گفتگو با بابک امامیان خواهرزاده‌ی ستاره‌ی فروزانِ سینمای ایران

پنج شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ برابر با ۲۸ ژانویه ۲۰۱۶


(+ عکس، ویدیو) فروزان هنرپیشه‌ی سال‌های دور سینمای ایران، چهارم بهمن بر اثر بیماری سرطان در سن ۷۸ سالگی در تهران درگذشت. نام واقعی وی «پروین خیربخش» بود و با نام هنری «فروزان» و همکاری با کارگردانان شناخته شده، مُهر خود را بر دو دهه سینمای ایران کوبید.

هم‌زمان با پخش خبر درگذشت وی عکس‌های مختلفی منسوب به او در شبکه‌های اجتماعی پخش شد که بازماندگانش همه‌ی آنها را دروغین خوانده و تکذیب کردند.

فرسنگ‌ها دور از ایران و جایی که فروزان چشم از جهان فرو بست، در بریتانیا، بسیاری از ایرانیان نام بابک امامیان را شنیده اند. او موسس و مدیر سازمان مدیران ایرانی مقیم بریتانیاست و شمار زیادی از ایرانیان در جلساتِ این سازمان- که مخفف آن به انگلیسی «بیبا»ست- در هیلتون پارک لین لندن شرکت کرده‌اند. امّا شاید کمتر کسی با خبر باشد که فروزان، هنرپیشۀ معروف، که شنبۀ گذشته درگذشت، از بستگانِ نزدیک بابک امامیان، یعنی خالۀ او بود.

کیهان لندن پای صحبت خواهرزاده‌ی فروزان هنرپیشه‌ای نشسته است که در سینمای ایران نامی‌یگانه دارد.

-آقای امامیان، علت درگذشت خانم فروزان چه بود؟

-چندین سال پیش تشخیص غدد سرطانی- ولی نه چندان حاد- در بدن او داده شد و پزشکان داروهایی برای وی تجویز کردند. ولی خود او از چهار سال پیش مصرف این داروها را چون اثر بسیار بدی روی او می‌گذاشتنند با این توجیه ظاهری که غدد پیدا شده سرطانی نیستند بلکه غدد چربی هستند کنار گذاشت. البته به نظر من  او چندان علاقه نداشت که با مصرف داروهای قوی زنده بماند و نه اینکه تشخیص پزشکان را درست نمی‌دانست.

– اشاره‌ای که داشتید ما را به شناخت بیشتر ذهنیت خانم فروزان هدایت می‌کند…

-ببینید، فروزان یک انسان بسیار واقع‌بین و بسیار قوی بود و سختی‌های زندگی را می‌توانست به راحتی قبول کند. به خودش اتکا داشت. دارای صفاتی بود که معمولاً به مردان نسبت داده می‌شود. یعنی در پس ظاهرِ بسیار زیبا و جذابِ زنانۀ او روحیه‌ای بسیار قوی و متکی به خود در او وجود داشت. به دلیل همین استقلال و اتکا به خود هم نمی‌تواست شاید رابطه‌ای طولانی با مردان داشته باشد و بیشتر عمرش را در تنهایی با مطالعه و کار و تماشای فیلم‌های ایرانی، از جمله همان‌هایی که خودش در آنها بازی کرده بود، و نیز فیلم‌های مورد علاقۀ خارجی‌اش گذراند. او علاقۀ بسیار زیادی به تماشای فیلم‌های سینمایی داشت.

فروزان بالاترین دستمزد را می‌گرفت و برای حمایت از سینمای هنری در «دایره‌ی مینا» بدون دستمزد بازی کرد

– احتمالاً اولاً تصویری که شما از خاله‌تان دارید در یک فضای خانوادگی است که برای دیگران بسیار جالب است زیرا که  میلیون‌ها ایرانی «فروزان» را فقط بر پردۀ سینما و یا روی تابلوهای سینماها دیده بودند. نخستین تصویری که از ایشان دارید چیست؟

-مسلماً اولین تصاویر من از خاله‌ام در محیط‌های خانوادگی است و اولین تصویری- که مانند بسیاری که از نزدیک او را دیده‌اند – لبخند بسیار زیبا و جذاب او بود که همه را می‌گرفت و در ذهن آنها حک می‌شد و همه را تسلیم و خلع سلاح می‌کرد. از بچگی اولین تصاویری که از او دارم  با همین لبخند جذاب اوست و همیشه دنبال لبخند زیبای خاله‌ام بودم زیرا گرم بود و بسیار انرژی می‌داد و آدم را بسیار خوشحال می‌کرد.

– آیا خانم فرزوان در رابطه با دیگران، چه با بستگان و چه همکاران، تحمل بالایی داشت؟  این پرسش به این دلیل است که معلوم بود او آدمی‌ مصمم در راه پیشرفت حرفه‌ای‌اش بود و وقتی برای تلف کردن نداشت. چنین آدم‌هایی معمولاً تحمل کمتری دارند.

-ببینید، او آدمی ‌بود که همیشه با همه مودب بود مگر آنکه با او بدرفتاری کنند. از طرف دیگر بسیارخوب می‌توانست تشخیص دهد که قدرت انجام کار در طرف مقابل تا چه حد است و تا آن حد– و نه بیشتر- از او انتظار داشت. یعنی مثلاً اگر فرضاً حتی یکی از بستگان نزدیک‌اش هم توان پیشرفت علمی‌ و حرفه‌ای نداشت این امر را با واقع‌بینی قبول می‌کرد و انتظار معجزه از او نداشت. به همین دلیل با کسانی کار می‌کرد که قابلیت انجام کار را داشتند. در اینجا و بر مبنای همین واقع‌بینی درست است که حاضر نبود وقت‌اش را به کسانی بدهد که قدرت انجام‌ کاری را نداشتند و وقت او را تلف می‌کردند. یعنی او معتقد بود که باید با کسانی کار کرد که کار آدم را پیش ببرند.

