دوازهمین دور از انتخابات ریاست جمهوری در ایران، ۲۹ اردیبهشت ۹۶ برگزار میشود.
هرچند انتخابات در نظام سیاسی حاکم بر ایران، با توجه به نظارت استصوابی و فیلتر شورای نگهبان که «خودی و ناخودیهای نظام» را با وسواس جدا میکند، انتخاباتی آزاد و عادلانه و دموکراتیک نیست، اما به نظر میرسد انتخابات ریاست جمهوری اسلامی پیش رو به دلیل شکاف میان جریانهای درون نظام، صف بندیهای جدیدی را به همراه داشته باشد.
گمانهزنی درباره نامزدهای احتمالی در روزهای گذشته جدی شده و جریانهای مختلف درون نظام، به شکل علنی و شفاف وارد فاز انتخابات شدهاند تا با اظهارنظرها، انتقادها و وعدههای مختلف تنور انتخابات ریاست جمهوری را به نفع خود داغ کنند. در ادامه با نگاهی به آرایش جریانهای مختلف برای انتخابات ریاست جمهوری، نامزدهای احتمالی هر جریان و شانس پیروزی آنها را بررسی میکنیم.
وعدههای بیعمل بزرگترین رقیب روحانی
یکی از کسانی که به عنوان نامزد صددرصدی انتخابات ریاست جمهوری اردیبهشتماه از او نامبرده میشود، حجتالاسلام حسن روحانی، رئیس دولت «تدبیر و امید» است. حسن روحانی پس از چالشهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ برای نظام و مهاری که در زمان دولت محمود احمدینژاد داشت کمکم از دست نظام خارج میشد، و همچنین به سرانجام رساندن معامله اتمی، با چراغ سبز رهبر جمهوری اسلامی، وارد گود رقابتهای انتخاباتی شد.
حسن روحانی با تلاش و تبلیغاتی که برخی جریانهای امنیتی درون نظام برای او به کار بستند، و همچنین با وعدههایی مانند داشتن «راهحلهای صدروزه برای مشکلات کشور» و با توجه به نبود رقیبی جدی، پس از خرابکاریهای گستردهی دو دوره ریاست جمهوری احمدینژاد، توانست بر کرسی ریاست قوه مجریه جلوس کند و برای مقابله با هرگونه تهدیدی علیه نظام، امنیتیترین دولت تاریخچه جمهوری اسلامی را تشکیل دهد. در حال حاضر با اینکه دولت روحانی نتوانسته به وعدههای مختلفی که داده عمل کند ولی به نظر میرسد در انتخابات پیش رو بتواند به آرای اصلاحطلبان و حمایت آشکار چهرهها و جریانهای این جناح و تشکیلات متصل به هاشمی رفسنجانی مانند کارگزاران امیدوار باشد.
یکی از مسائلی که حسن روحانی امروز با آن روبروست همان وعدههای بیعملاش است که بزرگترین رقیب او در انتخابات پیشرو خواهند بود. از سوی دیگر دولت روحانی در یک محاسبه اشتباه، گمان میکرد پس از امضای برجام و واگذاری همه امتیازات به امریکا، بتواند با اتحادی پشت پرده با حزب دموکرات امریکا، امتیازات مختلف اقتصادی از آمریکا دریافت کند و مشروعیت خود را در میان مردم افزایش دهد. اما با پیروزی جمهوریخواهان و دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، هر آنچه روحانی رشته بود، پنبه شد و نه تنها امروز چرخ سانتریفیوژها نمیچرخد بلکه چرخ اقتصاد هم بدتر از سالهای گذشته قفل شده است. برجام دو سال پس از امضا و یک سال پس از آغاز اجرای آن، هنوز کمکی به روحانی نکرده است.
