در توضیح مبارزات و دفاع از آقای کاظمینی بروجردی، متنی از سوی نمایندگان ایشان در اختیار کیهان لندن قرار گرفته که در ادامه میخوانید.
«در آستانه سی و هشتمین سال برپایی حکومت اسلامی در ایران باید به این پرسش پاسخ داد که به راستی علت استمرار این رژیم چیست؟
صرف نظر از همه دلایلی که بر کسی پوشیده نمانده است، یکی از مهم ترین علل آن، بی اعتمادی اکثریت مردم ایران به مبارزان سیاسی و مدعیان دفاع از حقوق بشر است و با آنکه در وضعیت مرگ تدریجی و دردناکی قرار دارند، هیچ گونه حرکت و قیام موثری از سوی آنها مشاهده نمیشود. هر آینه، پرسش اساسی شهروندان ایرانی این است که پس از این رژیم، چه کسی میخواهد زمامدار این آب و خاک شود؟
با کمال تاسف، کارنامه معارضین این حکومت تا کنون روشن و شفاف نبوده است. حتی بسیاری از مخالفین نظام که زندگی خود را فدای مبارزه با هیات حاکمه ایران کردند، کارآیی چندانی نداشتند.
نبود یکپارچگی، پراکندهکاری و متوسل شدن به بخشی از رژیم و یا مخالفان ساخته و پرداخته نظام، و مهمتر از آن عدم حمایت از مبارزین واقعی برخاسته از بطن جامعه دلایل اصلی ناکامیمدعیان آزادی ایران میباشد.
بهترین مثالی که میتوان زد، وجود آقای کاظمینی بروجردی است. وقتی که او در سال ۲۰۰۶ در کوچه سرو خیابان آزادی فریاد زد که چرا خون مردم را میریزید و به آنها زور میگویید، او و یارانش صفشکن بودند، خط قرمزهای نظام را شکسته و به میدان آمدند، این حرکت آنها در فضایی صورت گرفت که خفقان و سرکوب رژیم، جامعه را فلج کرده بود و کسی جرات نمیکرد حرفی بزند. اما او فریاد زد و حق مردم را مطالبه نمود. وقتی او در حدود یازده سال پیش مورد تهاجم مسلحانه و وحشیانه مزدوران رژیم قرار گرفت و خودش و خانواده و یارانش را با بدترین حملات و ضرب و شتم، دستگیر و به زندان و شکنجهگاه بردند، مدعیان رهبری اپوزیسیون و رسانههای آزاد خارج ازکشور چه حمایتی کردند؟
آقای بروجردی نزدیک به یازده سال در اسارت حکومت خودکامه، به جرم اعتقاد به جدایی دین از سیاست و تدریس سی و پنج ساله توحید خالص منهای خشونت و زورگویی، در بدترین شرایط روحی، جسمیو خانوادگی قرار گرفت. بیست و پنج سال سابقه مبارزاتی آقای کاظمینی بروجردی در بین دهها هزار روحانی، منحصر به فرد است. ایشان با جسارت کامل و شجاعت بی نظیر مقابل هیات حاکمه مستبد و دیکتاتور ایستاد و به همین دلیل در بندهای مختلف زندان شکنجه شد و به ویژه ماههای مدیدی در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات در اوین مورد آزار و اذیت قرار گرفت، اما هیچ نهاد بین المللی و مرکز حقوق بشری دفاع واقعی از ایشان نکرد. در حالی که او مظلومانه و غریبانه فریاد زد، دنیای مدعی ظلمستیزی، کوچکترین اقدام بجا و بهموقع و اثربخشی را نشان نداد. ایشان طی یازده سال در موقعیت اسفناکی قرار گرفت که تغذیهاش، حیوانی و برخوردها با وی، غیر انسانی و تهاجمات به او ناعادلانه بود که ثمره آن، ضایعات مغزی و آسیبهای نخاعی و صدمات قلبی و ضربههای عصبی میباشد.