-آیا همین معیار را در انتخاب سناریو و قبول همکاری با کارگردان‌ها به‌ کار می‌بست؟

-بله، همین طور است. او راسخانه بر این باور بود که  از هر ده  فیلمی‌که ساخته می‌شود باید ۹ فیلم تجاری باشد و یکی هنری که هزینه‌های ساخت فیلم هنری را سوبسید نماید. او هم به سینمای تجاری و هم سینمای هنری معتقد بود و واقع‌بینانه می‌گفت که صنعت سینما بر اساس سینمای تجاری می‌چرخد. او می‌گفت که ما با سینمای آمریکا مثلاً فیلم «بن هور» که نمی‌توانیم رقابت کنیم پس باید چیزی را به تماشاگر ایرانیِ خودمان بدهیم که سینمای آمریکا نمی‌تواند بدهد و نمی‌تواند جایش را پُر کند و آن سینمای عامه‌پسند و تجاری ایرانی بود. او ۹۶ فیلم بازی کرد که بیشترین آنها ملودرام و بسیاری سانتی‌مانتال بودند. از این ۹۶ فیلم ۳۶ فیلم با بودجه درست تهیه شده بود. ناگفته نگذارم که موقعی که داریوش مهرجویی «دایرۀ مینا» را ساخت، فروزان برای حمایت از سینمای هنری بدون دریافت دستمزد در آن فیلم بازی کرد. در حالی که می‌دانید که او  بالاترین دستمزد هنرپیشه‌ها را در ایران در سال ۱۳۴۹  در حدود ۳۰۰ هزار تومان برای هر فیلم  دریافت می‌کرد. حتی من یادم است که قضیۀ دستمزد بالای او در مجلس شورای ملی ایران در سال ۱۳۵۰ موضوع بحث و بررسی شده بود.

-با چه کارگردان‌ها و بازیگرانی بیشتر علاقه داشت کار کند؟

-با سیامک یاسمی ‌که بسیار زیاد کار می‌کرد. کشف سینمایی او در اوایل دهۀ ۴۰ خورشیدی مدیون ساموئل خاچیکیان است که در جریان یک مصاحبه برای ایفای نقشی اتفاقی او را دیده بود. از بازیگرانی که با آنها  رابطۀ حرفه‌ای بسیار خوبی داشت  زنده‌یاد فردین و ناصر ملک مطیعی بودند.

در اینجا ناگفته نگذارم که فرزوان برای فیلم‌سازانی  که در دهۀ ۴۰ خورشیدی وارد عرصۀ فیلم‌سازی شدند احترام بیشتری قائل بود تا کسانی که در دهۀ ۵۰ وارد میدان شدند زیرا دهۀ ۵۰ دیگر زمانی است که ایران از درآمد نفت پولدار شده بود. او می‌گفت ما در دهۀ ۴۰  با بودجه‌های بسیار محدود کار می‌کردیم و آن فیلم‌ها را تولید می‌کردیم.

این را هم بگویم چیزی که تا  آخر عمر برایش بسیار جالب بود همانا محبوبیت زیاد و طولانی فیلم «گنج قارون» بود. او فکر می‌کرد که دلیل آن موضوع‌اش بود که شرافت انسانی را از طبقۀ اجتماعی جدا می‌کرد.

-آیا به غیر از بازیگری خانم فروزان تجربۀ دیگری نیز در سینما داشت؟

-یک بار فروزان تهیه‌کنندگی را نیز در سال ۱۳۴۷ امتحان کرد که البته تجربۀ موفقی نبود. این فیلم «امشب دختری می‌میرد» به کارگردانی و بازی تقی مختار و با شرکت خود فروزان بود. فیلمی‌ بود تراژیک  و رنگی که متاسفانه فروش خوبی نکرد و فروزان ضرر زیادی کرد. از آن به بعد او به این نتیجه رسید که فیلم‌های جدی و تراژیک  در ایران نمی‌توانند بازار بزرگ داشته باشند.

-چه خاطره‌ای از خاله‌تان دارید که فکر می‌کنید برای خوانندگان کیهان لندن جالب باشد؟

-یک بار او در سال ۱۹۷۷ که از آمریکا بر گشته بود، از اینکه در‌هالیوود چقدر به بازیگران زن و از جمله خودش  احترام می‌گذارند و مقایسۀ آن با ایران خیلی تعجب کرده بود. او می‌گفت در آن مهمانی مرا به عنوان یک بازیگر حتی آنکه آمریکایی نبودم با عزت و احترام خاصی معرفی کرده بودند.

-آخرین بار که خاله‌تان را دیدید کی بود؟

-سال ۲۰۰۲ بود که به لندن آمده بود. ملاقات خوبی بود و ما بسیار راجع به پدر او و پدر بزرگ من، که چطور بیزنس موفقی را در بندر انزلی می‌گرداند، صحبت کردیم. پدربزرگ‌ من به زبان‌های روسی و آلمانی آشنایی داشت  و در زمان جنگ جهانی دوم بسیاری می‌خواستند که او اخبار جنگ را به فارسی ترجمه کند.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۲ / معدل امتیاز: ۲٫۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=33605