در گفتگو با دکتر جمشید اسدی
 دوران احمدی نژاد مانند اعدام بود و دوران روحانی مانند حبس ابد!

سه شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۴ برابر با ۰۲ ژوئن ۲۰۱۵


کسی که در انتخابات شرکت می‌کند بعد نمی‌تواند بگوید چرا وضع من بد است

وضع دشوارتر از این خواهد شد و هر کسی باید فکر خودش را بکند

روحانی و احمدی نژاد
روحانی و احمدی نژاد

نزدیک به ۲ سال از گزینش حجت‌اسلام حسن روحانی به ریاست جمهوری اسلامی ایران می‌گذرد. او که با شعار بهبود شرایط اقتصادی و برای تشکیل «دولت تدبیر و امید» پا به میدان انتخابات گذاشته بود، در روزهای نخست  ریاست‌اش وعده می‌داد «با اجرای یک برنامه ۱۰۰ روزه می‌توان شاهد یک تحول اقتصادی» بود. او که هم‌چنین وعده داد هر ۱۰۰ روز گزارشی از تمام نهادهای دولتی به مردم ارائه دهد اما تنها یک بار به این مهم اقدام کرد و مانند بسیاری از دیگر از مقامات نظام جمهوری اسلامی «وعده‌ها» را به فراموشی سپرد.

اما حسن روحانی که بنا بود در ۱۰۰ روز «معجزه» کند با اعلام اینکه «در دنیای سیاست نه عصای موسایی است و نه معجزه و نه درهای آن برای همیشه بسته است. ما باید هم‌فکری کنیم معضلات اقتصادی را حل کنیم و موانع را از پیش برداریم» یک بار دیگر نشان داد که سیاست و اقتصاد با شعار به پیش نخواهد رفت.

تقریبا دو سال بعد در شرایطی که امکان یک توافق اتمی بین رژیم ایران و شش کشور قدرتمند جهان می‌رود، اینک مسعود نیلی مشاور ارشد اقتصادی دولت روحانی نیز با اشاره به اینکه لغو تحریم‌ها همراه با معجزه نخواهد بود می‌گوید: «لغو تحریم‌ها هرچند امکاناتی را برای ما فراهم می‌کند اما معجزه نمی‌کند. شاید شکاف بزرگی میان آنچه انتظارات عمومی از اثر لغو تحریم‌ها تلقی می‌کند با آنچه واقعیت دارد، وجود داشته باشد اگر این شکاف را درست مدیریت نکنیم، ممکن است آن شرایط بدتر از شرایط فعلی که تحریم است، بشود». از سویی دیگر جمشید پژویان اقتصاددان و استاد دانشگاه با اشاره بر اینکه «نباید این گونه پنداشت که دستیابی به توافق سبب تحول عظیمی در اقتصاد خواهد شد و همه مشکلات رفع خواهد شد» تاکید دارد: «بخشی عظیمی از مشکلات اقتصادی کشور داخلی است و مشکلی که ما در کشور با آن روبه‌رو هستیم، ربطی به تحریم‌ها ندارد لذا نباید همه چیز را به تحریم‌ها ربط بدهیم».

در آخرین اظهار نظر، حتی علی شمخانی دبیر شورای امنیت ملی در مورد رابطه پایان تحریم‌ها و آینده اقتصاد ایران گفته است: «اگر توافق حاصل شد به این مفهوم نیست که همه مسائل اقتصادی ما حل خواهد شد بلکه حادثه فیزیکی خاصی رخ نمی‌دهد و شاید تنها از نظر روانی آسایشی را فراهم کند».

دکتر جمشید اسدی
دکتر جمشید اسدی

گذشته از همه اینها، پس از دو سال آیا سیاست‌های اقتصادی دولت روحانی توانسته تاثیری مستقیم بر «سفره مردم» داشته باشد؟ آیا با لغو تحریم‌ها امکان معجزه اقتصادی حتی نه در کوتاه‌مدت وجود دارد؟ سیاست‌های رانتی در جمهوری اسلامی به کجا خواهند رفت؟ برای یافتن پاسخ به این پرسش‌ها به سراغ دکتر جمشید اسدی اقتصاددان و استاد دانشگاه رفتیم.

