ماز جبرانی و قهرمان آمریکایی‌اش:
فکرهای قدیمی رو مثل آینه میگیرم جلوی همه و میگم خودتون رو نگاه کنید!

شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ برابر با ۲۳ آپریل ۲۰۱۶


کامیار بهرنگ (+عکس، ویدیو) مازیار جبرانی که خیلی‌ها او را «ماز جبرانی» می‌شناسند اولین فیلم مستقل خود را با نام «جیمی وست وود: قهرمان آمریکایی» (Jimmy Vestvood: Amerikan Hero)  به لندن آورد.

او که سال‌هاست با استندآپ کمدی‌های خود میان ایرانیان و بسیار از کسانی‌ که به برنامه‌های کمدی علاقه دارند شهرت یافته است حالا پس از سال‌ها بازماز جبرانیی کردن در نقش‌های کوتاه در فیلم‌های هالیوودی همچون «مترجم» فیلمی مستقل را به روی پرده برده است.

شخصیت اول این فیلم فردی است به نام «جمشید فخرالدین‌پور» که به عشقِ آمریکا همراه با  مادرش  به این کشور سفر می‌کند. او از روز اول درگیر ماجراهایی می‌شود و…

در حاشیه نمایش این فیلم در سالن  Curzon Mayfair گفتگویی با ماز جبرانی داشتم:

پس از همه این شوها و استندآپ کمدی چه شد که رفتی  سراغ سینما؟

– من همیشه ایده‌های اسکریپت داشتم. در لس آنجلس همه اسکریپت دارند، حتی وقتی میری دادگاه، هم قاضی اسکرپیت داره، هم وکیل و هم حتی متهم. من بعد از مدتی با همکارم امیر اوحبسیون (Amir Ohebsion) یک ایده داشتیم که یک کاراکتر مثل پینک پانتر [پلنگ صورتی] از پیتر سلرز درست کنیم. پس این همیشه هدفم بوده اما چندین سال طول کشید تا اینکه در کار و رشته‌ام به جایی برسم که بتونم یک فیلم بسازم. اگر همون اوایل بخوای فیلم بسازی شاید مردم دوست نداشته باشن و سرمایه‌گذاری نکنن. با اینکه منو می‌شناسند و یک مقدار کمک پیدا کردیم هنوز سخت بوده و سخت هست. پس همیشه در فکرم بوده که یک فیلم بسازم و خوشحالم  از اینکه این فیلم رو تونستیم پخش کنیم.

چرا «آمریکن هیرو»؟

– آمریکن هیرو ،چون این شخص در فیلم یعنی جمشید فخرالدین‌پور عاشق آمریکاست. شما بهتر می‌دونید که آمریکا فرهنگ خودش رو در جهان خیلی خوب پخش می‌کنه و در سراسر دنیا با فیلم‌های آمریکایی‌ست که عاشق آمریکا می‌شوند. شخصیت اصلی فیلم یعنی جمشید هم عاشق آمریکاست و فکر می‌کنه که آمریکا هم آن عشق را به او پس می‌دهد ولی در فیلم می‌بینیم که اینقدر ساده نیست و داستان کمی پیچیده می‌شه.

در «ممل آمریکایی» هم یک جوان ایرانی عاشق آمریکاست و رویاش اینه که به آمریکا سفر کنه. ولی «جمشید فخرالدینپور» پاش به آمریکا می‌رسه. با ساختن این فیلم دنبال چه می‌گشتی؟

– وقتی خودم بچه بودم قبل از اینکه انقلاب بشه خیلی از فیلم‌های آمریکایی رو توی تلویزیون دیدم؛ راکی، اسپایدرمن و خیلی فیلم‌های دیگه. خود من می‌دونم که عاشق فرهنگ آمریکایی بودم و خیلی از دوستان و رفیقانم بیشتر از من رمبو و آرلوند و… و خلاصه صادرات فرهنگی- سینمایی آمریکا را دیده بودند و عاشقش شده بودند. در واقع عاشق یک رویا هستند. خیلی‌ها با این رویا به آمریکا نگاه می‌کنند ولی وقتی به اینجا می‌رسند واقعیت چیز دیگری در میاد. یکی دیگر از هدف‌های ما این بود که یک فیلم آمریکایی بسازیم که قهرمانش یک ایرانی باشه، چیزی که تا امروز جایی ندیده بودیم.

