شرایط اقتصادی معتادان کمپی ایران را راهی کمپ‌های پناهندگی آلمان کرده است

چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ برابر با ۲۵ مه ۲۰۱۶


مهدی دهقان- «از کمپ ترک اعتیاد تهران فرار کردم و آمدم تو کمپ پناهندگی آلمان». این جمله یک پناهنده ایرانی به هم‌اتاقی خود است. از خط‌های چاقو و تیغ بر روی بازو و بدن و همچنین شیوه صحبت کردن گوینده می‌توان متوجه شد که جمله‌اش حقیقت دارد و شوخی نیست.

باز شدن مرز زمینی از ترکیه به آلمان در نیمه دوم سال ۲۰۱۵ این فرصت را ایجاد کرد تا بخشی از ضعیف‌ترین قشر پناه‌جویان که تا آن زمان امکان مالی برای رساندن خود به ترکیه نداشتند از طریق زمینی خود را به آلمان برسانند.

همچنین بسیاری از افراد در ایران که فکر یا برنامه آمدن به اروپا داشتنند ولی توان مالی برای رساندن خود از طریق هوائی را نداشتند، راهی سفر شده تا خود را به  اروپا- به طور خاص آلمان، انگلیس و سوئد- برسانند.

برخی از ایرانیان پناهجو حتی به طور گروهی و با این هدف از ایران حرکت کرده یا بعد از سال‌ها بلاتکلیفی در ترکیه و یونان و بلغارستان، سرانجام در آلمان درخواست پناهندگی داده اند. در بین این دسته از پناه‌جویان، دسته‌ای معتاد هستند که برای ترک اعتیاد به مراکز درمانی ویژه فرستاده می‌شوند.

صف پناه‌جویان برای ثبت نام در برلین، ۷ اکتبر ۲۰۱۵Reuters©
صف پناه‌جویان برای ثبت نام در برلین، ۷ اکتبر ۲۰۱۵
Reuters©

البته درصد پناهجویان معتاد نسبت به کل جمعیت پناهجویان بسیار  بسیار پائین است. اما برای داشتن تصویری دقیق‌تر از پدیده‌‌ی پناهجویی از جمله در میان ایرانیان، باید گروه‌های دیگری را نیز در نظر داشت از جمله: زنان تن‌فروش، زنان «صیغه‌ای» قربانی خشونت خانگی و  آنها که امکان گرفتن سرپرستی فرزند بعد از طلاق را نداشته یا اصلا امکان طلاق نداشته‌اند، افرادی که چک بی محل کشیده یا کلاهبرداری کرده یا افرادی که به دلیل دعوا و ضرب و جرح محکوم شده و  به آنها زندان تعلیقی تعلق گرفته و در مرخصی از فرصتی که برایشان پیش آمده برای خروج از ایران استفاده کرده‌اند. اگر همه‌ی این مجموعه را با هم در نظر بگیریم، آنگاه درصد قابل توجهی از پناه‌جویان جدید ایرانی در سال‌های اخیر را تشکیل می‌دهند که پیش از این سابقه نداشته است.

بر اساس ماده یک «کنوانسیون مربوط به وضعیت پناهندگان، «پناهنده» به شخصی اطلاق می‌شود که به منظور مصون ماندن از تعقیب و آزار از کشورش فرار کرده و به کشور دیگری پناه آورده باشد. مطابق این تعریف، دلیل اصلی پناهندگی، ترس موجه پناهنده از تعقیب و آزار به جهات متعدد نژادی، مذهبی، ملیتی یا عقیده سیاسی یا عضویت در بعضی از گروه‌های اجتماعی عنوان شده است.
از سوی دیگر اعلامیه جهانی حقوق بشر در بند۱ ماده ۱۴ مسأله پناهندگی را به عنوان حقی بشری به رسمیت شناخته و مقرر داشته: «هر کس حق دارد، در برابر تعقیب، پناهگاهی جستجو کند و در کشورهای دیگر پناه اختیار کند…»

بر این اساس هر کس که به قصد پناهجویی از کشورش به کشوری دیگر پناهنده می‌شود، مستنداتی برای این فرار عنوان می‌کند (case). برخی از ایرانی‌ها، پس از خروج از ایران، تازه به فکر پناهندگی و جور کردن کیس می‌افتند.

