یادوارۀ سهیلا بِسکی سردبیر نشریه «معمار»

یکشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۵ برابر با ۲۲ مه ۲۰۱۶


(+عکس) مجلسِ یادواره سهیلا بسکی، نویسنده، مترجم و سردبیر نشریۀ وزین «معمار»  در ایران، هفته گذشته به ابتکار خواهران او، دکتر شهره بسکی و شهلا و بهناز بسکی و همیاری آشنایان در لندن برگزار شد و مورد استقبال دوستداران ایرانی و غیر ایرانی واقع شد. سهیلا بسکی،  زادۀ  ۱۹۵۳ بود که زندگیِ پربارش در ۲۷ ماه مه ۲۰۱۵  به پایان رسید.

دکتر شهره بسکی برنامه را  آغاز کرد و به  اطلاع حاضران رساند که هم اکنون فیلمی دربارۀ زندگی  و دستآوردهای خواهرش که توسط مرتضی فرشباف،کارگردان سینما ساخته شده نمایش داده می‌شود اما  قبل از نمایش فیلم، با توجه به حضور افرادی که زبان فارسی نمی‌دانند، مهرنوش، دختر شهره، شرح زندگی خاله‌اش را ابتدا به انگلیسی ارایه می‌دهد.

آنچه در معرفی سهیلا بسکی در ادامه می‌خوانید با استفاده از همین سخنان و بخش‌های مختلف فیلم و سخنان شهلا بسکی تنظیم شده است.

سهیلا بسکی رشتۀ مدیریت را در دانشگاهِ گیلان به پایان رساند. وی همزمان موسس، سردبیر و مدیر مسئول مجلۀ دانشجویی «باران» یکی از بهترین نمونه‌های نشریات دانشجوییِ آن دوره بود.

پس از پایان تحصیل در رشته مدیریت ، سهیلا به منظور ادامۀ تحصیل راهی آمریکا شد و از دانشگاه میشیگان فوق لیسانس  خود را در رشته اقتصاد دریافت کرد.  با آغاز جنبش انقلابی به ایران بازگشت و در دانشگاهِ همدان به تدریس پرداخت. پس از آن به تهران رفت و در دانشگاه علوم تربیتی مشغول کار شد. وی ازدواج کرد و صاحب پسری شد که نامش را اسفندیار می‌گذارند. سهیلا بسکی در دوران مرخصی زایمان دو کتابِ شامل زندگی‌نامۀ ویرجنیا وولف  و زندگی‌نامۀ اِما گولدمن را به فارسی ترجمه کرد.

پس از پایان مرخصی در مرکز دولتی «پژوهش‌های چند فرهنگی» به کار پرداخت و به زودی، به همراه آقای هاشمی، نشریۀ  «آبادی» را در سال ۱۳۶٩ تأسیس می‌کند. این نشریه منعکس کننده‌ی تمامی فعالیت‌های شهرسازی و معماری در ایرانِ آن سال‌هاست و این در حالیست که  بسکی  تحصیلات  معماری نداشت  و تنها علاقه و شوق وی به کارِ انتشاراتی او را به انتشار این مجله می‌کشاند.

تحمیلاتی  که هنگام ورود به محل کار برای کنترل پوشش زنان انجام می‌گیرد سهیلا  را بر می‌انگیزد  تا تصمیم به ترک پُست خود بگیرد. وی بی‌درنگ با اتکا به نیروی خود و دوستانش نشریۀ  موفق و وزین «معمار» را بنا می‌نهد که کمی پس از تاسیس حرف اول را در زمینۀ معماری و شهرسازی در ایران می‌زند. بسیاری از معمارانِ بنام ایرانی مقالات خود را در این مجلۀ تخصصی منتشر کرده و می کنند. تلاش‌هایِ بی وفقه سهیلا بسکی، که تا واپسین روزهای زندگیش ادامه داشت- حتی در وضعیتی که باید ماسک اکسیژن می‌داشت- نشریه را از نظر محتوا و کیفیت و وضعیت اقتصادی به  جایگاه ممتاز ملی و حتی بین‌المللی رساند بدون آنکه هیچ گونه کمک دولتی دریافت کند. یکی از همکارانش در فیلمی که در برنامه به نمایش در آمد می‌گوید، سهیلا بسکی تاکید داشت که این نشریه باید به بازار معماری در ایران متکی  باشد و هیچ نقطۀ اتکای دیگری نداشته باشد.

سهیلا بسکی انسا‌ن‌دوست و عمل‌گرا بود. زمانی که زلزله‌ی ویرانگر بَم زلزله روی داد، گروهی از داوطلبان را گرد آورد تا در منطقه زلزله‌زده توالت‌های بهداشتی بنا کنند. او خاطرات این دوره  را با طنز خاص خود در کتابی زیر عنوان «در حکایت ساختن مبال در بم» منتشر کرده است. سهیلا انسانی بخشنده و به راستی دل‌نگران وضعیت و حال دیگران بود. در عین حال انسانی بود مقاوم،  پُرجنب و جوش، صریح و شجاع  در بیان افکارش،  سختگیر و مخالف اتلاف وقت و بسیارمنظم در کارش. او با تمام وجود و با اشتیاق زندگی می‌کرد.

