در تاریخ ١٩ دسامبر ٢٠١١ سازمان ملل متحد طى قطعنامه ۶۶/١٧٠ روز ١١ اکتبر را «روز جهانى کودکانِ دختر» نامید تا توجه همگان را به مشکلات جدى این گروه از جامعه جلب کند.
به دنبال این اقدام مهم، تدارکات تهیه اولین گزارش جامع و تحلیلی قوانین در مورد وضعیت حقوق انسانى کودکان در ۵ حوزه تحصیل، بهداشت، ازدواج زودرس و اجبارى، امنیت و کار کودکانِ دختر آغاز شد. این تلاش و تحقیق در سال ٢٠١۵ به نتیجه رسید و گزارشی که بر اساس آن تهیه شد بیانگر این واقعیت بود که تمامى ایرانیان به درک جامع و کامل چالشهاى حقوقى و پیامدهای چند بعدى آن در میان این قشر از جمعیت ایران، یعنى کودکان به خصوص کودکان دختر، نیازمندند.
قسمتى از این پروژه عبارت از گفتگو و مشورت با کودکان و کارشناسانى است که در زمینههای مختلف با کودکان کار میکنند.
کیهان لندن با همکاری موسسه آموزشی پرشیا به مناسبت پنجمین سالگرد «روز جهانى کودکانِ دختر» تعدادى از گفتگوهای مهم را که حقایقی از زندگى روزانه نامحسوسترین اما با ارزشترین قشر مردم ایران یعنی کودکان دختر را بیان میکنند، منتشر میکند. با این امید که خوانندگان ما با توجه به این نکات پر اهمیت، نیازهاى فورى و کلیدى مراقبت، پرورش و پیشرفت کودکان دختر را که مصدر نسل آینده و پایهگذار پیشرفت و توسعه پایدار در ایران هستند، وظیفه، تعهد و مسوولیت فردی و اجتماعی یکایک خود به شمار آورند.
گفتگو با یک مشاور تحصیلی و فعال حقوق کودک
خانم… فعال حقوق کودک سالها در این زمینه به کودکان خدمت کرده است. وی آموزش والدین و کودکان و افزایش آگاهی جامعه را از مهمترین عوامل بهبود سلامت کودکان میداند. عدم آگاهی والدین فشارهای مضاعفی بر کودکان وارد میآورد. دولت باید مسوول این آموزشها باشد.
همکاری و هماهنگی سازمانهای غیر دولتی و ارگانهای دولتی در زمینه سلامت کودکان و نیز هماهنگی سازمانهای غیر دولتی فعال در مورد کودکان از دیگر پیشنهادات وی برای بهبود وضعیت سلامت کودکان است.
همچنین اطلاعرسانی به مردم در خصوص مراکز و ارگانهایی که میتوانند در مواقع لزوم کمکهای لازم را به آنها برسانند، از ضرورتهایی است که وظیفه رادیو و تلویزیون و ارگانهای رسانهای است.
-با توجه به موضوع مصاحبه در خصوص سلامت کودکان و مفاد پیمان نامه کودک، در این زمینه چه مشکلاتی را مشاهده کردهاید؟
-آنچه مسلم است در زمینه حقوق کودک بسیار کمکاری شده است. آموزش و پرورش، بهزیستی، شهرداری، وزارت بهداشت و هر ارگانی که به نوعی مسئولیتی در مورد حقوق کودک دارند در زمینه سلامت کودک کارهایی کردهاند ولی در مقابل حجم مشکلات و معضلاتی که کودکان در جامعه ما دارند، این اقدامات بسیار کم رنگ و ناچیز هستند.
میتوانیم سلامت کودکان را از دو بعد جسمانی و روانی بررسی کنیم. ما در هر دو بعد مشکلات زیادی داریم.
در بعد جسمانی در حال حاضر کودکان قبل از ورود به مدرسه و پیش دبستانی مورد پایش سلامت قرار میگیرند ولی این کافی نیست. باید در ادامه مرتبا سلامت کودکان مورد معاینه قرار گیرد و توجه شود. اینکه فقط مشکل را تشخیص دهیم کافی نیست باید برای درمان آن هم امکاناتی فراهم کرد.
