جنگ ۱۲ روزه میان جمهوری اسلامی و اسراییل شامگاه سهشنبه سوم تیرماه ۱۴۰۴ با اعلام «آتشبس» توسط دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا پایان یافت. با وجود آتشبس اما صلحی در کار نیست و درگیری طرفین ادامه دارد. آنهم در حالی که ترامپ بر «تسلیم بیقید و شرط» جمهوری اسلامی تأکید میکند و در نشست سران کشورهای عضو ناتو که ۲۴ و ۲۵ ژوئن ۲۰۲۵ در شهر لاهه هلند برگزار شد، با وجود تأکید بر نابودی برنامه هستهای رژیم ایران گفت که اگر لازم باشد دوباره دست به حمله نظامی خواهد زد.
در این میان، جدا از اینکه عمر این «آتشبس» چقدر باشد، جمهوری اسلامی در این جنگ چنان ضعیف و شکننده شده که به نظر نمیرسد قادر باشد خود را بازسازی کند.
عملیات نظامی اسرائیل با عنوان «طلوع شیران» شامگاه سهشنبه سوم تیرماه ۱۴۰۴ و پس از ۱۲ روز با اعلام «آتشبس» پایان یافت. دونالد ترامپ در شبکه اجتماعی «تروث» نوشت: «همه چیز طبق برنامه پیش رفت» و «معامله انجام شد.»
دولت اسرائیل نیز پس از این اعلام به صورت رسمی اعلام کرد که آتشبس را پذیرفته است. عباس عراقچی وزیر خارجه جمهوری اسلامی اما گفت: «هیچ توافقی صورت نگرفته است». ساعاتی بعد تعدادی موشک از خاک ایران به سوی اسرائیل پرتاب شد که اصابت آنها به مناطق مسکونی چند کشته و زخمی برجای گذاشت.
در پاسخ به این حمله، جنگندههای اسرائیل چند مرکز نظامی و لانچر موشک در مرکز و شمال ایران را هدف قرار دادند. با اینهمه ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در بیانیهای پرتاب موشک از ایران به اسرائیل را انکار کرد؛ اقدامی که از یکسو نشان میدهد در ردههای نظامی بر سر آتشبس و ادامه جنگ اختلاف وجود دارد و از سوی دیگر فرماندهان میدانی یگانهای موشکی که عمدتاً سپاهی هستند، چندان از عبدالرحیم موسوی فرمانده سابق ارتش که پس از کشته شدن محمد باقری به عنوان رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد، فرمانبری ندارد و آتشبهاختیار عمل کرده است.
اینهمه اما از سوی دیگر تردیدهایی را درباره تداوم و ثبات این آتشبس ایجاد کرده و برخی تحلیلگران معتقدند هر لحظه ممکن است یکی از طرفین باز حملات نظامی را آغاز کند.
در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی با اینکه ضربات کوبنده بر آن وارد آمده و آسیبهای جدی دیده اما همچنان بازوهای تبلیغاتی آن تلاش میکنند برای اقلیتی که حامیان نظام را تشکیل میدهند، پیام «پیروزی حق بر باطل» ارسال کنند.
برگزاری «جشن پیروزی» آنهم پس از آنکه سه مرکز هستهای مهم اصفهان، نطنز و فردو توسط آمریکا و اسرائیل بمباران شده و فرماندهان ارشد و دانشمندان هستهای بطور هدفمند در حملات اسرائیل از بین رفته و جمهوری اسلامی حتا نتوانسته برایشان مراسم تشییع برگزار کند، بیشتر نمایش مضحکی از درماندگی بود و نمیتوانست مرهمی بر شکست سهمگین رهبر رژیم باشد که به محض آغاز حمله در «سوراخ موش» پنهان شد و تازه سه روز پس از اعلام «آتشبس» در سخنانی عجیب از مخفیگاه خود پیام تبریکات داد و از پیروزی بر اسرائیل و آمریکا سخن گفت!
بدبینی و سوء ظن و درز اطلاعات
در این جنگ ۱۲ روزه سامانههای پدافندی و راداری ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، زیرساختهای نظامی شامل پادگانها، ستادهای فرماندهی، معاونتهای لجستیک و پشتیبانی، انبار و زاغههای مهمات منهدم شدند.
از همه مهمتر اینکه اختیار و حاکمیت آسمان ایران طی چند ساعت پس از آغاز عملیات نظامی در اختیار اسرائیل قرار گرفت، آنهم در حالی که جمهوری اسلامی سالها شعار «اقتدار» میداد و میخواست اورشلیم (قدس) را در اسرائیل آزاد کند! همزمان مارکو روبیو وزیر خارجه ایالات متحده عنوان کرد: «میتوانیم به دلخواه وارد حریم هوایی ایران شویم؛ حتا یک گلوله به سمت ما شلیک نمیشود.»

