اهمیت رابطه با بریتانیا برای جمهوری اسلامی در گفتگو با حسین رسام

دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴ برابر با ۳۱ اوت ۲۰۱۵


رابطه رژیم ایران با بریتانیا به ویژه از نظر اقتصادی اهمیت بسیار دارد.

تاریخ رابطه پر فراز و نشیب ایران و انگلیس بسی بیش از عمر نظام جمهوری اسلامی است. نقش انگلیس در کشف نفت ایران، بست نشستن روحانیون در عصر مشروطیت در سفارت دولت فخیمه، جریان ملی شدن نفت و وقایع ۲۸ مرداد، مواضع این کشور در انقلاب ۵۷ و بسیاری موارد دیگر که در ادبیات طنز ایران نیز با «دائی‌ جان ناپلئون» به تصویر کشیده شده، حاکی از یک رابطه نه چندان آسان است.

حسین رسام مشاور پیشین وزارت امور خارجه انگلیس
حسین رسام مشاور پیشین وزارت امور خارجه انگلیس

حمله به سفارت بریتانیا در سال ۱۳۹۰ اما جلوه دیگری از این رابطه دشوار است که در جمهوری اسلامی اشکال خشن یافته. سفر هفته گذشته فلیپ هاموند وزیر امور خارجه بریتانیا به تهران به منظور بازگشایی مجدد سفارتی که هنوز شعار «مرگ بر انگلیس» بالای عکس ملکه بریتانیا خودنمایی می‌کند، و دیدارهایی که با مقامات عالی‌رتبه ایران صورت گرفته ما را بر آن داشت تا برای بررسی این سفر و این رابطه به سراغ حسین رسام مشاور سابق وزارت امور خارجه بریتانیا برویم.

– مساله اینجاست که مدتها در مورد غرامت و خسارتی که جمهوری اسلامی باید آنها را پرداخت کند صحبت شده بود. اما به نظر میرسد که دولت بریتانیا در این میان بدون دریافت غرامت اقدام به بازگشایی سفارت خود در تهران کرده است. برخی بر این باورند که این یک عقبنشینی محسوب میشود. شما این اقدام وزارت امور خارجه بریتانیا را چگونه ارزیابی میکنید؟

– یک بحث کلامی در اینجا مطرح است. یکی موضوع خسارت  و از سوی دیگر مساله غرامت است. طبیعتا اتفاقی که می‌افتد این است که دولت بریتانیا برآورد خسارت می‌کند و آن را به اطلاع دولت ایران می‌رساند و بابت این مساله درخواست غرامت می‌کند. ممکن است ایران اینکه میزان آن چقدر واقعی است را به چالش بکشد. اما از سویی دیگر این موضوع هم مطرح است که تعمیرات را کدام طرف انجام دهد، مسلم است که دولت ایران قبول نمی‌کند که این‌کار را انجام دهد و از سوی دیگر وزارت امور خارجه بریتانیا چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد که دولت ایران این کار را انجام دهد. این کار توسط خود بریتانیا انجام می‌شود و صورت‌حساب آن برای ایران ارسال می‌شود. این اولین بار نیست که طلب خسارت و یا دریافت غرامت شده است. در نوبت‌های پیش هم که تظاهرات‌کنندگان شیشه‌های سفارت را شکستند و یا آسیبی به اموال سفارت وارد آوردند، حتی در دوره‌ احمدی نژاد هم، نهایتا این دولت ایران بود که جبران خسارت کرد و در این مورد هیچ‌گاه بحثی وجود نداشته است. امروز هم چنین بحثی مطرح نیست و بالاخره به یک شکل مستقیم یا غیرمستقیم این موضوع محقق خواهد شد. این موضوع در واقع یک امر بدیهی است که مسئولیت این خسارت با دولت ایران است چرا که آنها در حفظ امنیت سفارت بریتانیا ناتوان بوده‌اند.

