جمشید عنبرستانی – در روزها و ماههای آغازین شورش سال ۵۷ بیش از نود درصد مردمی که بیشتر ماجراجو بودند تا انقلابی و در خیابانها ندانسته شعارهایی را که وطنفروشان و سربازان استعمار در دهانشان میگذاشتند و آنان با نشخوار کردن آن بدون آنکه تلخی آن را احساس کنند با صدایی غریو که برای خودشان هم غیرعادی مینمود به تکرار آن شعارها میپرداختند. ماجراجویان نادانی که فقط نقش سیاهیلشکر را در سناریوی جهانخواران برای براندازی حکومت پادشاهی ایران داشتند. مردمی که حتا خمینی شیاد را نمیشناختند و از ماهیت پلید آخوند درک درستی نداشتند. آنان به عاقبت کار ماجراجویانه خود اندیشه نکردند و با دنبالهروی کورکورانه از مشتی ملا و مزدور و نوکران استعمار، خود و کشور را به بدبختی و زوال کشاندند. انقلاب فرمایشی سال ۵۷ ناسپاسی مردم ایران از خدمات شاه به ملت و میهن را در تاریخ ثبت کرد.
آمریکا یک کشور مهاجرپذیر با فرهنگهای گوناگون است، اما عشق به آمریکا و غرور آمریکایی بودن را در مردم این سرزمین به وضوح میتوان مشاهده کرد. رئیس جمهوری آمریکا ترامپ خطاب به سیاستمداران جهان و متحدین خود با صراحت اعلام کرد اول منافع آمریکا بعد منافع دیگران که این شعار یا خواسته باعث کدورت خاطر متحدان آمریکا شد.
در میان ملت بزرگ ایران عشق به وطن و غرور ایرانی بودن را نمیتوان دید.ملایان دریای خزر را رایگان به روسها واگذار کردند، دریای جنوب را چینیها غارت میکنند، سرزمین امارات با خرید و وارد کردن خاک حاصلخیز ایران به دبی به ساختن جزایر مصنوعی و کسب درآمدهای هنگفت مشغول است و اما ملت ایران درمانده و خنثی، نظارهگر این حجم از خیانت و وطنفروشی حاکمان دزد و جنایتکار است. اگر حس میهندوستی و عشق به میهن در مردم ایران زنده میبود اجازه نمیدادند آخوندها گذشته از غارت سرمایههای ملی میهن، خاک و آب کشور را هم به فروش برسانند یا مجانی به بیگانگان واگذار کنند.
غالب ایرانیان مقیم خارج از کشور هم مانند اکثریت مردم ساکن ایران عشق به وطن و غرور ایرانی بودن ندارند و چه بسا در مواقعی ایرانی بودن خود را نیز کتمان میکنند.
آخوندها با صدمه زدن و شکستن غرور مردم و از بین بردن اخلاق در جامعه یک سپر بلا برای خود ساختهاند. بیاخلاقی دشمن عشق و غرور است. بیاخلاقی عشق به وطن و هموطن را در میان ایرانیان کمرنگ کرده است که این علت اصلی عدم همبستگی ملت با یکدیگر در مصاف با جمهوری اسلامی اشغالگر است.
یک نکته مهم و اساسی که باید مورد توجه قرار داد این است که با توجه به پیشرفت و توسعه تکنولوژی در امر ارتباطات و اینترنت و شبکههای مجازی و اهمیت آن برای فعال نگه داشتن هستههای مبارزاتی در داخل کشور و برقراری ارتباطات میان افراد مبارز در داخل و خارج و آگاهیرسانی به مردم، رژیم ملایان هم با آگاهی و توجه به این موضوع مهم، این توانایی را برای خود مهیا کرده است که در روزها و لحظههای حساس، ارتباط مردم با یکدیگر و دنیای خارج را از طریق قطع کردن اینترنت بطور کلی از کار بیندازد و مختل کند، در اینصورت آلترناتیو برای مقابله با چنین وضعیتی چه خواهد بود.