دکتر اسدی با اشاره به اینکه «سیاست‌های اقتصادی حسن روحانی بدون شک تاثیر مثبتی داشته است» تاکید می‌کند: «شوربختانه ما در دوره‌ جمهوری اسلامی، دوران بدی را مشاهده می‌کنیم. به یاد دارم در اولین روزهای پس از انقلاب ۵۷ با خوشحالی می‌گفتیم مژده بدهید که فلان دوست‌مان به حبس ابد محکوم شد. این به قاعده نمی‌توانست برای یک جوانی که جنایت و خطایی انجاد نداده بود، خبر خوبی باشد اما وقتی گزینه‌ دیگر که ممکن بود اعدام باشد را در نظر می‌گرفتیم، حبس ابد خبر خوبی بود. (یادمان باشد که شیوه‌ اعدام‌ها هم حتی خارج از عرف بود برای مثال دیده بودیم که وقتی هویدا را از اتاق بیرون برده بودند، آن وقت غفاری تفنگ را بر می‌دارد قبل از اینکه رفیق‌اش خلخالی حکم را اجرا کند، شلیک می‌کند و داستان‌های متعددی از این دست که بسیار تاثرانگیز است). این موضوع ادامه دارد تا می‌رسد به دوران احمدی نژاد و روحانی. بدیهی است که اگر احمدی نژاد را با روحانی مقایسه کنیم بایستی بگوییم وضعیت اقتصاد کشور و به طور مشخص وضعیت اقتصادی مردم بهتر شده است. اما اگر این مقایسه را در معیاری وسیع‌تر انجام دهیم و موقعیت اقتصاد ایران را با کشورهایی که در سال‌هایی نه چندان دور از لحاظ اقتصادی از ایران بسیار عقب‌تر بودند، برای مثال قطر، کره جنوبی و حتی ترکیه که بدون نفت درآمد سرانه‌ بالاتری از کشور ما دارد، مقایسه کنیم چگونه می‌توان گفت که وضعیت ما بهتر شده است. این یک شرایط سورئالیستی است که جمهوری اسلامی، ما ایرانیان را در مقابل آن قرار داده است».

اما وقتی به سراغ شعارها و وعده‌های حسن روحانی می‌رویم از آن «معجزه‌ ۱۰۰ روزه» چیزی جز آرشیو خبری باقی نمانده است. صحبت‌های جدیدی هم که از سوی دولت‌مردان و نزدیکان به دولت روحانی مطرح می‌شود نشان‌دهنده‌ آن است که دولت در تلاش است تا زمینه‌های آمادگی ذهنی برای مردم را فراهم آورد تا فردای رفع تحریم‌ها انتظار تحولی شگرف در عرصه اقتصاد نداشته باشند. آنچه مشخص است یا «راه حل» ۱۰۰ روزه و اینکه با رفع تحریم‌ها امکان ایجاد تحول اقتصادی وجود دارد دروغ بود و یا صحبت‌های اخیر مقامات اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی فریبکارانه است.

سپاه و روحانی
سپاه و روحانی

نکته دیگری که مطرح است اینکه نقد دولت روحانی را در مقایسه با «مدل احمدی نژاد» پاسخ می‌دهند و همواره با گزاره «بد و بدتر» امکان انتخاب هیچ «خوبی» را باز نمی‌گذارند.

دکتر جمشید اسدی در ادامه گفتگو با کیهان لندن به این موضوع اشاره داشته و می‌گوید: «حرف درست این است که با این پول‌ها نمی‌توان معجزه کرد. اما باید توجه داشت که آقای روحانی در موارد بسیاری، حقیقت را نگفتند. تکرار می‌کنم  هر کسی که غم ایران در دل دارد بین احمدی نژاد و روحانی، روحانی را انتخاب می‌کند ولی هم‌چنان که اشاره کردید انتخاب بین بد و بدتر است. اما روحانی بنای بر دروغ را از همان ابتدا که گفت “من سرهنگ نیستم” گذاشت و مردم خسته از سردار و نظامی و انتظامی این حرف را به فال نیک گرفتند. فارغ از اینکه ما سرهنگ خوب داریم و سرهنگ بد داریم، حسن روحانی رئیس سرهنگ‌ها بود. او به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی اگر سرهنگ نبود، تمام سرهنگ‌ها زیر دست او بودند و حتی  در زمان جنگ برای استراتژی جنگی به سرهنگ‌ها دستور می‌داده است چه برسد به این زمان که جنگی در کار نیست.