صف پناه‌جویان برای ثبت نام در برلین، ۷ اکتبر ۲۰۱۵Reuters©
صف پناه‌جویان برای ثبت نام در برلین، ۷ اکتبر ۲۰۱۵
Reuters©

این است که در کنار شمار زیادی از پناهجویان ایرانی که به دلایل سیاسی، عقیدتی، قومی و جنسیتی مورد آزار و اذیت رژیم ایران قرار می‌گیرند و به کشورهای دیگر فرار می‌کنند، در سال‌های اخیر گروهی نیز جلب توجه می‌کند که پیش از این نشانی از آنها در میان پناهجویان نبود: معتادان که در ایران گاه به ‌‌اتهام جرایم مرتبط با مواد مخدر همراه با قاچاقچیان اعدام می‌شوند  و شمار آنها در سال ۲۰۱۵ ایران را رکورددار اعدام کرده است.

البته موضوع اعتیاد در ایران به دلیل گستردگی مصرف موادمخدر تا حدودی عادی شده ولی وجود پناهجویان معتاد ایرانی یک پدیده‌ی نوظهور است که صفحه‌ی جدیدی در پناهندگی ایرانیان در کشورهای غربی از جمله در آلمان باز می‌کند. صفحه‌ای که چهره‌ی پناهجویان ایرانی را که تا کنون عمدتا سیاسی و عقیدتی بوده، دستخوش تغییر می‌کند.  ولی اگر اعتیاد را نه مانند جمهوری اسلامی که آن را «جرم» می‌شمارد و باید مجازات شود بلکه «بیماری» در نظر بگیریم که می‌بایست درمان شود، آنگاه وجود این پناهجویان را می‌توان از زاویه‌ی دیگری به بررسی نشست.

در یکی از کمپ‌های مهاجران ایرانی در آلمان، پای صحبت چند پناهنده ایرانی می‌نشینم که از ماجرای مهاجرت خود از کمپ ترک اعتیاد در ایران تا آلمان و همچنین اقدامات خلاف خود سخن می‌گویند.

از آن کمپ تا این کمپ
یکی از این پناهجویان تعریف می‌کند: تاکنون چندبار ترک کردم اما مادرم امیدی به سلامت من نداشت و به همین دلیل، برای اینکه از شرّ من خلاص شود روزی به کمپ ترک اعتیاد آمد و به من گفت که قصد دارد مرا برای همیشه به خارج از ایران بفرستد. شب وقتی به خانه برگشتم، متوجه شدم بلیتی به مقصد استانبول برایم خریداری کرده و من با یکی از پروازهای «ایران ایر» به ترکیه آمدم، آن هم در شرایطی که مادرم تنها هزار و ۵۰۰ یورو پول توی جیبم گذاشت و گفت سفر به سلامت. من هم برای آخرین بار به سراغ دوستانم رفتم تا با خرید شیشه و مصرف آن چند ساعتی را نشئه باشم. اما وقتی نشئگی شیشه از بین رفت متوجه شدم که در ترکیه هستم. سپس از آنجا عازم آلمان شدم. در طول مسیر به آلمان، با ایرانی‌ها و افغانی‌هایی مواجه شدم که فروشنده شیشه و انواع مواد مخدر بودند و درآمد خوبی هم داشتند.

یکی دیگر از ایرانی‌های مستقر در کمپ می‌گوید: الان تقریباً ۵ ماه است که آلمان هستم برای تهیه مواد از کشیش گرفته تا مادرم، درخواست پول کرده‌ام و اینجا هر نوع موادمخدری دستم برسد، مصرف می‌کنم چون چاره‌ای ندارم. گاهی اوقات بطری‌های قابل بازیافت را جمع‌آوری می‌کنم تا پول مورد نیاز برای تهیه مواد مخدر را به دست آورم. یکی از دوستانم، بیش از ۳ هزار یورو پول همراهش آورده بود اما طی کمتر از ۳ هفته تمامی پول خود را صرف خرید مواد مخدر و مشروب کرد.

یک پناهجوی دیگر ایرانی از ۹ سال سابقه اعتیاد خود به شیشه و هروئین سخن می‌گوید. او اکنون هزینه تامین مواد مخدر خود را از مادر معلمش از ایران دریافت می‌کند، آن هم با درآمدی که معلمان در ایران دارند.