جیمی وست وود
جمشید فخرالدین‌پور یا همان جیمی وست وود، قهرمان آمریکایی…

از تور «محور شرارت» و برنامههای دیگری که داشتی به نظرم همیشه دنبال شکستن چیزی بودی...

– صد در صد. من بعد از «محور شرارت» چند برنامه مستقل داشتم؛ یکی با نام Brown & Friendly  (قهوه‌ای و دوست داشتنی) که البته خیلی از ایرانی‌ها این رو دوست نداشتن که من گفتم ما قهوه‌ای هستیم چون ایرانی‌ها میگن که ما سفیدپوست هستیم. اما آمریکایی‌ها ما، عرب‌ها و هندی‌ها و همه را با هم قاطی می‌کنند و در تلویزیون منفی نشان می‌دهند. بعد از اون هم یک برنامه دیگه داشتم به نام I come in peace (من با صلح می‌آیم) و یکی دیگه هم I’m not a terrosit but i’ve played one on TV  (من تروریست نیستم اما در تلویزیون بازی می‌کنم). شما به تیتر همه‌ی‌ برنامه‌های من نگاه کنید می‌بینید که یکی از هدف‌های هنر و کمدی من شکستن این کلیشه‌‌ها (استریوتایپ) بود. ما عادت نداریم که هالیوود ما رو اینجوری نشون بده و من دارم سعی می‌کنم به هالیوود بگم که ما با اون چیزی که شما نشان می‌دهید فرق داریم.

وقتی خودت «جیمی وست وود» رو روی پرده دیدی چه واکنشی داشتی؟

– من با کاراکتر جیمی وست وود خیلی حال می‌کنم چون مثل بچه‌ست. هنوز با مادرش زندگی می‌کنه، مادرش بهش نِق میزنه و حتی بعضی وقت‌ها با هم دعوا می‌کنند و خلاصه یک کاراکتر دوست داشتنی‌ست. البته من خودم با جیمی وست وود خیلی فرق می‌کنم چون در آمریکا بزرگ شدم و اون تازه اومده، جیمی اینقدر آمریکا رو دوست داره که با چشم‌های کور آنجا رو قبول می‌کنه اما من، مازیار جبرانی با اینکه عاشق آمریکاست اما میدونه که مشکلات زیادی هم داره.

تونستی با شخصیت جیمی وست وود رابطه برقرار کنی؟

– من لباس‌های جیمی رو می‌پوشیدم و بعد شروع می‌کردم با لهجه صحبت کردن و… بقیه‌ ماجرا این بود که به صورت طبیعی تبدیل به یک شخص شاد و خنده‌دار شد. خوبیش اینه که این فیلم کاملا مستقل هست و روی ساخت فیلم، خودمون کاملا کنترل داشتیم. پس وقتی فیلم‌برداری می‌شد ما فرصتی داشتیم که کمی باهاش بازی کنیم و حتی شکل‌های مختلف رو امتحان کنیم.

ماز جبرانی

دراین فیلم کمدی هم دنبال فرستادن پیامی هستی. خیلی برام جالب بود  که در جایی حقوق همجنس‌خواهان را مطرح کردی و بعد هم مثل همیشه جنگ و تروریسم و همان کلیشه‌هایی که خودت هم اشاره کردی.

– ببین، من همیشه خودم را نه فقط آمریکایی می‌دونستم و نه  فقط ایرانی، در واقع هر دوتا بودم. دیدم که مردم آمریکا، مخصوصا اون زمانی که تازه به آمریکا آمدم چون زمان انقلاب و بعدش هم گروگان‌گیری و این داستان‌ها بود به ایرانی‌ها توسری می‌زدند. به نظر من وقتی شما در گروهی هستی که توسری خورده باید به همه آزادی بدهی و پشت سر همه این گروه‌ها باشی. سیاه پوست، مکزیکی، گی و. من همیشه دوست دارم طرفدار این آدم‌ها هم باشم. میدونم در اجتماع خود ما گی بودن رو قبول ندارن ولی میخوام بگم که این چیز بدی نیست و باید قبول کنیم؛ یک پیام دیگر هم  پیام صلح بود.