روحانی در یک زمینه بزرگ دیگری نیز دروغ گفت و آن گره‌گاه اقتصاد ماست، او وقتی‌ هنوز کابینه‌اش را تشکیل نداده بود، در اولین کنفرانس مطبوعاتی حضور پیدا کرد و وقتی که خبرنگاران در مورد مساله اقتصادی پرسش‌های خود را مطرح ‌کردند وی به صراحت گفت کیست که نداند  مشکل اقتصاد ما “انحصار” است. حتی ما که بسیار بدبین بودیم این حرف را به فال نیک گرفتیم و در رسانه‌هایی که امکان داشتیم بر این موضوع تاکید کردیم و گفتیم  وضعیت اقتصادی ایران بهتر نخواهد شد مگر با برخورد با همین انحصارگران.

اما به نظر می‌رسد حسن روحانی و تیم اقتصادی او کم کم از این مبارزه با انحصارطلبان کنار کشیدند تا حدی که به آنها امتیاز هم دادند. خوب این وضعیت اقتصاد ما را بهتر نخواهد کرد و آن را تبدیل به یک اقتصاد غیرتولیدی می‌کند که تمام ارکان آن در دست انحصارگرانی است که هیچ عرصه‌ رقابتی در اقتصاد را باور نداشته و اجازه آن را هم نخواهند داد. و حال کیست که نداند در اقتصادی که رقابت نباشد نتیجه جز سقوط تولید، افزایش بیکاری و گسترش خط فقر نخواهد بود، کافیست شما به تجربه کشورهای سوسیالیستی نگاه کنید.

تمام این موضوعات را به آن دلیل آوردم که در پاسخ پرسش شما بگویم الان درست می‌گویند که نمی‌شود با این پول معجزه کرد. چون این پول می‌بایست به هزار و یک خرج برسد. وقتی که اقتصاد تولیدی نیست که بتواند نیازهای اساسی کشور را تامین کند، این نفت است که باید همه کار برای جمهوری اسلامی انجام دهد. چراکه دولت برای تامین منابع لازم به منظور پرداخت یارانه‌های نقدی به آن نیاز دارد. در واقع باید بگویم برای پرداخت رشوه به مردم به این پول شدیدا نیاز دارد. من روی این موضوع تاکید داشته و دارم که این که این یارانه‌ها تنها برای مریدپروری است، اما جمهوری اسلامی باید مریدپروری کند. آنها پول نفت را احتیاج دارند که به بسیاری از بنگاه‌های وابسته به سپاه پاسداران بدهند، این پول را احتیاج دارند که انواع کمک‌های نظامی و حتی انسانی را به سوریه و لبنان و یمن برسانند. این پول را احتیاج دارند برای اینکه بسیاری از آقازادگان به زندگی اشرافی خود ادامه دهند. چندی پیش در گزارشی خواندم که تعداد پورشه در ایران در شرایطی که ما در تحریم هستیم جزو رده‌های اول در خاورمیانه است.

پس می‌بینیم که وقتی این پول‌ها تا این حد باید به خرج‌های مختلف برسند نمی‌تواند به خرج راه انداختن چرخ‌ّهای اقتصاد و افزایش اشتغال و بالا بردن قدرت خرید مردم بیانجامد این است که امروز پیشاپیش آب پاکی را به روی دست مردم می‌ریزند که منتظر معجزه نباشید».

دکتر اسدی در بخشی دیگر از مصاحبه خود با کیهان لندن با اشاره به مساله کاهش افراد دریافت کننده یارانه‌های نقدی، می‌گوید: «قول داده بودند به تمام خانوارهای ایرانی یارانه بدهند. از همان روز اول احتمال آن را داده بودیم که این موضوع نمی‌تواند بلندمدت باشد، یک به یک زدند هنوز هم از تعداد خانوارهایی که گفتند ثروتمند هستند کم زدند و بیشتر از این کم خواهند کرد. از سوی دیگر افزایش هزینه‌های کشور شتابان بوده در حالی که افزایش یارانه‌ها یا نبوده یا به آن اندازه نبوده است. در نتیجه بدانید که وضع دشوارتر از این هم خواهد شد و باید هرکسی فکر خودش را بکند».

