در تاریخ ١٩ دسامبر ٢٠١١ سازمان ملل متحد طى قطعنامه ۶۶/١٧٠ روز ١١ اکتبر را «روز جهانى کودکانِ دختر» نامید تا توجه همگان را به مشکلات جدى این گروه از جامعه جلب کند.
به دنبال این اقدام مهم، تدارکات تهیه اولین گزارش جامع و تحلیلی قوانین در مورد وضعیت حقوق انسانى کودکان در ۵ حوزه تحصیل، بهداشت، ازدواج زودرس و اجبارى، امنیت و کار کودکانِ دختر آغاز شد. این تلاش و تحقیق در سال ٢٠١۵ به نتیجه رسید و گزارشی که بر اساس آن تهیه شد بیانگر این واقعیت بود که تمامى ایرانیان به درک جامع و کامل چالشهاى حقوقى و پیامدهای چند بعدى آن در میان این قشر از جمعیت ایران، یعنى کودکان به خصوص کودکان دختر، نیازمندند.
قسمتى از این پروژه عبارت از گفتگو و مشورت با کودکان و کارشناسانى است که در زمینههای مختلف با کودکان کار میکنند.
کیهان لندن با همکاری موسسه آموزشی پرشیا به مناسبت پنجمین سالگرد «روز جهانى کودکانِ دختر» تعدادى از گفتگوهای مهم را که حقایقی از زندگى روزانه نامحسوسترین اما با ارزشترین قشر مردم ایران یعنی کودکان دختر را بیان میکنند، منتشر میکند. با این امید که خوانندگان ما با توجه به این نکات پر اهمیت، نیازهاى فورى و کلیدى مراقبت، پرورش و پیشرفت کودکان دختر را که مصدر نسل آینده و پایهگذار پیشرفت و توسعه پایدار در ایران هستند، وظیفه، تعهد و مسوولیت فردی و اجتماعی یکایک خود به شمار آورند.
گفتگو با یک مددکار اجتماعی
– با توجه به موضوع مصاحبه در خصوص سلامت کودکان و مفاد پیماننامه کودک، در این زمینه چه مشکلاتی را مشاهده کردهاید؟
-درباره سلامت باید جنبههای مختلف آن را در نظر بگیریم. یک جنبه سلامت جسمی کودک و جنبه دیگر سلامت عاطفی و روانی کودک. در زمینه سلامت جسمی کودک مهمترین و اساسیترین بنیان و نهاد نگهداری کودک خانواده است. در همین زمینه سلامت جسمانی ما نقص قوانین داریم. با توجه به اینکه اکثر کودکآزاری در خانواده اتفاق میافتد و کودک اکثرا با تجربیات من در این سالها توسط والدین یا شریک و یا همسر یکی از والدین مورد آزار قرار میگیرد، نقص قوانین داریم. مثلا قانون تنبیه در حد تادیب را برای والد و یا جد پدری مجاز شناخته است ولی حد این تادیب و یا تنبیه در قانون مشخص نشده است. شلاق بزنیم یا سرش را به دیوار بکوبیم تا تادیب شود، حدش مشخص نشده. یا مثلا اشکال دیگر این است که اگر پدر یا جد پدری سبب قتل کودک شود، قصاص نمیشود. یا مثلا نقص دیگر قانون در مورد دیگر تنبیه کودک بزهکار اشکالی ندارد برای اینکه از تکرار بزه کودک جلوگیری شود پس میشود کودک را تنبیه کرد ولی باز هم در قانون مشخص نیست که تعریف بزه چیست وکودک بزهکار کیست یا تنبیه کودک بزهکار در چه حد باید باشد. نقص دیگر قانون در مورد قصاص کودک بزهکار است و در مورد سن بزهکاری هم نقص به طور مثال کودک ۹ ساله اگر مرتکب بزه شود و دزدی کند به اندازه یک خانم بزرگسال که این جرم را انجام دهد، تنبیه میشود (البته این قانون در حال اصلاح است توسط قضات دادگاههای کودک). یعنی در حال حاضر سن محکومیت کیفری مشکل دارد ولی در این باره سن مسئولیت کیفری در ایران برای دختر ۹ سال است و برای پسر ۱۴ سال. الان البته قضات سعی میکنند اگر کودکان زیر هجده سال بزه قتل انجام دهند او را قصاص اعدام نکنند. ولی باز هم در بعضی شهرستانها این حکم اجرا میشود. موضوع دیگر بحث مجازات جایگزین است در قوانین مجازات اسلامیکه برای کودکانی است که قصاص باید شوند.
