جدال بی‌پایه و پایان بر سر حجاب اجباری

یکشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵ برابر با ۰۱ مه ۲۰۱۶


فاطمه زندی- نزدیک به چهل سال است که حجاب در ایران به عنوان یک اصل محکم اسلامی اجباری شده است؛ اجباری که با وجود فشارهای بسیار، هنوز توسط زنان پذیرفته و به رسمیت شناخته نشده است. در طول این سالها، اجبار کمکم به جدال تبدیل گشته و نظام برای پیروزی در این جدال٬ هزینههای کلانی را هم صرف کرده است. اکنون اصرار بر این جدال تا به آنجا پیش رفته که شکی باقی نمیگذارد حجاب به مثابه ستون و پایه ایدئولوژی نظام جمهوری اسلامی است و تلاش برای حفظ آن به مثابه تلاش برای حفظ هویت و بنیاد اسلام است.

حجاب اجباریتبعات حجاب اجباری و اثرات آن بر فرهنگ و اخلاق جامعه، در یک نوشتار کوتاه نه تنها قابل واشکافی که حتی قابل شمارش هم نیست، اما نتیجهای که از این اصرار به سادگی قابل مشاهده است تحقیر هویت انسانی و تخفیف آن به هویت جنسیِ صرف است. تحقیری که نه تنها منحصر به زنان نیست، بلکه سهمی از آن که متوجه مردان است، هولناکتر مینماید. در واقع رویکرد اجباری به حجاب از کجاندیشی درباره هویت مردان یا کجپنداریِ آن ناشی میشود. بر اساس آنچه از جانب ایدئولوگهای حجاب صادر میشود، تعریف مرد در یک سیر قهقرایی به سمت «موجود مقهور غریزه» پیش میرود، غریزهای که مرد را مبدل به فاعل مایشائی میسازد که در هر لحظه و هر جا و تحت هر شرایطی با دیدن مفعول که همانا زن است، عنان اختیار از دست داده و مجبور به کاری میشود که نباید. همین تفکر، که به راستی میتوان آن را تفکر «غریزهسالار» نام داد، برای آنکه این امیال همیشه فعال، رسوایی برای اسلام و مسلمین به بار نیاورند، به عنوان بهترین راهکار، برنامه حذف مفعولان یعنی زنان را از صحنه عرضه میکند، برنامهای که حجاب اجباری تنها یک بخش از آن است.

بنابراین به نظر میرسد پیش از آنکه ضرورت داشته باشد که بدانیم آیا واقعاً حجاب در اسلام تا این اندازه جایگاه و اهمیت دارد یا نه، باید به پاسخ صریحی به این سؤال برسیم که آیا اسلام مرد را به لحاظ ماهوی تا آنجا خوار و زبون ساخته است که او را سرباز غرایز جنسیاش میداند و عقل و مغز و تفکر مردان را که به اشکال مختلف بر فزونی آن نسبت به زنان تأکید میشود، زیر تسلط این غریزه میبیند؟ آیا تعریف اسلام از مرد واقعاً چنین است؟ اگر چنین باشد به سادگی و بدون دغدغه میتوان انتظار همه گونه پیامدی از این تلقی که طبعاً و قهراً متوجه زنان میشود را به عنوان اصول مرتبط با آن پذیرفت.

با وجود تناقض آشکاری که تا همینجا هست، برای یافتن پاسخ این سؤال با دانش نسبی که از زبان عربی دارم به سراغ قرآن رفتم زیرا در بیشتر موارد  از طریق ترجمه یک متن نمیتوان ارتباط شایسته و بایستهای با مفاهیم همان متن در زبان اصلی برقرار کرد. از آنجایی که زبان عربی زبانی بسیار پیچیده، چند پهلو و دشوار است و به همین دلیل بسط و توسعه معانی واژهها و سمت و سو دادن عمدی به آنها، حتی از عربی به عربی کار سخت و دشواری نیست، لذا با تمرکز بر واژههایی که معانی نسبتاً مشخص و شفافی دارند، به شکل عددی و آماری سراغ این کار رفتم تا به نتیجهای مطمئنتر و قابل ارائه برسم.