حسین رسام:
حسین رسام:

اما باید به یک موضوع دیگر توجه داشت. در ایران موضوعاتی مانند باغ قلهک [اقامتگاه دیپلماتیک و مرکز فرهنگی بریتانیا] و ساختمان بخش ویزای سفارت وجود دارند. شهرداری تهران و یا دولت ایران مدعی هستند که تخلفاتی در آنها انجام شده و نسبت به آن جریمه‌هایی را تعیین کرده‌اند. این موضوع یک چالشی است که در سال‌های گذشته وجود داشته و رقمی که ما در مورد آن صحبت می‌کنیم امروز چندین میلیارد تومان است.

به صورت رسمی دولت بریتانیا مسئولیت خسارت‌های وارده به سفارت را دولت جمهوری اسلامی می‌داند و همچنان بر این موضوع اصرار دارد. اما اینکه نهایتا این خسارت چگونه پراخت خواهد شد شاید موضوعی زمان‌بر باشد.

-هنوز بخشی از خسارات به ساختمان کاملا تعمیر نشده وحتی شعارهای روی در و دیوار سفارت پاک نشدهاند. یکی از آنها اتفاقا خیلی سمبلیک است: بالای تصویر ملکه بریتانیا شعار «مرگ بر انگلیس» دیده می‌شود. آیا بریتانیا به دنبال یک پیام سیاسی است؟

– در مورد شعارهای «مرگ بر انگلیس» که شما به آن اشاره دارید، می‌توان دوگونه به آن نگاه کرد که شاید جنبه‌ طنز هم داشته باشند اما بسیار مهم هستند. یکی اینکه وزارت امورخارجه بریتانیا آنها را به عنوان یادگاری نگاه دارد تا در خاطره‌ سفارت به عنوان یک اتفاق تاریخی باقی بماند. ولی وجه دیگر این است که این موضوع همواره به عنوان یادآوری به مقامات جمهوری اسلامی باقی بماند. این شعار در واقع یک سند است و هر بار که مقامات ایرانی به آن سفارت‌خانه بروند با آن شعار روبرو خواهند شد که به نظر نمی‌رسد خاطره خوبی برای آنها باشد. خود آقای هاموند هم به این موضوع اشاره کرده که «حرف آسیب جدی نمی‌زند اما سنگ چرا».

Reuters©
Reuters©

– اما برخی بر این باورند که بریتانیا شاید برای برقراری این رابطه بیشتر از جمهوری اسلامی عجله داشته است.

– در دنیای دیپلماسی دشمنی و دوستی همیشگی وجود ندارد و اتفاقی که در دوره جدید جمهوری اسلامی و در دوره آقای روحانی افتاده این است که شما با یک سری دیپلمات حرفه‌ای که اصول دیپلماسی بین‌المللی را بهتر می‌دانند روبرو هستید. دیپلماسی قرار نیست که تنها بیان مواضع و یا مهربانی با دوستان و شدت رفتار الزاما با دشمنان باشد. آقای ظریف در کتاب خاطرات خود به این موضوع هم اشاره می‌کنند که بزرگترین درسی که من گرفتم این است که وقتی با دشمنان هم صحبت می‌کنی لبخند بزنی اما آن دشمنی را فراموش نکنید.

برای دولت بریتانیا این اولین باری نیست که چنین اتفاقی افتاده و یقینا آخرین بار هم نخواهد بود و به شکل‌های مختلفتی این موضوع تکرار خواهد شد. آن چیزی که برای دولت بریتانیا اهمیت دارد این است که آیا روابط با جمهوری اسلامی یک رابطه عمل‌گرایانه، سازنده و مبتنی بر منافع ملی هر دو طرف، و در اینجا به طور مشخص منافع ملی بریتانیاست، و یا یک رابطه مانند دوره احمدی نژاد که شکست گفتگوها را شاهد باشیم.

