سهم شما از دنیای لبخند چقدر است

پنج شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۵ برابر با ۰۷ ژوئیه ۲۰۱۶


سارا دماوندان- در سال ۲۰۱۳ موسسه «گالوب» گزارشی مبنی بر بررسی وضعیت خشنودی و خوشحالی در بین ۱۳۸ کشور منتشر کرد که بنا به این گزارش، عراق نخستین کشور غمگین جهان معرفی شده است.

بعد از عراق، کشورهای ایران، مصر، یونان و سوریه به ترتیب به عنوان ناشادترین کشورهای جهان معرفی شده‌اند. ممکن است بارها از خودمان پرسیده باشیم آخرین باری که با صدای بلند و از ته دل خندیدیم چه زمانی بود؟ از زندگیم لذت کافی می‌برم؟ نگاه دیگران به من به عنوان یک انسان شاد است یا افسرده؟ ثروت و اندوخته مالی تا چه اندازه می‌تواند بر شادی و افسردگی ما تاثیر داشته باشد؟
مجموعه‌ای از پرسش‌های اینچنینی همیشه ذهن بشر را درگیر خود کرده است. برای برخی از افراد تعریف شاد بودن و شاد زیستن در خنده خلاصه می‌شود و برای برخی دیگر آرامش روح و روان. گاهی سفر و داشتن رفاه اجتماعی و نبود دغدغه مالی موجبات شادی را فراهم می‌کند و برای گروهی دیگر آزادی بیان و آزاد زندگی کردن می‌تواند به معنای داشتن زندگی شاد باشد.
برای یافتن پاسخ‌های قانع‌کننده به این پرسش‌ها، با دکتر «پریس رُز» در لندن به گفت‌وگو پرداختم. او داری مدرک دکترای همیوپاتی و مشاور بهداشت طبیعی و همچنین عضو انجمن پزشکی همیوپاتی بریتانیا و اروپاست.

دکتر پریس رز: شادی و خوشبختی مطلق زمانی است که ما در وجود خود پیدا کنیم
دکتر پریس رز: سرچشمه‌ی شادی و خوشبختی مطلق در وجود خود ماست و نه بیرون از ما و در دیگران

-گفت‌وگو را با این پرسش آغاز کنیم که تعریف شما از شادی چیست؟
-به نظر من و بسیاری دیگر از محققین شناخته شده، شادی هم مثل موفقیت، عشق، اعتماد به نفس و حتی استرس، افسردگی و غیره به صورت یک پدیده و یا یک کلمه وجود ندارد، بلکه یک پروسه هست که در لینگو یستیک یا زبان‌شناسی به آن یک اسم داده شده تا محسوس باشد و به راحتی بتوان درباره آن صحبت کرد. وقتی به این آگاهی رسیدیم که شادی یک روند است و نه یک چیز، آن‌ زمان است که می‌توانیم روی آن تسلط داشته باشیم. به این معنی که آیا می‌توانیم انجامش بدهیم؟ می‌توانیم در آن بهتر بشویم و پیشرفت داشته باشیم؟ این دو مورد درست در مورد شاد زیستن هم صدق می‌کند. در هر جای که دنیا زندگی کنیم از هر نژاد و طبقه‌ای که باشیم هدف ما از زندگی آین هست که شاد باشیم. به نظر من شادی روند ایجاد و خلق کردن احساسات خوب در بدن، فکر و ذهن خود و یا بهتر بگویم خود شخص است لحظه به لحظه، و یا اگر بخواهم از زاویه دید دیگری بگویم شادی تجربه کردن زندگی هر لحظه با عشق، صلح و آرامش و قدردانی است.