از سوی دیگر با توجه به ساختار قدرت در ایران شاید بتوان گفت که نظام سیاسی ایران اجازه شکل‌گیری یک «اقتصاد بازاربنیاد و رقابتی» را نخواهد داد. نظامی که بر اساس رانت شکل گرفته است با بی‌اعتمادی سرمایه‌گذار روبرو است و امکان برآمدن یک اقتصاد تولیدی در آن وجود ندارد چرا که معادلات «دلالی» منافع خود را از دست خواهد داد و در همین مسیر است که ما شاهد شکل‌گیری رانت‌های اقتصادی هستیم که ریشه‌های خود را از سیاست گرفته‌اند. با دکتر اسدی در ادامه گفتگوی خود به بحث در مورد «اقتصاد رانتی» و «عدم امکان شکل‌گیری اقصاد بازاربنیاد در ساختار نظام جمهوری اسلامی» می‌پردازیم. او با تاکید بر اینکه «گمانه شما باور من است» می‌گوید: «نظام جمهوری اسلامی بر اساس گزینش و استصواب بر پایه خودی و غیرخودی است. چنین نظامی نه می‌تواند به دموکراسی در سپهر سیاسی و نه به رشد و توسعه در سپهر اقتصادی دست پیدا کند. مادامی که تغییری در این ساختار صورت نگیرد و امکان یک تحول بنیادی به وجود نیاید نمی‌توان به آینده نه سیاست و نه اقتصاد امیدوار بود. جمهوری اسلامی بر خود می‌بالد و در شیپور می‌دمد که ببینید من چه نظام بازی هستم که با اینکه نظام اسلامی هستم اما به یهودیان، مسیحیان و زرتشتی‌ها امکان داده‌ام نماینده در مجلس داشته باشند. بسیار خوب ما فرض را بر این می‌گذاریم که اینها به شکل آزاد و غیرگزینشی انتخاب شده‌اند، اما هم میهنان سنی ما چه!؟ آنها به اسم اینکه مسلمان هستند نمی‌توانند نماینده ویژه‌ای در مجلس داشته باشند اما به علت اینکه سنی هستند نمی‌توانند مسئولیت بلندپایه داشته باشند. به آنها اجازه ساختن مسجد داده نمی‌شود و حتی مسجدهای موجود را تعطیل می‌کنند. این نظامی که سراپا گزینش است چگونه می‌خواهند حقوق شهروندی را به معنی واقعی آن تامین کند. مادامی که این نظام بر پایه این بینش استوار است بدیهی است که نمی‌تواند فضای لازم برای یک تحول اساسی را فراهم آورد. اینکه احمدی نژاد برود و روحانی بیاید، خاتمی و هاشمی بیایند و بروند، مادامی که این موضوعات تغییر نکند همانی است که خود شما به آن اشاره داشتید خوشحال می‌شویم که از بدتر به بد رسیدیم، در اقتصاد هم همین است. مادامی که رانت‌های اقتصادی و سیاسی به نهادهای خاص هم‌چون سپاه پاسداران داده می‌شود وضع ما تغییری نخواهد کرد و هم‌میهنان ما باید دقت بیشتری داشته باشند».

در ادامه گفتگوی کیهان لندن با دکتر جمشید اسدی به سراغ «مدل چینی» رفتیم که در سال‌های گذشته میان سیاستمداران جمهوری اسلامی مطرح شده است.  مدلی که در آن توازن توسعه سیاسی و اقتصادی را رد می‌کند و تلاش دارد نشان دهد که «راه سعادت مردم تنها از طریق توسعه اقتصادی محقق می‌شود». اما دکتر اسدی اقتصاد چین را از زاویه‌ای دیگر مورد بررسی قرار داده و می‌گوید: «در مورد چین باید در نظر گرفت که چه اقتصاد بزرگی است. این کشوری است که در دوران انقلاب فرهنگی حدود ۵۰ میلیون نفر از قحطی و گرسنگی مردند و امروز در اثر رویکرد به اقتصاد باز ماهی ۱ میلیون نفر از شمار فقیران در چین کاسته می‌شود. البته باید تاکید کنم چین اقتصاد کاملا باز و بازاربنیاد نیست اما بهتر از زمانی است که در دوره مائو تسه‌تونگ و باند ۴ نفره بود و صد البته از اقتصاد ایران بازتر است. این اقتصاد وقتی رشد واقعی را تجربه می‌کند که طبقه متوسط به شدت در آن رشد پیدا کرده باشد.