Reuters©
Reuters©

– هیات همراه فیلیپ هاموند جمعی از نمایندگان شرکتهای بزرگ مالی و نفتی بودند. این منافعی که شما از آنها صحبت میکنید آیا در ترکیب این هیات دیده میشوند؟ صحبتهای حجتالاسلام روحانی در دیدار با وزیر امور خارجه بریتانیا هم نشان میدهد که گویا اهمیت رابطه اقتصادی بیش از رابطه سیاسی است.

– از دید جمهوری اسلامی ۴ عامل اساسی برای رابطه با بریتانیا وجود دارد. جدا از اینکه قطع روابط دیپلماتیک برای هر کشوری مطلوب نیست اما به صورت نمادین  بخش ویزای سفارت بریتانیا برای جمهوری اسلامی اهمیت دارد. این اهمیت به حدی است که وجود سفیر برای آنها این قدر اهمیت ندارد که فعال بودن بخش ویزا و امکان رفت و آمد به بریتانیا دارد. وزارت امورخارجه بریتانیا هم این موضوع را می‌داند و اینکه اگر بناست تاجران بریتانیایی به ایران سفر کنند باید این ارتباطات وجود داشته باشد. تغییر توصیه‌های ایمنی سفر به ایران از سوی وزارت امورخارجه بریتانیا به همین موضوع برمی‌گردد. دلیل دوم این است که برای جمهوری اسلامی رابطه‌اش با بریتانیا به عنوان کشوری که در منطقه خاورمیانه روابط گسترده‌ای دارد و از سویی دیگر متحد نزدیک سیاسی – نظامی  ایالات متحده آمریکا محسوب می‌شود اهمیت بسیاری دارد.

اما از دید من دو عامل دیگر اهمیت بیشتری دارند. بخشی در شهر لندن که ما به عنوان سیتی (City) می‌شناسیم در واقع قلب بانک‌داری و مالی بریتانیا و شاید اروپاست بسیار مهم است. جمهوری اسلامی این موضوع را به خوبی می‌داند که اگر بخواهد با بخش مالی جهانی ارتباط داشته باشد و حتی در آن ادغام شود تا منافعی به دست آورد بدون «سیتی» لندن امکان‌ناپذیر است. شرکت‌های نفتی بزرگ یا در لندن هستند و یا شعبات بسیار مهمی در لندن دارند و این اهمیت ویژه‌ای دارد.

Reuters©
Reuters©

– محمدجواد ظریف نیز در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با اشاره به اینکه همچنان اختلافات پایهای میان دو کشور وجود دارد تاکید کرده که این اختلافات با گفتگو قابل حل خواهند بود. به نظر شما اختلافاتی مانند وقایع سوریه و یمن و یا شاید مبارزه با داعش با گفتگو قابل حل هستند؟

– اینکه بتوان چالش‌های مورد اشاره را با گفتگو حل کرد باید در بخش‌های دیگر صحبت‌های آقای ظریف جستجو کرد و آن اینکه جمهوری اسلامی تاکید دارد که روابط خود با بریتانیا را در چهارچوب اتحادیه اروپا پی به پیش ببرد. این پیام آشکاری است مبنی بر اینکه از یک سو بریتانیا به عنوان یک متحد نزدیک سیاسی- نظامی ایالات متحده آمریکا شناخته نمی‌شود. از سوی دیگر بریتانیا به عنوان خود بریتانیا دیده نشود و باید بپذیرد که به عنوان جزئی از تشکیلات سیاسی- اداری بسیار بزرگتر اتحادیه اروپا دیده می‌‌شود. این به معنی آن است که از دید جمهوری اسلامی، بریتانیا باید سیاست‌های خود را با اتحادیه اروپا هماهنگ کند و از آمریکا بیشتر فاصله داشته باشد.