در مدت ۱۰ سال از دوران زندان مداوم خود، با جسارت کامل و شجاعت بی نظیر مقابل هیات حاکمه مستبد و دیکتاتور ایستاد و شکنجه شد. در حالی که ایشان در وخیمترین شرایط قرار داشت و خانوادهاش در خطرات مختلف و تنگناهای مالی و اجتماعی بودند، همچنان در راستای مبارزه دست و پا میزد. مکاتباتی که او در این دوران با شخصیتهای سیاسی، حقوق بشری و رسانهای بینالمللی داشت و بیانیههایی که در حمایت از مبارزات مردم ایران از درون سیاهچالهای رژیم صادر کرد، هر یک بر خشم حکومت افزود. آنها حتی اموال منزلش را غارت کردند و و حاضر به بازگرداندن آثار معنوی و مایملک مادی وی نشدند، به طوری که تنها در یک قلم، کتابهای خطی موروثی آبا و اجدادیش، که بالغ بر میلیاردها تومان ارزش داشت، دزدیده شد و مقامات داخلی هیچ کدام پاسخگو نبودند. در این شرایط، سیاسیون خارج از ایران هم، به زندگی خود میپرداختند و این زندانی عقیدتی را مورد تمسخر قرار میدادند.
این زندانی عقیدتی تا جایی به مبارزه ادامه داد که خود مقامات ویژه روحانیت از جمله جعفر قدیانی، دادستان اسبق روحانیت اعتراف کردند «همه زندانیان این نظام در یک طرف و هزینههایی که بروجردی برای رژیم ایجاد کرده است در یک سوی دیگر، چرا که آسیبی که او به ما زد با همه آنها برابری میکند» چرا که سطح مطالبات او و هدفی که دنبال میکند ساختارشکن است و نوع معارضاتش با رژیم انحصاری است.
حال پرسش این است آیا بر این اساس، از او دفاع شده است؟ چه کار اثرگذاری برای او انجام شده که امروز بتوان انگشت انحصاری روی آن گذاشت؟
چه کسی از میان میلهها، حصارها و دیوارهای بلند و عبورناپذیر اوین، توانسته صدها اعلامیه تند سیاسی بدهد؟ تمامینامههایش در اوراق تقویم عصر، ثبت گردیده، آن هنگام که سیاسیون در داخل کشور، با احتیاط و رعایت خطوط قرمز نظام، صحبت میکردند و منازعان موجود در خارج، با راحتی کامل و خلاصی از هر تهدیدی، به زندگانی زیبا و ایدهآلشان میپرداختند، این پیشوای راسخ و رهبر سازشناپذیر بود که فریاد مقامات قضایی و اطلاعاتی و امنیتی را در آورد که در همان ایام، قدیانی، دادستان سابق روحانیت به او گفت: تو در چنگال ما هستی و این چنین گستاخانه علیه ما میگویی و مینویسی که مسعود رجوی در فرانسه این گونه جسارت به ما نمیکرد!
آیا امروز پس از نزدیک به یازده سال، آرشیو حمایتی از او خندهآور و مضحک نیست؟ آیا بی مهری و عهدشکنیها، وزنه خشونت و قساوت دیکتاتور را سنگینتر نمیکند؟ آیا این عمل نکردن به وعدهها، باعث سرخوردگی و یاس ایشان در روند مقابله با مستبد نشد؟ امروز در پاسخ به منتقدانی که علت انزوای دوساله بروجردی از سیاست را میپرسند، میگوییم که دلیل آن، خیانتورزی اربابان سیاست بوده است. چرا علل را فراموش کردید و معلولیتها را در نظر میگیرید؟ بسی باعث تاسف و نگرانی است که یک شخصیتی مثل او، این گونه مورد معاوضه و معامله سیاسی و بینالمللی قرار میگیرد.
آنهایی که قدرت اجتماعی او را به خاطر نمیآورند، به یاد بیاورند که ۱۱ سال قبل گردهمایی عجیب و مهمی در استادیوم شهید کشوری که بزرگترین ورزشگاه سرپوشیده ایران است، برپا شد که ورودی استادیوم و خیابانها و دو میدان جوانان و کتابی و اطراف آن مملو از جمعیت شد، به گونهای که وزارت اطلاعات آن منطقه را نقطه قرمز اعلام کرد. این در حالی بود که ایشان از هرگونه تبلیغ رسانهای محروم بودند، آیا امروز با توجه به اینکه ایشان در جهان شناخته شده است، نمیشود صد و پنجاه هزارنفر ۱۱ سال قبل را به میلیونها نفر مبدل کرد؟ وقتی که عکسهای آن روز پخش شد، با نماز جمعه تهران از لحاظ جمعیت فرقی نداشت.