حجاب اجباریکلمه «زنان» تقریباً دو برابر تعداد کلمه «مردان» در قرآن آمده ولی از این دو کلمه برای تعریف هویت هیچ‌یک استفاده نشده است، بلکه بیشترِ آیاتی که شامل این دو کلمهاند، درباره حکایتها و داستانها یا قوانین و دستورات حقوقی هستند. از منظر تعریف هویت، واژه «انسان» در مرکز توجه قرار دارد که هر دو طرف، هم مرد و هم زن را شامل میشود. اشاراتی هم که به ویژگیهای عمومی انسانها شده شامل ضعیف، ناسپاس، عجول، ستمکار، بخیل، حریص و نادان و سرکش و مانند آن است، البته بر ناسپاسی تاکید بیشتری وجود دارد. اضافه کنم هر جا که به وجود این صفات در انسان اشاره شده، راهی هم برای تغییر و بهبود وضعیت ارائه شده است. اما در بین این ویژگیها٬ هیچ نشانی از برجستهسازی و محوریت دادن به هویت جنسی انسان در قرآن پیدا نکردم و نشانی از آن دیو شهوتمداری که متولیان امور دینی، به خصوص در کشور خودمان سعی دارند از مردان بسازند تا زنان را وادار به پنهان شدن از دسترس آنان کنند، نیافتم.

وقتی از این جستجو فارغ شدم، فرض را بر این گذاشتم که حتی اگر کشش طبیعی و غریزی بین مردان و زنان به شکلی بتواند دلیل آسیبرسانی به اجتماع و خانواده و مخل نظم عمومی شود و ضرورت کنترل و نظارت قانونی را ایجاب کند، میبایست از یک سو اهمیت آن در قرآن بسیار مورد تأکید قرار گرفته باشد و از سوی دیگر مؤثرترین روش تدبیر آن، حجاب با تکیه بر اجباری بودنش باشد، ولی بر اساس دلایلی ساده و محکم که اشاره خواهم کرد، چنین نیست.

به واژه «پاکدامنی» در قرآن پنج بار اشاره و به آن توصیه شده اما به «پاکدامنسازی» مردم به شیوه قهری هیچ اشارهای نشده است. سه مورد آن مربوط به مردان، یک مورد خطاب به زنان و یک مورد هم مشترکاً مربوط به هر دو است و غالباً رعایت آن جزو ویژگی ایمانداران بیان شده است. درباره «زنا» هم سه آیه وجود دارد که در آنها این عمل نهی شده و برای خاطیان (مجرد و متأهل) مجازاتهایی در نظر گرفته شده که لازم است در همین‌جا اشاره کنم مجازاتهایی مانند سنگسار در بین آنها نیست. کلمه «فحشا» هم اگر معنای تحتالفظی آن را در نظر داشته باشیم سیزده بار در قرآن تکرار شده است ولی بر خلاف معنای محاورهای آن که به تنفروشی زنان اشاره دارد، عملی ناپسند شمرده شده است که به هر دو طرف مربوط میشود و شدیداً به پرهیز از آن تأکید شده است.

حجاب اجباریاما در مقوله حجاب با مقیاس عددی٬ فرسنگها فاصله بین تصویری که اهالی فتوا ارائه میدهند با آنچه که در قرآن هست وجود دارد. در این کتاب، امر و نهی کردن، حلال و حرام نمودن و توصیه یا همان فتوا بسیار است و هریک از اینها، واژههای جداگانه خود را دارند. این واژهها در مقایسه با هم، چه از نظر زمینه و موضوع و چه از نظر شدت بسیار متفاوتند و در این میان٬ آیه معروف به حجاب که به صورت مستقیم به زنان مؤمن خطاب شده است و محتوای پیام آن به حجاب تعبیر شده فقط یک آیه است و شامل هیچ واژه دستوری و امری نیست و به علاوه عدم رعایت این توصیه، نه تنها به عنوان عملی حرام بیان نشده بلکه تنبیه و مجازاتی هم برای آن منظور نشده است. این آیه با واژه معروف «قل» به معنای بگو آغاز میشود و تعداد آیههای دیگری که از این واژه در آنها استفاده شده ۳۰۴ مورد است. بدیهی است که یک آیه در بین شش هزار و اندی آیه قرآن و در کنار ۳۰۴ آیه دیگری که واژه «قل» در آنها هست، به سادگی اهمیت و وزن خود را در بین مطالب قرآن نشان میدهد.

از سوی دیگر٬ محتوای این آیه تا آنجا که مربوط به حجاب میشود، از نظر صورت و شکل شبههناک است و بحثهای زیادی در بر داشته است. در این آیه، هیچ اشاره مستقیمی به پوشاندن موها نشده و توصیه آن در واقع تغییر در شیوه و روش استفاده از لباسی است که زنان جزیرهالعرب در آن زمان به تن میکردهاند. من مطالعهای در مورد لباس زنان عرب در ۱۴۰۰ سال پیش نداشتهام و تشخیص اینکه قبل از اسلام لباس و پوشش زنان چگونه بوده است که در این آیه تغییراتی با هدف پوشش بیشتر در آن اعمال شده فقط از عهده متخصصان فن برمیآید، اما در عین حال بدیهی است که نمیتوان از این پوشش مورد اشاره، در طول تغییرات زمانی و مکانی، معنای واحدی استنباط کرد.