محاسبه اشتباه اصلاحطلبان در انتخابات امریکا
اصلاحطلبان نیز که بیش از یک دهه است با اشاره سرانگشت رهبر جمهوری اسلامی، از بدنه قدرت حذفشدهاند، با تمام قوا، تلاش دارند به بازی بازگردند. آنها در محاسبات روحانی درباره آمریکا، درکنار وی بودند و حتی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، تیم اصلاحات همپای نایاک، از کمپین هیلاری کلینتون پشتیبانی کرد و همزمان کوشید پیروزی هیلاری را، پیروزی خود نشان دهد. همین پیوند خطا سبب شد تا شکست کلینتون به شکست آنها نیز تبدیل شود. حال هم دمکراتها و هم لابی اصلاحطلب رژیم در آمریکا تلاش دارند، این شکست حزبی را با غیرقابل اعتماد جلوه دادن آمریکای ترامپ، جبران کنند. فشار روانی حاصل از محاسبه اشتباه، اصلاحطلبان را واداشته است که با بهانه کردن خطر ترامپ، «آشتی ملی» را طرح کنند. به بیان دیگر آنها میکوشند، حمله به ترامپ را تبدیل به حمله به آمریکا کرده و از این آمریکاستیزی، بنیه و سرمایهای برای نزدیک شدن به هرم قدرت در جمهوری اسلامی دست و پا کنند. در مقابل اما، آیتالله خامنهای که حوادث ۸۸ را انقلاب رنگی میداند، به طرح آشتی ملی اصلاحطلبان، که چیزی جز تقاضای به بازی گرفتن آنها در ساختار قدرت نظام جمهوری اسلامی نیست، با بیمهری پاسخ داد. اگرچه به نظر میرسد رهبر جمهوری اسلامی بر این باور است که برای حل مشکلات داخلی و همچنین برای مقابله با تهدید ترامپ، به همپیمانی خاتمی و اصلاحطلبان نیازی ندارد، اما این امکان که وی به دلیل شرایط موجود و برای گرم کردن بازار انتخابات، خودش منادی «آشتی ملی» شود، هیچ منتفی نیست.
اکنون به نظر میرسد اصلاحطلبان که شانس داشتن نامزد شاخص در انتخابات اردیبهشت را به صفر نزدیک میدانند، در هفتههای باقیمانده تا انتخابات، همراه روحانی و تیم جنگ روانی وی خواهند بود و میکوشند از خطر ترامپ و دو قطبی «صلح و جنگ» و همچنین برجسته کردن رفع حصر میرحسین موسوی و کروبی برای جذب آرا به سود خود بهره ببرند.
«جمنا»، تلاش برای رفع آفت
اصولگرایان در سالهای گذشته نتوانستهاند جمعبندی مشخص و واحدی در مورد نامزد مورد حمایت خود در انتخابات ریاست جمهوری داشته باشند. اکنون گروهی از آنها دور هم گردآمده و جبهه نیروهای مردمی انقلاب اسلامی، «جمنا»، را پدید آوردهاند.
بر خلاف نام این جبهه، تشکیل آن یا اهدافی که پیگیری میکند، ربطی به مردم یا جنبهای ملی ندارد، بلکه گروهی از مقامات و چهرههای درون نظام هستند که خود را «مردم» نامیدهاند. آنها میگویند علت شکست اصولگراها در انتخابات ریاست جمهوری قبلی، تعدد کاندیدای اصولگرا و تقسیم آرا بوده است. اصولگرایان با این ارزیابی، میکوشند با معرفی کاندیدای واحد از این آفت ایمن شوند. تصور اصولگرایان این است که کارنامه منفی حسن روحانی، پایگاه آرای آنها را میسازد. آنها بر این باور هستند که وضعیت اقتصادی و معیشت مردم، شکست برجام و برآورده نشدن وعدههای روحانی، دولت مستقر را در وضعیت ضعیف قرار داده، بنابراین با حمله به فساد موجود در اطرافیان رئیسجمهوری، مدیران نجومیبگیر، کرسنت و وزیران میلیاردر، و حتی بحران ریزگردها در خوزستان میتوانند با شعارهای اقتصادی، ضربات کاری و اساسی به روحانی وارد کنند و او را در نبرد انتخاباتی شکست دهند. آنها برای معرفی کاندیدای خود مکانیسمی داخلی تدارک دیدهاند تا نامزدی نهایی از درون این مکانیسم بیرون آورند. یکی از کسانی که مورد توافق تعدادی زیادی از این گروه است، سید ابراهیم رئیسی، مسئول آستان قدس رضوی و یکی از روحانیون مورد اعتماد و نزدیک به خامنهای است.