-نقش گذشته در میزان غم و شادی به چه ترتیب است؟
-نکته مهمی که می خواهم به آن توجه کنیم این است که، شادی در گذشته و یا آینده وجود ندارد بلکه فقط در موقعیت و حالت ما در زمان حال وجود دارد و این‌ که چگونه با چالش‌های روزمره زندگی برخورد می کنیم. مسئله‌ای به نام زندگی بدون مشکل وجود ندارد. مشکلات غیرقابل اجتناب هستند اما چگونه ما به این تجربیات واکنش نشان می‌دهیم به ما بستگی دارد. در واقع همینطور فلسفه‌های خوب زیستن مثل بودیسم به ما آموزش می‌دهندکه ما خودمان مسئول شادی خودمان هستیم. شادی و خوشبختی در درون خودمان پیدا می‌شود نه در خارج. یک ارزش والا در قلب ما هست. در دوردست‌ها و درون دیگری نمی‌توانیم پیدایش کنیم. اگر ضعف های خودمان را به چالش نکشیم نمی‌توانیم شاد باشیم.

-آیا وقتی از شادی سخن می‌گوییم یعنی از خوشبختی حرف می‌زنیم؟
-طبق تجارب و آموخته‌های من در واقع دو نوع شادی و خوشبختی وجود دارد. شادی نسبی و شادی مطلق. در نوع اول یعنی شادی نسبی، شادمانی ما به عوامل خارجی یعنی بیرون از خودمان وابسته است مثل محیط، دوستان و خانواده و اندازه خانه و ماشین و حساب بانکی و غیره . آن زمان احساس شادمانی می‌کنیم چون میل‌ها و آرزوهای ما بر آورده شده و یک احساس رضایت به ما دست می‌دهد. با اینکه این نوع شادی یک حس رضایت و شادی به ما می‌بخشد ولی این حس همیشگی و ماندنی نیست. همه چیز و شرایط اطراف ما تغییر می‌کند اطرافیان ما تغییر می‌کنند. این نوع شادی و خوشبختی با تغییر در عوامل خارج از خودمان و اطرافیان به راحتی به شکست تبدیل می‌شود.
شادی و خوشبختی مطلق زمانی است که ما در وجود خود پیدا کنیم و این با هیچ چیز خراب نمی‌شود و فقط زنده بودن و تنفس در این دنیای زیبا منبع شادی برای ما می‌شود ومهم نیست اگر کمبودی در زندگی داریم. با وجود هر اتفاقی که در اطراف ما صورت بگیرد کماکان این احساس شادی و نشاط و رضایت در ما باقی است و تغییر نمی‌کند.

-یک انسان شاد چه ویژگی‌هایی می‌تواند داشته باشد؟
-چند خصوصیات بارزی که یک انسان شاد دارد این است: شکرگذار و قدرشناس است. اساس یک انسان شاد شکرگزاری و قدردانی از داشته‌های خود است. به دنبال کمبودها نمی‌گردد چون راضی نبودن از داشته‌ها بیشتر باعث زیاده‌خواهی است که خود سبب غم در شخض می‌شود. در لحظه و حال زندگی می‌کند. زندگی در گذشته و آینده چه مثبت چه منفی سبب می‌شود حال را ازدست بدهیم و شاد نباشیم. شوخ‌طبع است. قدرت این را دارد که از ته دل بخندد و در هر شرایط می‌تواند شوخی و جوک را در هر چیزی پیدا کند. اعتماد به نفس به توانایی‌های خود دارد. سازگاری با محیط دارد. زندگی خیلی تغییر می‌کند، بیش از آن که ما فکرش را می کنیم. افراد شاد کسانی هستند که در مشکلات و موانع غرق نمی‌شوند بلکه در این شرایط به دنبال راهی بهتر بیرون از این موانع هستند. خوش‌بین و مثبت‌اندیش هستند و قدرت مثبت‌نگری در هر شرایطی را دارند. ارزش‌های نامشهود را می‌بینند: مثل ارزش‌های دوستی خانواده و غیر مادی. در کارهایشان به دنبال پاداش مادی نیستند و زندگیشان را روی این موضوعات متمرکز نمی‌کنند.

-رفاه اجتماعی، تحصیلات شرایط مالی، خانوادگی، تا چه اندازه می‌تواند در شاد بودن فرد نقش داشته باشد؟
-فکر می‌کنم تا حدودی به پاسخ این پرسش اشاره کردم. آنچه مسلم است رفاه اجتماعی و وضعیت تحصیلی و غیره در شاد بودن نسبی ما می‌توانند نقش داشته باشند ولی مطلق نیستند. شما می‌توانید در کشورهای مرفه ببینید که آمار افسردگی شخصی بالاست در حالی که از لحاظ زندگی در رفاه هستند. بستگی به این دارد که نگاهمان به شادی و شاد زیستن چگونه است و معیار چیست. البته این به این معنی نیست که کشورهای جهان سوم و فقیر از لحاظ مالی و شرایط اجتماعی مردمی شادتر هستند!