همه‌‌ی اینها خود من هستم. خودم خیلی آدم لیبرالی هستم و همه رو قبول دارم و فکر می‌کنم اجتماع ما یک مقدار باید پیشرفت کنه، بعضی وقت‌ها بعضی از فکر‌های ما قدیمی‌ست. دوست دارم این سوژه‌ها رو مثل آینه بگیرم جلوی مردم و بگم خودتون رو نگاه کنید.

آینه در مقابل آمریکاییها، ایرانیها …؟

– همه، خیلی از ایرانی‌ها و حتی آمریکایی‌ها که فکر می‌کنم همفکر من هستن وقتی این فیلم رو می‌بینند و باهاش می‌خندند، خودشون هم متوجه میشن که اونها هم از لحاظ فکری لیبرال هستند. ولی در اجتماع ما خیلی‌ها هستند که سنتی فکر می‌کنند مثلا اگر دقت کنید در فیلم چند صحنه کلمات مثلا بد هم بود؛ باز میخوام به بیننده ایرانی بگم که بابا اوکی هست که به این چیزها هم بخندین. حالا من و تو که ایرانی هستیم و رفقای ایرانی داریم و با کسانی ارتباط و معاشرت داریم که روزنامه‌نگار و هنرمند و آدم‌های تحصیل کرده‌ای هستند ولی وقتی آمریکا را می‌بینید، می‌فهمید که اصلا ما رو نمی‌شناسند. من تازگی شانس این رو داشتم که در کاخ سفید هم برنامه اجرا کردم و هم خانم میشل اوباما را معرفی کردم، روزنامه «یو اس ای تودی» در مورد این برنامه نوشت و روی وبسایتش منتشر کرد، شما وقتی میری کامنت‌ها رو نگاه می‌کنی می‌بینی که واقعا چقدر در مورد ما کم می‌دونند. مثلا بلافاصله به خاطر اینکه نوشته بود نوروز در کاخ سفید، شروع کردند به اینکه اوباما باز هم با مسلمانان همکاری می‌کنه در حالی که نوروز اصلا جشن اسلامی نیست! می‌خوام آمریکایی‌ها برن فکر کنند، در ضمن می‌خوام اگر با این شخص جیمی وست‌وود خندیدند به این فکر نکنن که این طرف ایرانی است فقط اونو دوست داشته باشن.

آینه را من به روی همه گرفتم.

ماز جبرانی

گویا صلح خیلی برات مهمه چون در تمام برنامهها یک جوری به آن اشاره داری.

– از بچگی وقتی دوستام دعوا می‌کردن دوست نداشتم ببینم، و همیشه می‌رفتم وسط دعوا و اونها رو از هم جدا می‌کردم. بعد هم نه فقط جنگ با ایران بلکه جنگ با هیچ کشوری رو دوست نداشتم و ندارم. مثلا وقتی آمریکا می‌خواست به عراق حمله کند من جزو کسانی بودم که توی خیابون‌ها علیه جنگ بودم. چون می‌دونم جنگ چیز خوبی نیست و بدبختی‌های زیادی میاره و این رو می‌دونم یک عده‌ای هستند در آمریکا که جنگ با ایران رو می‌خوان.

ماز جبرانی

من می‌تونم بگم که طرفدار دولت ایران نیستم ولی نمی‌خوام که با ایران جنگ بشه. امیدوارم اگر قراره در ایران یک چیزی تغییر کنه، از طرف خود مردم ایران باشه که آزادی بیشتری پیدا کنند و یک مقدار برای جوان‌ها فرصت‌های بیشتری به وجود بیاد. من طرفدار تغییر evelotion  هستم و نه انقلاب revelation.

پیش‌پرده‌ی «جیمی وست وود: قهرمان آمریکایی»:

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=40560