زمان فیلی- آن هنگام که «هرکول» بدشگون ۷۴۷ ایرفرانس بر باند فرودگاه مهرآباد فرود آمد، سرنشینان آن به عنوان بازیگران سقوط، فکرشان جز تصاحب املاک ملی و شخصی و اندیشهی سیاسیشان در حد همان «هیچی» پیشوای واپسگرایشان بود که چارچوب تنگ مغزش، زمین المپیک را تداعی مینمود.
ایرفرانسنشینان سرمستِ فتح از بادهی وحشت و تحمیل سقوط بر ایران در حالی با پروپاگاندای رسانههای چپ خود را در قالب اکثریت و در پشت نام ملت سنگر گرفته بودند که هرگز نه میدانستند اعتبار و امنیت منطقهای- جهانی چیست و نه از ابتداییترین ادبیات سیاسی مملکتداری اطلاع داشتند.
دقیقا در همین نقطه، ایران مانند کندوی عسلی شد که ملکهی آن مورد هجوم زنبورهای قرمز وحشی قرار گرفت و از آنگاه تا کنون در این کندو نظم و تولید کاملا از بین رفته و از درون و برون به یک ویرانه توسط اجانب حاکم در هر سو مبدل شده است.
از سوی دیگر سناریونویسان که تاب نقش پررنگ و تعیینکنندهی ایران در منطقه و به عنوان یکی از ده قدرت اقتصادی دنیا را نداشتند موفق شدند آن را ساقط نمایند و به خاطر دسترسی به منابع ارزان، امنیت و آرامش پایدار را با ایدئولوژی اسلامی و صدور تروریست تاخت بزنند.
سقوط ایران در سال پنجاه و هفت هزینهی سیاستهای اروپا و آمریکا را دو صد چندان نمود چنانچه طی این چهل و اندی سال خسارات فراوانی متوجه کشورهای آنان نموده تا آنجا که اگر دست به چنین اقدامی نمیزدند، نظم جهانی میتوانست ثبات خود را همچنان حفظ و از قِبل همان ایران با سیاست دیپلماتیک نرمال، با منافع بلندمدت روبرو میشدند.
با ورود خمینیسم به ایران و کلید خوردن سقوط بزرگ، سناریونویسان بدون اشراف بر اینکه، قدرت استراتژیک این کشور را در محاسبات جهانی منظور نمایند پیامدهای آن را تنها متوجه داخل ایران قلمداد میکردند و هرگز در باورشان نمیگنجید فاجعهای عظیم رخ خواهد داد و تمام دنیا را درگیر خود خواهد ساخت.
در پیرو این توضیحات این دنیا در یک اتفاق نادر و به شکلی دیگر در دوراهی انتخاب سقوط یا نجات قرار گرفته که میتواند آنچه در سال پنجاه و هفت اتفاق افتاد، یکبار دیگر رخ دهد اما در آمریکایی که مستقیما نبض جهانی را در اختیار دارد.
انتخابات سوم نوامبر در آمریکا در این برههی تاریخی، نه فقط جدال میان دو شخص یا دو حزب بلکه تعیینکنندهی ثبات سیاسیِ و تعریف نظم جهانی در راستای صلحی میباشد که اسلامگرایان و پدرخواندهی تروریسماش را به شدت ضعیف و به درماندگی کشانیده است.
در طول چهار سال ریاست جمهوری دونالد ترامپ، در عرصهی سیاسی «شفافیت» گفتمان و عملکردی بوده که در تمام برنامهی وی به چشم خورده و همین باعث عصبانیت طیف چپ- اسلامیستها از تهران و اروپا تا خود آمریکا شده است.
در حقیقت جدال انتخاباتی میان دونالد ترامپ و جو بایدن دقیقا بسان همان سقوط پنجاه و هفت است که تنها متوجه ایران نشد و نه فقط در خود آمریکا بلکه بر تمام دنیا تاثیر داشته و انتخاب جو بایدن بیگمان فاجعهای رخ میدهد که چهل و دو سال رشد و گسترش تروریسم پشتوانهی آن میباشد.
