فرصت نادری فراهم شده بود که فرهنگدوستانِ ایرانیِ لندن در کتابخانه مطالعات ایرانی دیدار و گفتگویی با دکتر احمد اشرف داشته باشند که برای کاری آکادمیک فقط برای مدت کوتاهی در انگلستان بسر میبرد.
کتابخانه مطالعات ایرانی معمولاً جلسات سخنرانی خود را در روزهای شنبه برگزار میکند. اما همین فرصتِ نادر حضور دکتر اشرف در لندن باعث شده بود که انعطاف به خرج داده و جلسۀ سخنرانیِ او را استثناً در روز دوشنبه، که روز تعطیل کتابخانه نیزهست، برگزار کند. با وجود این، استقبال بسیار خوبی از این جلسه شد که علاوه بر خبررسانیِ خوب کتابخانه، این استقبال به شهرت آکادمیک دکتر اشرف و مسئولیت وی به عنوان یکی از ویراستاران ارشد دانشنامۀ ایرانیکا نیز مربوط بود.
برنامه با مقدمۀ دکتر نامدار بقایی، مدیر بخش فرهنگی کتابخانه، شروع شد. او قبل از هر چیز از حاضران تقاضا کرد که برای ادای احترام به قربانیان فجایع تروریستی اخیر در مصر، لبنان و پاریس بایستند و یک دقیقه سکوت کنند. وی سپس توضیح داد که دکتر اشرف حدود ۱۰ سال پیش نیز در همین کتابخانه در مورد زبان فارسی سخنرانی کرده است و سخنرانی این بار ایشان موضوع مقالهای است با همین نام که درشمارۀ تابستان گذشتۀ فصلنامه «ایران نامه» منتشر شد. این مقاله تکثیر و در اختیار علاقمندان در آن شب نیز گذاشته شد. دکتر بقایی با این یادآوری که دکتر احمد اشرف نیازی به معرفی ندارند ولی اطلاعاتی دربارۀ مسئولیتهای آکادمیک سخنران در اختیار حاضران قرار داد. دکتر اشرف در دانشگاههای تهران، پرینستون، کلمبیا و پنسیلوانیا جامعهشناسی و تاریخ اجتماعی تدریس و ازجمله درزمینههای زیر تحقیق کرده است: تحول تاریخی هویت ایرانی، مراتب اجتماعی در ایران پس از اسلام، نقش طبقات اجتماعی در انقلاب ۱۹۷۹، توهم توطئه در میان ایرانیان، موانع تاریخی رشد سرمایهداری و دموکراسی در ایران و از انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی.
سپس دکتر ماشاءالله آجودانی مدیر کتابخانه مطالعات ایرانی رشته سخن را به دست گرفت و گفت که قبل از سخنرانی دکتر اشرف میخواهد دو نکته را در پیوند با موضوع بحث مطرح کند. اول اینکه تا جائی که منابع تاریخ نشان میدهد مفهوم ایران از دورۀ سلجوقیان مدون است. درهمین ارتباط دکتر آجودانی بخشهایی از شعر انوری را خواند که بعد از حملۀ ترکان غز به خراسان برای استمداد از حاکم سمرقند سروده بود. در این قطعه شاعر با نوستالژی شهر ویرانۀ مرو بعد از تهاجم ترکان غز را با قبل از تهاجم مقایسه میکند و در این بین اشاراتی به شکوه ایران در گذشته دارد:
به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر
نامهٔ اهل خراسان به بر خاقان بر
نامهای مطلع آن رنج تن و آفت جان
نامهای مقطع آن درد دل و سوز جگر
خبرت هست که از هرچه درو چیزی بود
در همه ایران امروز نماندست اثر
خبرت هست کزین زیر و زبر شوم غزان
نیست یک پی ز خراسان که نشد زیر و زبر
آخر ایران که ازو بودی فردوس به رشک
وقف خواهد شد تا حشر برین شوم حشر
بهرهای باید از عدل تو نیز ایران را
گرچه ویران شد بیرون ز جهانش مشمر
هست ایران به مثل شوره تو ابری و نه ابر
هم برافشاند بر شوره چو بر باغ مطر
این شعر گویای آن است که در صحبت از خراسان، انوری اشارهّهای روشنی به کلیت ایران دارد و به این ترتیب مفهومیازایران به عنوان وطن در ذهن او وجود داشت.
