مسوولیت رسانه‌ها در گسترش فرهنگ و مفاهیم حقوق بشری

چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۴ برابر با ۰۲ دسامبر ۲۰۱۵


دکترحسین باقرزاده  تحلیلگر سیاسی و فعال حقوق بشری است. از او به عنوان صاحب نظر برای شرکت در برنامه‌های تحلیلی شبکه‌های برون‌مرزی مانند بی بی سی فارسی، صدای امریکا و «من و تو» دعوت می‌شود. دکتر باقرزاده در ضمن، مدیر و موسس یکی از برجسته‌ترین پروژه‌های مطبوعاتی برون‌مرزی دردوران انقلاب سال ۵۷ ‌است و آن انتشار هفته‌نامه «ایرانشهر» به سردبیری زنده‌یاد احمد شاملو است.

در مصاحبه‌ای که در زیر می‌خوانید از دکتر باقرزاده خواسته‌ایم به عنوان کارشناس و فعال حقوق بشر ارزیابی خود را از حضور گفتمان حقوق بشری در بین ایرانیان ارایه داده و سپس به نقشی بپردازد که مطبوعات و رسانه‌هایی مانند کیهان لندن می‌توانند و باید در این زمینه ایفا کنند.

حسین باقرزادهدکتر باقرزاده در مورد مقوله حقوق بشر می‌گوید: مسئلۀ حقوق  بشر در فرهنگ عمومی و در فرهنگ سیاسی جامعۀ ما پدیدۀ بسیار قدیمی‌ نیست. ما در همین انقلاب اسلامی‌ ایران که در سال ۱۳۵۷ پیش آمد شاهد بودیم که شعارهایی که داده می‌شد شعارهای بیشتر ضد دیکتاتوری و متعاقباً شعارهایی برای استقلال و آزادی ایران بود . کمتر شعار دموکراسی و حقوق بشر سر داده می‌شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ‌هم بلافاصله شاهد بودیم که موج خشونت و اعدام  شروع شد. ما شاهد اعدام‌هایی شدیم که اغلب به دنبال محاکمه‌های سرسری و سریع، یعنی چند ساعتی و حتی چند دقیقه‌ای، صورت می‌گرفت. بسیاری از سازمان‌های سیاسی که حتی با حکومت جمهوری اسلامی‌ نیز مخالف بودند از این اقدامات حمایت می‌کردند و حتی خواستار خشونت‌های بیشتری می‌شدند. کمتر کسی بود که در آن روزها در مورد حقوق بشر سخنی بگوید و یا مطلبی بنویسد.  درهمان روزهایِ   بعد از پیروزی انقلاب، موج اعدام‌ سران نظامی‌رژیم شاه در پشت بام مدرسۀ رفاه  شروع شد و بعد از اعدام  سران رژیم گذشته، اعدام به موارد دیگر نیز گسترش پیدا کرد و به مسئولان جامعه و محکومان جرایم مربوط به مواد مخدر و روسپیان و مانند آنها رسید و بالاخره نوبت به نیروهای سیاسیِ مخالف و حتی منتقد جمهوری اسلامی رسید که ما شاهد صحنه‌های بسیار فجیعی بودیم.

من یادم است که درهمان سالِ اول انقلاب مقاله‌ای نوشتم علیۀ اعدام و برای چاپ آن مشکل پیدا کردم چون به سه روزنامه آن روز در تهران که روزنامه‌های نسبتاً لیبرال به حساب می‌آمدند مراجعه کردم ولی هیچ کدام حاضر به چاپ مطلبِ من نشدند. اول به روزنامه کیهان آن روز که تحت کنترل آقای ابراهیم یزدی و دامادشان بود و سپس به روزنامۀ میزان که مهندس بازرگان و دوستانشان اداره می‌کردند وسپس به روزنامۀ انقلاب اسلامی ‌آقای بنی صدر به ترتیبی که گفتم مراجعه کردم و هر سه از چاپ این مقاله اجتناب کردند. این نشان می‌دهد نه فقط از مسئلۀ حقوق بشر و ارزش‌های آن در آن روزگار حمایت نمی‌شد بلکه در برابر نشر آن نیز ایستادگی می‌شد. اینکه در حال حاضر شاهد هستیم که مسئله و ارزش‌های حقوق بشری در جامعۀ ما گسترش پیدا کرده، باید آن را یک موفقیت و پیشرفت دانست. امروز بسیاری از سازمان‌های سیاسیِ مخالف جمهوری اسلامی‌ ایران با اعدام مخالف هستند و آن را نفی می‌کنند و ارزش‌های دیگر حقوق بشری در فرهنگِ جامعۀ سیاسی ما مطرح شده و دربارۀ آنها بحث و گفتگو شده و أگاهی به طور کلی در این زمینه بالا رفته است. ولی در فرهنگ عمومی‌ هنوز این مسئله بیشتر باید جا بیفتد. بنا بر این فکر می‌کنم که این پدیده و ارزش‌های حقوق بشری باید مرتباً از طریق رسانه‌ها مطرح بشود و به مردم آموزش داده شود و فضای بحث و گفتگو باز شود تا درک مفاهیم حقوق بشری در جامعۀ ما بیشتر بشود و بالا برود.