در بخشی از فیلم، سهیلا بسکی از مشکلات تاسیس نشریه «معمار» و چگونگیِ  گردآوری پول برای  شروع کار و به پایان رساندن چندین پرونده مربوط به حوزه‌های مختلف معماری و شهرسازی و برگزاری سه دوره جوایز معماری می گوید.

پس از نمایش فیلم، شهلا بسکی از اهمیت شناساندن آثارسهیلا  سخن گفت که خوشبختانه در ایران مجلۀ «معمار» با برگزاری چندین برنامه این کار را انجام داده است. او اظهار امیدواری کرد که در خارج از کشور نیز به مرور این اتفاق بیفتد چرا که سهیلا در عمر ۶۲ ساله  خود و به ویژه در واپسین سال‌های زندگی با تلاشی مستمر توانست آثاری  بسیار خواندنی از خود باقی بگذارد.  گلی امامی ، مترجم شناخته شده نیز حین سخنانش در فیلم یادآواره سهیلا، بر این نکته تاکید می‌کند.

شهلا بسکی از دوری سهیلا از قید و بندهای سنتی خانواده از یک سو و در عین حال شدیداً اهل خانواده بودن او گفت و اشاره کرد که وی در سختگیریش نسبت به دیگران و نزدیکان در واقع خود را نیز از اتلاف وقت و در عالم هپروت بودن بر حذر می‌داشت. در دوست داشتن دیگران نیز می‌خواست که بیشتر برای آنها مفید باشد و همیشه در جایی که به او احتیاج وجود می‌داشت و بخصوص در موقعیت‌های سخت حضور داشته باشد.

شهلا بسکی گفت: از کودکی پدر و مادرمان ما را طوری تربیت کرده بودند که  همیشه خودمان باشیم و فردیت داشته باشیم. دختر بودن به هیچ عنوان  در خانواده ما مشکلی نبود. یکی از صحبت‌های جاری مورد تاکید پدرمان از همان بچگی این بود که سرمان را بالا بگیریم و در چشم طرف مقابل نگاه گنیم و حرفمان را بزنیم. البته وقتی ما بزرگ شدیم و درجلوی پدرمان هم حرفمان را به همین شیوه بیان می‌کردیم  خودش ناراحت می‌شد. در چنین مواردی هم  مادرمان می‌گفت که دکتر-  پدرمان را دکتر خطاب می‌کرد- خودت اینها را به آنها یاد داده‌ای. سهیلا هم همیشه اینگونه افکارش را با شجاعت و صلابت بیان می‌کرد.

در زمینه ادبی سهیلا بسکی، شهلا اشاره کرد که به گفته خود او عشق اولش ادبیات بوده و شاید باید وقتش را بیشتر صرف این کار می‌کرده. یاد‌آوری کنیم که  اولین کار ادبیِ سهیلا به نام «پارۀ کوچک» موفق به دریافت جایزۀ ادبی گلشیری شد و پس از آن رمان‌ها و داستان‌های کوتاه دیگری انتشار داد. زندگی‌نامۀ ویرجینیا وولف و اِما گلدمن را که خود  زنان درخشانی بودند و به گفته شهلا بسکی  به ابعادی از شخصیت سهیلا نزدیک بودند نیز او تصادفی برای ترجمه انتخاب نکرده بود.

شهلا بسکی در پایان سخنانش گفت با وجود اینکه از دست دادن سهیلا  بسیار اندوهناک وحسرت‌آور است و او هنوز سال‌های سال می‌توانست کار کند و آثار بیشتری بیافریند ولی او مصداق بارز این جمله است: غرض نقشی است که از ما باز ماند که هستی را نمی‌بینم بقایی.

پس از نمایش فیلم یادواره، فیلم کوتاهی از سخنان آرشیتکت شناخته شده ایرانی مقیم پاریس، کیوان خسروانی، که از او در مجله «معمار» مقالاتی به چاپ رسیده، نمایش داده شد. کیوان حسروانی از عمق  شناخت سهیلا بسکی از معماری صحبت کرد و گفت که سهیلا بسکی ستاره‌ای درخشان در آسمان معماری ایران بود که گرچه زود غروب کرد اما نور آن باقی خواهد ماند.

یادواره‌ی سهیلا بسکی با اجرای موسیقی با همراهی تار بهروز امامی، نی ایرج امامی و آواز جمشید رضایی به پایان رسید.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۷ / معدل امتیاز: ۳٫۳

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=42915