دکتر آجودانی در ادامه با ذکر نمونههایی از دوره صفوی نشان داد که هویت شناخته شدۀ ایرانی در این دوره از تاریخ ایران بیشتر شکل گرفته است. در این نمونهها نوعی هشیاری، آگاهی وافسوس و تاثر از بلایایی که اعراب، چنگیزیان و تیموریان بر سر ایران و ایرانی آوردند، دیده میشود. دکتر آجودانی با جلب توجه حاضران به اینکه بحث در محدودۀ دنیای پیشامدرن است از میر نجم سامی، یکی از امرای قدرتمند شاه اسماعیل، نقل قولی آورد که در حمله به قلمرو ازبکان به سربازانش فرمان میدهد که حتی از سگ و گربه نیز نگذرند. به دنبال حمله و قتل عام نیز میگوید تسلای خاطر پیدا کرده زیرا که انتقام بلایایی که چنگیز و تیمور بر سر ایران آوردند گرفته شده است.
دکتر آجودانی سپس بر اهمیت موضوع سخنرانی دکتر اشرف، با توجه به جدید بودن مفهوم هویت ملی و وطن در معنایِ نوین خودش، نه فقط در ایران بلکه در غرب، تاکید کرد. او گفت که پژوهش دکتر اشرف به خوبی نشان میدهد که از دورۀ صفوی است که تصور ایران در معنای وطن در نزد عامۀ ایرانیان برانگیخته میشود. دکتر آجودانی این پژوهش را کاری درخشان در خدمت کمک به شناختِ بهتر جامعۀ ایران دانست و سپس رشتۀ سخن را به دکتر اشرف سپرد.
دکتر اشرف با گفتن اینکه دربارۀ ایران و هویت ایرانی دو برداشت اساسی و در تقابل با هم در دهههای اخیر شکل گرفته است سخنان خود را آغاز کرد. اولی یک تصور شدید ناسیونالیستی و ایرانپرستی است. در این برداشت پنداشته میشود که آنچه ما امروزه از ایران تصور میکنیم در طی تاریخ ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ سالۀ ایران به صورت یکنواخت و ثابت وجود داشته است و ما از این نظر با کوروش و داریوش کبیر احساس مشترکی داریم. حاملان این نگاه در واقع دلشان میخواهد که این گونه باشد.
درست در نقطۀ مقابل این و در واقع به عنوان واکنشی در برابر آن، نگرشی وجود دارد که همۀ مفاهیمِ مربوط به وطن و هویت ملی را زادۀ یکی دو قرن اخیر میداند. سخنران معتقد بود که چنین نگرشی معمولاً در بین جوانانی رشد میکند که به دنبال ورود به رشتههای علوم انسانی و اجتماعی آشنایی اولیۀ با مسائل آکادمیک پیدا میکنند. در این نگرش موجودیتی به نام ملت در گذشته وجود نداشته و اتلاق واژۀ وطن به یک سرزمین پهناورکه محل زندگی احاد این ملت اساساً معنایی نداشته است. امروزه درایران و در بین جوانانی که علاقه به مسائل فکری و ایدئولوژیک دارند، آن قطببندی مذکوربه قوت خودش است. در یک طرف این قطببندی اعتقاد به تداوم و ثابت بودن هویت ایرانی (از دوران هخامنشی تا به امروز) قراد دارد و در طرف مقابل آن، اعتقاد به ساختگی بودن و تاریخ بسیار کوتاه هویت ملی و تصور وطن است. سخنران افزود که همو در جوانی طرفدار دیدگاه اول بوده است ولی امروزه هر دوی این نگرشها را دارای اشتباهاتی میداند. نگاه اول که برخاسته از ناسیونالیسم رمانتیک است و در یکی دانستن احساس ما نسبت به ملت ایران و سرزمین ایران با زمانۀ کوروش کبیر راه افراط در پیش میگیرد و از واقعیت فاصله میگیرد. اما نگرش دوم در اینکه نمیتوانیم احساسی که امروزه نسبت به ایران داریم عطف به ماسبق کنیم و نمیتوانیم بگوییم که احساسی کاملاً مشابه با چیزی است که امروزه نسبت به این سرزمین داریم، کاملاً درست است. اما حرف دیگر آنها که سخنران اعلام کرد با آن مخالف است ادعای آنها مبنی بر یک گسست کامل و نبود هیچ نوع رابطهای بین احساس هویت گذشته و هویت ملی امروزی است. سخنران افزود که قبلاً خودش هم بر این نظر بوده است که اینکه احساس هویت ملی امروزۀ ما ایرانیان عمدتاً ساخته و پرداخته دورۀ رضا شاه است ولی اکنون این برداشت را درست نمیداند. به عبارت دیگر، امروزه بر این عقیده است که پیوندهایی بین هویت ملی گذشته و امروزی ما وجود دارد که با به کار بردن متد علمی باید بررسی کرد که این احساس هویت ملی چگونه تحول پیدا کرده است.