با اندکی بررسی ده سال گذشته و تا پیش از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ و تنها با بازخوانی اخبار آن هنگام به سادگی میتوان دریافت که نقش تروریسم اسلامی به سردمداری جنایتکاران بدون مرز در ایران، چه فجایعی را در منطقه آفرید و دولت همین آقای جو بایدن بجای مقابله با آن، مستمر با حمایت مالی علنا با حمایت آشکار از آنان هیزم بر آتش جنگ میافزود.
درواقع انتخاب جو بایدن همان اکسیژنی خواهد بود که باراک اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا، درست در دو هنگامه بر پیکر پوسیده و افتاده بر زمین جمهوری زامبیها تزریق کرد و مانند دست غیب- به تعبیر خود ملایان- انقلاب اسلامی تحمیلی را نجات داد.
دونالد ترامپ ظرف چهار سال ریاست جمهوری که با هجوم فراوان روبرو بوده توانسته علاوه بر سامان بخشیدن اوضاع داخلی آمریکا، یک تنه در مقابل شانتاژهای چپ- اسلامیستها ایستادگی نماید. نکتهی قابل توجه در این زمینه به مخالفانی برمیگردد که با در دست داشتن تمام رسانههای قوی، هرگز نتوانستند نقد جامعی نسبت به عملکرد او بیان نمایند و دقیقا بسان مخالفان پادشاه فقید ایران، تنها به فحاشی و توهین پرداختهاند.
امروز مخاالفان ترامپ درواقع نه فقط مخالف یک شخص یا منتقد عملکرد او، بلکه دلیل مخالفشان رویکرد شفاف و بدون فسادی است که رئیس جمهوری جمهوریخواه ظرف این چهار سال از خود نشان داده و طبعا ادامهی چنین عملکردی با انتخاب دوبارهی ترامپ، دست آنها را نسبت به درآمدهای وابسته به لابیگری وابسته به دوزیستی سیاسی کوتاه خواهد نمود.
در آنسوی ماجرا تبعات انتخاب جو بایدن میباشد. انتخاب جو بایدن با تجربهی چهل و هفت سال سناتوری بدون هیچ اقدام مثبتی و به عنوان هشت سال معاون باراک اوباما بدترین عملکرد را با خود به همراه دارد و بیشتر از هر کسی دزدسالاران حاکم در ایران که چهار سال در انتظار او نشستهاند را خوشحال مینماید.
به قدرت رسیدن جو بایدن در یک کلام تسلط بلامنازع اسلامگرایان از اروپا تا آمریکا را رقم زده و با ایجاد فضای فساد اقتصادی، راه گروههای تروریستی مورد حمایت آیتاللههای تهران مانند حزبالله لبنان را هموار خواهد ساخت.
نکتهی قابل اهمیت اینجاست، امروز تنشآفرینی جمهوری اسلامی به صفر رسیده و انتخاب جو بایدن یعنی هموار شدن منابع مالی تروریستهای سپاه و قدرت گرفتن مجدد آنها از یمن تا لبنان که قطعا صلح اعراب و اسرائیل که بسان استخوان در گلوی جمهوری اسلامی است را با مشکل مواجه میسازد.
هنگامی که تمام این رویدادها کنار هم قرار داده شوند این مهم آشکار میگردد که انتخابات این دورهی آمریکا، سقوط یا نجات آمریکا و جهان است. پیروزی جو بایدن، علاوه بر تکرار سقوطی در مقیاس بزرگتر انقلاب پنجاه و هفت برای دنیاست، سبب شادمانی چپ- اسلامیستهایی خواهد شد که از طریق آنارشیست و ویرانگری تنفس مینمایند. چهل و دو سال حاکمیت وحشت و توحش در ایران واضحترین دلیل این ادعاست.