اینهمه در حالیست که اسراییل طی سالهای گذشته نشان داده است که بر درونیترین و امنیتیترین لایههای حکومت «نفوذ» کرده و در شرایطی که جمهوری اسلامی لاف «عمق نفوذ» در منطقه را میزد و همگی بر باد رفت، نفوذیهای اسرائیل در «بیت رهبری» هم حضور داشته و از کارهای روزانه مقامات ارشد حکومت نیز مطلعاند.
ترور مقامات حکومت از سوی اسراییل در سالهای گذشته، و از بین بردن بیش از ۳۰ فرمانده نظامی و دانشمند هستهای طی چند ساعت نخست آغاز جنگ ۱۲ روزه، به روشنی نشان میدهد که آنچه «عمق نفوذ» خوانده میشود در اختیار اسرائیل است و نه جمهوری اسلامی!
همین موضوع بیاعتمادی و اختلافات درون حکومت را افزایش داده است. هرچند با اعلام آتشبس حملات شدید جنگندههای اسرائیل متوقف شده، اما از یکسو شماری از مقامات جمهوری اسلامی آتشبس را «تله ترامپ و نتانیاهو» عنوان کردهاند و از سوی دیگر آن را تسلیم شدن «نفوذیها» در میدان نبرد تعبیر میکنند. همان شب که آتشبس اعلام شد نیز بیشمار ریزپرنده اسرائیلی در شهرهای مختلف ایران شروع به پرواز کردند. پرواز آنها تا عصر روز بعد ادامه پیدا کرد و در همین فاصله تعدادی از مخفیگاههای فرماندهان و عوامل اطلاعاتی حکومت در مناطقی از تهران و چند شهر دیگر هدف قرار گرفت و کشته شدند.
آنچه اکنون بقای جمهوری اسلامی را به خطر انداخته صرفاً ضربات سنگین در میدان رزم نیست بلکه بیاعتمادی درونسازمانی و فردی در ردههای امنیتی و نیروهای مسلح به تهدیدی علیه حیات نظام و به مانعی برای بازسازی دوبارهی آن تبدیل شده است.
عدم امنیت روانی به علت نفوذ گسترده اسراییل در جای جای ساختار حکومت تا حدیست که بر اساس گزارشها ارتباطات روزمره معمول میان فرماندهان و معاونتها را دچار اختلال کرده است. نگرانی از شنود و درز اطلاعات، کمبود امکانات برای فراهم شدن ارتباطات امن و درز اطلاعات به یک بحران بدون راه حل برای حکومت تبدیل شده است.
ریزش در نیروهای مسلح و تزلزل در نیروی سرکوب
ساختار جمهوری اسلامی در شرایطی دچار شکافهای عمیق ناشی از بیاعتمادی و تردید شده که در آنسو مشکلات مزمن اقتصادی و فاصله عمیق میان حکومت و مردم نیز افزایش یافته و حالا، هراس از آغاز دوباره اعتراضات سراسری مردم نیز به کابوسی برای مقامات رژیم تبدیل شده است.
در روزهای گذشته گزارشهایی از ریزش در نیروهای مسلح شامل ارتش، سپاه و نیروی انتظامی منتشر شد. موارد ترک خدمت یا فرار از پادگانها به ویژه در رده میانی و سربازان و حتا پاسداران و بسیجیها آنقدر زیاد شده که ستاد کل نیروهای مسلح آنها را به «اعدام» تهدید کرد و اعلام نمود که فرماندهان محلی مجاز به برخورد سختگیرانه با هرگونه فرار یا نافرمانی در میان سربازان و افسران در تمامی شاخههای نیروهای نظامی و امنیتی هستند.
در همین ارتباط وبسایت «فردا» که در دوران احمدینژاد تیم سردار طلایی آن را اداره میکرد، دوم تیرماه ۱۴۰۴ گزارش داد: «تعداد سربازان، افسران و مسئولان مختلفی که در واحدهای خود حاضر نمیشوند و از اجرای دستورات سر باز میزنند و حتی فرار کرده و در مخفیگاهها پنهان میشوند، به شدت افزایش یافته است.»
در آنسو پادگانها و ساختمانهای مرتبط با بالاترین ردههای انتظامی و یگانهای سرکوب، یگان ویژه فراجا، گردانهای امنیتی سپاه از جمله گردان «ثارالله» که مأموریت آن کنترل امنیت پایتخت است، سازمان حفاظت اطلاعات بسیج و سپاه و نیروی انتظامی و دهها مرکز استراتژیک دیگر نابود شدند. تخریب ساختمان پادگانها سبب در به در شدن نیروهای نظامی و کادرهای آنها شده و نمیدانند در کجا باید کار کنند!
اینهمه در عین حال بیانگر این نکته است که در صورتی که مردم دست به اعتراض بزنند، نیروی سرکوب جمهوری اسلامی احتمالا آمادگی لازم و ابزارهای لازم را در اختیار ندارد. با اینهمه حکومت پس از آغاز جنگ با اسراییل، به بهانه شناسایی «جاسوسان»، ایستهای بازرسی در شهرهای مختلف دایر کرده و دستوراتی نیز برای راهاندازی «بسیج مردمی» صادر شده است. اما گزارشهای میدانی حاکیست که که علاوه بر ترک خدمت سربازان و فرار نیروهای پاسدار و بسیج، حتا نیروی کافی برای ایستهای بازرسی نیز وجود نداشته و از نوجوانان و کودکسربازان استفاده شده است!
