خانواده دو خواهر ایرانی که در آتشسوزی برج «گرنفل» جان سپردند از غم و اندوه خود سخن میگویند.
این در شرایطی است که هنوز در مورد اینکه وزارت کشور بریتانیا به بستگان آنها برای حضور در مراسم تشییعشان ویزا خواهد داد یا خیر، ابهام وجود دارد.
سکینه افراسیابی در طبقه هجدهم مجتمع مسکونی «گرنفل» زندگی میکرد و خواهر او، فاطمه افراسیابی، که برای عیادتش به منزل او آمده بود و شب را پیش خواهرش میگذراند، در این حادثه جان باختند.
سکینه افراسیابی معلول بود و از واکر برای راه رفتن استفاده میکرد. فرزندان سکینه گفتند که سال گذشته در «گرنفل» به او خانه دادند در حالی که گوش شنوایی برای تقاضای او برای آپارتمان در طبقه همکف وجود نداشت.
دختر او، نازنین عقلانی، در حالی که اشک میریخت، میگفت که تقاضای مادرش برای طبق همکف قبلا رد شده بود: «او مجبور بود که در این آپارتمان زندگی کند زیرا که گزینه دیگری نداشت. در روز خوب او نمیتوانست از طبقه ۱۸ پایین بیاید چه برسد در دود و آتش.»
فرزندان سکینه همگی در بریتانیا زندگی میکنند اما پنج فرزند فاطمه در ایران هستند. تقاضای دختر فاطمه برای ویزای دیدار خانوادگی در ماه مارس درسفارت بریتانیا در تهران رد شده بود. او هنوز هم، با وجود از دست دادن مادر در آتش سوزی، نتوانسته است به بریتانیا بیاید.
خانواده میگوید که هم وزارت کشور و هم سفارت بریتانیا در تهران به هیچ وجه یاریدهنده نبودهاند. نازنین عقلانی ابتکار عمل به خرج داده و یک درخواست اینترنتی در این مورد راهاندازی کرده که تا به حال هزاران نفر امضایش کردهاند. در این درخواست اینترنتی از مقامات بریتانیایی تقاضا شده است که به خانواده خاله اش، فاطمه افراسیابی، ویزا داده شود تا «فرزندان او در تشییع مادرشان، و در اندوه مشترک خانوادگی و برای بدرود گفتن به مادر حضور داشته باشند.»
نازنین عقلانی اضافه میکند مادرش دارای آرترز و دیابت بود و در نتیجه تقریبا همیشه در خانه بود. او در سال ۱۹۹۷ به بریتانیا آمده بود و سالها در طبقه دوم یک ساختمان در «لدبروک گرو» زندگی میکرد تا زمانی که در برج «گرنفل» مجددا اسکان داده شد.
او میگوید: «مادر من نبایستی درطبقه ۱۸ اسکان داده میشد. آنها میدانستند که اگر اتفاقی بیافتد مادر من نمیتواند فرار کند. ما قبلا یک پیشنهاد برای آپارتمانی در همکف داشتیم که فقط یک پله داشت، ولی شورا میگفت که چون پله دارد برای مادر مناسب نیست. اما وقتی که برای گرنفل پیشنهاد آمد از آنجایی که طالبی نداشت گفتند که این آپارتمان مناسب است.
برادر نازنین، شاهرخ، که راننده تاکسی و ۴۸ ساله است، با خاله اش با تلفن در زمانی که آتش در حال سرایت به طبقات بالایی بود صحبت میکرد: «او به من گفت ما به طبقه ۲۳ و به آپارتمان ۲۰۵ آمدهایم.»
یک خانواده افغان در آنجا زندگی میکرد و چون مادر من معلول بود، مرد افغان به مادرم کمک کرده بود که به طبقه ۲۳ و خانه خودشان برود تا مادر و خاله از آتش دور شوند.»
خاله شاهرخ و مادرش زمانی که آتش بیرحمانه زبانه میکشید و پیشروی میکرد با همدیگر بودند. خاله او عاجزانه تمنا کرده بود که به کمک آنها بشتابند : «او گفت که چی شده،؟ چرا آنها هلیکوپترها را برای نجات ما نمیفرستند؟»
شاهرخ میگوید: «من سعی کردم تماسم را با خاله ام حفظ کنم ولی در دقایق و لحظات واپسین او ساکت ماند. نفسهای سنگین او را میتوانستم بشمرم و بعد تلفن قطع شد.»
شاهرخ عقلانی دولت را برای کاهش هزینهها و نادیده گرفتن سیستم ایمنی ضد آتش به شدت مقصر میداند: «حتی یک کپسول خاموش کننده آتش در آنجا نبود. من یک راننده تاکسی در لندن هستم. اگر من خاموش کننده آتش در ماشینم نداشته باشم به من اجازه تاکسیرانی داده نمیشود. چطور آنها اجازه دادند که یک مجتمع ساختمانی بدون سیستم آبپاش و خاموش کننده آتش باشد.»
نازنین عقلانی از فقدان حمایت از خانواده توسط ماموران مربوطه ابراز نارضایتی میکرد. او میگوید: «همه چیز بسیار مبهم است. کمبود اساسی اطلاعات وجود دارد.»
او اضافه میکند: «ما منتظر هستیم که بقایای جسدهای آنان بیرون آورده شود تا آنها را به خاک بسپاریم. بسیار دشوار است که باور کنیم آنها در آتش سوختهاند و تبدیل به خاکستر شدهاند. من از مامور مربوطه خواستهام که ما را از اینکه تا به حال چند طبقه تجسس شده است به روز کند تا دست کم بدانیم چقدر باید صبر کنیم ولی در این مورد هم اطلاعاتی موجود نیست. تنها اطلاعات موجود در مورد کسانی است که باید مجددا اسکان داده شوند. آنها حداقل زنده ماندهاند و زندگی خود را به مرور از سر خواهند گرفت ولی هیچکس به خانوادههایی که عزیزان خود را از دست دادهاند اهمیتی نمیدهد. ما میخواهیم که به این وضعیت پایان داده شود.»
عصر چهارشنبه در مجمع اسلامی لندن واقع در «هلند پارک» که از قضا چندان هم از برج «گرنفل» دور نیست مراسم یادبود دو خواهر جان سپرده در حادثه هولناک آتش سوزی برج «گرنفل» برگزار شد.
تعداد بسیار زیادی از دوستان، آشنایان و ایرانیان و البته تعداد اندکی نیزغیر ایرانی و از جمله یک کشیش در این مراسم حضور داشتند. صف تسلیتدهندگان تمامی نداشت. البته مراسم محدود به سخنرانی مذهبی و ذکر احادیث و نوحه بود و هیچکدام از بستگان و یا آشنایان در مورد شخصیت از جان سپردگان صحبتی نکردند.
*با استفاده از گزارش روزنامه گاردین (دوشنبه ۱۹ ژوئن ۲۰۱۷) نوشته سعید کمالی دهقانی