در حال حاضر بچهها تغذیه مناسبی ندارند حتی این موضوع در خانوادههای با وضع مالی مناسب هم به نوع دیگری دیده میشود. خانوادههایی که امکانات مالی ندارند و در فقر به سر میبرند، امکان تامین مناسب مواد غذایی برای کودکان خود را ندارند و یا در بسیاری موارد آگاهی هم ندارند که چه مواد غذایی برای بچههایشان لازم است. خانوادههایی هم که وضع مالی مناسبی دارند دائما بچههای خود را با فست فود و چیپس و پفک و بستنی سیر میکنند که منجر به سوء تغذیه از نوع دیگری میشود و چاقی مفرط و همراه با مشکلات زیاد در آینده کودکان. بسیاری از بچهها سوء هاضمه و دلدرد دارند که دلیلاش همین است.
ضمنا اینکه کودکان تحرک کافی ندارند و دائما از لوازم الکترونیک و بازیهای الکترونیک استفاده میکنند هم مشکلاتی را برای آنها فراهم میکند که رشد و سلامت کودکان را دچار وقفه میکند و همین طور خیلی از کودکان دچار مشکلاتی در ستون فقرات هستند.
بوفه مدارس هم که پر است از چیپس و پفک و ساندویچهای ناسالم. صدا و سیما هم در این زمینه کار درستی انجام نمیدهد. تبلیغات تلویزیون هم که مرتبا چیپس و پفک و امثال آن را تبلیغ میکند.
– و در زمینه سلامت روانی کودکان چه مشکلاتی را مشاهده میکنید؟
-اگر در زمینه سلامت جسمیکودکان کاری هر چند ناچیز انجام شده باشد در زمینه سلامت روانی که اصلا کاری انجام نشده است.
به طور مثال معلمین مدارس آموزش مناسب در این زمینه نمیبینند یا اینکه آن درایت لازم را ندارند که بچه در سال اول مدرسه از کانون خانواده جدا شده است و برای بسیاری کودکان که وابستگی بیمارگونه هم به مادرشان دارند این جدایی بسیار سخت است و همین موضوع نوعی بیزاری از درس و مدرسه از همان ابتدا در کودک به وجود میآورد که کودک میخواهد از مدرسه زودتر خلاص شود و برود سراغ خانه و مادر و اسباب بازیهایش. به همین صورت احساس امنیت در مدرسه ندارد و در آینده هم احساس خوشایندی نسبت به مدرسه نخواهد داشت.
دیگر موضوع سلامت روانی کودکان در ارتباط با والدین است که والدین و خصوصا مادران دچار وسواس و اضطراب نسبت به فرزندان خود هستند و آموزش کافی هم ندارند و خود والدین منبع پمپاژ استرس به کودکان شدهاند و برای همین ما کودکان مضطرب بسیار زیاد داریم که خود یکی از مهمترین مشکلات سلامت روانی کودکان است.
-آیا به نظر شما قوانین مثبت و مناسبی جهت تامین سلامت کودکان وجود دارد؟ این قوانین چه هستند؟
-بله، کارهای مثبت هم شده است. همین پایش سلامت کودکان در قبل از پیشدبستانی و دبستان بسیار کار خوبی است و بیناییسنجی و شنواییسنجی انجام میشود. تست هوش هم انجام میشود. خیلی از خانوادهها تازه در آن مقطع متوجه مشکلات بچههای خود میشوند. اگر بشود که این پایش زودتر و از زمان بدو تولد صورت بگیرد بسیار عالی خواهد بود و مهم این است که این پایش به صورت قانونی و اجباری باشد. مثلا کودکان محروم از تحصیل بالطبع از چنین پایشی هم محروم میشوند.
همین طور واکسیناسیون که اجباری است برای بدو تولد و بعد هم از طریق خانههای بهداشت که رایگان است پیگیری میشود ولی باید قانون بیشتر روی آن نظارت داشته باشد تا هیچ کودکی بدون واکسیناسیون کامل نباشد و در صورت غفلت والدین کودک مورد غفلت قرار نگیرد. ضمنا در مورد تهیه جدول رشد برای کودکان نیز حرکتهای خوبی شده است.