اگر به اصل سوال شما برگردم در واقع باید بگویم که کار دیپلماسی همین است که با گفتگو چالش‌ها را مرتفع کند و در واقع دیپلماسی سلاح دیگری جز گفتگو ندارد. البته باید تاکید کنم که در دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی این نگاه منحصر به آقای ظریف نیست که مفهوم بازی برد- برد را می‌فهمند. بعضی‌ها شاید مواضع سیاسی متفاوتی داشته باشند اما در مذاکره همین رویکرد را دارند. برای مثال آقای محمدجواد لاریجانی با اینکه از لحاظ سیاسی به جایگاه متفاوتی تعلق دارد اما در مذاکره همین نگاه برد- برد را دارد. آقای ولایتی و خرازی هم به همین شکل هستند اما مشکلی که پیش آمد تا حدی در مقطع ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد بود که اصل اساسی دیپلماسی فراموش شد. شاید مطلوب شما بازی برد- باخت باشد اما اگر نتوانید آن را تبدیل به برد- برد کنید ممکن است مجبور شوید به بازی با حاصل جمع صفر برسید که هیچ دستاوردی نداشته باشید و حتی بازی باخت- باخت شود. از این جهت است که امکان مذاکره اهمیت پیدا می‌کند، چرا که اگر این گفتگو نباشد شما باید به ابزار خطرناک دیگری دست ببرید. اینکه این مذاکرات چقدر موفق خواهد بود و اینکه چقدر نگرش‌ها منطقی خواهند بود موضوع دیگری است. در ایران می‌تواند این نگرش از نیروهای نظامی تاثیر بپذیرد و در بریتانیا می‌تواند تحت تاثیر لابی‌های اسرائیل و نیروهای تندرو قرار بگیرد.

Reuters©
Reuters©

– اما در فضای سیاسی جمهوری اسلامی ما همچنان شاهد رویکردهایی هستیم که هیچ تغییری نکردهاند. همچنان فردی مانند حمید رسایی بریتانیا را روباه پیر خطاب میکند و مقالههای متعددی در رسانههای جمهوری اسلامی علیه بریتانیا منتشر میشود و در کل یک فضای دوگانه وجود دارد. در چنین محیطی ایجاد فضای گفتگوی سیاسی تا چه حد میتواند واقعگرایانه باشد؟

– جواب کلی به پرسش شما این است که کار بسیار سختی است، این یک رابطه راحت نخواهد بود. یک دلیل بسیار مهم آن بی‌اعتمادی دو طرفه است. بی‌اعتمادی بریتانیا به جمهوری اسلامی ایران و نگاه آنها به بریتانیا که در کنار کشورهایی همچون ایالات متحده آمریکا نهایتا در پی زمین زدن جمهوری اسلامی هستند. از دید جمهوری اسلامی آنها از هر شرایطی برای آنچه مقامات جمهوری اسلامی آن را پروژه نفوذ و یا براندازی نرم می‌نامند، استفاده خواهند کرد و این موضوع سالیان سال ادامه پیدا خواهد کرد. وقتی مقامات غربی در مورد ایران صحبت می‌کنند و مثال شوروی را می‌آورند این مثال در ذهن مقامات جمهوری اسلامی یادآور یک اتفاق تاریخی است. اینجا در مورد پدیده‌ای صحبت می‌شود که وجود خارجی ندارد و این به معنی آن است که ما با جمهوری اسلامی صحبت می‌کنیم اما نگاه ما این است که در آینده جمهوری اسلامی نباشد. نگاه بدبینانه، تنش به همراه خواهد داشت که خود را بر بستر دیگر تنش‌های منطقه‌ای نمایان می‌کند. امروز موضوع هسته‌ای قدری آرام گرفته اما منطقه آرام نشده است. اینکه بریتانیا مجددا به حوزه‌ دریای عمان و خلیج فارس بازگشته است و در پی ایجاد پایگاه نظامی در بحرین است طبیعتا یک سابقه تاریخی را در ذهن مقامات جمهوری اسلامی زنده خواهد کرد.