آیا در آن هفتاد روز که ایشان در منزلش در محاصره نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و قضایی قرار داشت، مدعیان رهبری اپوزیسیون نظام، در تماس و گفتگوی تلفنی طولانی با ایشان، قول همه گونه همیاری و همکاری نداده بودند؟ و ایشان را شارژ اعتماد و امید نکرده بودند؟ آیا افراد سرشناس اپوزیسیون به ایشان نگفتند که قافیهات را از مهاجمین قضایی و امنیتی، گستردهتر کن و کل حکومت را مورد مخاطبان خود قرار بده تا دنیا در تمامی قدرت، از تو حمایت کند؟
اکنون چگونه این حقایق را میتوان انکار کرد و تماسهای یازده سال قبل فیمابین او و خود را منکر شوند؟
در حالی که ضبط مکالمات مذکور، در آرشیو مبارزاتی بروجردی و پرونده قضایی او موجود است. امروز سالهای کشنده زندان او را به باد مسخره گرفتهاند، در حالی که اغلب آنها در عمرشان به زندان نرفته و همواره در ناز و نعمت زندگی کرده اند و بعضا دارای امپراتوری اقتصادی میباشند، پس چگونه درد نزدیک به صدها نفر را که با بروجردی به زندان رفتند را درک میکنند؟
با توجه به اینکه آقای بروجردی به علت عدم استقبال سیاسیون و مخالفین رژیم ایران و هرز رفتن مواضع تندش، به اجبار به انزوا رفت، عوامل رژیم قلم و بیانش را شکستند و علیرغم اتمام زمان محکومیت ناعادلانهاش، یک سال دیگر به آن اضافه کردند و در ماههای اخیر که دچار صدمات جدید مغزی و قلبی و استخوانی گردید، برای معالجات اورژانسی حتی مطالبه وثیقه نمودند و جهت برونرفت از روزمرّگی و مرگ تدریجی، اجازه مرخصی دادند و حالا که از زندان بیرون آمده، رفت و آمد را با آشنایان و نزدیکان و شاگردانش ممنوع نمودهاند.
اکنون که ایشان با قید وثیقه و هزاران اما و اگر و شرط و شروط برای مدت کوتاه به مرخصی درمانی آمده است، به جای اینکه پس از این همه سال مبارزه و حبس، به او خوشآمد بگویند و برای معالجاتش، کمک نمایند و خانوادهاش را نوازش کنند، با او اعلام جنگ میکنند و او را آزار میدهند تا جایی که حتی به او میگویند که او یک زندانی و یک آدم معمولی است؟ این برخورد حتی از شکنجههای جسمی که عوامل اطلاعاتی و نظامیرژیم به او وارد آوردند، بدتر است.
در پاسخ به آنها که میگویند او هم یک انسان و یک زندانی معمولی است، باید گفت: ایشان چگونه یک انسان عادی است، در حالی که نگاه این رژیم به او بسی احتیاطی و اضطراری میباشد؟ ملاحظه کنید که ده سال محکومیت حبس شامل یک سال انفرادی در در بندهای ۲۰۹ و ۲۴۱ زندان اوین داشته و در پایان یک سال نیز به آن اضافه کردند و خودش و خانوادهاش و یارانش، شکنجه شدهاند و اینک همچنان با وثیقه سیصد میلیون تومانی و تعهد دو نفر کفیل به بیرون آمده است و ممنوعالملاقات است، در حالی که در زندان یک سال مرخصی طلب دارد که هیچ گاه به او مرخصی نداده بودند و امکان درمان وی در بیرون از زندان وجود نداشت. شما جواب این معما را بدهید آیا ایشان فردی معمولی است؟
اکنون باید بدانند که آقای کاظمینی بروجردی هرگز خیال رهبری ندارد نه در بخش سیاست و نه در بخش دیانت، زیرا که از ده سال مبارزهاش با رژیم، سابقه خوشی ندارد و از بی اعتنایی مدعیان آزادگی، بسی دلمرده و بی انگیزه شده است. در مورد سرپرستی دینی هم، ایشان برای همیشه از لباس روحانیت خارج شده و دید و نظرش نسبت به ادیان و مذاهب، کاملا غیرانحصاری و غیرمتعصبانه است.
چگونه ملت ایران، به سیاسیون خارج از کشور اعتماد کنند، در حالی که تزویر و بازیگری ناجوانمردانه را از حرکات و افعالشان میبینند؟
کاظمینی بروجردی اکنون مصداق یک بازرگانی است که سرمایهاش در صندوق امانات زمان، بایگانی شده است.
نمایندگان معلم کبیر سید حسین کاظمینی بروجردی»