کانون خانواده مهمترین جای تامین سلامت کودکان است و همان طور که گفتم بیشترین آزار هم توسط همین اعضای خانواده و یا کسانی مثل دایی، عمو، خاله و عمه یا کسانی که مورد اعتماد خانواده هستند صورت میگیرد. اگر وارد قوانین آزار جنسی کودک شویم که فاجعه است و بعدا توضیح خواهم داد.
سلامت روحی کودک بحث دیگری است. درست است که در خانوادههای متوسط رو به بالا بحث فرزندسالاری است و در این خانوادهها فرزندسالاری بیشتر شده ولی در همین خانوادهها هم مشکلات زیادی را میبینیم. مثلا من خودم در یک مرکز خرید شاهد بودم که کودک لج کرده بود و گریه میکرد و مادر چنان به صورت او سیلی زد که سر کودک محکم به شیشه مغازه پشت سرش خورد. این مادر عمل مجرمانه انجام داده است ولی وقتی با او صحبت کردم گفت اصلا شما چه حقی دارید که دخالت میکنید و فرهنگ ما این است که کودک باید کتک بخورد تا ادب شود. این فرهنگ تا تغییر کند خیلی راه داریم.
یا اینکه مثلا تحقیر و بی ادبی و دشنام دادن به کودک در فرهنگ ما آزار روحی و روانی محسوب نمیشود. یا مثلا خانواده محرومیتهای خاصی را به کودک تحمیل میکند مثل اینکه اجازه مدرسه رفتن را برای یک هفته به کودک نمیدهد.
دومین کانون نگهداری کودک مدرسه است که ما شاهد آزارهای بسیاری در مدارس هستیم. خصوصا در مدارس پیشدبستانی و دبستان که توسط معلمین یا پرسنل مدرسه کودک مورد سرزنش، تحقیر و آزار جسمانی و آزار روانی و آزار جنسی قرار میگیرد. آزارهای جسمانی و کتک زدن در مدرسه کم شده است ولی هنوز وجود دارد کما اینکه گزارشهای آن را گاهی اوقات مشاهده میکنیم. آزار جنسی هم وجود دارد به خاطر اینکه آموزش وجود ندارد. میگویند خوب نیست در باره آن حرف بزنیم. بد است. اگر قرار باشد از ریشه و بنیان آزار جنسی و جسمی را حل کنیم باید طبق ماده ۶ لایحه قانون حمایت از حقوق کودک که کودکآزاری جرم محسوب میشود، هر کسی میتواند علیه کودکآزاری وارد عمل شود یعنی شکایت کند از فرد کودکآزار.
بسیاری مواقع آسیبی که به کودکان وارد میشود مربوط به کودکان کار و خیابان است. اگر مدرسه بروند در مدرسه ویا در محل کار یا خیابان ممکن است مورد آسیب قرار بگیرند. مثلا در خیابان خفتگیری میشوند، کتک میخورند، پول آنها را از آنان میگیرند. در سرما و در گرما و بدون اینکه بهداشت وسلامت و نظافت آنها در نظر گرفته شود باید سر کار بروند. مثلا ما میگوییم نمیتوانیم مشکل کودکان کار و خیابان را حذف کنیم برای اینکه حذف این مشکل بسیار سخت است، این کودکان برای خانوادههایشان منفعت دارند و از آنها دست نمیکشند، ما هم نمیتوانیم همه خانوادههایی که کودک خود را وادار به کار میکنند را بشناسیم ولی میتوانیم به آنها بگوییم به جای هشت صبح تا هشت شب کودک را از ده صبح تا شش بعد از ظهر سر کار بفرستید. حتی اگر بدانیم که کودک ماهی سیصد هزار تومان در آمد دارد و سیصد هزار تومان هم به خانواده بدهیم باز هم کودک را به سر کار میفرستند چون از این موضوع منفعت دارند لااقل فاصله را پر کنیم و ساعات کاری کودک را کم کنیم یا مثلا کودک بهداشت ندارد در منزل میبینیم حمام ندارند امکان حمام رفتن را برایشان فراهم کنیم. یا مثلا مسواک ندارند به آنها مسواک بدهیم شانه یا لباس تمیز به آنها بدهیم. باید به خانوادهها آموزش بدهیم حتی اگر آنها این موارد را انجام ندهند به هر حال کار سختی است.
من در یک بازدید از منزل در قبل از عید امسال به شهریار( اطراف تهران) رفته بودم و خانوادهای که در محلی بسیار دور و بد شهریار زندگی میکرد. مادر معتاد بود و کودک را به میدان ونک (محلی بسیار دورتر از محل زندگی) برای کار میفرستاد. کودک پنجم دبستان بود و بعد از مدرسه برای کار میرفت. خود من تا از تهران به آنجا برسم یک ساعت بیشتر با تاکسی دربست طول کشید، حالا ببینید بچه چه ساعتی باید راه بیفتد تا به سر کار برسد و چه موقع به محل زندگی خود خواهد رسید. ما برای کمک به این افراد اسپانسر پیدا کرده بودیم. پدر خانواده کارتونخواب بوده و مرده بود. باید یک نیروی توانمندی داشته باشیم تا بتوانیم این مشکلات را کمتر کنیم. اگر بگوییم باید خانوادهها را آموزش دهیم بسیار خوب بیاییم ده تا بیست تا خانواده را آموزش دهیم که فرزندان خود را کتک نزنند مثلا از یک جایی مثل استان سیستان و بلوچستان یا استان کردستان که موضوع ختنه دختران مطرح است آموزش را شروع کنیم. خشونت هم در باره دختران زیاد است، خودسوزی دختران هم زیاد است بخواهیم آموزش را مثلا از شهرستان بانه با ده بیست خانواده شروع کنیم. بعد چطوری نظارت کنیم آیا نیروی لازم برای نظارت در عرض سه سال یا پنج سال داریم که بعد نظارت کنیم که مشکل این دختران کمتر شد و این کار را با پنج شهر دیگر ادامه دهیم؟
معمولا برنامهها عجولانه طراحی میشود بودجهای تخصیص داده میشود و سریع وارد عمل میشویم کلاه و شال گردن و لباس و غیره میخریم و به بچهها میدهیم ولی بعدش چی؟ من خودم بچههایی که در خیابان کار میکردند را دیدم که یکی از آنها کلاه و شال گردن داشت و دیگری در هوای سرد کلاه و شال گردن نداشت از او پرسیدم تو کلاه نداری؟ گفت چرا ولی سرم نمیکنم چون این طوری مردم بیشتر دلشان به حالم میسوزد و بیشتر از من خرید میکنند! برای همین کودک هم باید آموزش داده شود که کلاه و شال گردن را بگذار آن قدر فرقی نمیکند که تو بیشتر بفروشی ولی این طوری مریض نمیشوی و بهتر میتوانی کار کنی. ما که مشکل را نمیتوانیم حذف کنیم ولی حداقل آموزش لازم را بدهیم.
– آیا به نظر شما قوانین مثبت و مناسبی جهت تامین سلامت کودکان وجود دارد؟ این قوانین چه هستند؟
-بله، مثلا تحصیل کودکان اجباری است و یا گرفتن شناسنامه ایرانی برای کودکان ایرانی اجباری است یا مثلا داشتن کارت واکسیناسیون یا آزمایش غربالگری یا مراجعه مادر به درمانگاه در زمان بارداری وجود دارد. ولی چه کسی نظارت میکند به طور مثال در سیستان و بلوچستان و استانهایی نظیر آنها ضمانت اجرایی ندارد. مثلا این کودکان را در قبیله و طایفه خودشان مجبور به ازدواج میکنند حتی در سنین پایین و حالا چطور نظارت میشود که این قوانین اجرا شود؟ اگر زور بالای سرش باشد کمابیش قانون اجرا میشود ولی زمانی که نظارت و زور بالای سرشان نباشد اجرا نمیشود. مثلا در مورد دزدی که حتی قانون وجود دارد و به اصطلاح زور بالای سرش هست باز هم این همه دزدی میشود چه برسد یه این نوع موارد که هیچ نظارت اجرایی هم ندارد.
مثلا اجبار است که مادر در زمان بارداری توسط ماما یا پزشک معاینه شود، ادارههای بهداشت هم وجود دارند مثل اداره بهداشتی که در ده ونک هست و اتفاقا خوب هم کار میکنند این اداره بهداشت مربوط به دانشگاه شهید بهشتی است در جاهای مختلف هم وجود دارند و نظارت هم دارند. مثلا ده ونک که محله بسیار فقیری هم هست و من دورهای را هم به عنوان مددکار در آنجا گذراندم میبینم که بعد از مدتها کار آنها در این محل تاثیر داشته است. مادرها به آنجا سر میزنند حتی پدرها به درمانگاه میروند، کارت واکسیناسیون برای کودک میگیرند و امثال آن.
– در باره تشویق به بارداری و اینکه جمعیت زیاد شود چطور؟ آیا در این مورد سیاستهایی اجرایی شده است؟
-نه هنوز به صورت قانون در نیامده و اجباری نشده است. هنوز در داروخانهها قرص ضد بارداری فروخته میشود ولی خیلی تاثیر گذاشته است چون روی بچهها کار میشود و آموزش میدهند یا تشویق میکنند که به والدین خود بگویید که ما تنها هستیم و خواهر و برادر میخواهیم. خصوصا الان که فرزندسالاری هم هست. مثلا روی بیلبوردهای بزرگی در سطح شهر نوشته بود “مادر، پدر، من خواهر برادر میخواهم”. مخصوصا در مورد خانوادههایی که دید اجتماعی وسیعی ندارند. یکی از همکاران مشاور میگفت که مادری باردار شده با وجودی که وضع مالی خوبی نداشتند و از او پرسیدم چرا در این موقعیت دوباره بچهدار شدی ؟ گفت که به خاطر کودک دیگرم مجبور شدم چون مرتب از مدرسه که میآمد میگفت که من تنها هستم و خواهر و برادر میخواهم.
-آیا پیشرفتهایی را در سالهای اخیر در زمینه وضع قوانین و یا راهکارهای اجرایی در زمینه سلامت کودکان مشاهده کردهاید؟ چه مواردی؟
-بله، مواردی بوده است. مثلا طبق قانون سلامت کودک، بچههای ایرانی فاقد شناسنامه میتوانند شناسنامه بگیرند. حتی خود بچهها هم میتوانند مراجعه کنند و شناسنامه بگیرند. بچههای افغان که فاقد شناسنامه بودند مدارس موظف به ثبت نام بودند ولی دوباره این قانون تغییر کرد. قبلا قرار بود بدون شهریه ثبت نام کنند ولی الان شهریه میگیرند. ضمانت اجرایی آن کمتر شده است. در باره قصاص کودکان و اعدام آنها هم قانون تغییر کرد. در صورتی که فاضی و پزشک قانونی تشخیص بدهد که بچه در زمان انجام بزه به سن مسئولیت کیفری نرسیده باشد، یک مدت در کانون اصلاح رفتار و تربیت میماند و بعد آزاد میشود. قبلا این کودکان را اعدام میکردند یا آنها را نگاه میداشتند تا به سن قانونی برسند و بعد اعدام میکردند.
در مورد آزار جنسی هم نمیشود گفت پیشرفتی صورت گرفته است. ما قانونی در باره آزار جنسی کودکان نداریم. قوانین بزرگسال را به کودک تعمیم میدهند. در مورد لواط مثلا قانون صفر یا صد است حد وسط ندارد. یا لواط انجام شده است یا نشده است. پزشک قانونی تشخیص میدهد که دخول کامل صورت گرفته است یا خیر؟ در صورتی که دخول کامل انجام شده باشد مجازات اعدام است در غیر این صورت جرمیصورت نگرفته است. در این مورد نقص قوانین داریم یعنی نقص قوانین در باره کودک را داریم. به هر حال اگر دخول کامل هم صورت نگرفته باشد جرم جنسی که بوده است ولی این مورد در قوانین مورد غفلت قرار میگیرد کما اینکه در مورد پروندهای که چندی قبل مطرح بود و یکی از مسئولین مدرسه کودک را در مدرسه مورد آزار قرار داده بود چون دخول کامل انجام نشده بود و پزشک قانونی عمل دخول کامل را تایید نکرده بود، مجازاتی هم برای او در نظر نگرفتند.
در مورد قانون حمایت از خانواده پیشرفتی در مورد کودک داشتیم. قبلا اگر کسی کودکآزاری میکرد باید شاکی خصوصی میداشت تا مورد پیگیری قضایی قرار گیرد ولی الان کودکآزاری جرم عمومی در نظر گرفته شده و هر کسی میتواند شکایت کند ضمن اینکه اگر کسانی این جرم را ببینند و سکوت کنند، از آنها هم میشود شکایت کرد. ولی این قانون را کسی نمیشناسد و در نتیجه مورد استفاده قرار نمیگیرد.
-اگر خانواده نتواند مخارج کودکی که نیاز به درمان پزشکی دارد را تامین کند یا نسبت به آن بی توجه باشد به نظر شما راههایی وجود دارد که کودک به معالجه مناسب دست یابد؟
-تقریبا تمام بار این نوع مسائل را سازمانهای مستقل و غیر دولتی و غیر انتفاعی به دوش میکشند. مثلا کودکی که در بیمارستان بستری میشود و هزینه جراحی او بیست میلیون تومان میشود و بیمارستان هم از طریق مددکاری که در آن بیمارستان هست ده میلیون را تخفیف دهد، بقیه هزینه چه میشود؟ خانواده چه باید بکند؟ در بخش سلامت کودکان دو سازمان دولتی هم کار میکنند یعنی کمیته امداد و بهزیستی ولی این دو سازمان هم این قدر بودجه ندارند و بودجه آنها صرف مخارج دیگر میشود. بخشی به این کودکان میرسد. مثلا سازمان رفاه اجتماعی یا سازمان زنان نداریم. پس عملا مردم باید بروند سراغ سازمانهای غیر انتفاعی که با بودجه مردمی تامین میشوند. مثلا در زمینه اعضای مصنوعی یا کارهایی که باید بعد از ترخیص کودک از بیمارستان انجام شود هیچ سازمان دولتی وجود ندارد. کودک و خانوادهاش مسلما بعد از ترخیص از بیمارستان هم نیاز به کمک دارند. اقامتگاهی برای بچههای سرطان خون هست میدانید که افرادی که سرطان خون دارند بعد از درمان باید در محیطی کاملا استرلیزه بستری شوند. فقط یک اقامتگاه داریم که مربوط به بیمارستان شریعتی است و فقط کسانی که آنجا عمل شده باشند یا تحت درمان باشند میتوانند در آن اقامتگاه بستری شوند ولی با وجودی که حتما باید شش ماه در آن مکان بستری شوند فقط میتوانند حداکثر دو ماه در آن اقامتگاه باشند.
-به نظر شما کودکان امکان دسترسی به وسایل بازی و تفریحی را دارند؟ آیا این امکانات به عنوان بخشی از سلامت شناختی و روحی و جسمی کودک کافی است یا خیر؟
-تعداد پارکها زیاد شده است ولی چه تفریحی برای چه کودکی و برای چه سنی لازم است خانوادهها آگاهی لازم را ندارند. هر چه تلویزیون تبلیغ کند یا ماهواره و یا دست بچههای خانوادههای دیگر ببیند میخواهد برای کودکش تهیه کند و بخرد حتی اگر برای کودک او در آن سن مناسب نباشد. بنابراین لازم است حتما در این زمینه آموزش داده شود. مثلا در بخش فرهنگسازی که بچه باید با آداب مذهبی بار بیاید سرمایهگذاری میشود خیلی هم خوب است و باید بشود ولی آموزش اینکه در چه سنی با چه نوع اسباب بازی باید باز کند این آموزش سرمایهگذاری نمیشود و مثلا کودک را به پارک میبرند ولی دو نوع سرسره در پارک است یکی بزرگ برای بچههای بزرگتر و یکی کوچک برای بچههای کوچکتر. کودک که سن کمیدارد پایش را در یک کفش میکند که میخواهم روی سرسره بزرگ بروم و والدین هم به آن تسلیم میشوند. در حال حاضر میبینیم که کف قسمت بازی پارکها از فوم پوشیده شده است که آسیب به کودکان را در صورتی که بیفتند کمتر میکند. به هر حال باید اسباب بازی پارکها استاندارد شود. ضمن اینکه مادر و پدر اصلا وقت نمیگذارد که بچه را به پارک ببرند. یک کامپیوتر یا بازی یا کارتون برای کودک میگذارند تا سرگرم شود و خودشان وقتی صرف نمیکنند در این مورد.
-اگر کودک آزار جنسی یا جسمی ببیند چه سازمان یا نهادهایی قادر به کمک به او هستند؟ آیا این موارد را کافی میدانید؟
-در مورد آزار جنسی و جسمی در درجه اول متولی آن ۱۲۳ است که مجوز ورود به منزل را میتواند بگیرد. اگر قانون لایحه حمایت از کودک و نوجوان در مجلس تصویب شود ، مددکارها هم میتوانند اجازه ورود به منزل را پیدا کنند. دیگر لازم نیست ۲۴ ساعت صبر کنند تا کودک بیشتر آسیب ببیند در این بیست و چهار ساعت. اگر کودک مورد آزار قرار گیرد کودک را میبرند به ۱۲۳ و بعد از آن هم تحویل بهزیستی میشوند. ولی آن هم همیشگی نیست و گاهی کودک را به دوباره به خانواده تحویل میدهند. مثلا یک خانوادهای بود که سه تا دختر داشتند یکی ده ساله یکی دوازده ساله و یکی چهارده ساله . این خانواده افغان بودند. پدر و برادر مرتبا به این دخترها تجاوز میکردند و دختر چهارده ساله از برادرش باردار شده بود. این سه تا دختر را از خانواده گرفتند و تحویل بهزیستی دادند ولی در نهایت مامور بهزیستی گفت که این خانواده افغان هستند و این قبیل موارد در افغانها زیاد است! در حقیقت جایی برای نگهداری آنها نیست. افغانها چون زیاد در معرض جنگ و خشونت بودند زیاد خشونت میکنند و زیاد خشونت هم میبینند. مثلا هستند کسانی که به ما مراجعه میکنند و پولی را برای کمک میدهند که به خانوادههای محتاج بدهیم ولی میگویند به خانوادهها و بچههای افغان ندهید! و این واقعا بد است چون افغانها هم در این کشور زندگی میکنند و باید تحت پوشش قوانین باشند. بچه، بچه است ملیتش را که او تعیین نکرده است.
یا مثلا در مورد اینکه کودک در مدرسه مورد آزار جسمی یا جنسی قرار گیرد باید از لحاظ قانونی مورد پیگیرد قرار گیرند ولی به درستی معلوم نیست متولی آن چه کسی باید باشد. از آنجایی که کودکان در توالت مدارس مورد آزار قرار میگیرند مثلا کودکان بزرگتر نسبت به کودکان کوچکتر و یا حتی اولیای مدارس نسبت به دانش آموزان، الان در توالت بعضی مدارس دوربین گذاشتهاند خب این خوب است ولی بعد از آن چی؟ اولیای مدارس این موضوع را میبینند و از آزار مطلع میشوند بعد از آن چه میکنند؟ چگونه با این موضوع مواجه میشوند با کودک آزارگر و یا آزاردیده چگونه برخورد میکنند؟ چه ارگانی متولی این موضوع است که بتواند با آن برخورد درستی داشته باشند. در این مورد هم آموزش لازم است هم به کودکان هم به متولیان امور.
– وضعیت بیمه کودکان چگونه است؟ آیا کافی است و بچهها میتوانند از این بیمه استفاده کنند؟ اگر بیمه نباشند آیا نهادها یا ارگانهایی هستند که بتوانند به آنها کمک کنند؟
-خیلی نمیدانم ولی اگر کارگرهایی باشند که در کارگاههایی به صورت پارهوقت کار کنند یا اسم آنها به وزارت کار رد نمیشود بیمه هم نمیشوند. بچهها در مدرسه بیمه میشوند ولی در صورتی است که حادثه در مدرسه اتفاق بیفتد و در غیر این صورت تحت پوشش بیمه دانشآموزی نیستند. پدر اگر بیمه شود کودکان هم تحت پوشش بیمه قرار میگیرند. مادر اگر سرپرست خانواده باشد و بچه هم داشته باشد معمولا بیمه نمیشود ممکن است صیغه هم بشود و کودکی به این صورت به دنیا بیاید که دیگر تحت پوشش بیمه قرار نمیگیرد. بهزیستی هم به کودکان خانوادههای تحت پوشش خود کمک بیمهای میکند. بهزیستی یا کمیته امداد و یا سازمانهای غیر انتفاعی اگر بخواهند بیمه کنند باید پروسه خیلی طولانی را طی کنند مثلا بازدید از منزل انجام شود و غیره. اگر قوانین درباره بیمه تصویب شود خیلی خوب است یا مقدار درصدی که برای بیمه میگیرند کم باشد .
-کودکانی که از نظر تغذیه مناسب و کافی دسترسی ندارند چگونه این نیاز تامین میشود؟ چه سازمانها و ارگانهایی رسیدگی میکنند؟ آیا در مورد سوء تغذیه کودکان مرجعی برای رسیدگی وجود دارد؟
-تغذیه رایگان مدارس کم و بیش و تقریبا تا حدود هشتاد درصد انجام میشود و در همه استانها در مقطع پیش دبستانی و دبستان. البته هیچ ارگانی به صورت خاص متولی سوء تغذیه کودکان نیست. سازمانهای غیر دولتی در این زمینه خیلی کار میکنند ولی متاسفانه تمرکز این سازمانهای غیر دولتی در تهران است و تعداد این بچهها هم در تهران و هم در شهرستانها بسیار زیاد است. هر چقدر هم که در این زمینه کار شود کم است. چقدر میشود بازارچه خیریه تشکیل داد، چقدر میشود اسپانسر مالی تامین کرد، و در نهایت هم هر چقدر کمک میشود کم است.
-چند مورد از وضعیتهایی که به عنوان مدد کار توانستهاید دخالت مناسب انجام دهید را لطفا شرح دهید.
-یک بچه ده سالهای بود که تحت پوشش قرار گرفت. این بچه البته سابقه بیماری عفونی هم داشت و منزل آنها در جنوب شهر تهران بود. یک روز که این بچه با موبایل بازی میکرده و مثلا پیغام میفرستاده مورد حمله پدر قرار میگیرد و دستش آسیب میبیند و دست عفونت میکند. برای مراجعه به پزشک دیر اقدام میکنند و دست سیاه میشود و در نهایت دست از آرنج قطع میشود. با اینکه پدر و پدربزرگ قوانین در موردشان نرم است ولی با دخالت ما بالاخره پدر محکوم شد و چون سهلانگاری کرده بود مجبور شد هزینه دست را پرداخت کند و محکوم به پرداخت دیه هم شد که در بانک به نام کودک به امانت گذاشته شده است تا زمانی که بزرگ شد بتواند استفاده کند. بعد از آن هم مدت طولانی با کمک یک دکتر روانشناس به رایگان تحت درمان قرار گرفت.
یک مورد دیگر نوجوان چهارده سالهای در اطراف شیراز بود که دو سال قبل از آن متهم به قتل یکی از دوستانش شده بود که به او تجاوز کرده و کشته و طناب به گردنش بسته و او را روی زمین کشیده و به چاه انداخته بود. بچه اعتراف به قتل کرده بود ولی به این علت که وقتی در کلانتری بوده یک نفر که بنا به جرمیدر کلانتری بوده از شدت ضرب و شتم مرده بوده و به او گفته بودند که اگر اعتراف کنی کتک نخواهی خورد و قصاص نمیشوی و او از ترس اعتراف کرده بود در صورتی که کاری نکرده بود. در این زمینه فعالیتهایی انجام شد و نظر پزشک قانونی این بود که کودک در زمان واقعه کوچک بوده و توانایی انداختن طناب به گردن کسی و کشیدن او روی زمین و انداختن به چاه را نداشته است و نهایتا رضایت خانواده مقتول گرفته شد و به قاضی هم گفته شد که نظر پزشک قانونی را لحاظ کند. خانواده مقتول صد و پنجاه میلیون تومان دیه میخواستند یا مجازارت اعدام که بعد از تغییر حکم قضایی کودک از مجازات قصاص مبرا شد.
-چه پیشنهاداتی برای بهبود وضعیت سلامت کودکان دارید؟
-باید برنامهریزی داشته باشیم. نمیشود یک مقدار غذا و پوشاک و غیره به خانوادهها بدهیم و فکر کنیم مشکل را حل کردهایم. پروژهها باید زیربنایی باشد، نظارت باشد، کیفیت، بازدهی، بودجه و غیره باید در نظر گرفته شود و برای آن از قبل برنامهریزی کرد. مثلا بازارچهها و برگزاری بازارچههای خیریه نزدیک عید همه سازمانهای غیر دولتی مشغول کار در این زمینه میشوند ولی برنامهریزی صحیح ندارد، نمیشود بعد از آن را نظارت کرد که چه میشود. کار باید توسط دولت تامین شود. بودجه سازمانهای غیر دولتی از مردم تامین میشود، از جیب مردم به جیب مردم میرود باید کار این سازمانها از لحاظ قانونی و قضایی مورد حمایت قرار گیرد.
-چه آموزشهایی را در این زمینه موثر میدانید؟
-به جای اختصاص دادن کمکهای مردمی یا حداقل در کنار آن به کودکان آموزش دهیم مثلا اینکه چرا گذاشتن کلاه و شال گردن برای شما لازم است. حتی فرهنگ تکدیگری را هم باید یاد بدهیم چرا که فعلا نمیتوانیم این مشکل را به طور کامل حل کنیم حداقل برای آن راهکار درستی بدهیم که کودک کمتر آسیب ببیند. یا آموزش در مورد خفتگیری و غیره مثلا به کودک کار بگوییم وقتی کسی به زور میخواهد پول تو را بگیرد به او بده چون ممکن است آسیب بیشتری ببینی. چارهای نداریم.
به خانوادهها آموزش بدهیم که تبلت برای کودکان خوب نیست، بازی کامپیوتری خوب نیست، تربیت جنسی کودکان و جلوگیری از آزار جنسی را آموزش بدهیم.
آموزشها باید تفکیک شود مثلا به کودک کار و خیابان یک نوع باید آموزش داده شود و به کودک مدرسهای باید نوع دیگری آموزش داده شود. بچههایی که در معرض خشونت هستند نیز باید نوع دیگری آموزش ببینند. متولی اصلی این آموزشها هم باید آموزش و پرورش باشد زیرا بخش پرورش آن به میزان زیادی مورد غفلت قرار گرفته است.