مساله مهم این است که این صحبت‌ها در هر دو سوی این ماجرا زده می‌شود. همان روزی که آقای هاموند در تهران است روزنامه دیلی ‌تلگراف در مطلبی می‌نویسد که تا زمانی‌که جمهوری اسلامی سقوط نکند رابطه ما با ایران فایده‌ای ندارد. در ایران هم آن گونه برخورد می‌شود که خود شما به آن اشاره کردید. این نیروهای سیاسی در همه جای دنیا وجود دارند. بخشی منافع گروه‌های سیاسی خودشان است که در بده بستان‌های سیاسی با گروه‌های دیگر و حاکمیت دارند و بخشی دیگر هم منافع بلند خودشان است.

مشکلی که در جمهوری اسلامی وجود دارد از آنجا آغاز می‌شود که این افراد ممکن است عملا بخشی از حاکمیت به حساب بیایند. اینکه برای مثال صحبت‌های آقای رسایی به عنوان یک نماینده مجلس را گوش بدهید اما جدی نگیرید، چون در مجلس است و حق هم دارد هر حرفی هم بزند. در بریتانیا هم ما نمایندگانی را داریم که طرفدار مجاهدین خلق هستند اما این به آن معنی نیست که موضوع دولت بریتانیا طرفداری از آنهاست. مشکل زمانی آغاز می‌شود که وقتی فرماندهان ارشد سپاه هم صحبت می‌کنند. این اظهار نظر است که یا پشت آن اقدامی وجود دارد یا اینکه موضع جمهوری اسلامی است. این فضای میان اظهار نظر و موضع‌گیری رسمی دولت در جمهوری اسلامی غیرشفاف است.

– اشاره شما به فرماندهان نظامی مرا به سمت حمله به سفارت باز میگرداند. مساله اینجاست که شما با یک نیرویی روبرو هستید که به بسیج و در ردهای دیگر به سپاه پاسداران وابسته است. سپاه هم در ساختار نظام سیاسی جمهوری اسلامی تعریف مشخصی دارد.

– در موضوع حمله به سفارت ما با سه پدیده و یک بستر روبرو هستیم. یکی از مشکلاتی که در جمهوری اسلامی وجود دارد این است که وابستگی نیروهای عمل‌کننده به منابع قدرت مشخص نیست. شما ممکن است با یک عده تظاهرات‌کننده روبرو باشید که امکان لابی با آنها وجود دارد، اما یک زمانی شما برای مثال با بسیج دانشجویی روبرو هستید. این نیرو در واقع یک نهاد رسمی و یک وابستگی رسمی و ارگانیک به یک نهاد نظامی در کشور دارد و یک دسته کوچک سیاسی نیست. اینها همان کسانی هستند که در مواقع بحران در جمهوری اسلامی از آنها استفاده می‌شود. در بحران سال ۸۸ همان کسانی ‌که در خیابان‌ها مستقر می‌شدند و باتوم و اسلحه در دست، کنار نیرو‌های امنیتی حضور داشتند را داریم که حالا به سفارت حمله می‌کنند. در اینجا در واقع شما با یک نیروی رسمی روبرو هستید که یک اقدام غیررسمی و سیاسی انجام می‌دهد.

در روز حمله به سفارت مشخصا گفته شد که وقتی ما دیدیم که نیروی پلیس مقاومت خاصی را انجام نمی‌دهد، فکر کردیم که هماهنگ شده و بعدها من از نیروهای پلیس شنیدم که می‌گفتند وقتی ما دیدیم که این نیروها به این شکل یورش آورده‌اند فکر کردیم حتما هماهنگ شده است.