من فرزند طلاقم
یکی دیگر می‌گوید: در کودکی، پدر و مادرم از هم جدا شدند و این بزرگترین ضربه روحی زندگیم بود. اکنون با ۲۸ سال سن، حدود ۹ سال سابقه مصرف مواد مخدر شیشه و هروئین دارم و وافور بهترین همدمم در این سال‌ها بوده است. اما ماجرای آمدن من به آلمان از این قرار بود که شبی پلیس، هنگام رابطه جنسی مرا همراه با یک خانم در تهران دستگیر کرد. مادرم برای جلوگیری از عواقب بعدی با قید وثیقه مرا آزاد کرد و به سرعت برنامه خروجم را ترتیب داد. مادرم الان هم برایم پول می‌فرستد. مادر به این دلیل مرا تامین مالی می‌کند که مبادا به ایران برگردم!

دیگر پناهجوی ایرانی راننده تریلی است و او هم مواد مخدر مصرف می‌کند. وی نیز از ماجرای مهاجرت خود به جنگل کاله و سفرش به آلمان می گوید: برای کیس پناهندگی قصد دارم بگویم در درگیری‌های سیاسی آسیب دیدم.
این راننده پناهنده که در ایران با ۲۹ سال سن، راننده تریلی بوده و در ماه حدود ۲ تا ۳ میلیون تومان درآمد داشته و معمولاً تریاک، حشیش و شیشه مصرف می‌کرد، یک بار پس از فروکش کردن توهم ناشی از مصرف مواد مخدر شیشه متوجه می‌شود که ۴۵ دقیقه پشت فرمان تریلی نشسته و ماشین هم بدون حرکت، درجا کار می کند.

او در ادامه با اشاره به خاطراتش از زندان اوین می‌گوید: تجربه زندان اوین را به دلیل تصادفی که با تریلی داشتم، به دست آوردم. در آن تصادف به دلیل برخورد تریلی با یک اتومبیل، یک نفر را کشتم و من نیز یک کلیه‌ام را از دست دادم. در حال حاضر هم برای گرفتن پناهندگی می‌گویم که در درگیری‌های سیاسی در زندان اوین کلیه‌ام را از دست دادم. البته به اسلام اعتقاد دارم و مسلمان هستم اما هر هفته به کلیسا می‌روم تا برگه غسل تعمید مسیحیت را هم برای محکم‌کاری بگیرم و پس از اتمام وضعیت مهاجرتم، زن و بچه‌ام را از راه ترکیه به آلمان می‌آورم.

این پناهجوی معتاد می‌گوید: ابتدا قصد مهاجرت به انگلستان را داشتم به همین دلیل ۳ ماه در جنگل کاله زندگی کردم اما نتوانستم به انگلستان بروم. به خاطر همین آلمان را انتخاب کردم و با قطار تندرو از راه فرانسه به آلمان آمدم.

کیس‌های سیاسی و اجتماعی

در میان این پناهجویان یک جوان ۲۲ ساله هم بود که خودش به ایران بازگشت. هیچ کدام از این پناهجویان معتاد در فکر این نیست که اعتیاد خود را به عنوان کیس پناهندگی مطرح کند چرا که معتادان طبق قوانین ایران تحت شرایط معینی به اعدام محکوم می‌شوند. از همین رو آنها نیز کیس‌های سیاسی و اجتماعی و عمدتا تغییر مذهب را ارایه می‌کنند تا بتوانند در کشورهایی که به آنها پناه آورده‌اند، اجازه اقامت بگیرند. این واقعیت، به خودی خود نشان می‌دهد که سرکوب سیاسی و اجتماعی در ایران امروز، همچنان دلیل قاطعی برای پناه بردن به کشورهای دیگر است. اما اینکه مراجع مسوول در آلمان و یا دیگر کشورهای اتحادیه اروپا با این پناهجویان معتاد، که غیرایرانی هم در میان آنها پیدا می‌شود، چه برخوردی کنند، تجربه‌ای است که باید منتظر ماند تا کسب شود. مسوولان امور پناهندگی نیز می‌دانند که دلیل واقعی اینان برای فرار از کشور، مانند خیل عظیم پناهجویانی که از آسیا و آفریقا و کشورهای اروپای شرقی به غرب هجوم آورده‌اند، همانا اقتصادی و رویای یک زندگی بهتر است. دلیلی که به خودی خود برای پذیرفتن تقاضای پناهندگی کافی نیست و هیچ پناهجویی نیز به آن اعتراف نمی‌کند! شرایط سرکوب در ایران اما به گونه‌ای است که مهاجران اقتصادی نیز اعم از معتاد و غیرمعتاد، می‌توانند با فراهم آوردن کیس‌های سیاسی و اجتماعی بخت خود را بیازمایند.