جامعه‌ی ایران هنوز تابع فرهنگ سنتی است. در فرهنگ سنتی تبعیض در برابر بسیاری از ارزش‌های حقوق بشری رواج داشته است مانند تبعیض جنسیتی، قومیتی و مذهبی. متاسفانه جمهوری اسلامی ‌نیز بسیاری از این تبعیضات سنتی را شدیدتر کرده و به آنها لباس قانون نیز پوشانده است. به این ترتیب ما همه روزه شاهد نقض شدید حقوق بشر و رواج آن در تمامی‌ ابعاد و صحنه‌های زندگی مردم ایران هستیم. از خیابان و کوچه و اماکن عمومی‌ گرفته  تا حتی داخلِ خانه و محافل خصوصی که حریم خصوصی افراد شناخته می‌شود، نقض حقوق بشر صورت می‌گیرد. درمحافل خصوصی نیز به آزادی‌های انسان‌ها تجاوز می‌شود. من فکر می‌کنم که رسانه‌هایی، مانند کیهان لندن، در این زمینه نه فقط نقش مهمی‌دارند بلکه وظیفۀ مهمی‌دارند که این مسئله را بیشتر مطرح  کنند. از یک طرف انعکاسِ اخبار مربوط به نقض حقوق بشر در ایران را که تقریباً تمامی ‌عرصۀ فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی را در برمی‌گیرد. و از طرف دیگر، طرح ارزش‌های حقوق بشری و دامن زدن به بحث و گفتگو و آموزش آنها به مردم تا اهمیت آنها بیشتر درک بشود و بتواند درجامعه ما نهادینه شود.

-در کنار نقضِ حقوق بشر توسط رژیم، چنانکه گفتید ارزش‌های حقوق بشری در فرهنگ عمومی‌ جامعۀ ما هنوز جا نیفتاده است. به عنوان مثال جامعه در مورد اعدام محکومانِ مربوط به جرائم مواد مخدر و تا حدی هم در مورد قاتلین حساسیت لازم را نشان نمی‌دهد. البته احتمالاً در مورد کسانی که زیر ۱۸ سالگی قتلی را مرتکب شده اند و در بالای ۱۸ سالگی اعدام می‌شوند جامعه حساسیت‌های بیشتری نشان می‌دهد. این بی تفاوتی به نظر شما از کجا سرچشمه می‌گیرد؟

-وقتی می‌گویم که در فرهنگ سنتی ما تبعیض در برابر بسیاری از ارزش‌های حقوق بشری مانند تبعیض جنسیتی، قومیتی و مذهبی رواج دارد و جمهوری اسلامی ‌هم بسیاری از این تبعیضات سنتی را شدیدتر کرده است این به معنای آن است که این ارزش‌ها در جامعۀ ما نهادینه نشده و جا نیفتاده است. این نهادینه شدن هم به معنای درک ارزش‌های حقوق بشری و هم به معنای این است که این ارزش‌ها آنچنان در جامعۀ ما نهادینه بشود که همۀ افراد از آن دفاع کنند.

