهای کشتار جمعی) و «عدم پایبندی به تعهدات پادمانهای هستهای خود» متهم شده است. چین و روسیه در کنار بورکینافاسو در حالی به قطعنامه رأی منفی دادند که مخالفت آنها هیچ کمکی به جمهوری اسلامی نمیکند.
پیشتر مقامات جمهوری اسلامی نیز به این جمعبندی رسیده بودند که این قطعنامه توبیخی تصویب خواهد شد. بر همین اساس بلافاصله پس از صدور آن در اولین واکنش، وزارت خارجه جمهوری اسلامی و سازمان انرژی اتمی در بیانیهای مشترک اعلام کردند که دستور ایجاد «یک مرکز جدید غنیسازی در مکانی امن و جایگزینی ماشینهای نسل اول در مرکز غنی سازی فُردو با ماشینهای پیشرفته نسل ششم صادر شده است.»
ناظران هشدار میدهند که این وضعیت به معنای افزایش سطح غنیسازی یا افزایش میزان ذخایر اورانیوم ممنوعه در ایران خواهد بود که میتواند به تنشهای بیشتری در منطقه دامن زده و حتا آتش آن را شعلهور کند.
در ادامهی موضعگیریها علیه صدور قطعنامه توبیخی، مسعود پزشکیان رئیس دولت چهاردهم طی سخنانی تأکید کرد: «غنیسازی را ادامه میدهیم و کوتاه نخواهیم آمد.» او افزود: «اگر تأسیسات ما را با بمب نابود کنند، ما با اندیشه خود مجدداً آنها را خواهیم ساخت.» برداشت برخی تحلیلگران از این سخنان پزشکیان این است که نظام احتمال حمله نظامی را جدّی گرفته است. همزمان فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش نیز آمریکا و اسرائیل را تهدید به حملات بیسابقه کردهاند.
از سوی دیگر اسرائیل از جامعه بینالمللی خواست تا با «قاطعیت واکنش نشان دهد» و مانع دست یافتن رژیم ایران به سلاح هستهای شود.
وزارت خارجه این کشور در پیامی که در «ایکس» منتشر شد، نوشت که رژیم «ایران بطور مداوم روند راستآزمایی و نظارت آژانس را مختل، بازرسان را اخراج و سایتهای مشکوک را پاکسازی و پنهان کرده است.»
در ادامه این بیانیه آمده است که این اقدامات جمهوری اسلامی تهدیدی فوری علیه امنیت و ثبات منطقهای و بینالمللی محسوب میشود.
پاسخ به مخالفت خامنهای با تشکیل کنسرسیوم هستهای
صدور چنین قطعنامهای آنهم در آستانه برگزاری دور ششم مذاکرات، پس از آن صورت گرفت که علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی با پیشنهاد آمریکا مبنی بر تشکیل «کنسرسیوم غنیسازی منطقهای» با مشارکت آمریکا مخالفت کرد. دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا هشدار داده بود اگر مقامات ایران این پیشنهاد را نپذیرند وضعیت برایشان خطرناک خواهد شد.
از سوی دیگر، برخی مقامات رژیم و رسانههای حکومتی علنی رافائل گروسی مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی را متهم میکنند که جاسوس اسرائیل است.
علاوه بر گسترش غنیسازی، بستن تنگه هرمز، خروج از NPT و حتا ساخت بمب اتم گزینههایی است که عوامل و منصوبان حکومت در مصاحبهها یا اظهارنظرهای خود به عنوان اقدامات متقابل، روی آنها تأکید میکنند. آنها اصرار دارند «غنیسازی» حق و خواست «مردم ایران» و از ارکان منافع ملی است، اما در واقعیت ۲۵ سال است که حکومت از سفره مردم گرفته و آنها را به فلاکت نشانده و خرج پروژههای اتمی، تقویت شبه نظامیان از جمله حزبالله، حماس، حوثیها و توسعه موشکهای بالستیک و پهپادهای انتحاری کرده است.
همزمان همین اقدامات ماجراجویانه و تنشآفرین با تحریمهای شدید بینالمللی روبرو شده که فشار مضاعفی را به مردم ایران تحمیل کرده است، اما این وضعیت بغرنج به فشارهای اقتصادی محدود نمیشود زیرا اکنون بار دیگر سایه جنگ بر سر کشور افتاده است.
برخی میگویند «غنیسازی اورانیوم» برای حکومت ایران به یک مسئله حیثیتی تبدیل شده است. بعضی دیگر نیز معتقدند نظام بقای خود را در حفظ ظرفیتها غنیسازی میبیند تا جایی که برای حفظ آن جنگ را هم به جان میخرد.
این وضعیت نشان میدهد که جمهوری اسلامی نه تنها ارادهای برای حل و فصل دیپلماتیک مسئله هستهای ندارد، بلکه آن را فقط فرصتی برای تنفس دوباره و پر کردن جیبها جهت ادامهی این برنامهها در آینده میبییند. صرف نظر از اینکه این رژیم اساسا موجودی است که با بحران و تنش تغذیه میشود.
