کنش‌ها و واکنش‌ها (نیکا نیکزاد)

دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۴ برابر با ۰۱ ژوئن ۲۰۱۵


اوائل خدمتم، زمانی که تازه از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودم وطبعاً طبابتم بیشتر علمی بود تا تجربی، از مشاهده نسخه‌های همکاران قدیمی بسیار شگفت‌زده می شدم. برای مثال بیماری را که حداکثر با سه قلم دارو قابل درمان بود، ۶ قلم دارو برایش می‌ نوشتند. یا در جائی که نیازی به داروی تزریقی نبود، دو سه قلم داروی تزریقی نیز چاشنی نسخه بود.

رفتارها و فرهنگ ها در کنش و واکنش شکل می گیرند
رفتارها و فرهنگ ها در کنش و واکنش شکل می گیرند

وقتی علت را جویا شدم، معلوم شد این نسخه‌های کیلوئی به شکل علمی تنظیم نمی‌شوند بلکه بیشتر منافع اقتصادی صاحبان مطب‌های خصوصی و داروخانه‌ها در چنین نسخه پیچیدن‌هایی دخالت دارد. خوب این توجیه معقولی بود و از آنجائی که حرص و آز بشر سیری ناپذیر است، منطقی بود که حجم زیاد داروها را به منافع اقتصادی نویسندگان نسخه‌ها نسبت دهیم.
اما بعدها دریچه تازه‌ای از این جریان بر من گشوده شد که تا آن زمان متوجه‌اش نبودم نسخه‌هایی که از یکی شهرستان‌های اطراف می‌رسید، بسیار پرملات‌تر از نسخه‌ها شهر ما بود. پزشکان آن شهرستان دو یا سه برابر پزشکان این شهر، دارو می‌نوشتند. این تفاوت معنادار بود و حتما باید علت یا عللی برای آن وجود می‌داشت متفاوت از دیدگاه اقتصادی که در بالا درباره‌اش سخن رفت زیرا این نظریه که پزشکان حریص‌تر به شکل تصادفی در یک منطقه گرد آمده باشند، توجیه منطقی نداشت.
به همین دلیل مدتی در احوالات آن شهرستان دقت بیشتری نمودیم و وقایع را با ریزبینی بیشتر زیر ذره‌بین گذاشتیم. در پایان با کمال تعجب دریافتیم آنچه موجد این تفاوت است تنها تفاوت سلیقه و نظر بیماران و اهالی آن شهرستان است.
در آن وادی مردم بر این اعتقاد بودند که داروهای تزریقی نتیجه بهتری نسبت به داروهای خوراکی دارند. از سوی دیگر کم‌نوشتن دارو در نسخه‌ها به زعم آنان از بی‌سوادی طبیب بود. در طی چند سال این باور در آن شهرستان‌ها نهادینه شده بود که: پزشک خوب کسی است که نسخه‌اش پر از داروهای تزریقی باشد. این باور پزشک را وا می‌داشت که برای موفقیت و ارتزاق، تن به باور عمومی دهد و به این ترتیب نسخه‌های دهشتناکی نوشته می‌شد که در یک مملکت توسعه یافته جای دستگیری و بازجوئی می‌داشت. اما در آن شهرستان با اقبال و درآمدزائی همراه بود.
پس از این جریان، به قدرت عظیم کنش‌ها و واکنش‌ها در بروز وقایع، ایجاد فرهنگ‌ها و تحولات اجتماعی بیشتر پی بردم. انسان با کنش‌ها و واکنش‌ها بسیاری از پدیده‌های اطرافش را شرطی و تربیت می‌کند.
بعدها با مثال‌های دیگری از این دست مواجه شدم. مثلاً اصفهان و دزفول هر دو متاثر از شرایط اقتصادی مشابه با سایر نقاط کشور هستند. اما از آنجائی که اهالی آنها در تنظیم سبد اقتصادی خود سخت‌گیر و دقیق هستند، بسیار بهتر از شهرهائی که مردمان‌شان در این امر بی دقت و بی تفاوتند، قیمت‌ها را در کنترل دارند. کاسبان این شهر‌ها به خوبی می‌دانند که توقع سود غیر متعارف، معادل باد کردن کالا روی دست‌شان است.
مورد بعد، شهرستانی بود که پس از ۱۷ سال به آن سفر کرده بودم. اکثر ساکنان قبلی، آن شهرستان را ترک کرده و به شهرهای بزرگ‌تر نقل مکان کرده بودند. بافت شهر عوض شده بود و اینک در اختیار ساکنینی بود که اغلب آنها از محیط‌های بسیار کوچک و روستاها به آن شهرستان مهاجرت کرده بودند. همگام و به تبع این تغییر در بافت شهری، بوتیک‌داران آن شهرستان که زمانی شیک‌ترین و به روزترین مدل‌های لباس را عرضه می‌کردند، اینک لباس‌هائی مناسب با سلائق جدید را عرضه می‌نمودند.
باز بیشتر دریافتم که انسان قدرتی بی نهایت دارد که می‌تواند تمام اجزای اطراف را از سطح سلولی تا اجتماعات بشری، تربیت و شرطی کند.
ما جسم خویش را برای تحمل گرما، سرما، تحمل مزه تند یا ترشی غذاها، تحمل کم‌خوری، یا برعکس پرخوری، کم‌خوابی یا پرخوابی و غیره شرطی و تربیت می‌کنیم.
با همین مکانیسم کنش و واکنش و شرطی‌سازی، کودکان خود را تربیت می‌کنیم. حتی همسر خویش را، و این است که می‌بینیم بعد از چند سال زن و شوهرها شبیه هم می‌شوند.
در ابعاد وسیع‌تر طوایف و قبیله‌ها بعد از مدتی شبیه شیوخ خود می‌شوند. شیوخ نیز برای کنترل بهتر اهالی قبایل از آنها تاثیر می‌پذیرند. خلاصه، از کوچک‌ترین تا بزرگ‌ترین سطح، بسیاری از پدیده‌ها ناشی از همین کنش‌ها و واکنش‌ها و برآیند اثر آنها بر یکدیگر و محیط اطراف و  دیگران است.