نامزدهایی با چهرههایی متفاوت
در این میان، دو تن دیگر از افرادی که در روزهای گذشته احتمال نامزدی آنها در انتخابات اردیبهشت قوت گرفته، سعید جلیلی و حمید بقایی هستند. سعید جلیلی با اینکه چهرهای اصولگرا ارزیابی میشود، اما ائتلاف اصولگرایان را به رسمیت نشناخته و ترجیح داده مستقل فعالیت کند.
سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی سابق که مدتی رئیس گروه مذاکرهکننده هستهای ایران هم بود، نسبت به دوره قبل انتخابات تفاوتهایی کرده است. او در دور قبل، نامزدی بود که با مهندسی دقیق اصلاحطلبان، به نماد جنگطلبی و ستیز با غرب و آمریکا در برابر روحانیِ طرفدار صلح، معرفی شد. جلیلی در کارزار انتخاباتی گذشته صرفاً در صدد بود آرام و خونسرد از کارنامه و منطق خود درباره موضوع هستهای دفاع کند. اکنون اما با زبانی صریحتر به حسن روحانی و تیم مذاکره کننده او میتازد و دلایل شکست برجام را با استدلال و آمار بیان میکند. وی در ماههای گذشته به فساد اقتصادی و حقوق نجومی و فساد شهرداری توامان حمله کرده است و به نظر میرسد در صورت تأیید صلاحیت، این سعید جلیلی با سعید جلیلی دوره قبل تفاوتهای جدی در مناظرات داشته باشد و اگر از صافی شورای نگهبان رد شد، باید او را جدیتر از پیش گرفت.
نامزد دیگری که در صورت تأیید صلاحیت میتواند رنگ و بوی متفاوتی به انتخابات خودیها در اردیبهشت ۹۶ بدهد، حمید بقایی است.
حمید بقایی، معاون اجرایی محمود احمدینژاد، رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و دبیر شورای عالی مناطق آزاد کشور و ویژه اقتصادی در دولت دهم بود. حمید بقایی که به تازگی نامزدی خود برای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو را اعلام کرده، پس از اسفندیار رحیم مشایی، نزدیکترین فرد به محمود احمدینژاد است.
احمدینژاد هر چند توسط رهبر جمهوری اسلامی، از شرکت در انتخابات منع شد و در نامهای هم اعلام کرد از هیچ نامزدی در انتخابات پیش رو حمایت نخواهد کرد، اما به جای او، اسفندیار رحیم مشایی پس از چهار سال، پشت تریبون ظاهر شد و سخنان صریحی در تأیید و حمایت از حمید بقایی ایراد کرد. در حالی که احتمال رد صلاحیت بقایی بالا است اما قطعاً فعالیت روزهای آینده این جریان به سمتی خواهد بود که رد صلاحیت بقایی، برای نظام هزینه داشته باشد. حمید بقایی در مقایسه با احمدینژاد صراحت لهجه بالایی دارد و پیشبینی میشود در صورت تایید صلاحیت، سهگانه روحانی، بقایی و جلیلی پروندههای بیشتری از فساد حکومت و یکدیگر را در زمان تبلیغات انتخاباتی و مناظره نامزدها رو خواهند کرد.
روشنک آسترکی