دولت اول روحانی با چراغ سبز «رهبر» که آن را «نرمش قهرمانانه» نامید تشکیل شد تا مذاکرات هستهای با حضور آمریکا به سرانجام برسد. آن هم به شکلی که رژیم ایران با دریافت امتیازهایی، از جمله برداشته شدن تحریمهای بینالمللی، و معاوضه دوتابعیتیهایی که گروگان گرفته بود با قاچاقچیان و متخلفان وابسته به خود در آمریکا، از برنامه اتمیاش کوتاه بیاید.
«برنامه جامع اقدام مشترک» یا «برجام» در ۱۴ ژوییه ۲۰۱۵ در قالب یک توافق اعلام شد. اجرای آن اما موکول شد به سال ۲۰۱۶؛ آن هم در شرایطی که از یک سو تحریمهای دیگری از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا از جمله در رابطه با نقض حقوق بشر در ایران همچنان پا بر جا ماند و از سوی دیگر کمتر کسی پیشبینی میکرد یک رییس جمهوری جمهوریخواه مانند دونالد ترامپ در آمریکا روی کار بیاید. به این ترتیب پیش از آنکه میوههای موعود برجام به دهان کسی مزه کند، چیدناش با مشکل روبرو شد به ویژه آنکه اشتیاق سرمایهگذاران خارجی نیز با سلطهی سپاه پاسداران بر اقتصاد ایران، پس از مدتی فروکش کرد.
دونالد ترامپ و دولتاش تا کنون بدون آنکه سیاست مشخصی درباره ایران اعلام کرده باشند، جسته و گریخته از مخالفت با «برجام» سخن گفته و سیاست «تغییر رژیم» را القا کردهاند. نشانهها در این مورد کم نیست. یکی از آنها همین است که ترامپ با تایید تحریمهای جدید علیه جمهوری اسلامی به استقبال دور دوم ریاست جمهوری حسن روحانی رفت. تحریمهایی که قرار است با شدت بیشتری سپاه پاسداران را نشانه بگیرد که نه تنها شریان اقتصادی کشور را در دست دارد بلکه در سیاست خارجی نیز به پیروی از «سنت» خمینی، «توی دهن دولت» روحانی میزند!
در هر حال، دولت دوازدهم هر ترکیبی که داشته باشد، نمیتواند عملکردی خارج از منویات رهبر جمهوری اسلامی، و مهمتر از همه، فراتر از ظرفیت عملا موجود نظام داشته باشد. ظرفیتی که از چندین سو همواره به حداقل میرسد: یک سو، ایدئولوژی راهنمای رژیم که ملغمهای است از اسلام سیاسی سلطهجو و چپگرایی سنتی آلوده به غربستیزی، یک سو، قانون اساسی که بر پایه این ایدئولوژی بنا شده، و سوی دیگر، خانوادههای مافیایی آخوندها و سپاهیان که برای حفظ منافع خود در این چهارچوب با سرکوبِ تمام، مقاومت میکنند. منافع ملت و مملکت و ارزیابی واقعی از موقعیت ناپایدار جمهوری اسلامی و سرانش در مجموعهی مناسبات منطقهای و جهانی، نقشی برای نظام بازی نمیکند. همهی دولتهای جمهوری اسلامی، با وجود تفاوتهایی که به دلیل منافع گروهی دارند، در مجموعهی بالا جای میگیرند و نه فراتر از آن.
حال باید دید دولت دوازدهم، در شرایطی متفاوت از دوران اوباما، آیا میتواند (خواستن موضوعی دیگر است!) از یک سو با آزمایشهای موشکی «فلک را سقف بشکافد» و از سوی دیگر با ایدئولوژی سلطه و دشمنآفرین و همچنین ظرفیت محدود و بازیگران ثابت و ناتوان، «طرحی نو» در اندازد؟!