الان بهداشت دهان و دندان هم به پایشهای سلامتی اضافه شده است. همان طور که گفتم این موارد هم اکثر در زمینه سلامت جسمانی کودکان است. در زمینه سلامت روان کودکان کمکاری زیاد است ولی موردی که شاید بتوانیم در زمینه سلامت روانی آن را در نظر بگیریم این است که اخیرا میبینیم که فشار پدر و مادر روی اینکه بچهها جهشی درس بخوانند کمتر شده است. اینکه در این زمینه قانونی وضع شده یا نه نمیدانم ولی همین که به نظر میرسد والدین در این مورد آگاهتر شدهاند خیلی خوب است. به نظر میرسد مدارس نیز در مورد جهشی خواندن بچهها دیگر فشار نمیآورند وقتی نخبهپروری کمتر شود اضطراب کودکان هم کمتر میشود حداقل در این زمینه.
همین طور اخیرا شنیدهام که مشکلات اختلالات یادگیری هم به بررسیهای پایش اول دبستان اضافه شده است. همه اینها بسیار خوب است ولی پیگیری و قانونی شدن و نظارت و ادامه کار تا زمانی که کودک به مرحله کامل رشد برسد لازم است.
– آیا واقعا اختلالات یادگیری را مورد بررسی قرار میدهند یا فقط تست هوش هست؟
-من میدانم که تست هوش میگیرند ولی در باره اختلالات یادگیری مطمئن نیستم.
– و اگر اختلالات یادگیری مورد بررسی قرار گیرد آیا تخصص لازم برای کار با اینگونه بچهها وجود دارد؟
-مسلما فعلا تخصص لازم وجود ندارد. بسیاری از این مشکلات را میبینیم که باعث میشود کودک کندذهن به نظر آید در صورتی که فقط مشکل او اختلالاتی است که باید برطرف شود. در این گونه موارد والدین باید به متخصصین خارج از حوزه آموزش و پرورش مراجعه کنند که آن هم هزینه زیادی دارد و بسیاری از خانوادهها امکان پرداخت آن را ندارند و در نتیجه بی خیال میشوند.
– چه پیشرفتهایی را در سالهای اخیر در زمینه وضع قوانین و یا راهکارهای اجرایی در زمینه سلامت کودکان مشاهده کرده اید؟
-موردی که من در مراکز پایین شهر میبینم دعوت به مدرسه کودکانی است که مدرسه را ترک کردهاند یا اصلا وارد مدرسه نشدهاند. حتی کودکان افغانی که کارت تردد ندارند هم تا حدی شامل آن شدهاند. این خیلی پیشرفت بزرگی است. بچهها در مدارس تا حدی از آسیبهای جامعه محفوظ میمانند و البته باید در مدارس هم به آنها رسیدگی شود.
در مدارس غیر انتفاعی دیدهام که خانه بهداشت دارند. بچهها را از نظر سلامت مرتبا پایش میکنند. وزن بچهها را ثبت میکنند و پزشک برای چشم و گوش میآورند. خانه بهداشت در مدارس فعال است. فکر نمیکنم در مدارس دولتی یا همه مدارس دولتی این کار را انجام دهند. معمولا مشکل کمبود بودجه دارند. این گونه کمکرسانیها هم رایگان نیست.
اخیرا در مدارس از روانشناسان دعوت میکنند که در باره رشد و سلامت روانی بچهها با والدین صحبت کنند. مثلا در باره بلوغ، یا در باره مواد مخدر یا نوع رفتار با بچهها. حتی مدارس دولتی این کار را انجام میدهند ولی مهم است که در مدارس پایین شهر و مدارسی که بودجه آنها از طریق خانوادهها تامین نمیشود هم از طریق وزارت آموزش و پرورش حمایت شوند تا بتوانند بودجه لازم را به دست آورند.
– اگر خانواده نتواند مخارج کودکی که نیاز به درمان پزشکی دارد را تامین کند یا نسبت به آن بی توجه باشد به نظر شما راههایی وجود دارد که کودک به معالجه مناسب دست یابد؟
-بعضی مدارس سعی میکنند افراد خیّر را شناسایی کنند و برای بچههایی که وضعیت خوبی ندارند، کمکهای لازم را به آنها برسانند. خودم یک مدرسه را سراغ دارم که اقلامی مثل پوشاک و کیف و کفش را در ابتدای سال تحصیلی برای بچهها از همین طریق میخرند و همین طور در زمان عید نوروز این احتیاجات کودکان را تامین میکنند ولی این کار مربوط به مدیر مدرسه میشود و اینکه چقدر او احساس مسئولیت کند.
