مهندس حسن شریعتمداری: کروبی با اعتصاب غذا می‌خواست بگوید پذیرای سرنوشت‌ ترسیم‌شده‌اش توسط خامنه‎ای نیست

- حسن روحانی یکی از عناصر رده‏ بالای امنیتی نظام بوده و نباید سخنانش در مورد آزادی و حقوق شهروندی را جدی گرفت.
- زیر پا گذاشتن حقوق اولیه انسانی به وسیله‌ خامنه‎ای، مانند آقای خمینی ریشه در یک توهم دارد: اقتدار مطلق.
- خامنه‎ای و عدّه‎ی زیادی اطرافیان او، تغییر فکر افراد را مساوی با نفوذ و مجموع حرکت آنها را براندازی نرم می‌دانند.
- خطر واقعی که ایران را تهدید می‌کند استیلای یک رادیکالیسم کور است، «انتقام» زیر سایه‌ی خشم.

جمعه ۲۷ مرداد ۱۳۹۶ برابر با ۱۸ اوت ۲۰۱۷


برزو فارسی- مهدی کروبی، از رهبران محصور «جنبش سبز» در ایران اعتصاب غذای بسیار کوتاه خود را پس از آنکه گروهی از وزرا و نمایندگان دولت به او وعده‌‏ی عملی شدن آنها را دادند شکست. اما انتظار افکار عمومی از حسن روحانی در مورد شعارهای انتخاباتی‎اش که یکی از اصلی‌ترین آنها رفع حصر بود همچنان پا برجاست و طرح آن مدت‌هاست به صورت علنی به مجلس شورای اسلامی هم رسیده است.

تناقض در این باره کم نیست، گروهی از فعالین سیاسی به رفع حصر امیدوارند و تغییر شرایط را وظیفه‎ی روحانی می‌دانند و گروهی دیگر می‌گویند نوعی بی‌ارادگی و ناتوانی در روحانی دیده می‎شود که امیدواری به رفع حصر را کاهش می‌دهد.

حسن روحانی کجای این ماجرا قرار گرفته و تناقضات در کجاست؟ حصر تجلی رأفت اسلامی است برای حفظ جان محصورشدگان (آنطور که خامنه‌ای مدعی شد) یا کینه‌توزی «رهبر» و استیصال حکومت؟ ولایت فقیه با بحران‌های نهان چه می‌کند و بازی سپاه در این میدان چیست؟ اینها مسایلی است که کیهان لندن در گفتگو با مهندس شریعتمداری فرزند آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری مطرح کرده است.

مهندس حسن شریعتمداری

-آقای شریعتمداری، حسن روحانی در مناظره‌های انتخاباتی بارها از عدم رعایت حقوق بشر، تبعیض علیه زنان و اقلیت‌ها و از ظلم و ستمی که در این سال‌ها به شهروندان و دانشجویان شده انتقاد کرد و حتی رقبایش را متهم کرد که در این امر شریک بودند. سوابق کاندیداهای رقیب را می‌گفت و آنها را متهم می‌کرد که بویی از آزادی نبردند و با حقوق شهروندی آشنا نیستند، اما در مراسم تحلیف وقتی خواست از عملکرد چهار دهه‎ قبل جمهوری اسلامی گزارش ارائه دهد رژیم ایران را برج بلند دموکراسی معرفی کرد، لطفاً بفرمایید قد دموکراسی کوتاه شده یا مبنای آن عوض شده؟ روحانی چطور واقعیت را تا این حد نادیده گرفت؟

-اگر عملکرد حسن روحانی در دور اول ریاست جمهوری را هم نگاه کنیم، ایشان عنایت چندانی به مسئله حقوق بشر و آزادی‌های سیاسی نداشته است و به جای اقدام جدی در احیای حقوق بشر و حقوق شهروندی که به صراحت جزء وظایف ایشان در پاسداری از قانون اساسی (حداقل در حدودی که در این قانون وجود دارد) است، به این بسنده کرده که در اواخر دوره اول زمامداریش، یک متن ناقص به عنوان حقوق شهروندی، از طرف جمعی از مشاوران سیاسی و حقوقی و اطرافیان او به نگارش درآید و ایشان هم آن را به عنوان یک کارنامه‎ی درخشان در جهت فعالیت‌های حقوق بشری خود ارائه نماید. با وجود اینکه خودش خوب  می‌داند که علاوه بر همه تضادهایی که در متن این انشاء وجود دارد و به مراتب حتی از چیزهایی که در جمهوری اسلامی دیگران نوشته‌اند دارای تناقضات و تبعیضات بیشتری است، امکان اجرای حتی پاره‌ای از آنها هم، در جمهوری اسلامی با توجه به قدرت اجرایی ایشان وجود ندارد. در ثانی، قانون جزای اسلامی که صراحتاً حاوی تعزیرات و حدود به عنوان مجازات‌های قانونی است، جایی برای اجرای حقوق بشر در این نظام سراپا تبعیض و ضدحقوق بشر نمی‌گذارد.