Reuters©
Reuters©

پدیده دوم زمانی است که این حمله صورت می‌گیرد. آنجا مشخص نیست که شما از چه کسی باید مسئولیت بخواهید و اساسا چه کسی مسئولیت دارد. اینکه چه کسی با چه مسئول بالادستی باید ارتباط برقرار کند، برای مثال فرمانده میدانی که از ترکیب نیروی انتظامی و سپاه (در تهران) آنجا حضور دارد، از چه کسی باید دستور بگیرد.

پدیده سوم دوران پس از بحران است که در مورد مشخص یک اتفاقی افتاده و دولت ایران چگونه با آن برخورد خواهد کرد. بعدها رهبر جمهوری اسلامی اعلام کرد که این عمل نادرستی بود اما اشاره می‌کند که دولت بریتانیا یک دولت خبیث است و احساسات دانشجویان احساسی درست بوده اما حمله به سفارت کار نادرستی بوده است. مخاطب رهبر جمهوری اسلامی دانشجویان بسیجی است که مشخصا یک گروه شناسنامه‌دار است اما سوال اصلی این است که آیا دولت جمهوری اسلامی برخوردی با آنها کرده یا خیر و آیا اقداماتی را برای عدم تکرار چنین وقایعی را انجام داده است. اینجا با تمام داده‌ها، ما باز هم به همان پدیده اول باز می‌گردیم یعنی وامداری نیروهای مشخص که می‌توانند بدون هماهنگی با مغز سیستم عمل کنند.

اما بستری که این ۳ پدیده در آن اتفاق می‌افتد نیز مهم است. بستری که پس از اعتراضات به نتایج انتخابات سال ۸۸، بحران هسته‌ای، تشدید تحریم‌ها، ترور تعدادی از دانشمندان هسته‌ای ایران و هم‌آورد طلبی‌های آقای احمدی نژاد در حوزه سیاست خارجی است. در واقع این همان بستری است که به اصطلاح به آن اثر پروانه‌ای می‌گویند. یعنی از یک جایی یک سری حرف‌ها زده می‌شود که تکرار آنها به یک پدیده‌ غیرقابل کنترل بدل می‌شود. فضای گفتاری که در آن روزها و ماه‌ها شکل گرفته در کنار محاسبات اشتباه جمهوری اسلامی در مورد تحریم‌های نفتی و بانک مرکزی فضای متفاوتی را شکل می‌دهد. حکومتی که وامدار نیروهای فداکار امنیتی و شبه‌امنیتی است که ۲ سال پیش در خیابان‌ها بودند و از آنجایی که حاکمیت خود را وام‌دار آنها می‌بیند در واقع در حال پرداخت اقساط وام به آنهاست. بعد از اتفاق است که حالا نیروهای بالادستی به این فکر می‌افتند که این اقدام اشتباه بوده بدون آنکه مشخص کنند این اتفاق در خلاء رخ نداده و زمینه‌های مشخصی داشته است.

– سایتهای نزدیک به محمود احمدی نژاد در روزهای گذشته تحلیلی را منتشر کردند که میخواهد بگوید حمله به سفارت یک برنامه برای ضربه زدن به دولت او بوده است. از سویی دیگر روحانی نیز تلاش میکند این موضوع را به عنوان یک دستاورد بزرگ برای سیاست خارجی خود به نمایش بگذارد. چقدر آن سلب مسئولیت و این نمایش قدرت واقعی است؟ آیا اساسا سیاست خارجی جمهوری اسلامی تغییر کرده و یا فقط روش اجرا متفاوت است؟

– برای اینکه آقای احمدی نژاد خودش را قربانی ببیند باید به این موضوع توجه داشت که او در دوره اول و حتی نیمی از دوره دوم دولت‌اش یک سیاست خارجی تهاجمی داشته است. این موضوع پس از تشدید تحریم‌ها کمی تغییر می‌کند اما کسی او را دیگر باور نداشت. آقای احمدی نژاد در واقع یکی از ایجاد کنندگان اصلی این بستر بودند. اما در مورد آقای روحانی کمی از آن دوره پر تنش فاصله گرفته‌ایم اما باید یک موضوع را فراموش نکنیم. من شما را به سرمقاله روزنامه کیهان تهران ارجاع می‌دهم که اشاره می‌کند غربی‌ها دوستانی در داخل ایران دارد و کنایه‌ای به دولت آقای روحانی زده بود. دولت‌های غربی هم به هر صورت نگاهشان این است که اگر قدر این شرایط را ندانند دوباره با شرایط سخت‌تری روبرو خواهند شد به این معنی که تکرار آقای احمدی نژاد غیرممکن نیست.