درمانگاهها و بیمارستانهایی هم هستند که به صورت رایگان پذیرش میکنند حتی بچههای افغان هم میتوانند آنجا پذیرش شوند. مثلا بیمارستان اکبرآبادی، میلاد، نیمه شعبان در شوش. شعبات دیگری هم در جوادیه و امثال آن دارند. درمانگاههایی هستند با امکانات پزشکی ولی اینکه چقدر امکانات آنها میتواند همه مشکلات بچهها را برطرف کند، نمیدانم.
مشکل بزرگ بچهها این است که مسوول مشخص ندارند. چند سال پیش بنیاد بیماریهای خاص از طرف خانم فاطمههاشمی تاسیس شد که با سازمانهای غیر دولتی هم قرارداد بسته بود و میتوانستیم بچههای مشکلدار را به آنها معرفی کنیم و همه کارهای بالینی و آزمایش و سونوگرافی و ام آر آی و به طور کلی هر کاری را که بچهها لازم داشتند به صورت رایگان انجام میدادند غیر از هزینه رفت و آمد، بقیه را تامین میکردند. ما میتوانستیم در هفته دو سه نفر را معرفی کنیم و میپذیرفتند ولی الان دیگر نیست.
پزشکان بدون مرز هم بسیار کمک میکنند. کمک آنها باعث میشود که خیلی از مشکلات غیر قابل حل را به آنها ارجاع دهیم.
– آیا به نظر شما مردم از اینگونه امکانات اطلاع دارند؟
-خیر، ما در اطلاعرسانی خیلی ضعیف عمل کردهایم. اکثر این مشکلات میماند چون خانواده نمیداند که چنین مراکزی هم وجود دارند. فشار این عدم اطلاع هم به بچههای مظلوم وارد میشود. مثلا همکاری از طرف دولت انجام نمیشود. ولی سازمانهای غیر دولتی خوشبختانه در این زمینهها خوب عمل میکنند و در شعاع وسیعتری کودکان و افراد نیازمند را پوشش میدهند و دستشان هم در این مورد بازتر است و نیاز به کاغذبازیهای زیاد نیست و افراد سریعتر به مراکز لازم معرفی میشوند.
– به نظر شما کودکان امکان دسترسی به وسایل بازی و تفریحی را دارند؟ آیا این امکانات به عنوان بخشی از سلامت شناختی و روحی و جسمیکودک کافی است یا خیر؟
-نسبت به سالهای قبل مثلا سالهای ۸۰ به طور مشخص مثلا تعداد پارکها زیاد شده است. مخصوصا در مناطقی مثل شوش و پایین شهر بافتهای فرسوده به پارک تبدیل شده است ولی به نظر من این پارکها جای مناسبی برای بازی بچهها نیست. یعنی وقتی کودک در منزل دسترسی مناسب به وسایل بازی و تفریحی ندارد، اینکه ما او را به عنوان جایگزین این کمبود به پارک ببریم کار درستی نیست. این مراکز بازی و این پارکها امن نیست. در بسیاری موارد شاهد بودهام که دخترها و حتی پسرها در همین پارکها مورد تعرض قرار گرفتهاند بنابراین نمیتوانیم پارکها را به منزله جایگزینی برای فضای بازی تلقی کنیم. مثلا یک مادری مجبور باشد برود سر کار نمیتواند با آرامش خاطر کودکش را در پارک بگذارد و فکر کند تا موقع برگشت او در امنیت خواهد بود.