یک رییس جمهور در ایران در بهترین حالت ۲۵ درصد قدرت اجرایی را در اختیار دارد و به‌خصوص در مورد حقوق شهروندی و حقوق بشر و از این قبیل امور، قوه قضاییه و شورای نگهبان و مجلس به کلی در مسیر دیگری هستند. قانون مجازات اسلامی که در دوره‎ی اول ریاست جمهوری ایشان اجرا شد و در دوره دوم آقای احمدی نژاد نوشته شده، به قدری مخالفت صریح با حقوق بشر دارد که این انشاء‌ها در مقابل قانون اجرایی کشور تاب دوام ندارد. در واقع در بهترین حالت، اگر روحانی به مضامین این نوشته اعتقاد قلبی داشت، این فقط یک اعلام موضع می‌توانست باشد. در هنگام انتخابات بیشتر شعارهای ایشان برای جلب آرای سرگردان و مردد بود که به ایشان رای نمی‌دادند و همه پیش‎بینی‌های اولیه دایر بر این بود که رای  نخواهد آورد، یا آرای او کمی بیشتر از ۵۰ درصد خواهد بود. این واقعیت، ایشان را وادار کرد در حد سخن رادیکال شود و از بسیاری از این حقوق شعارگونه دفاع کند، اما معلوم بود که این کار تلاشی برای جمع‌آوری آراء است. ما هم در ایام انتخابات دائم این تذکر را به مردم دادیم، اما مردم در وضعی هستند که شعارها هم می‌تواند برای بخش عمده‌ای از آنها دل‌فریب باشد و این طور هم شد و ایشان رای آورد و حالا که از این وضعیت عبور کرده، عنایتی به عمل به وعده‌ها ندارد و به‌خصوص وقتی به مراسم تنفیذ و تحلیف بنگرید، این مراسم شاید با توافق خود ایشان بیشتر نمایش اتحادی در برابر آمریکا بود و در حقیقت دعواها را با ولی فقیه و سپاه آقای روحانی یا داوطلبانه برای مدتی کنار گذاشته و آتش‎بس موقت داده، و یا تسلیم فشارها شده است.

در هر صورت آنها می‌خواستند به آمریکا بگویند، بر خلاف تمایلات آمریکا، ما نماینده‎ی اروپا را خواستیم و خانم موگرینی را آوردیم و از کشورهای زیادی نیز برای مراسم تحلیف نماینده سیاسی آوردیم. در داخل هم انسجام کافی داریم و می‎توانیم در مقابل شما بایستیم.

بنابراین اگر به گفتار ایشان در مراسم تنفیذ و تحلیف دقت می‌کردیم پر از تناقضاتی  حیرت‌آور با مواضع قبلی ایشان بود. اصولاً با توجه به شناختی که از آقای روحانی به عنوان یک عنصر سطح بالای امنیتی در نظام جمهوری اسلامی داریم، صحبت‌های او درباره حقوق شهروندی را نباید جدی گرفت.

-سه نفر در حصر هستند، با توجه به شرایطی که پدر شما در حصر داشتند، نظر شما درباره حصر این سه نفر چیست؟ حکومت از موسوی، کروبی و رهنورد خواسته توبه کنند. فکر می‌کنید «حصر» تجلی رأفت اسلامی در مقابل متهم است یا یک استیصال حکومتی؟ نظام تا کجا با این حصر خودش را نیز محصور کرده است؟

-حصر مجازات ویژه‌ای است که رهبران جمهوران اسلامی در مورد کسانی که در مقابل‎شان می‌ایستند برخلاف قانون اعمال می‌نمایند. یعنی طرف منتقد را از جامعه حذف می‌کنند و کنترل زندگانی او را به دست نیروهای امنیتی و ویژه می‌سپارند و این وضعیت اسف‎بار را تا آستانه‎ی مرگ فرد محصور ادامه می‌دهند. چنانکه پدر مرا آقای خمینی می‌دانست که در مظان ابتلای به سرطان پروستات است و باید حتماً و عاجلاً در بیمارستان بستری و اقدام به نمونه‎برداری شود. اما او نگذاشت ایشان به بیمارستان برود، تا اینکه مبتلا به سرطان شدند و آقای خمینی مخالف سرشناس خود یعنی آیت‌الله‌العظمی شریعتمداری را دانسته و جابرانه به سوی مرگ هدایت کرد. در مورد اینهایی هم که در حصر هستند، وقتی اسم این قضیه را آقای خامنه‎ای فتنه می‌گذارد این اشاره به آیه قرآن دارد که «وقاتلوهم حتى لا تکون فتنه» یعنی «آنها را بُکش تا فتنه‌ای نباشد.»