در سال ۵۷ رادیو بیبیسی لندن پرشنوندهترین کانال رادیویی در ایران و محل پخش اخبار جهتدار و گمراهکننده برای کنترل افکار عمومی در جهت دشمنی و ستیز با حکومت شاهنشاهی ایران بود. نقش و قدرت رسانهها در زمان مبارزه کمتر از بمب و خمپاره نیست. بنابراین نیروهای اپوزیسیون باید طرحی برای زمانی که آخوندها ارتباطات صوتی و تصویری را از کار میاندازند داشته باشند.
نکته مهم دیگر این است که بازی شطرنج سیاسی میان قدرتهای جهانی صد و هشتاد درجه نسبت به دهههای گذشته تغییر کرده و متحول شده است. میتوان گفت قواعد بازی نسبت به زمانی که جهان دوقطبی بود و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و سپس چندقطبی شدن قدرت، شکل و فرم تازهای به خود گرفته است و از طرفی یک جنگ و جدال پنهان و نیمهپنهان را میان قدرتهای اقتصادی و نظامی جهان باعث شده است.
جنگ تجاری و اقتصادی میان چین و آمریکا، اختلافات عمده آمریکا با متحدان اروپایی بر سر مسائل گوناگون سیاسی و اقتصادی، حمایت ترامپ از خروج انگلستان از اتحادیه اروپا با هدف تضعیف کردن آن اتحادیه، تحریمهای اقتصادی اروپا و آمریکا علیه روسیه به دلیل اشغال کریمه عدم تفاهم و اختلاف میان آمریکا و دیگر قدرتها بر سر تحریمهای گسترده اقتصادی آمریکا علیه جمهوری اسلامی. تمامیاین کشمکشها تصویری را نمایان میکند که در حال حاضر روابط دوستانهای میان چهار قدرت جهانی (آمریکا، چین، روسیه و اتحادیه اروپا) دیده نمیشود. از طرفی سیاست کنونی دولت آمریکا در رابطه با جمهوری اسلامی برخلاف دیگر قدرتها که سیاست سازش و مماشات با ملایان را دنبال میکنند بر فشار و تحریم استوار است و این برای رهبران سیاسی برانداز بهترین فرصت و زمان برای مذاکره با آمریکا جهت رسیدن به تفاهم و همکاری برای گذار از جمهوری اسلامی میباشد. آمریکاییها چندی قبل وعده اینترنت رایگان را به مردم ایران داده بودند که میتوان در مذاکره با آمریکا آن را مطرح کرد که در صورت عملی شدن، ملایان دستشان برای ایجاد اخلال در سیستم ارتباطی بسته خواهد شد. مذاکره با دولت آمریکا و رسیدن به تفاهمی که سود و منفعت دو طرف را در پی داشته باشد نامش وابستگی و مستعمره شدن نیست بلکه زیرکی و بلوغ سیاسیست. مذاکره در درجه اول با آمریکا بعد از سرنگونی حکومت ملایان برای بازسازی کشور و عقد پیمان همکاریهای اقتصادی و سیاسی امری بدیهی و غیرقابل انکار است. آمریکاییها خوب میدانند که حکومت ملایان حتا با حمایت آمریکا و اروپا از این حکومت، به مرز فروپاشی رسیده است. پس چرا ما از حالا دست دوستی و همکاری به سوی امریکا دراز نکنیم و منتظر بمانیم تا ملایان با هر ترفندی و با خرید زمان برای بقای حکومت ویرانگر خود ملت و کشور را بیشتر از پیش به خاک سیاه بنشانند.
وقتی چند تن افراد دونپایه و بیوجدان با لابیگری (نایاک) برای رژیم ملایان در دوره باراک اوباما کاخ سفید را پاتوق خود کرده بودند و در سیاست خارجی آمریکا به سود جمهوری اسلامی اقدامات موثری انجام داده بودند، این کوتاهی و اشتباه بزرگی از جانب اپوزیسیون و رهبران سیاسی خواهد بود که دست روی دست بگذارند و وارد بازی و معامله سیاسی با دولت کنونی آمریکا نشوند. اکنون زمان آن رسیده است که احساس را از سیاست جدا کنیم و سیاسی فکر کنیم و سیاسی عمل کنیم.