– خانههای اسباببازی چطور؟
-بله، خانههای اسباببازی که توسط شهرداریها مخصوصا در پارکها تاسیس شدهاند، خیلی کمک بزرگی است. همین طور خانه سلامت شهرداریها که به طور رایگان به خانوادهها مشاوره میدهند یا با هزینه پایین در آگاهی دادن به مردم بسیار موثر است. خانههای اسباببازی هم معمولا برای چند ساعت از کودکان مراقبت میکنند در محیطی که محدود است و یک یا چند نفر هم در زمان بازی از بچهها مراقبت میکنند و اسباب بازیهایی که بچهها در منزل ممکن است به آن دسترسی نداشته باشند را در اختیارشان میگذارد. ولی مهم است که از طرف شهرداری مشوقهایی برای مردم در نظر گرفته شود تا مردم تشویق شوند بیشتر از این امکانات استفاده کنند.
– آیا باشگاههای ورزشی وجود ندارد تا به صورت رایگان امکانات خود را در اختیار کودکان بگذارند؟
-من به این صورت اطلاعی ندارم و اگر هم باشد تعداد آنها بسیار کم باید باشد و طوری نیست که بتوانیم روی آنها حساب کنیم ولی به صورت کمکهای مردمیاز اینگونه فعالیتها میشود. مثلا وقتی من در خانه شوش خدمت میکردم یک آقایی آمد و گفت من برای بچهها چه کار میتوانم انجام دهم. از او خواستم که برای بچهها امکان ورزشی فراهم کند. تابستان بود و بچهها بر اثر بیکاری و نداشتن تفریح بیشتر در کوچه و بازار دچار آسیبهای اجتماعی میشدند. این آقا خودش رفت و با یک باشگاه ورزشی صحبت کرد و برای بچهها مایو تهیه کرد و همین طور با کمک گرفتن از شهرداری وسیله رفت و آمد بچهها را تامین کرد و ما توانستیم بچهها را در آن تابستان برای ورزش شنا بفرستیم و خیلی خوب بود ولی متاسفانه از این نوع فعالیتها کم انجام میشود. به صورت رسمیهیچ مسوول یا نهاد دولتی را ندیدم که در این زمینه کاری انجام دهد.
– اگر کودک آزار جنسی یا جسمیببیند چه سازمان یا نهادهایی قادر به کمک به او هستند؟ آیا این موارد را کافی میدانید؟
-مسوول اصلی این موضوع باید بهزیستی باشد ولی حداقل این چند سالی که من در جریان بودم خیلی کاری ندیدم که انجام شود مثلا اینکه مادر برود و بگوید دختر من مورد آزار برادرش یا پدرش یا کس دیگری قرار گرفته است. ما در این مورد از نظر فرهنگی خیلی مشکل داریم. خانواده ترجیح میدهد موضوع آزار جسمی یا جنسی را در پردهای از ابهام قرار دهد.
ولی کارهای مثبتی هم انجام شده است. مثلا شما وقتی شماره ۱۲۳ که خط اورژانس اجتماعی بهزیستی است را میگیرید میگوید که اورژانس اجتماعی کودکآزاری و حمایت از زنان است. مددکار دارد و میتوانند کمک کنند و رایگان هم هست.
دو دختر ۱۷ _۱۸ ساله بودند که پدر و مادر آنها را از منزل بیرون کرده بودند و آنها رفته بودند در پارک شهید محلاتی منطقه ۱۴ چون جای دیگری را نداشتند بروند. یک موسسهای از این جریان مطلع شد و با ۱۲۳ تماس گرفتند و دو مددکار و یک مشاور حقوقی کار را به عهده گرفتند و به منزل آنها رفتند و با پدر کار مشاورهای و حقوقی کردند و بچهها را دوباره به منزل برگرداندند.
متاسفانه در جلسهای که چندی پیش با مسئولان بهزیستی داشتیم خود بهزیستی اذعان میکرد که دختران فراری ما در سن ۱۳ – ۱۴ سالگی در خرابهها توسط نیروی انتظامی مورد تعرض قرار میگیرند. جلسهای در فرهنگسرای شقایق برگزار شد که نیروی انتظامی و آموزش و پرورش و بهزیستی و انجمن حمایت حقوق کودک هم حضور داشتند و آماری که در این جلسه توسط خود بهزیستی ارائه شد بسیار متاثرکننده بود. اینکه چه تعداد زیادی از دخترها از منزل فرار میکنند ولی چون جایی ندارند از چاله در میآیند و به چاه میافتند. این دخترها به خاطر اینکه جایی ندارند بروند الزاما نباید به عنوان دختران خیابانی مشغول کار شوند.