اقتصاد، همچنان پاشنه آشیل نظام
جمهوری اسلامی در حالی با بحرانهای فزاینده اقتصادی درگیر است که حتا آتشبس پایدار با اسراییل نیز نمیتواند مشکلگشا باشد.
دولت از پیش با کسری بودجه و کاهش چشمگیر منابع درآمدی روبرو بوده و حالا در پی یک جنگ تمامعیار، به درون حفرههای عمیق کسریهای ناشی از جنگ نیز افتاده است. از یکسو در شرایط ناپایدار آتشبس، حکومت ناچار است برای بازیابی توان نظامی خود هزینه کند.
از سوی دیگر جنگ و تداوم تنشها و تهدیدها که با وجود آتشبس همچنان ادامه دارند، نه تنها روند تجارت خارجی و صادرات-واردات را با اختلال روبرو میکند بلکه در آنسو پروژه «جذب سرمایهگذاری» به عنوان یکی از کلیدیترین برنامههای اقتصادی دولت چهاردهم تا مدتها عملی نیست. همزمان خروج سرمایه از اقتصاد پرریسک و نامطمئن ایران نیز سرعت خواهد گرفت.
بحران انرژی، قوانین ناکارآمد، ساختار مافیایی و… همواره به عنوان موانعی بر سر راه تولید وجود داشتهاند و البته اثرات اقتصادی خسارتهای جنگ به برخی از زیرساختهای انرژی، از جمله خسارت سنگین به مجتمع گاز پارس جنوبی به زودی نمایان خواهد شد.
در چنین شرایطی دولتی که خزانهاش خالی است، کسری بودجه دارد و حالا با هزینههای پیشبینینشده ناشی از جنگ روبروست، روزهای سخت و دشواری در پیش خواهد داشت.
اگرچه دولت تلاش کرد با تعطیل کردن بازارهای مهم مانند بازار بورس، طلا و ارز در طول جنگ، نمایان شدن آثار جنگ بر اقتصاد مهجور ایران را عقب بیاندازد اما در درازمدت توان ادامه چنین سیاستی را نخواهد داشت. بدون شک سفرههای مردم از جنگی که جمهوری اسلامی چهار دهه بذر آن را با نفرتپراکنی کاشته بود، بیش از پیش متأثر خواهد شد.
روزهای سرنوشتساز
اکنون با گذشت سه هفته از آغاز جنگ، تا هنگام تنظیم این گزارش، رهبر جمهوری اسلامی همچنان در مخفیگاه است و از آنجا پیام داده و منابع اطلاعاتی میگویند شماری از فرماندهان سپاه پاسداران در ازای دریافت تأمین جانی برای خودشان و خانوادههایشان حاضر شدند حمایت از رژیم را متوقف کنند.
فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با وجود انتصابات اما نابود شده و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی نیز مبهوت از سطح نفوذ اسراییل در ردههای مختلف نظامی، امنیتی و اداری، نمیدانند این افتضاح را از کجا و چطور باید جمع و جور کنند؛ آنهم در شرایطی که حتی یک چشم به چشم دیگر اعتماد ندارد!
تشدید مشکلات اقتصادی در روزها و هفتههای پیش رو میتواند انگیزهی جامعه برای اعتراضات را افزایش دهد و پتانسیل نارضایتی عمومی را به خیابانها سرازیر کند.
تشدید فضای سرکوب با اقداماتی چون راهاندازی ایستهای بازرسی و بازداشت فلّهای شهروندان به بهانه حمایت و ارتباط با اسراییل اگرچه به عنوان «بازدارندگی» از طریق وحشتآفرینی انجام میشود اما همین سرکوب نیز بذر اعتراضات را در میان مردمی میپاشد که جمهوری اسلامی حتی در جنگ با کشورهای دیگر نیز به جنگ خود علیه آنها پایان نداد!
در چنین شرایطی به نظر میرسد هماهنگی بیشتر میان اپوزیسیون دموکراسیخواه جمهوری اسلامی و مردم ایران و ایجاد ساز و کار برای هدایت ظرفیتهای اعتراضی مردم در وضعیتی که رژیم با بهت در شکنندهترین روزهای عمر خود بسر میبرد، بتواند ضربه نهایی را بر پیکر فرسوده حکومت وارد کند. این روند در روزهای گذشته نیز بارها از سوی شاهزاده رضا پهلوی مورد تأکید قرار گرفته و همانطور که خود وی اشاره کرده میتواند مقدمات ریزش بیشتر در حکومت و تغییر توازن نیروهای داخلی را به سود مردم ایران افزایش دهد.