دختری به نام شیما چند ماه پیش برای ملاقات دوست خود که پزشک جوانی است به خانه او در شمال تهران رفت. وی در این دیدار به صورت آقای دکتر اسید پاشید به طوری که خودش نیز مجروح شد. او به پلیس گفت عمدا این کار را نکرده و اسید را به عنوان شوخی روی مرد جوان ریخته است!
پنج ماه پس از این حادثه، این دختر و پسر در دادسرای جنایی تهران حاضر شدند و دختر به بازپرس گفت: سه سال پیش زمانی که در تهران دانشجو بودم، با یاسر که دانشجوی دانشکده پزشکی بود آشنا شدم به هم علاقمند شده و میخواستیم ازدواج کنیم که نشد. من بعد از گرفتن لیسانس به شهرمان بازگشتم و ارتباط زیادی با هم نداشتیم. یک روز قبل از حادثه او با من تماس گرفت و خواست یکدیگر را ببینیم.
ساعاتی از حضورم در خانهاش نگذشته بود که دختری به او تلفن کرد و یاسر به من گفت آن دختر از کارکنان بیمارستان است. از او خواستم درباره آن دختر و تلفنش بگوید که طفره رفت، میخواستم آنجا را ترک کنم که یاسر با کیسهای که بطری اسید داخل آن بود از دستشویی بیرون آمد. اسید را به صورتم پاشید احساس سوزش کردم او را هل دادم که اسید روی خودش ریخت. صورتهایمان را شستیم و بعد به بیمارستان رفتیم که من دستگیر شدم. از حادثهای که رخ داده بود ناراحت و پشیمانم.
دکتر جوان هم گفت: این دختر آن شب مهمانم بود سر مسائلی با یکدیگر جر و بحث کردیم. او دروغ میگوید خودش میخواست با اسید مرا بسوزاند. او در اتاق دیگر بود و من به اتاقم رفته و خوابیدم. او بطری اسید را برداشت و بالای سرم آمد و اسید را به صورتم پاشید. من قصد داشتم جلوی او را بگیرم و خودم را نجات دهم که بیشتر آسیب نبینم که او مقداری از اسید را روی خودش ریخت نمیدانم چرا این کار را کرد لابد چون فهمیده بود من نامزد کرده و میخواهم ازدواج کنم از من کینه به دل گرفته بود. دختر به زندان بازگردانده شد.