سخنران پس از مشخص کردن نگرش خود وارد مباحث مربوط به متدولوژی خود در این پژوهش شد. او گفت که سیر تحول تاریخی هویت ایرانی را به ۶ دوره تقسیم کرده است. دورۀ اول که در ۵۰ سال آخر سلسلۀ ساسانی صورت گرفته است دورۀ تدوین هویت ایرانی است که در کتابی معروف به «خدای نامک» که همان شاهنامه و یا خسرو نامه است انجام شده است. این کتاب شامل عهد اساطیری پیشدادیان و کیانیان و عهد تاریخی شامل اشکانیان و ساسانیان میباشد. در این کتاب اشارهای به دوران هخامنشی نشده است. کتاب به طور کلی شامل نگاه آن دورۀ ایرانیان به پیدایش جهان، آفرینش انسان و جامعه و نظام طبقاتی و پادشاهی است.
دورۀ دوم در برگیرندۀ دورۀ پس از حمله اعراب است که تا مدتی دورۀ خاموشی است هر چند که نهضتهای استقلال طلبانه نیز در طی آن روی داده است. این دوره حدود دو قرن یعنی تا تاسیس حکومتهای طاهریان، صفاریان و سامانیان که تنها بر بخشهایی از ایرانزمین حکومت میکردند، ادامه داشته است. این دوره را میتوان دورۀ دلتنگی (نوستالژی) ایرانیان برای دورۀ باشکوه و طلایی پیش از اسلام دانست که تاریخ سنتی ایران از زبان پهلوی توسط ابن مقفع به عربی درهمین دوره ترجمه شده است. در مراحل پایانی این دوره، دلتنگی مزبور به احساس غرور ایرانیان تبدیل شده است. نقطۀ اوج این احساس غرور در شاهنامه فردوسی است که عصارۀ تاریخ اساطیری و سنتی ماست. تدوین و اتمام این اثر بزرگ همزمان است با تهاجم ترکان و تاسیس حکومتهای غزنویان و سلجوقیان در ایران. در طی حکومت این دو خاندان که مسلمانان بسیار متعصب بودند دورۀ سوم تحول تاریخی هویت ایرانی شروع میشود. در این دوره، مانند دوره حملۀ اعراب، مرزهای هویتی ایرانیان که در دورۀ دوم در حال شکلگیری بود، مجدداً به پس رانده و سرکوب میشود و در مقابل سعی بر برقرار کردن کلیت اسلامی بدون مرزهای ملی میشود. هویت نیز بر مبنای مرزاستوار است و در نابودی مرزها هویت نیز از بین میرود. یعنی بجز دورۀ کوتاه نوزایی هویت ایرانی در دو قرن پس از حملۀ اعراب که در شاهنامۀ فردوسی به نقطۀ اوج خود میرسد، در مدت ۶۰۰-۷۰۰ سال خلافت امویه و عباسی مرزهای خلافت اسلامی و بر مرزهای ملی سایه انداخته است. در دوران حکومت غرنویان و سلجوقیان ما حتی شاهد آن هستیم که هویت ایرانی که عصاره آن شاهنامه فردوسی توسط شعرایی به سخره گرفته شده و تحقیر میشود.
اما با روی کار آمدن ایلخانیان و قتل آخرین خلیفه توسط هلاکوخان دورۀ نسبی آزادیها سر میرسد که در طی آن امکان تقویت هویت ایرانی در این چهارمین دورۀ از سیر تاریخی تحول آن فراهم میشود. این دوره در تداوم خودش به دوره صفوی یعنی پنجمین دوره تحول تاریخی هویت ایرانی ختم میشود. در دوران صفوی است که مرزهای جدایی بین امپراتوریهای مختلف اسلامی به صورت زیر برقرار میشود: امپراتوری صفوی شیعه در مرکز که توسط امپراتوریهای عثمانی در غرب و شمال غربی و ازبکان در شمال شرقی و گورکانیان در شرق (که همگی آنها سنی مذهب هستند) محاصره شده است. به عبارت دیگر، مرزهای سیاسی جدا کنندۀ ایرانیان از کلیت جهان اسلام با مرزهای مذهبی همراه و توام میشود و شیعه در برابر سنی قرار میگیرد.
اگرچه در پایان وقت زیادی برای پرداختن به ششمین دورۀ تحول هویت ایرانی برای سخنران باقی نماند اما فرض بر این گرفته شده بود که بسیاری از حاضران میدانند که ریشههای زایش درک نوین و مدرن ما از هویت ایرانی در دورۀ جنبش و انقلاب مشروطه شکل گرفته و تقویت آن در دورۀ پهلوی صورت گرفته است. به این ترتیب در پایان سخنرانی، دکتر اشرف توانست تداوم سیر تحول هویت ایرانی را با وجود گسستهای مقطعی چند نشان دهد.