– راهکاری به نظرتان میرسد که در این زمینه انجام شود؟
-بله، تا حدی هم هست. مثلا خانه امنی هست توسط خانم مشیر در دروازه غار تاسیس شده که یک زن میتواند از یک روز تا یک ماه حتی با بچهاش محافظت شود تا بتواند جایی برای رفتن یا چارهای برای زندگیاش پیدا کند. جای تمیز و خوبی است. کسانی که فرار میکنند یا تحت فشار و کتک قرار دارند میتوانند در امنیت باشند. ولی نمیدانم تعدادش بیشتر شده است یا نه؟ باید حداقل تعداد مراکز بیشتری در کلانشهرها وجود داشته باشد تا آسیب را کمتر کند. بتوانند در آنجا مشاوره بگیرند و به زندگی عادی برگردند. این مرکزی که گفتم زیر نظر شهرداری اداره میشود.
– در اینجا هم به نظر میرسد مشکل اطلاعرسانی به مردم را داریم؟
-بله، متاسفانه مردم اطلاع ندارند که میتوانند از چه مراجعی کمک بگیرند. مثلا در همین مورد خانه امن برای دختران فراری خود بهزیستی میگوید که اگر اطلاعرسانی کنیم آمار فراریها بیشتر میشود. خوب واقعا باید چه کرد؟
رادیو و تلویزیون میتوانند در این زمینه به خوبی اطلاعرسانی کنند. در این جامعهای که ما زندگی میکنیم هر روز شکل جدیدی از آسیب شکل میگیرد و یا اینکه آسیبها شکل جدیدی پیدا میکنند پس رادیو تلویزیون باید مقداری عریانتر مسائل را مطرح کنند.
– وضعیت بیمه کودکان چگونه است؟ آیا کافی است و بچهها میتوانند از این بیمه استفاده کنند؟ اگر بیمه نباشند آیا نهادها یا ارگانهایی هستند که بتوانند به آنها کمک کنند؟
– تا قبل از این اگر والدین بیمه بودند میتوانستند کودکان خود را بیمه کنند ولی امسال وزارت کار بچهها را هم بیمه کرد. یک قدمهای مثبتی برداشته شده در این زمینه. خانم دکتر قاسمزاده اعلام کردند که سال گذشته حدود ۱۰۰۰ کودک کار و خیابان نه به واسطه پدرشان بلکه به واسطه خودشان بیمه شدند و میتوانند از خدمات دفترچه بیمه استفاده کنند. انجمن حمایت از کودکان کار و خیابان هم نوید داد که تعداد بیشتری از کودکان را در سال جدید تحت پوشش بیمه قرار دهد. اعلام کردند که هنوز ۸۰۰۰ کودک متقاضی بیمه وجود دارند که همه شرایط بیمه را دارند ولی هنوز امکانات تامین نشده است.
در عین حل بیمه شدن تنها راه حل نیست چون بیمه بخشی از هزینه را میپردازد و باید تعداد مراکزی که رایگان خدمات درمانی را در اختیار میگذارند بیشتر شود.
-کودکانی که به تغذیه مناسب و کافی دسترسی ندارند چگونه این نیاز تامین میشود؟ چه سازمانها و ارگانهایی رسیدگی میکنند؟ آیا در مورد سوء تغذیه کودکان مرجعی برای رسیدگی وجود دارد؟
-من فکر میکنم مسئله بسیار مهمیاست مسئله تغذیه کودکان. وقتی کودک گرسنه است یعنی خانوادهای گرسنه است. باید سازمانهای غیر دولتی هم کمکهای غذایی خود را به کل خانواده بدهند. من مسوول خاصی در این زمینه ندیدهام. مساجد، کمیته امداد و مانند اینها منابعی هستند که میتوانند کمک کنند ولی باید گسترش پیدا کنند و بودجه لازم را ندارند.
در بعضی کشورهای اروپایی و آمریکا ایستگاههایی هست که گرسنهها میتوانند بروند و رایگان غذا دریافت کنند. روز به روز اختلاف طبقاتی بیشتر میشود و ضعیفها، ضعیفتر و طبقههای متوسط جامعه هم ضعیفتر میشود.