اقتصاد چین زمانی رشد پیدا کرد که بسیاری از کمپانی‌های غربی بر اساس نیروی کار ارزان‌تر، خط تولید خود را به این کشور منتقل کردند. اما امروز بسیاری از این صنایع چینی به ویتنام منتقل شده‌اند. دلیل هم ساده است نیروی کار چینی حالا گران‌تر از گذشته شده است و این گرانی نیروی کار را می‌توان به عنوان یکی از عوامل رشد بررسی کرد.

طبقه متوسط در چین به واسطه رشد اقتصادی وضعیت بهتری پیدا کرده و به تعداد آن اضافه شده است. این رشد اقتصادی به کارگر و نیروی کار بیشتری احتیاج دارد و به همین نسبت نیز دستمزد نیروی کار بالا می‌رود. کار هم یک عرضه و تقاضا است، وقتی به رشد اقتصادی بالا می‌رود به همان شدت هم نیاز به استخدام نیروی کار وجود دارد، بنا بر این با توجه به اینکه میزان تقاضای بازار استخدام از عرضه آن بیشتر است دستمزد نیروی کار بالا می‌رود.

اتفاقی که در چین افتاده همین است. زمانی که این طبقه متوسط گسترش پیدا کند، خواهان مشارکت بیشتر در امور سیاسی و اجتماعی می‌شود و اگر نیروی حاکمه فضا را باز نکند حتما به برخورد می‌انجامد.

در کشور خودمان یکی از دلایل انقلاب همین بود. رشد اقتصادی بلندمدت که البته با یک بحران در سال‌های پایانی‌اش روبرو شد (اما کدام کشور بود که بحران را در آن سال‌ها تجربه نکرده باشد) به دلیل آنکه رشد شتابان اقتصادی با رشد اجتماعی- سیاسی همراه نبود این دو را در مقابل هم قرار داد. تعجب ندارد که در کشور ما انقلابی رخ داد که طبقاتی نبود (البته اگر طبقه تعریف علمی داشته باشد) و همه درآن شرکت داشتند. چون اکثریت مردم از موقعیت خودشان در اجتماع ناراضی بودند ولی کمتر کسی مشکل مالی داشت. می‌خواهم بگویم اگر رشد سیاسی پشتیبان رشد اقتصادی نباشد اینها یک زمانی می‌شود که در منحنی رشد اقتصادی در برابر هم قرار می‌گیرند و این وضعیت را بسیار دشوار خواهد کرد و این یکی از مخاطراتی است که در مقابل چین نیز قرار خواهد گرفت».

با توجه به تمام این صحبت‌ها از دکتر جمشید اسدی در مورد سیاست‌های کلی نظام جمهوری اسلامی در قبال مذاکرات هسته‌ای و بازار آزاد سوال کردیم. جایی که مشخص است اگر توافق هسته‌ای به معنی «امکان ورود سرمایه‌ خارجی» به ایران و به تبع آن «امکان باز شدن فضای سیاسی» باشد،  مقامات جمهوری اسلامی می‌بایست علاقه‌ای به سرانجام رسانیدن مذاکرات نداشته باشند تا از تبعات یک اقتصاد باز جلوگیری کنند. دکتر اسدی با تایید این نظر می‌گوید: «اما به این موضوع توجه داشته باشید که آقای خامنه‌ای یک صورت است و یک بود. او در حقیقت بودِ آقای خمینی را ندارد و مجبور به بازی در یک شطرنج است تا نشان دهد که تحولات کشور در زیر سایه “عظیم‌الشان” او انجام می‌شود اما در حقیقت چنین نیست و کمتر او را به بازی می‌گیرند. از همین رو او باید نشان دهد اتفاقاتی که در کشور صورت می‌گیرد با نظر او و رهبری اوست و چون نیروهای رقیب در ایران در مساله هسته‌ای با یکدیگر رقابت دارند، نمی‌تواند پشت سر یک گروه مشخص قرار بگیرد چرا که می‌تواند مورد حمله طرف مقابل قرار بگیرد. این است که باید به نعل و به میخ بزند تا رهبری خود را حفظ کند. او مانند یک بندباز است که باید توازن نیروها را نگاه دارد تا بتواند قدرت خودش را حفظ کند. هرچند من بر این باور هستم که اگر جناح رفسنجانی- روحانی این قدر قدرتمند نشده بود او نمی‌هراسید و اجازه مذاکرات را به این شکل صادر نمی‌کرد چرا که او از آن دسته افرادی است که تمایل دارد در مقابله با غرب “تا آخر خط” برود.