-یک اصطلاح رایج در میان مردم جا افتاده است که افرادی با ظاهر شاد انسان‌های غمگین و پررنجی هستند. چقدر این ایده می‌تواند درست باشد؟
-من اصلا با این نظر موافق نیستم. اگر باطن کسی غمگین است او شاد نیست بلکه تظاهر می‌کند که شاد است و این خود منبع غمگین بودن او خواهد بود چرا که انسان شاد نمی‌تواند باطنی غمگین داشته باشد.

-در تحقیقات به دست آمده در خصوص کشورهای شاد، ایران رتبه ۱۱۵ را به خود اختصاص داده است، به نظر شما چرا؟
-آمارهایی که موسسات تحقیقاتی دنیا مثل Forbes می‌گیرند معیارهایی مثل موقعیت اجتماعی، شغلی و تحصیلی، سلامت و بهداشت و آزادی بیان و از این قبیل را در نظر می‌گیرند که متاسفانه با وجود اینکه ایران کشور ثروتمندی است در این معیارها بسیار پایین است و بجز قشری از اجتماع بسیاری در فقر هستند و از این معیارهای رفاهی برخوردار نیستند. عامل اصلی می‌تواند آزادی باشد، آزادی بیان، آزادی پوشش، آزادی افکار و غیره که مجال را به شخص برای شادی حتی شادی نسبی ندهد.
البته یکی دیگر از عوامل مهم شاد نبودن در ایران می‌تواند حضور قوی و مداوم مذهب در زندگی مردم باشد. متاسفانه مذهب غم و گریه را رواج می‌دهد. تعداد برگزاری مراسم سوگواری و کفن و دفن بیش از جشن‌های شادی و تولد است و نقش بزرگی در ترویج سنت گریه دارد و به طور ناخودآگاه گرایش افراد به غم بیشتر می‌شود. فرهنگ غلط آغشته به مذهب که خیلی از عوامل شادی مثل خنده عمیق و خنده بلند دختر و غیره عامل مهمی در شاد نبودن ایرانیان هستند.

خنده-شرایط سیاسی و تصمیم‌گیری‌های حکومتی تا چه اندازه می‌تواند در میزان شادی و غم نقش داشته باشد؟
-بدون شک، این تصمیم‌گیری‌ها در شادی نسبی فرد بی تاثیر نیستند. هدیه الهی به بشریت آزادی است، در چگونه زیستن و چگونه فکر کردن و اگر این نعمت از او گرفته شود، شاد بودن برایش سخت‌تر خواهد شد. د ولی به طور مطلق شاد بودن از درون است و این که فرد در شرایط مشکل روزمره چگونه واکنش نشان دهد.

-به نظر شما راهکارهای مناسب برای داشتن یک زندگی شاد چیست؟
-در هر شرایطی باید مشخصات یک فرد شاد را حفظ کرد، لحظه به لحظه. در حال زندگی کرد. شاد بودن را در قلب خودمان در وجود خودمان پیدا کنیم نه در محیط و اطرافیان ودر مقایسه با سایر افراد و جامعه و اندازه خانه و نوع ماشین و لباس و غیره .شادی شاد زیستن فراتر از اینهاست. این فرمول شادی را که در ادامه یادآوری می‌کنم تمرین کنیم. نه تنها برای حال بلکه تا آخر عمرمان و برای همیشه. در خودمان احساس بهتری ایجاد کنیم. داستان بهتری را از خودمان تعریف و به دانسته‌های درونی خود عمل کنیم.
این فرمول در رابطه با سه بعد شادی ماست: شادی روحی و احساس در رابطه با احساسمان. شادی با قضاوت در رابطه با قصه‌هایی که در ذهنمان می‌سازیم و در آخر شادی اخلاقی در رابطه با دانسته‌های درونی.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=46781