آقای استروا هم به این موضوع اشاره دارد که در سال ۱۳۸۳ آقای روحانی (که آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بود) وقتی که تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی را پذیرفته بودند، دولت‌های غربی ناز کردند. آقای روحانی می‌گفت اگر با ما کار نکنید شما در آینده نمی‌توانید به نیروهای تندرویی که پس از ما بر سر کار خواهند آمد کار کنید. آقای استروا هم تاکید دارد که در آن زمان می‌گفتیم که ما از این حرف‌ها زیاد شنیده‌ایم و شما می‌خواهید ما را تحت فشار قرار دهید در حالی که تمام نظام یکپارچه است. بعدها مشخص شد که جمهوری اسلامی یک پدیده یکپارچه نیست. من خودم هم با این نگاه مخالف هستم که نظام را یک پدیده یکپارچه بدانیم که آقای خامنه‌ای آن بالا نشسته و دست آخر همه تصمیم‌ها در دست اوست. به نظر من یک دینامیسم درون جمهوری اسلامی موجود است که حتی اگر این نگاه را قبول داشته باشیم که آقای خامنه‌ای تمام تصمیمات را می‌گیرند آن چیزی که می‌بینیم این است که تصمیم نهایی در دولت‌های گوناگون متفاوت است. بنا بر این با روی کار آمدن دولت‌های مختلف زمینه‌هایی برای تصمیم‌های متفاوت نیز فراهم می‌شود.

– یکی از دغدغههایی که وجود دارد مساله پناهجویان ایرانی در بریتانیا است. گفته می‌شود که یکی از اختلافات دو دولت ایران و بریتانیا این بوده که انگلیس می‌خواهد پناه‌جویانی را که پاسخ منفی دریافت کرده‌اند به ایران برگرداند و جمهوری اسلامی قبول نمی‌کند. آیا حالا این اختلاف حل شده؟ بریتانیا از برگرداندن آنها چشم پوشیده یا دولت ایران آنها را می‌پذیرد؟

– به هرحال یک قاعده کلی وجود دارد که وقتی حد تنش در روابط دوجانبه و یا بحران در داخل یک کشور کاهش پیدا می‌کند امکان اعطای پناهندگی به اتباع آن کشور سخت‌تر می‌شود. پس می‌توان انتظار داشت که جز در موارد خاص میزان اعطای پناهندگی با کاهش روبرو شود. اما در مورد بازگرداندن کسانی که پاسخ منفی دریافت کرده‌اند بر اساس قانون آن فرد باید به کشور خودش باز گردد. در بریتانیا اما بنا به قوانین داخلی به راحتی نمی‌توان فرد را سوار هواپیما کرد و به ایران باز گرداند بلکه کشور اصلی و در این مورد خاص دولت جمهوری اسلامی باید این انتقال را تایید کند که در بسیار از موارد این اتفاق نمی‌افتد و موضوع را به خود آن فرد واگذار می‌کنند. من فکر می‌کنم این موضوع با فراز و نشیب همراه خواهد بود و موضوعی است که حتی اگر امروز هم حل نشود اما در طول زمان باید در مورد آن یک تصمیم مشخص گرفته شود. سیاست‌های پناهندگی بریتانیا نه فقط برای ایرانیان بلکه در یک نگاه عام بسیار سخت شده است.

[کیهان لندن شماره ۲۳]

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=21671