در پشتِ پنجره

شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۵ برابر با ۲۸ مه ۲۰۱۶


رضا مقصدی – به تماشای خیابانِ بلندی که پُر از خاطره‌ی تنهایی‌ست/
پشتِ این پنجره ، می‌مانم./

شهر را با منِ تنها شده، حرفی نیست./

از سالوادور دالی
وان درختی که فراسوی افق‌های تب آلودِ نگاهم را پُر می‌کرد/
و طنینِ تپشِ جانِ جوانم را/
به ترنم‌های نم نمِ بارانِ بهارانش می‌آمیخت-/
از تگرگِ ناگاه/
برگ وُ بارش ریخت./

آه… ای روحِ بزرگِ عشق !
ای عزیزی که ترا با من، پیوندِ کهنسالی‌ست !
باز، با زمزمه‌ی باران
پشتِ این پنجره، می‌مانم
از تو با این دلِ تنها شده می‌خوانم.

هایدلبرگ. سال ۶۵
ار کتابِ: با آینه، دوباره مدارا کُن

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=43405