آیا ما از درون پوسیده‌ایم؟

چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴ برابر با ۰۹ سپتامبر ۲۰۱۵


نیکا نیکزاد- ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن می‌نویسد: «هیچ تمدنی توسط بیگانگان مغلوب نمی‌شود، مگر آنکه خود از درون پوسیده باشد».
پرسش این است: آیا ما از درون پوسیده‌ایم؟وقتی با یک جمعیت موزائیکی (متکثر) از نظر تبار، زبان، مذهب و… مواجهیم، پایداری کشور و اتحاد زیر یک پرچم، بر محورهای بسیار سخت‌تری نسبت به یک جمعیت یک‌دست و همگن‌، استوار است.

اگر قوام زیر یک پرچم را معطوف به مشترکات بدانیم، در نبود بدیهی‌ترین مشترکات، اتحاد سخت و تعارض آسان است. بنا بر این احتمال فروپاشی در جمعیت‌های موزائیکی بسیار بیش از جمعیت‌های همگن است.

نجات
اینجاست که اصلاحات به عنوان یک ضرورت و فوریتِ جامعه ما مطرح می‌شود

ایران همواره و از دیرباز دارای یک جمعیت موزائیکی بوده است.

لذا حفظ اراضی، پایداری تمدن و اتحاد زیر یک پرچم، منوط به حفظ مشترکات، استحکام آنها و یا خلق مشترکات نوین است!
در چه زمینه‌هائی می‌توان مشترکات را یافت:

یک) محور تاریخ

یکی از مهم‌ترین محورهای استحکام در تمام جوامع، تاریخ و رویدادهای آن است. اینکه پیشینیان برای ایجاد و حفظ سرزمین ما چه تلاش‌ها و فداکاری‌هائی نموده‌اند، چه افتخاراتی کسب کرده‌اند و ما تا چه اندازه، به آن رد پاها در تاریخ آگاهیم و تا چه اندازه تمایل به حفظ میراث آنها داریم.

دو)  محورهای فرهنگی

تا چه اندازه آداب و رسوم مشترک داریم؟ آیا مناسک ملی یا مذهبی مشترک داریم؟ آیا زیبایی‌شناسی ما از نظر پوشش، رفتار و روش‌های زیستی مشابهت دارد؟

سه) محورهای اجتماعی

اینکه تا چه حد از حضور سایر همشهری‌ها لذت می‌بریم. آیا در اجتماع رفاه داریم؟ آیا حس سعادتی از زیستن در آن اجتماع وجود دارد؟ در امور اجتماعی تمایل به مشارکت داریم؟ آیا  جامعه مدنی برای آحاد ما تعریف شده است؟ افراد جامعه ما برای پرورش و بروز استعدادها، شرکت در رقابت‌ها و کسب موقعیت‌های اجتماعی فرصت‌های برابر دارند؟

چهار)  محور سیاسی

یکی دیگر از مهم‌ترین محورهائی که یک جمعیت موزائیکی را متحد نگاه می‌دارد، وجود یک آرمان سیاسی مشترک است. بنا بر این دمکراسی و شرکت تک تک آحاد یک جمعیت متکثر در سرنوشت خویش، برای متحد نگه داشتن آن جمعیت از عوامل تعیین کننده است. بر عکس، نظام‌های مونارشی (حکومت یک نفره)، الیگارشی (حکومت یک گروه) و  تئوکراتیک (حکومت مذهبی) به سبب عدم مراعات کرامت و ارج افراد جامعه در تعیین سرنوشت خویش، از مشترکات یک جامعه موزائیکی کاسته و آن را مستعد تجزیه و فروپاشی می‌کنند.

پنج) محور اقتصادی
آیا ثروت کشور به شکل عادلانه بین آحاد آن تقسیم شده است؟ آیا مبنای بهره‌مندی از موقعیت‌های اقتصادی، استعداد و شایستگی و دانش افراد است یا مبانی دیگری منظور شده است؟

با دقت در این محورها ، می‌توان نقاط ضعفی را که سبب کاستی مشترکات، ایجاد تعارضات و حتی مناقشات حال و آینده اند را دریافت.
برای مثال در بعد سیاسی، یک نظام تئوکراتیک قادر به تامین کرامت و رای و نظر آحاد خویش نیست. حتی اگر بنا را بر نیمه دمکراتیک بودن نظام سیاسی فعلی در ایران بگذاریم وجود نهادی نظیر شورای نگهبان، آزادی انتخاب مردم را محدود و از وزن و کرامت آنان برای شرکت در سرنوشت خویش می‌کاهد. شاید در نگاه اول به چشم نیاید، اما در درازمدت تمام نهادهائی نظیر شورای نگهبان که سطح دمکراسی را در این جامعه تقلیل می‌دهند، از عوامل عمده کاهش وفاق ملی و سبب پوسیدگی تمدن ما می‌شوند.

