جوانان دوران انقلاب، علی اکبر هاشمی رفسنجانی بهرمانی را به نام «رفسنجانی» میشناسند. در ویکیپدیا «هاشمی رفسنجانی» است. در روزنامههای دو دهه تا زمانی که در میان مردم به «اکبرشاه» مشهور و از سوی جمهوری اسلامی «سردار سازندگی» شد، «رفسنجانی» و گاهی «هاشمی رفسنجانی» بود.
کمتر کسی است که نداند در دستگاه قدرت و ساختار سیاسی جمهوری اسلامی خانوادههای مافیایی روحانی و سپاهی با یکدیگر پیوندهای نسبی و سببی عمیق دارند که سبب محافظت آنها در برابر خطرات درونی و بیرونی میشود حتی اگر گاهی با دسیسه یکدیگر را از سر راه بردارند.
از آنجا که بیشتر این خانوادهها، ریشههای روستایی دارند، معمولا دارای نامهای خانوادگی دو بخشی و سه بخشی هستند و یا به لقبی شناخته میشوند. گذشته از اینکه برخی از آنها پس از انقلاب اسلامی، نام خانوادگی خود را رسما تغییر دادند تا «اسلامپناهی» خویش را مانند علامت متظاهرانهی مُهرِ به اصطلاح نماز بر پیشانی خود بیشتر به نمایش بگذارند، این تعدد در نام خانوادگی سبب شد تا انواع و اقسام روابط خانوادگی در مقام و مسوولیت به کار گرفته شود، بدون اینکه در روانشناسی جامعه، اختلال و تردید زیادی به وجود بیاید. به خانوادهی لاریجانی نگاه کنید: دو برادر در رأس دو قوهی مهم و بقیه نیز بر مقامات دیگر تکیه زدهاند یا از مواهب قدرت بهرهمند میشوند؛ ولی یکی را میگویند لاریجانی، دیگری را جوادی آملی، آن یکی را آملی لاریجانی و… نام پدر همه این برادران چیست: میرزا هاشم آملی!
حجتالاسلام حسن روحانی که نام خانوادگی زیبای «فریدون» را داشت، به گفتهی خودش، پس از اینکه وارد اولین مجلس شورای اسلامی در سال ۶۰ شد، آن را در شناسنامه از «فریدون» به «روحانی» تغییر داد در حالی که برادرش که در حال حاضر دستیار ویژهی اوست (عجبا!) همچنان «حسین فریدون» باقی ماند و چه بسا اگر رقابتهای درونی نظام نمیبود کسی متوجه نمیشد که دستیار ویژهی رییس جمهوری اسلامی، برادر اوست!
بررسی پیوندهای سببی و نسبی خانوادههای مافیایی روحانی و سپاهی جمهوری اسلامی، خود یک کار پژوهشی است که بر اساس آن بهتر میتوان به مناسبات قدرت در این نظام پی برد. اما آنچه جالبتر از استفادهی اعضای مختلف یک خانواده از نامهای متفاوت است، استفادهی یک شخصیت از دو نام در طول حیاتاش در یک نظام است. کافیست به مطبوعات و رادیو و تلویزیون دو دههی اول جمهوری اسلامی مراجعه کنید تا با «رفسنجانی» آشنا شوید. دورانی که با اعدامهای انقلابی، جنگ، کشتار شصت، ترورهای خارج از کشور، قتلهای زنجیرهای، آغاز سدسازیهای بیرویه، تولید فارغالتحصیلان بیکار با شهریههای نجومی توسط دانشگاههای آزاد همراه است. بعد از آن، همین شخص در رسانهها به «هاشمی» تبدیل میشود و رفسنجانی به حاشیه میرود. گروهی از جوانترها هم که جز جمهوری اسلامی و پروژه اصلاحات چیز دیگری نمیشناسند، با «هاشمی» نقش «رفسنجانی» را در شرایط امروز، به قول روانشناسها، به گوشههای تاریک ذهن خود میفرستند.
اما ترفند و زبان قدرت، آن هم از نوع مذهبی را نباید دست کم گرفت. وقتی این زبان با استفاده از همهی ابزارهای تبلیغ و دروغ همراه میشود، به راستی کار حضرت فیل است تا واقعیات را از زیر لاشهی سنگین و متعفن این زبان ریاکار بیرون کشید و در برابر همه به نمایش گذاشت.
نام فامیل دیگر لاریجانی ها “اردشیر” است معمولا” از این نام فامیل زمان شاه در خدمت سید حسین نصر استفاده میکردند. نام خواهر نا تنی آقا جواد “فرح” خانم بوده است ونام پدر بزرگوارشان “هوشنگ” بوده که پس از رفتن به نجف به “هاشم” تبدیل شده است. منزل برادر ها هم در قریه ی قلهک در زمینی که پدر بزرگشان زمان قاجار ها خریده بودند قرار دارد. چون زمان قاجار مردم قریه ی قلهک از رعایای دولت علیه ی انگلیس محسوب می شدند .