یارانهها هم متاسفانه کمکی در زمینه معیشت مردم نکرده است. باید در این زمینه کار بیشتری انجام داد.
تغذیه رایگان در مدارس هم تا حدودی هست ولی فقط کاری که میکنند دادن شیر پاکتی به کودکان است. ما هم در خانه شوش به کودکان روزانه شیر میدادیم ولی شیر فقط یک بخش کوچک از تغذیه کودکان است. سایر موارد مثل گوشت و غلات و برنج و سبزیجات و میوه را چه کنیم. برای همه اینها باید راهکارهایی اندیشید.
سازمانهای غیر دولتی هم در این زمینه خوب عمل میکنند ولی هماهنگ و برنامهریزی شده نیست. ضمن اینکه مردم هم به سازمانهای غیر دولتی اعتماد دارند و میخواهند کمکهایشان از طریق شفاف و مشخص و قابل اعتماد به دست نیازمندان برسد.
– چند مورد از وضعیتهایی که به عنوان مددکار توانستهاید دخالت مناسب انجام دهید را برای ما شرح دهید.
-من خیلی تلاش کردم که با والدین کار کنم و آنها را آگاهتر کنم. قانع کردن والدین برای اینکه دخترها بیشتر در معرض آسیب هستند مثلا دختری که گل میفروشد در بسیاری موارد فقط گل نمیفروشد بلکه مورد سوء استفاده هم قرار میگیرد، در معرض مواد مخدر هم قرار میگیرد. باید والدین را متقاعد کرد که بچهها را دوباره سر کلاس و مدرسه بفرستند و میشود که اسپانسرهایی برای این کودکان پیدا کرد که مثلا ماهیانه مبلغی را بپردازند که هزینه کار این کودک را جبران کند و کودک بتواند سر کلاس برگردد و شاید بتواند کودکی کند. با انجام این کار توانستم چند کودک را به مدرسه برگردانم که الان دانشجو هستند و خودشان حمایتگر دیگران شدهاند و با کودکانی که وضعیت شبیه خودشان دارند کار میکنند که بتوانند آنها را نجات دهند.
کار دیگری که انجام دادم این بود که کارگاه خیاطی برای دختران و خانمهای جوانی که در معرض آسیب بودند به وجود آوردم که با کمترین امکانات دختران آمدند و در این کارگاه تولیدی شروع به کار کردند و حالا رشد کردهاند و بسیاری از آنها توانستند هم خودشان و هم کودکان و خواهران و برادرانشان را از آسیب بیشتر نجات دهند.
– چه پیشنهاداتی برای بهبود وضعیت سلامت کودکان دارید؟
-باید به سلامت روانی کودکان اهمیت بدهیم. کودکان در خانوادههایی که وضعیت مالی خوبی دارند هم تحت فشار والدین هستند. والدین آرزوهای تحقق نیافته خود را در آنها میبینند. باید والدین را آگاه کرد تا به بچهها اجازه آزمون و خطا بدهند. اینها همه از موارد آسیب به سلامت کودکان است. اگر در یک مقطع و در یک پایه تحصیلی بمانند بهتر است تا تحت فشار فوقالعاده قرار بگیرند. این کودکان مضطرب معضل بزرگ جامعه ما خواهند بود. تعداد کم بچهها در خانواده باعث شده که والدین به آنها وابستگی شدید پیدا کنند. به جای بچهها فکر میکنند. به جای بچهها تصمیم میگیرند و اجازه رشد به آنها و تجربه زندگی را نمیدهند.
یک پیشنهاد دیگر هم در زمینه مقطع پیشدبستانی دارم. هر چه سریعتر باید وزارت آموزش و پرورش در زمینه پیشدبستانی کاری انجام دهد. بهزیستی آموزش مقطع پیشدبستانی را نپذیرفت و همین طور آموزش و پرورش. در نتیجه مقطع پیشدبستانی به بخشهای خصوصی واگذار شده در حالی که این مقطع نقش بسیار مهمیدر سلامت ذهنی و روانی کودک دارد و کودک باید بتواند با سهولت بیشتری و بدون فشار روانی وارد مقطع دبستان شود. چندی قبل صدا و سیما گزارشی در این مورد تهیه کرده بود و در باره هزینه ثبت نام در مقطع پیشدبستانی و میگفت در منطقه نازیآباد که از مناطق محروم تهران است هزینه ثبت نام در این مقطع حدود یک میلیون و دویست هزار تومان است و در مناطق یک و سه تهران که از مناطق مرفه هستند، بین ۹ تا ۱۰ میلیون تومان میشود. پس در این حالت عملا کسانی که پول ندارند، کودکانشان در مقطع اول دبستان دچار افت تحصیلی و فشارهای روانی خواهند شد و نهایتا و متاسفانه کودکان بازمانده از تحصیل زیاد خواهد شد.