در بعد فرهنگی، متاسفانه از پیروزی انقلاب به این طرف، تلاش همه جانبه‌ای برای تبدیل ملت به امت صورت گرفته است. در راستای این هدف، کوشش شده از یک سو مناسک و اعیاد مذهبی پر رنگ و از سوی دیگر مناسک و اعیاد ملی کم رنگ شوند. نوروز برای نسل‌های جدید ما، دیگر آن شور و سروری را که نسل‌های گذشته تجربه می‌کرد ندارد. این سال‌ها نوروز ، حتی یادآور ایام تلخ است. ایامی‌ که در کمبود منابع اقتصادی، می‌بایست به هر قیمتی هزینه‌های آن تأمین شود.

سالهاست که با برگزاری چهارشنبه سوری مبارزه می‌شود. نسل جدید کمتر از مهرگان و جشن سده می‌داند. سفره‌های یلدای بسیاری از ما، درسالهای اخیر فاقد آجیل و بسیاری مخلفات دیگر بوده است. دیگر مادر بزرگها قصه‌های کمتری می‌دانند، کودکان کمتر دل به این قصه‌ها می‌سپارند و…

از منظر اقتصادی، ثروت کشور به هیچ روی عادلانه توزیع نشده است. یک اقتصاد مبتنی بر رانت و درآمدهای نفتی و اختلاس‌های کلان، علاوه بر آنکه بر اقتصاد مملکت ضربه‌های کاری زده است، حس بسیار بد تبعیض و نبود فرصت‌های برابر را نیز در جامعه ما تزریق کرده است. توزیع غیر عادلانه ثروت موجب فقر گسترده، ایجاد طبقه نوپای مرفه و تازه به دوران رسیده و باریک نمودن یا حتی از بین بردن طبقه متوسط شهری در بعضی مناطق شده است.
از نظر اجتماعی نیز مشکلات فراوانی به چشم می‌خورد. از زمان اصلاحات ارضی به این طرف، مهاجرت روستائی به شهرها با سرعت زیادی صورت گرفته است. سرعت مهاجرت به حدی است که قبل از آن که روستائی فرهنگ شهرنشینی را بیاموزد و نسبت به رعایت هنجارهای یک زیست شهری متعهد شود، دسته بعدی روستائیان وارد شده‌اند. نتیجه آن که هم ساختارهای شهری آسیب زیادی دیده و هم شهروندان از همزیستی با یکدیگر لذت نمی‌برند.

از سوی دیگر نظام سیاسی با رسم خط‌کشی‌های خاص خود، به عمد و کاملاً غیرمسئولانه، موجد تبعیض در بین آحاد جمعیت می‌شود.
مثلا تقسیم شهروندان به درجه یک و درجه دو. تبعیض بین زنان و مردان. تبعیض بین اقلیت‌های مذهبی با سایرین، تبعیض بین مرکز با حاشیه کشور و بسیاری موارد دیگر. هر یک ازین تبعیض‌ها می‌تواند منشاء اختلافات، ایجاد قطب‌ها و محل مناقشات آینده باشد.

در کنار همه اینها، مشکلات اقلیمی، به روز نشدن جمعیت، نداشتن تفکر مدرن و التزام به سنت در لایه‌های وسیعی ازمردم، وجود به اصطلاح نخبگانی که به جای آسیب‌شناسی صحیح وقایع و روشنگری دائم به دنبال توجیه وقایع منطقه و جهان با دست آویختن به توطئه این و آن هستند، و یک نظام سیاسی که توسعه‌طلبی مذهبی را در صدر منافع ملی قرار داده، سدهای محکمی‌ در برابر توسعه و تفاهم ایرانیان در کنار سایر مردمان منطقه و جهان به وجود آورده است.

در نبود توسعه، احساس رفاه و سعادت جمعی کاسته شده، و تحریم‌ها و  انزوای بین‌المللی و جایگاه ضعیف یا مخرب در صحنه‌های مهم جهانی، از غرور میهنی ما کاسته است.

نتیجه آنکه اگر بخواهیم اتحاد خویش را حفظ کنیم، باید بیماری‌هایی را که این گونه هویت ملی و مشترکات ما را مبتلا و تضعیف کرده‌اند،  درمان کنیم. اینجاست که اصلاحات به عنوان یک ضرورت و فوریتِ جامعه ما مطرح می‌شود.

اگر مردم و نظام سیاسی ایران هر چه سریع‌تر برای درمان این مشکلات و پیشگیری از پوسیدگی تمدن اقدام نکنند، دیر یا زود مناقشات از راه می‌رسند و با توجه به انباشتگی عصبیت و نفرت ناشی از چند دهه تصمیم گیری‌ها و مدیریت‌های نابجا،  و نیز تخریب فرهنگ  و تحمیق مردم، هر گونه خیزش مدنی می‌تواند منجر به وقایع خونین شود.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=22546