چندی قبل ضمن خواندن مطلبی با این پاراگراف مواجه شدم:
نظام‌های سیاسی را می‌توان در سه دسته عمده جای داد:
مونارشی

آریستو کراسی

دمکراسی
بعد نویسنده توضیح می‌داد که اگر یک نظام مونارشی (سلطنتی/ حکومت یک نفره) فاسد شود، تبدیل به نظام استبدادی خواهد شد. اگر یک نظام آریستوکرات فاسد شود، تبدیل به الیگارشی می‌شود و اگر یک نظام دمکراتیک فاسد شود، تبدیل به دمکراسی‌های افراطی یا دمکراسی توده‌ای بلواگر خواهد شد.
من اما بر این باورم که اسم نظام حاکم بر کشورها هیچ گونه اهمیتی ندارد. آنچه سبب می‌شود یک نظام سیاسی به درستی عمل کند و رفاه شهروندش را تأمین کند و یا اینکه به سمت فساد و تباهی برود، به مردمان تحت حکمرانی آن نظام سیاسی وابستگی دارد!
نظیر بسیاری از پدیده‌های دیگر، این ملت‌ها هستند که دولت‌هایشان را برای چگونه عمل کردن شرطی می‌کنند. نیز دولت‌ها با عملکرد خویش می‌توانند ملت‌هایشان را شاد، امیدوار و پویا، و یا برعکس ناامید ، سرخورده و راکد بار بیاورند.
آنچه اوضاع و احوال ممالک را رقم می‌زند، کنش و واکنش مداوم بین این دو است.
در نقدها که البته ما تیغ را می‌توانیم به سوی هریک از این دو متمایل کنیم، اما در تحلیل و آسیب شناسی‌ها بهتر است به هر دو سوی جریان توجه کنیم. ضعف‌های ملی در کنار منویات و اشتباهات نظام سیاسی هستند که که یک مجموعه را تشکیل می‌دهند.
اینکه مردمان هر اقلیم تا چه حد در مهار حکمرانان خویش موفق باشند، برمی‌گردد به هوش جمعی و میزان مشارکت آنها در مسائل اجتماعی. پس شاید بیشتر از تبلیغ و برنامه‌سازی برای نافرمانی مدنی و خیزش‌های ساختارشکنانه، دقت در آگاهی دادن و روشنگری و ایجاد انگیزه برای مشارکت‌های اجتماعی اهمیت داشته باشد. تا زمانی که این بستر آماده نباشد، هر شکل نظام سیاسی در جوار توده‌های ناآگاه و بی انگیزه محکوم به فساد سیاسی است.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=13991