– چه آموزشهایی را در این زمینه موثر میدانید؟
-بزرگترین آموزشی که در زمینه سلامت جسمیو روانی کودک میتوان داد این است که والدین آگاه شوند. دولت باید مسوول این آموزشها باشد. همان طور که برای رانندگی ماشین حداقل کاری که برنامهریزی کردهاند این است که باید یک دوره تئوری و یک دوره عملی را فرد بگذراند تا بتواند تصدیق رانندگی را بگیرد باید در برای والدین هم کاری کرد که قبل از بچهدار شدن این دورهها را اجباری بگذرانند و قانونی شود. مادر بدون آگاهی ازدواج میکند و بدون آگاهی فرزند میآورد. الان آزمایشهای قبل از ازدواج و مشاوره قبل از ازدواج را اجباری کردهاند و بدون گواهی گذراندن این دوره، عقد انجام نمیشود پس میشود برای بچهدار شدن هم راهکاری اندیشید. اینکه بدانیم این کودکان سرمایههای ملی و سرمایههای واقعی آینده ما هستند باعث میشود که حساسیت موضوع را بیشتر درک کنیم. ضمنا باید والدین بتوانند حوزه زن و شوهری را از حوزه والدینی جدا کنند. بعضی از والدین وقتی بچهدار میشوند کاملا خود را فراموش میکنند در صورتی که اگر آنها به خود اهمیت بدهند و به سلامت و کارآیی خود ارزش قائل شوند میتوانند بچههای خوبی هم تربیت کنند. لزومیندارد طوری خود را وقف کودک کنند که همه چیز خود را ببازند که در آن صورت مادر یا پدر خوبی هم نخواهند بود.
به نظر من دورههای فرزندپروری که تکنیکهای تربیت فرزند را آموزش میدهند و به والدین آموزش میدهند که به جای کتک زدن و تنبیه کردن روشهای جدیدتر و کارآمدتری هم برای تربیت فرزند هست، باید برای والدین اجباری شود. همین طور آموزش تربیت جنسی کودکان بسیار لازم است و آموزش مراقبت کودکان در مقابل سوء استفاده جنسی که روز به روز اهمیت بیشتری مییابد. این آموزشها باید سرلوحه اقدامات باشد.
آموزش مهارتهای زندگی برای کودکان هم اهمیت فوقالعادهای دارد. کودکان با گذراندن این آموزشها میآموزند که چگونه از پس مشکلات خود در آینده بر آیند و بتوانند روی پای خود بایستند.
آن چیزی که ملاله یوسف زی گفت: «در جهان سوم آنچه میتواند ما را آزاد و رها کند، آموزش است.»
– و در آخر کلام، در مورد نقش سازمانهای غیر دولتی که در زمینه سلامت کودکان فعایت میکنند چه نظر و توصیهای دارید؟
-به نظرم حتما باید این سازمانها با دولت هماهنگ باشند. کمکهای مردمی همیشه کارساز بوده است ولی باید هماهنگ باشد. سازمانهای غیر دولتی حتی در تهران هم با هم ارتباطی ندارند. ما منطقهای در فرحزاد داریم که مدرسهای است با ۶۰۰ کودک بازمانده از تحصیل که فاقد کارت تردد هستند و این مدرسه زیر نظر بهزیستی است ولی از کمکهای مردمی تامین و اداره میشود اما کمتر سازمان غیر دولتی از آن خبر دارد و یا به آن سرکشی میکند چون این گونه مراکز بدون حمایت و هماهنگی سازمانهای غیر دولتی نمیتوانند آن طور که باید به وظایف خود عمل کند.