کتایون حلاجان (+عکس) – ۶ ژوین ۲۰۱۵ روز آخرین دیدار با رضا دانشور بود. روزی که در ذهن اهل ادبیات خواهد ماند. آنان که دل در گرو کلمات دارند، آنان که واژهها برایشان بلندترین دستاویزِ این دنیاست.
او معاصر ما بود، رضا دانشور.
اندک زندگی کرد و نانوشته و ناگفته زیاد داشت، دریغ… تنها چند هفته پس از درگذشت دوست قدیمیاش محمدعلی سپانلو، او هم رفت. یکی در سرزمین خود غریب، و دیگری در دیارِ غربت.
پیکر رضا دانشور روز شنبه گذشته سوزانده شد و خاکسترش برای ما بر جای ماند. چهرههای بسیاری از فرهنگ و ادبیات تا فعالین سیاسی و اجتماعی، دیگربار در پرلاشز گرد هم آمده بودند. با فاصلهای بسیار کم از صادق هدایت و غلامحسین ساعدی؛ این بار رضا دانشور، مسافر هیچکجا.
پسر و برادر بزرگش از صفات او و خاطراتی که در ذهن نگاه داشته بودند سخن گفتند، اما برادرزادهاش از نگاه ِ زیبا و همواره مثبت او به زندگی و اینکه تا چه حد زندگی را گرامی میداشت سخن گفت.
دو مصاحبه نیز از رضا دانشور پخش شد.
دوستدارانش نقل قولهای بسیاری از او کردند، او که انسانی آزادیخواه بود، همیشه در کنار جنبش دادخواهی مردم ایران ایستاد. او کشتار را به هر شکل محکوم میکرد و همواره در کنار جوانان بود. همین مهم در نوشتههای وی نیز مشهود است.
همیشه نگاهی درست و دقیق به اسطورههای واقعی داشت، آنان که وجود داشتند، فریاد زدند و بر خاک شدند و همچنان نیز از قهرمانسازی پرهیز مینمود. اینگونه انسانی بود او، معاصر با ما.
اکنون کتابهای بسیاری از او به یادگار است و خاکستری از جانش به جای. یاد و نامش زنده باد.
آنان که در صلبشان نسلی درشت دارند، محتاج سوگواری نیستند. آنان که در صلبشان حاملان شهیدانند از مرگ برترند، آنان که مردانِ دشوار به جهان هدیه میکنند، زندگانِ جاویدند… (از نمایشنامه «شاهزاده و گدا»ی رضا دانشور)
سخنان حمید جاودان، هنرمند و بازیگر، را با صدای گرماش در یاد رضا دانشور بشنوید: