رسانه‌های اجتماعی و انتخابات برای ضدانتخابات

جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۹۴ برابر با ۱۹ فوریه ۲۰۱۶


کامیار بهرنگ- به اذعان اسماعیل احمدی مقدم فرمانده سابق نیروی انتظامی در سال ۸۸، رسانه‌های اجتماعی پدیده‌ای ناشناخته بود که موجبات «شگفتی» نظام را نیز فراهم آورد. احمدی مقدم سال‌ها بعد در مصاحبه‌ای با اشاره به اینکه «اصلا در نظام امثال فیس‌بوک و توئیتر را نشنیده بودیم و در این باره توجیه نبودیم که اینها چگونه جمع می‌شوند» اضافه کرد: «هر چه تلاش می‌کردی آدرس قلابی بدهی، کسی آدرس قلابی را نمی‌رفت. وقتی آدرس فرعی می‌دادی، می‌رفتی می‌دیدی این جنگ روانی اثری ندارد. نشان می‌داد شبکه مطمئن‌تری دارند که پیام از آن شبکه می‌آید».

نیروهای پراکنده به واسطه رسانه‌های اجتماعی قدرت تجمیع بیشتری دارند
نیروهای پراکنده به واسطه رسانه‌های اجتماعی قدرت تجمیع بیشتری دارند

برداشت اولیه از سخنان احمدی مقدم به گستره و اهمیت رسانه‌های اجتماعی متصل به یک شبکه اجتماعی واقعی اشاره دارد. در واقع آنچه مورد غفلت برخی نیروهای سیاسی (چه در داخل و چه خارج از کشور) قرار می‌گیرد همین نقش است.
برای فهم بهتر از میزان نفوذ و البته اهمیت این رسانه‌های اجتماعی لازم است که کمی آن را با مثال‌هایی ساده نگاه کنیم:
۱) در سال ۸۸ زمانی که تصویر ندا آقاسلطان با یک گوشی موبایل تصویر برداری شد در فاصله کمتر از چند ساعت در بزرگ‌ترین رسانه‌های جهان به نمایش در آمد. اما منظور من اهمیت نمایش این سرعت جابجایی اطلاعات نیست بلکه می‌خواهم جنبه‌ی دیگری از آن را باز کنم.
شما در خانه نشسته‌اید و تنها می‌دانید که نتیجه انتخابات به نام محمود احمدی نژاد اعلام شده است. به شبکه‌های ماهواره‌ای دسترسی ندارید و تلویزیون جمهوری اسلامی هم تنها برای شما از پیام‌های تشکر مقامات نظام برای حضور میلیونی مردم پای صندوق‌های رای سخن می‌گوید. اما با موبایل خود به هر شکلی وارد فیس بوک می‌شوید تا چند جوک و … بخوانید. اما وقتی ویدیوی تیر خوردن ندا آقا سلطان در بسیاری از صفحات و از سوی بسیاری از کاربران منتشر شده است، شانس اینکه شما یک بار هم شده آن‌را ببینید بسیار بالا خواهد رفت. توجه به این نکته کافی است که بسیاری از بدنه‌ی اجتماعی جنبش سبز از جوانان، زنان و مردانی تشکیل شد که هیچ سابقه سیاسی نداشته و به واسطه یک شوک پا به میدان اعتراض گذاشتند.

زمانی تعداد رسانه‌های اجتماعی محدود بود اما حالا با گستره‌ی بیشتری در اختیار تحولات اجتماعی است
زمانی تعداد رسانه‌های اجتماعی محدود بود اما حالا با گستره‌ی بیشتری در اختیار تحولات اجتماعی است

۲) بسیاری از کسانی‌که هیچ سابقه اعتراضی نداشتند برای حضور در خیابان هزار اما و اگر مطرح کرده/ می‌کنند. اما فضای آنلاین به آنها این امکان را می‌دهد که یک هویت مجازی برای خود ساخته و تلاش کنند که در کوران اطلاعات و اخبار قرار گیرند. این هویت مجازی در نگاه اول شما را از خیابان‌های اعتراض به پشت میز می‌کشاند اما این سکه یک سوی دیگر هم دارد. شما از فردی که هیچ اطلاعی ندارد، یک فرد مطلع ساخته‌اید که حالا برای حضور در خیابان در حال بررسی هزینه و فایده است. بنابراین او به عنوان یک معترض خاموش همواره به عنوان یک پتانسیل بزرگ برای اعتراضی علنی پرورش یافته است. پایین آوردن هزینه‌ی این آماده‌سازی و صد البته اعتراض، خود را در ضرورت فیلترکردن این رسانه‌ها نشان می‌دهد. در واقع اگر نظام‌های دیکتاتوری (به طور مشخص جمهوری اسلامی) همین دیدگاه را داشت که رسانه‌های اجتماعی می‌تواند جنبش خیابانی را به یک جنبش بی‌اثرِ آنلاین بدل کند و تنها مردم را به خانه‌ها بکشاند، شاید به روی آن حتی سرمایه‌گذاری هم می‌کرد، اما سیاست‌گذاران نظام به خوبی از قدرت این رسانه‌ها با خبر هستند.
۳) نگاه کردن به رسانه‌های اجتماعی به عنوان یک فرصت و نه الزاما تهدید می‌تواند امکانات جدیدی را در اختیار شبکه‌های اجتماعی و صد البته تحولات اجتماعی قرار دهد. باید گفت که این رسانه‌ها برای تقویت و تسهیل تحولات به میدان آمده‌اند. درست است که رسانه‌های اجتماعی دنیای تولیدات خرد است اما از آنجاکه میزان آنها بسیار زیاد است یک تحول غیرقابل پیش‌بینی را به وجود می‌آورند. در واقع در یک مسیر پر شده با داشته‌های خرد و کوچک تنها یک شوک و یا تغییر مسیر کافی است که جنبشی عظیم را به وجود آورد. در چنین محیطی است که نیازی به رهبری وجود ندارد تا یک جریان را هدایت کند بلکه این جریان‌های پراکنده هستند که هر کدام تنها نیاز به یک پل برای وارد شدن به مسیرهای مشترک دارند. در چنین شرایطی نیروهای سیاسی و آنانی که به دنبال تحولات اجتماعی بدون خشونت هستند می‌توانند نقش این پل‌ها را بازی کنند.
در واقع با ابتکار و ایجاد زمینه‌های لازم برای ارتباط میان شبکه‌ای بدون آنکه کسی میدان‌دار باشد، بخش زیادی از پتانسیل موجود در رسانه‌های اجتماعی آزاد شده و در اختیار یک جریان مشخص قرار می‌گیرد.

نقش رسانه‌های اجتماعی در انتخابات سال ۹۴ چگونه خواهد بود؟

رسانه‌های اجتماعیدر جمهوری اسلامی زمانی طولانی دعوای میان دو گروه را اختلاف چپ و راست تعریف کردند. سال‌ها بعد و پس از انتخابات دوم خرداد سال ۷۶ این جناح‌بندی به اصلاح‌طلب و بعدها اصول‌گرا بدل شد. انتخابات سال ۹۲ اما یک فضای جدید در ایران به وجود آورد که شاید دیگر اصلاح‌طلب (با آن تعریفی که در نظام جمهور اسلامی وجود دارد) شکل بیرونی خود را تغییر داده باشد. در انتخابات سال ۹۴ اما رقابت/ دعوا/ اختلاف را حتی نمی‌توان میان اعتدالیون و مخالفان تعریف کرد. به باور من آنچه امروز شاهد آن هستیم رقابت میان دو نگاه برای ادامه‌ی حکومت جمهوری اسلامی است. یکی به سمت «تعامل» با جهان و رویکردی دولت محور است و سوی دیگر با شعارهای انقلابی و آرمان‌های تهاجمی در فکر مقاومت در برابر ورود غرب به ایران است.
اینجا لازم می‌دانم که در حاشیه به روی این موضوع تاکید داشته باشم که هیچ‌کدام از دو سوی این میدان (در انتخابات پیش رو) تماما برآمده از آن خاستگاه نبوده و الزاما نمی‌توانند آن خواسته را کامل پیاده کنند. با این تعریف تمام بحث من در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی و سپهر سیاسی موجود در ایران بیان می‌شود.
اما به اصل بحث بازگردم و به نقش رسانه‌های مجازی در این انتخابات.
مساله محوری در انتخابات سال ۹۴ شکل‌گیری شبکه‌ها و رسانه‌های جدید در ایران است. اگر در سال ۸۸ فیس‌بوک و تویتر بازیگران اصلی فضای آنلاین بودند اما حالا با وجود تلگرام، اینستاگرام، لاین و … تعداد راه‌های ارتباطی به مراتب بیشتر و گستره‌ی نفوذ آن به نحوی است که بیشترین کاربران تلگرام در جهان را در ایران می‌توان یافت.
نمونه‌ی ساده‌ی تغییر گفتمان انتخاباتی در روزهای گذشته را می‌توان در برخورد این رسانه‌ها با پروژه حذف احمد جنتی، محمد یزدی و محمد تقی مصباح یزدی جستجو کرد. در واقع اگر رقابت میان لیست‌های انتخاباتی در داخل ایران یک بازی سیاسی درون نظام باشد اما این بازی امروز در زمین کاربران فضای آنلاین بیشتر دیده می‌شود. در واقع آنها الزاما با توپ «لیست خبرگان مردم» و «ائتلاف» و … بازی نمی‌کنند بلکه در تلاش هستند که از انتخابات یک ضد انتخابات جدید تعریف کنند.
آنچه ما امروز شاهد آن هستیم مقابله با قرائت رسمی جمهوری اسلامی از امر انتخابات به وسیله همان انتخاباتی است که در آن نظارت استصوابی راه را برای ورود کاندیداهای مستقل سد کرده است. نظارتی که حتی دایره‌ی خودی را محدودتر کرده حالا با چالشی روبرو می‌شود که در آن حتی لیست اصلاح‌طلبان درجه سوم نیز می‌تواند با حداد عادل رقابت کند و یا در نبود سید حسن خمینی افرادی ناآشنا در لیست حامیان اعتدال شانس بالاتری از کسانی داشته باشند که از دوره‌های پیش در مجلس خبرگان رهبری حضور دارند.
بایستی توجه داشت که این خواست نه از میان گروه‌های سیاسی بلکه ابتدا از میان همین رسانه‌های اجتماعی مطرح شد و در آخر خود را در لیست‌های انتخاباتی به نمایش گذاشت. بنابراین وقتی که حتی بازی‌های سیاسی از خواست‌های آنلاین کاربران تاثیر می‌گیرد، ادامه‌ی آن نیز بایستی به همین وسیله انجام شود.

آیا فضای انتخاباتی سرد است؟
مجلس خبرگان رهبریآنچه به سردی انتخابات تعبیر می‌شود بیشتر، عدم حضور میدانی و خیابانی مردم است. باید گفت که این فضا مدت‌هاست که خود را در روزهای پایانی به نمایش می‌گذارد و اتفاقا برای رصد فضای انتخاباتی باید به دورن فضای آنلاین سرک کشید.
نمونه‌ی کوچک آن را می‌بایست در مواجهه رهبر جمهوری اسلامی با مطالبی که این روزها در رسانه‌های مجازی و البته رسانه‌های تصویری بیان شده جستجو کرد. طرح مقابله با ورود جنتی، یزدی و مصباح خود را به رسانه‌های تصویری و سخنان تحلیل‌گران آنها تحمیل و آنها را وادار به واکنش کرده است. در همین فضا سخنان کاربران آنلاین وقتی از طریق رسانه‌های نیمه عمومی منعکس می‌شود دیگر تبدیل به گفتمان می‌شود. گفتمانی که موجبات ترس ولی فقیه را فراهم می‌آورد.
این موضوع با هر نتیجه‌ای می‌تواند به نفع جریان دموکراسی خواهی ایران باشد. اگر این جریان موفق به حذف مثلث جنتی، یزدی و مصباح شود، پیروزی سال ۹۲ خود را در این دوره تثبیت می‌کند و با یک پروژه موفق از ابزارهای گوناگون خود برای اثرگذاری بیشتر استفاده می‌کند. اگر به هر دلیلی این پروژه شکست بخورد (مهندسی آراء مانند سال ۷۸ و یا کودتای انتخاباتی مانند سال ۸۸) آخرین تیر نیروهای انتخابات‌محور در جبهه اصلاحات را نیز تضعیف می‌کند و جبهه‌ی متحد تحول دموکراتیک خارج از صندوق رای جمهوری اسلامی را به شکلی متحد‌تر در خواهد آورد.
حذف جنتی، یزدی و مصباح و یا حتی یکی از آنها در این انتخابات ارزش‌های بسیاری را به همراه خواهد داشت. این حذف به معنی آن نیست که ورود بقیه آنها به مجلس می‌تواند منشاء خیر باشد، اما به یقین نبود آنها دارای معانی سیاسی مهمی خواهد بود.
گفتمان ضد انتخابات از طریق انتخابات در واقع همین نه گفتن به مجریان انتخابات استصوابی جمهوری اسلامی است. حال همین موضوع را در کلیت بحث مرور کنیم.
دولت حسن روحانی و نیروهای تعامل‌گرای درون نظام که تلاش می‌کردند بی‌برنامگی خود در انتخابات را با طرح مقابله به نمادهای نظام (جنتی، یزدی و مصباح در مجلس خبرگان و شکست ائتلاف اصولگرایان در مجلس شورای اسلامی) تعریف کنند حالا با تَشر رهبر جمهوری اسلامی خود را عقب خواهند کشید و دیگر به روی این پروژه تاکید نخواهند کرد. اما مساله اساسی جایی است که این سیل روان در فضای آنلاین جان گرفته است و اساس آنچه شاید بتوان آن را شور انتخاباتی نامید نه در تایید لیست‌های بنفش و اعتدالی بلکه در حذف این ۳ نفر می‌توان جستجو کرد. در چنین شرایطی حتی خواست نیروهای هوادار نظام و دولت نمی‌تواند به راحتی جامعه‌ای را که به بحث‌های آنلاین خود ادامه می‌دهد کنترل کند و به همین جهت به نظر می‌رسد در هفته‌ی آینده این شبکه‌ها و رسانه‌ها نقشی پررنگ‌تر ایفا کنند؛ نقشی که فقط به نتایج انتخابات مربوط نبود و فرای آن به دنبال مطالباتی خواهد رفت که دولت حسن روحانی هم علاقه‌ی چندانی به طرح آنها دیگر ندارد.

به ابتدای بحث بازگردم؛ دولت و نیروهای امنیتی و حتی سیاست‌گذاران تعامل‌گرا احتمالا در هفته‌ی آینده می‌خواهند آدرس‌های غلطی به جامعه بدهند. باید توجه داشت مانند آنچه احمدی مقدم به آن اشاره کرده بود، نباید به آدرس تقلبی رفت. کافی‌ است حرف‌های دلواپسان از عملکرد واقعی رسانه‌های اجتماعی را بررسی کنید تا قدرت واقعی خود را بیشتر باور کنید. تنها یک نمونه‌ی این دلواپسی را کسی بیان کرده است که یکی از همین کمپین‌ها به سوی او نشانه رفته است. صادق لاریجانی روز گذشته تاکید کرد: «در عالم سیاست می‌گویند فلان شخص طرفدار ولایت است، پس کمپین راه بینداریم تا او رای نیاورد».

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=35310