نمونه‌ای که شما اشاره کردید اتفاقاً نمونۀ بسیار جالبی است چون ما شاهد آن هستیم که سازمان‌های سیاسی زیادی هستند که لغو مجازات اعدام را در برنامۀ سیاسیِ خودشان گنجانده‌اند و این را از رژیم جمهوری اسلامی‌ ایران مطالبه می‌کنند ولی حساسیت آنها نسبت به محکومان به اعدام به دلیل جرائمِ مختلف فرق می‌کند. من فکر می‌کنم که کسی که مخالف مجازات اعدام است باید به همان شدت که به اعدام فرزاد کمانگر اعتراض و آن را محکوم می‌کند به همان اندازه به اعدام امیرخسروی و سعید حنایی – محکومان “جرائم”  اقتصادی – و هر کس دیگری که با هر جرمی ‌محکوم به اعدام شده باشد باید حساسیت نشان دهد و اعتراض کند زیرا وقتی می‌گوییم مخالفت با اعدام،  مخالفت با نفس اعدام است و کاری با اینکه اعدامی ‌چه جرمی ‌مرتکب شده ندارد. اگربا نفس اعدام مخالف باشیم فرقی نمی‌کند که اعدامی‌ یک جنایتکار حرفه‌ای، قاچاقچی مواد مخدر ویا مجرم اقتصادی باشد. ما این مشکل را در مورد مفاهیم دیگر حقوق بشری نیز داریم. برای عده‌ای دموکراسی به معنای آن است که خودشان و گروه‌های خودشان وهم‌فکران خودشان از یک آزادی نسبی برخوردار باشند و از حقوق دموکراتیک خودشان در جامعه بهره‌مند شوند. ولی همین حقوق را برای بسیاری از گروه‌های دیگر قائل نیستند. مثلاً اقلیت‌های دینی و مذهبی مانند بهایی‌ها از  حقوق سادۀ شهروندی نیز محروم هستند. بسیاری از گروه‌های سیاسی در حمایت از حقوق شهروندی بهائیان تعلل می‌کنند. این نشان می‌دهد که ارزش‌های حقوق بشری به آن اندازه جا نیفتاده که نفس ارزش برای آنها مهم باشد بلکه این ارزش را با معیار اینکه در مورد چه گروهی مطرح می‌شود و اعمال می‌شود مورد توجه قرار می‌دهند. رهبران فکری جامعه و کسانی که به این ارزش‌ها واقعاً اعتقاد دارند باید از تمامی‌ابزاری که برای ارتباط با مردم موجود است، مانند رسانه‌ها، استفاده کنند و این مباحث را به میان مردم ببرند و بشکافند. مثلاً وقتی که می‌گوییم اردواج آزاد یعنی اینکه در جامعۀ ما جا بیفتد که اگر دو نفر همدیگر را دوست دارند فارغ از تعلقات دینی و مذهبی و غیره باید بتوانند با همدیگر پیوند ازدواج ببندند و خانواده‌ها و والدین ایرانی باید این را یاد بگیرند و قبول کنند. بسیاری هستند که نام حقوق بشر را شنیده‌اند ولی از ارزش‌ها و مسائل آن آگاهی ندارند. در اینجا رسانه‌ها و از جمله کیهان لندن نقش و وطیفه‌ای مهم بر عهده دارد.

-دکتر باقرزاده، آیا فکر نمی‌کنید که نا آشنایی و گاهی حتی مخالفت  گروه‌های قابل توجهی از ایرانیان برون‌مرزی، به ویژه کسانی که سال‌های سال در کشورهای غربی زندگی می‌کنند که ارزش‌های حقوق بشری در آنها کاملاً نهادینه شده، با حقوق بشر عجیب باشد؟

-ببینید، جا افتادن و نهادینه شدن این ارزش‌ها مانند هر گفتمان دیگری زمان می‌برد و ممکن است که نسل‌ها طول بکشد. یعنی زندگی در خارج ار ایران لزوماً به معنای ترک ارزش‌های سنتی‌ای که در بالا به آنها اشاره کردم نیست. نسل اول مهاجر ایرانی ممکن است در اکثریت به این آگاهی نرسد و در نسل‌های بعدی این آگاهی ممکن است  نهادینه شود. این است که باز هم تکرار می‌کنم که رسانه‌ها در این زمینه مسئولیت مهمی ‌بر دوش دارند.

-دکتر باقرزاده، ممنون از وقتی که در اختیار کیهان لندن گذاشتید.

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=28946