آقای خامنه‌ای به طور ضمنی از توافق برای آتش‌بس با عراق انتقاد می‌کند و گفته و نگفته تاکید دارد که نیروهایی این خط را پیش بردند و  به این معنی خودش را بیشتر نزدیک به آنهایی می‌داند که باید جنگ را ادامه می‌دادند و این بحث دوباره بر سر مساله هسته‌ای زنده شده است. آنهایی که می‌گویند ما آنجا انقلابی عمل نکردیم به زور فشار به امام جام زهر نوشانده شد و حالا به تعبیر خودشان می‌خواهند انقلابی عمل کنند.

به نظر من رهبر جمهوری اسلامی به ادامه تنش با غرب بیشتر تمایل دارد و نمی‌خواهد از امتیازات اتمی دست بردارد، اما قدرت آن را ندارد که چنین دستوری بدهد. او مانند آقای خمینی نیست که بگوید “جنگ نعمت است” و بعد همه این حرف را تکرار کنند. آن قدرت را ندارد پس باید با دو طرف بازی کند تا ببیند کدام خط به پیش می‌رود.

شما به حرف زدن او نگاه کنید “نه موافقم نه مخالفم”، “من مخالف مذاکره نیستم اما مذاکره باید درست باشد” و همان طرح “نرمش قهرمانانه” نشان می‌دهد که او هم این طرف و هم آن طرف را برای حفظ قدرت خودش می‌خواهد اما این تنها چهره رهبری را نشان می‌دهد که اقتدار او فرو ریخته است».

میزان؟
میزان؟

دکتر جمشید اسدی در پایان گفتگوی خود با کیهان لندن به موضوع انتخابات مجلس شورای اسلامی که در پیش است و آینده ایران اشاره داشت و گفت: «من فکر نمی‌کنم که با توجه به تجربه‌ای که نسل من از انقلاب دارد کسی به فکر خشونت و انقلاب به آن شکل باشد و این موضوعی که من مطرح می‌کنم نیز در همین راستا است یعنی به هیچ عنوان به دنبال خشونت و انقلاب با آن معنی مشخص نیستم. اما این به آن معنی نیست که اگر طرفدار خشونت و انقلاب نیستیم با هر مساله نظام کنار نیز بیاییم. باید بدانیم که تا این نظام عوض نشود وضع کشور عوض نخواهد شد و این تغییر بایستی همراه با رفرم و صلح‌طلبی باشد. این مقدمه را آوردم تا بگویم کسی که در انتخابات شرکت می‌کند بعد نمی‌تواند بگوید چرا وضع من بد است.

وقتی ده بار با شرکت گسترده در انتخابات شرکت می‌کنید تا وضع‌تان بهتر شود و نمی شود یا باید این وضعیت را دوست داشته باشید یا باید از این بازی دست بردارید. من فکر می‌کنم نظام بسیار از مردم می‌ترسد، یک حرف تند می‌زند اما در عمل بسیار از مردم می‌ترسد و اگر مردم در انتخابات به صورت گسترده شرکت نکنند نظام سخت به هراس خواهد افتاد. من نمی‌گویم شرکت نکنند و اسلحه بدست بگیرند و خشونت کنند، اما همین که مردم به طور گسترده در انتخابات شرکت نکنند حساب به دست نظام خواهد آمد و شکاف بین خودشان بیشتر خواهد شد. شما ببینید آنچه بعد از جنبش سبز اتفاق افتاد چقدر شکاف در میان لایه‌های نظام بیشتر شد و صحبت‌هایی به میان آمد که پیش از آن مطرح نبود. مذاکره با آمریکا که نجس بود و حالا آقایان چگونه صحبت می‌کنند، البته به روی خودشان نمی‌آورند. اگر مردم به طور گسترده در انتخابات شرکت نکنند مطمئن باشید که در آینده شکاف درون نظام بیشتر خواهد شد و مسائل بیشتری مثل صحبت با آمریکا جدی‌تر پیگیری خواهد شد. این است که توصیه می‌کنم با عدم شرکت در انتخابات، نظام را بیشتر به سمت و سوی باز کردن جامعه و تفاهم با جامعه جهانی بکشاند و هم اینکه مسئولیت وضعیت بد کشور را از روی دوش خودشان بردارند».

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=14069