تا جایی دنیا با رژیم جمهوری اسلامی مماشات میکند، تا جایی دنیا صبر و تحمل میکند، بالاخره، دنیا باید در مورد رژیم تصمیم بگیرد.
اگر تا آن زمان ایرونیها حسابشون رو از حساب رژیم جدا کردند، اعتراض کردند، تظاهرات کردند، رژیم رو به چالش کشیدند، و رژیم رو تضعیف و منزوی کردند، دنیا طرف ملت را خواهد گرفت.
ولی اگر چنانچه ملت در انتخابات نمایشی رژیم شرکت کرد، رائ داد، و به نقض حقوق بشر وسرکوب و زندان و شکنجه و اعدام اعتراض نکرد، دنیا نتیجه میگیره که ملت زیاد هم از این رژیم بدشون نمیاد و غرب با همین رژیم معامله میکنه. معامله با رژیم تضعیف شده توسط تحریمها برای غرب بهترین و ارزانترین گزینه خواهد بود.
“ما سیاسی نیستیم”
این کار رو نکن سیاسی ست.
این حرف رو نزن سیاسی ست.
هر انجمن و نهاد جمعی ایرانی در خارج از کشور، در بدو شروع، اولین ماموریت ش این است که ثابت کند که “ما سیاسی نیستیم”
در انجمنها و نهاد های جمعی ایرانی در خارج از کشور از حقوق بشر نیز نمیتوان دفاع کرد چون “ما سیاسی نیستیم”
از نسرین ستوده نمیتوان دفاع کرد چون “ما سیاسی نیستیم”
از ناکار آمدی و بی مدیریتی رژیم در سیل نمیتوان گفت چون “ما سیاسی نیستیم”
این حرفها را نمیتوان زد چون “اینجا جاش نیست” و “ما سیاسی نیستیم”
۲۵۰۰ سال حکومت شاهنشاهی ارباب رعیتی به ما یاد داده که در تعیین سرنوشت خود سهیم نباشیم چون “این کار سیاسی است”
طبقه حاکم تو سر ما زده و به ما یاد داده که ما رعیت هستیم و در تعیین سرنوشت خود سهیم نیستیم چون “این کار سیاسی است”
چرا “ما سیاسی نیستیم”؟
چرا باید سرنوشت ما ایرانیها در مسکو، لندن، واشینگتون، تل آویو، گوادلوپ، و ورشو، و امروز در نشست جی۷ در پاریس گرفته شود؟
ما ایرانیها را چه میشود؟
چرا “ما سیاسی نیستیم”؟
اپوزیسیون مثلا برانداز هـنوز بعد از ۴٠ سال ( اولین بار ش بختیار نافرمانى مدنى را اعلام کرد )
نسخه شکست خورده نافرمانى مدنى را تجویز میکند و هـنوز هـم نسل ۵٧ ى با
شعارهـاى تکرارى مردم را به درجا زدن (استمرار ج اسلامى )عادت داده اند ??
براى عمل جارى سباسى نمى توان نسخه از پیش تعیین شده نوشت. شما در این بخش از سیاست ممکن است حتى با جمهورى اسلامى توافقى داشته باشى و حتى با نایاک نیز. از طرف دیگر همواره باید هر توافقى را با نزدیک ترین شریک زیر نظر داشته باشى.
احکامى سخت و سفت در سیاست جارى، جایى ندارد.
سیاست جارى بسیار پیچیده است و حتى مى توان در نظر گرفت در زمانى روسیه و آمریکا توافق کنند با رفتارى درست صد و هشتاد درجه مخالف هم براى هدفى مشترک تلاش کنند.
سیاستمداران اپوزیسیون در این زمینه بسیار کم اثر دیده شده اند.