در همین رابطه باید اضافه کنم که یکی از پناهجویان ایرانی این کمپ که یک هفته خبری از او نبود پیدایش شد، متوجه شدیم تمام پولش را برای خرید مواد خرج کرده و حتی گوشی‌اش را فروخته است. او الان برای ترک اعتیاد در یک بیمارستان بستری شده اما یکی از مددکاران اجتماعی گفته است که به احتمال زیاد او را به ایران باز خواهندگرداند زیرا همین چندی پیش یک مرد جوان افغان را که وضعیتی مشابه داشت به کشورش دیپورت کردند.

فرار این گروه‌های اجتماعی از ایران که بیشتر آنها قربانیان آسیب‌های اجتماعی سیستماتیک و نابرابری‌ و تبعیض هستند، نشانه این واقعیت است که از یک سو آستانه تحمل اجتماعی در برابر سرکوب و نابرابری و هم‌چنین فلاکت اقتصادی به شدت پائین آمده، و از طرف دیگر  اینان امیدی به آینده و تغییر وضعیت خود ندارند. در نتیجه بین ماندن و مرگ تدریجی و پذیرش دل به دریا زدن و پناه بردن به کشورهای دیگر، دومی را انتخاب می‌کنند چرا که دست کم در این راه چشم‌اندازی برای خود می‌یابند. اما واقعیت سخت دوران پناهندگی، به ویژه در هایم‌های پناه‌جوئی و طولانی شدن دوره رسیدگی به درخواست پناهندگی و دشواری‌های یادگیری زبان، بسیاری از این افراد را که به امید شروع یک زندگی بهتر خود را به  کشورهای غربی از جمله آلمان رسانده‌اند، ناگزیر می‌کند تا در این کشورهایی که امکانات به مراتب بسیار بیشتری در آنها وجود دارد، به همان دنیای قدیم که زبان و قانون آن را می‌شناسند (خرید و فروش مواد مخدر، تن‌فروشی، دزدی و کلاهبرداری و …) روی بیاورند تا بتوانند روزگار بگذرانند. در اینجا دست کم از فشارهای اجتماعی حکومت دینی در ایران در امان هستند.

Reuters©
Reuters©

در این میان، اگرچه دست کم در آلمان امکانات درمانی بسیاری در اختیار بیماران اعتیاد قرار می‌گیرد که پناهجویان و پناهندگان نیز می‌توانند از آنها برای بهبود و ترک اعتیاد اقدام کنند، ولی رد پای فروشندگان و معاملات مواد مخدر را در هایم‌های پناهندگی نیز می‌توان یافت. این است که کیس پناهجویان معتاد، به هر کشوری که تعلق داشته باشند، یک مورد ویژه است. این ویژگی در مورد ایران که در سه دهه‌ی اخیر، از یک سو به فرار مغزها و از سوی دیگر به داشتن تبعیدیان سیاسی و اجتماعی نخبه مشهور است، ابعاد قابل تأملی می‌یابد که در آن نقش جمهوری اسلامی برجسته است.

Reuters©
Reuters©

پس از مشاهده وضعیت این کمپ پناهجویان در آلمان به این نتیجه رسیدم که کانون‌ها و نهادهای به ویژه ایرانی و افغانی که کارهای پناهندگان را پیگیری می‌کنند، می‌بایست صفحه‌ی جدیدی در فعالیت‌های خود بگشایند و جایی را به یاری و رسیدگی به این پناهجویان و چه بسا تلاش برای رفع اعتیاد آنها در کشوری قرار دهند که به راستی بودجه‌ی عظیمی را صرف این معضل می‌کند. این دسته از پناهجویان ایرانی آسیب‌پذیرترین افراد جامعه و محصول بی عدالتی و نابرابری سیستماتیک  نظام اسلامی در ایران هستند و در اصل دلیل وجودی آنها  ریشه‌های سیاسی دارد. اینان قربانیان نظام جمهوری اسلامی هستند. به کمک و درک و تفاهم احتیاج دارند.

*این گزارش بر اساس مشاهده مستقیم و استفاده از تجارب و اطلاعات کارشناسی پناهجویی و پناهندگی تهیه شده است.
*همه‌ی عکس‌ها تزیینی است.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=42870