با همین نگاه عددی و سرانگشتی، این سؤال شگفتیبرانگیز پیش میآید که چگونه از بین دهها عملی که در قرآن حرام شده یا به شدت نهی شده است، آنها که برایشان مجازاتهای سنگین معین شده و یا مجازاتهای سبکتر و آنها که توصیه و یا نصیحت هستند، حجاب به ستون و رکن اسلام در ایران و برخی کشورهای اسلامی دیگر تبدیل گردیده است و چرا تا این حد برای اجرای چیزی که نه منظور گویندهاش چنین بوده و و نه اجباری برای آن قائل بوده است، اصرار وجود دارد؟

ظالمانه میدانم که آنچه بر زنان به دلیل زن بودنشان رفته است را منبعث از تفکر دینی بدانیم، نه به دلیل حمایت از تفکر دینی بلکه به دلیل کوتهنگری چنین رویکردی. تغییر این پیشفرض به دو دلیل لازم است. نخست اینکه همه محدودیتها و آزارهایی که به اسم دین بر زنان میرود، به صورت مستقیم قابل اتصال به تفکر دینی نیست، بلکه میراث «انساننمایانی» است که خودسرانه میراثدار ادیان شدهاند. چشمپوشی بر نقش «میراثداران ادیان» نوعی همراهی با برنامه آنان است، زیرا که اگر فردا روزی دوباره اندیشه نوینی طلوع کند، این میراث‌‌خواران، متولی آن هم خواهند گشت. به عبارتی٬ قدرت دادن به واسطههایی که به دلیل مصادره اندیشهها و راهبرد آنها از منظر قدرت و حکومت، حائل بین آنها و عموم مردم میشوند، درباره هر تفکر و ایده و اندیشهای مردود است؛ چه الهی و چه غیرالهی. دوم اینکه، محدود کردن مصائبی که زنان با آن دست به گریبانند به دستورات دینی، به مثابه نادیده انگاشتن بسیاری از حقایق و ضرورتهای دیگری است که برای نجات زنان از وضعیت فعلی میبایست به آنها پرداخت؛ حقایقی که ریشه در اقتصاد، سیاست و قدرتدارند. از همین رو است که اگر تعصبات دینستیزانه دورانی که در آن هستیم را کنار بزنیم و به تاریخ نگاه کنیم میتوانیم ببینیم که در هیچ جای تاریخ تا قرنها قبل از ظهور ادیان ابراهیمی، جامعهای «انسان مدار» نمییابیم که در آن برابری زن و مرد نه در حد آرمانیاش بلکه به اعتدال، رخ داده باشد.

دستگاهها٬ نظامها٬ سازمانها و حکومتهای بسیاری که در طول تاریخ با سلاخی، تحریف، تخریب و استفاده و سوء استفاده از اندیشهها (چه دینی و چه غیردینی) به ستیزه با زنان پرداختهاند، همعرض هم هستند. من فرایندی را که حاصل آن حجاب اجباری است، هم‌عرض زنده سوزاندن زنان متهم به جادوگری در قرون تاریک اروپا که به نام دین عیسی مسیح انجام شد میدانم. من آن را هم‌عرض تقبیح زنان «تنفروش» میدانم، تقبیحی که خنجرش را به جای آنکه به سمت مردان خریدارِ تن نشانه بگیرد، بر بدن زنانی فرو میکند که یا توسط باندهای جنایتهای سازمان یافتهِ مردان به کار گرفته میشوند و یا به دلیل مجموع اختلالات و ناهماهنگیهای موجود در جوامعی که مردانه مدیریت میشوند به سمت این کار سوق مییابند. و من آن را هم‌عرض همه تجاوزهایی میدانم که در طول تاریخ بر جسم و جان زن به دلیل زنبودنش رفته و روزی روزگاری همچون همه مظالم دیگر میبایست جبران شود. من آن را همعرض همه قواعد اجتماعی و سنتهای باستانی و باورهای دیگری میدانم که امروز در نتیجهشان، زنان را نه فقط در ایران و نه فقط در دنیای اسلام، بلکه در همه جای جهان پشت سر مردان قرار داده است. من آن را نتیجه رقابت تاریخی مردان با زنان برای بیرون راندنشان از صحنه قدرت اجتماعی میدانم؛ رقابتی که برای تبدیل کردن زن به موجودی مصرفی آغاز گشت ولی مسلماً جایی در همین نزدیکیها و به همین زودیها به نفع زنان و به نفع «انسان» پایان مییابد.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=41100