سنفونی در اختناق

پنج شنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۶ برابر با ۰۶ آپریل ۲۰۱۷


آوازه – با خواندن خبر درگذشت یِوگنی یفتوشنکو شاعر برجسته و نام‌آور روس (پرورش یافته‌ی اتحاد جماهیر شوروی) به یاد متشابهین او در همان قبله‌ی سوسیالیست‌های عالم افتادم.

دیمیتری شوستاکوویچ

دیمیتری شوستاکویچ آهنگساز برجسته روس هم همین روزگار را داشت. برای انقلاب، سنفونی می‌ساخت و وقتی می‌دید در چنگال‌های ژدانفی اسیر شده، سنفونی بعدی را طبق سفارش می‌ساخت و هنوز ساخته نشده آن ‌را به انقلاب تقدیم می‌کرد!

سنفونی‌های او تقریبا همه به همین شیوه ساخته شده است. سنفونی دوم خود را به یاد انقلاب اکتبر نوشت. بعد نوبت سنفونی سوم‌اش فرا رسید که به خط خود آن ‌را «رساله‌ی پرولتاریایی به زبان آهنگ» نامیده است! شوستاکویچ که از موفقیت خود غرّه شده بود رفت به سراغ صحنه و اپرای «لیدی مکبث از ناحیه متزنسک» را به پایان برد. متاسفانه اجرای شتاب‌زده‌ی این اپرا به سودش تمام نشد. از آنجا که اپرا در حول و حوش یک جنایت عاشقانه دور می‌زد از سوی ناقدان موظف دولتی مورد انتقاد قرار گرفت. روزنامه پراودا از جمله نوشت: موسیقی این اپرا به شدت زیر تاثیر موسیقی جاز قرار گرفته.

شوستاکویچ با سنفونی چهارم از خطای خود عذرخواهی کرد و در پاسخ انتقاد پراودا نوشت که این سنفونی، پاسخ خلاقانه‌ای به انتقادات درست است. شوستاکویچ دیگر سوراخ دعا را پیدا کرده بود. از آن پس همه آثارش مدح و ستایش ‌شد تا اینکه در تابستان ۱۹۷۵ در سن ۶۹ سالگی در مسکو درگذشت.

یفتوشنکو که از اوایل دهه‌ی ۹۰ میلادی عمدتا در آمریکا می‌زیست، اول آوریل ۲۰۱۷ در سن ۸۴ سالگی در آن کشور درگذشت. جدا از اهمیت شاعرانه‌ای که او در جامعه روسیه پیدا کرده بود و شعرها و منظومه‌هایی که از او به یادگار مانده، زندگی پر فراز و نشیب او آیینه‌ی تمام‌نمای روزگار نویسندگان و هنرمندانی است که زیر سایه‌ی حکومت‌های استبدادی نفس می‌کشند.

یِوگنی یِفتوشنکو

یفتوشنکو زیباترین شعرهای انقلابی خود را در دو دهه چهل و پنجاه میلادی انتشار داد. زمانی که سانسور ژدانفی در شوروی بیداد می‌کرد. بعد در سال‌های دهه هشتاد جانبدار نهضت پروسترویکا و گلاسنوست شد (علنیت و شفافیت) و در هیئت یکی از مبلغین دگرگونی درآمد.

یِوگنی یِفتوشنکو در سال‌های جوانی

چندی بعد، پس از این تغییر شیوه و ایده، به غرب‌زدگی متهم شد و باز با تغییر نه چندان مختصر دیگری به شاعر ضد «فرهنگ مک دونالدی» معروف شد و در جریان همین تغییرات مستمر و گاهی مستتر بود که جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.

هنرمندان سفارشی

شمار هنرمندانی از این دست که می شود آنها را پاندولی نامید کم نیست، در همه جای دنیا هم وجود دارند از جمله در ایران خودمان. ولی از آنجا که هر چیز که مارک ایران بخورد باید خلاف عرف و عادت باشد، داد و ستد با سانسور هم نوع غریبی از آن است. بس که کارگزاران فرهنگی به هنرمندان ایران علاقه دارند و می‌خواهند کارشان را راه بیاندازند، ستایش‌نامه را پیش از اجرای آثار صادر می‌کنند به شرط آنکه تعیین نام اثر با آنها باشد. نتیجه این موافقت اصولی، عنوان‌های انتخاب شده است: سنفونی محمد، کوارتت امام رضا، سوئیت کربلا و اوراتوریوی علی ابن ابی طالب. هر کس که می‌خواهد اثرش زودتر مجوز چاپ و انتشار بگیرد راهی ندارد جز آنکه یکی از این نام‌ها یا رویدادهای مذهبی را عنوان اصلی آن بسازد. در غیر این صورت حسابش با کرام‌الکاتبین است.

این کار هم پایه‌های مذهبی موسیقی اجرایی را سفت و محکم می‌کند و هم راه رسیدن به هدف را به آهنگسازان نشان می‌دهد. این آهنگسازان سفارشی پس از پایان کار تبدیل به چوب دو سر طلا می‌شوند. هم از چشم مردمی که کار سفارشی را نمی‌پسندند می‌افتند و هم از سوی منتقدان داخلی و خودی مورد نقد قرار می‌گیرند که پول بیت‌المال را با کارهای‌شان به هدر داده‌اند. مثلا سنفونی «پیامبر» که می بایست مبلغ اسلام می‌شد به سبب آنکه جمع شنونده محدودی داشته مشتری پیدا نمی‌کند و در واقع به بیت‌المال زیان رسانیده است!

یک ناقد داخلی موسیقی حرف آخرش را چنین بیان می‌کند: «اگر سفارش برای ساختن سنفونی باعث پدید آمدن اثری خوب بشود، چه بهتر برا ی موسیقی کشور.» و همو می‌افزاید: «نه قصد سفارش‌دهنده مهم است و نه قصد آهنگساز. چیزی که اهمیت دارد این است که همه این سفارش‌ها به غنای فرهنگی- هنری جامعه می‌افزاید.»

یک ناقد داخلی اما به نکته جالبی اشاره می‌کند: آیا سنفونی‌سازانی که برای پیشبرد کار خود به عناوین مذهبی متوسل می‌شوند، جای را برای آهنگسازانی که پایبند پیرایه‌های مذهبی نیستند تنگ نمی‌کنند؟!

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=70981