رژیمی ایدئولوژیک که بقای خود را نه در توسعه و رفاه ملت بلکه در آرمانهای آنجهانی و درگیری مستمر با «دشمن» اینجهانی تعریف میکند، طبیعتاً از هیچ ابزاری برای تداوم تنش چشم نمیپوشد؛ چه ساخت سانتریفیوژهای نسل ششم باشد، چه تهدید به خروج از NPT یا حتی تحریک جنگ منطقهای از طریق شبهنظامیان نیابتی. آنها اکنون یک دوئل را با یک جبههی جهانی قدرتمند آغاز کردهاند که هرچیزی را تحمل میکنند بجز «ایران هستهای» و جمهوری اسلامی که به بمب اتم تجهیز شده باشد!
سناریو اول: جنگ
در شرایطی که جمهوری اسلامی عملاً نظارت آژانس را بیاثر کرده، ذخایر اورانیوم با غلظت بالا را افزایش میدهد و تهدیدات مستقیم علیه اسرائیل مطرح میکند، احتمال اقدام پیشگیرانه اسرائیل علیه تأسیسات هستهای ایران بیشتر از هر زمان دیگر افزایش یافته است. چنین حملهای میتواند جرقهی یک درگیری منطقهای را بزند که تهران با تحریک حزبالله، حوثیها و دیگر مزدورانش میتوانند به آن دامن بزنند.
سناریو دوم: خروج از NPT و تبدیل ایران به کره شمالی خاورمیانه
مقامات جمهوری اسلامی با صراحت درباره خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) حرف میزنند؛ تهدیدی که رژیم پیشتر و در سالهای گذشته نیز بارها در تنگناهای مختلف مظرح کرده بود و اگر انجام شود ایران را عملاً در جایگاه کره شمالی قرار میدهد. در صورت تحقق چنین سناریویی، آخرین روزنههای دیپلماتیک بسته شده و پرونده هستهای ایران بار دیگر به شورای امنیت بازمیگردد. تحریمهای جدید و فلجکننده، انزوای بیشتر و مشروعیت یک اقدام نظامی علیه رژیم ایران از پیامدهای این تصمیم خواهد بود هرچند در میان وابستگان رژیم گروهی امیدوارند ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه به نحوی منجی نظام باشد و ترامپ را راضی به معاملهای کند که بخشی از آن حفظ جمهوری اسلامی است.
سناریو سوم: تشدید بحران اقتصادی و اعتراضات داخلی
با شدت گرفتن تحریمها و از دست رفتن درآمدهای نفتی، فشار مستقیم بر مردم ایران دوچندان خواهد شد. در حالی که حکومت میلیاردها دلار برای پروژههای اتمی، ساخت موشک، پهپاد، و حمایت از گروههای تروریستی هزینه میکند، سفره مردم روز به روز کوچکتر میشود. در چنین شرایطی احتمال شعلهور شدن دوباره اعتراضات سراسری، نظیر دی ۹۶، آبان ۹۸ و پاییز ۱۴۰۱ افزایش مییابد. با این تفاوت که امروز مردم بیش از همیشه نسبت به بینتیجه بودن اصلاحات رژیم آگاه شدهاند و در عین حال آنها نیز دل خوشی از مذاکراتی که برای آنها با برجام نیز فایدهای نداشته، ندارند.
بنبست ذاتی یک حکومت بحرانساز
واقعیت این است که مشکل اصلی نه در قطعنامه شورای حکام، نه در مذاکره یا تحریم، بلکه در ماهیت حکومت جمهوری اسلامی نهفته است؛ واقعیتی که کشورهای غربی یا آن را نمیفهمند و یا نمیخواهند بفهمند. حکومتی که از ابتدا با ایدئولوژی «مبارزه دائمی» و همچنین «آنجهانی» شکل گرفته و در طول بیش از چهار دهه نشان داده که پروژه اتمی را نه برای توسعه ملت و مملکت و نه از قرار معلوم حتا برای تضمین بقای خود بلکه برای نابودی اسرائیل و غرب میخواهد، با هیچ مذاکره و هیچ توافقی نمیتوان به آن اعتماد کرد.
به این ترتیب تا زمانی که این ساختار ایدئولوژیک مذهبی در ایران بر سر کار است، هرگونه امید به «تفاهم هستهای پایدار» از سوی غرب و یا «رفع تحریمها» از سوی فعالان اقتصادی توهمی بیش نخواهد بود. راه نجات مردم ایران و راه ثبات منطقه، نه در مماشات با این رژیم ناسازگار، بلکه در عبور از آن است. راهی که به نظر میرسد دستکم آخرین خاکریز اتمی آن در چشمانداز است.