درخواست اعدام برای کروبی، موسوی و رهنورد توسط نمایندگان تندروی مجلس نهم در صحن علنی

استفاده از این اصطلاح به معنای پنهانیِ دستور و یا فتوای قتل اینهاست و حالا آقای خامنه‎ای استدلال می‌کند اگر آنها را رها کنیم سرنوشت بدتری خواهندداشت و این نهایت رأفت اسلامی من است که آنها را در حصر نگه داشته‌ام! او در حقیقت می‌گوید من به حزب‎الله هوادار خود و روسای ایشان که همان اهل بصیرتی هستند که دستورات مخفی و اشارات او را درمی‌یابند، با نام‌گذاری فتنه فتوای قتل اینها را داده‌ام و امروز که اینها را محصور نگه داشتم و آهسته به سمت مرگ هدایت می‌کنم، به نفع خودشان است زیرا اگر آزاد بشوند فتوای من جاری خواهد بود که دستور قتل آنهاست.

این لجبازی و این زیرپا گذاشتن حقوق اولیه انسانی به وسیله‌ خامنه‎ای، مانند سلف خودش آقای خمینی ریشه در توهمی دارد که آنان نسبت به اقتدار مطلق خود دارند و هیچ مخالفتی را به‌خصوص به وسیله افراد شاخص و دارای وزن اجتماعی بر نمی‌تابند و آن‌ را در جهت شکست دیواره‌ی اقتدار مطلق خود می‌دانند.

ولی فقیه می‌گوید، اینهایی که در حصر هستند یا باید وادار به خطاهای نکرده بشوند و شخصیت خود را بشکنند و توبه کنند یا در حصر بدرود حیات خواهند گفت و سرنوشتی جز حذف ندارند.

-آقای کروبی اخیراً اعتصاب غذایی را شروع کرده بودند با دومطالبه: خروج نیروهای امنیتی از خانه‌ی وی و برگزاری یک محاکمه علنی برای او؛ نتیجه‌ی این اقدام ایشان چه می‌تواند باشد؟

-آقای کروبی در سن هشتاد سالگی، با این اقدام شجاعانه، چالشی بزرگ نه تنها برای آقای خامنه‌ای و سپاه و نیروهای امنیتی به وجود آورده، بلکه به مرور با وخیم‌تر شدن حالش همه آنان که دوران حصر او و موسوی و خانم رهنورد را با سکوت و بی‌عملی گذرانده‌اند، در مقابل مسئولیت اخلاقی‌شان قرار می‌دهد. به حدی که گریز از آن بسیار مشکل خواهد بود و برایشان گران تمام خواهد شد.

او با اقدام قهرمانانه خود که سودای با مرگ است، به ولی فقیه می‌گوید که حاضر نیست مرگ تدریجی را در حصر اجباری پذیرا شود. این اوست که با عمل خود، قاعده بازی را تغییر می‌دهد و حاضر نیست که به انتظار سرنوشت ترسیم شده از سوی رهبری بنشیند.

کروبی هزینه محاکمه علنی خود را به وسیله نظام می‌داند. از حقانیت مواضع انتخاباتی خود در سال ۸۸ مطمئن است. این کار او ممکن است به پشتیبانی وسیع افکار بین‌المللی و داخلی و به تحرکات و پشتیبانی اجتماعی بیانجامد.

بازی با مرگ او چنان برای دیگران هزینه‌زاست که به احتمال قوی هم زندگی و هم مرگش قواعد بازی را در این زمینه عوض خواهد نمود. از او باید وسیعاً پشتیبانی شود.

-مسئله حصر یکی از بحران‌های آشکار جمهوری اسلامی است. اما بعضی بحران‌ها به مرور گریبان نظام را گرفته که در مورد آنها چندان به روشنی صحبت نمی‎شود. حیدر مصلحی به عنوان مقامی امنیتی می‌گوید دشمن بیشترین سرمایه‌گذاری را برای نفوذ در حوزه‌ها کرده است یا سید ابراهیم رئیسی هشدار می‌دهد که نگاه سکولار در کسوت روحانیت حوزه‌های علمیه را تهدید می‌کند. در حوزه‌ها چه خبر است که تا این حد باعث نگرانی شده؟

-باید در اصطلاحاتی که سران جمهوری اسلامی به کار می‎برند دقت کرد. آقای خامنه‎ای، مصلحی و عدّه‌‏ی زیادی دیگر تغییر فکر افراد را مساوی با نفوذ و مجموع حرکت آنها را براندازی نرم می‌دانند، تغییر فکری که ناگزیر یک جامعه‏‌ی پوبا و زنده است. امروز طلاب قم هم مانند دانشجویان دانشگاه‌ها به وسیله‌‏ی اینترنت با همه دنیا در ارتباط هستند و به‌خصوص چون در حوزه قم این تفکر حاکم بود که از اینرتنت باید به نفع تبلیغ دین و جمهوری اسلامی استفاده کنیم ، تسهیلات و امکانات بزرگی در اختیار این طلبه‌ها گذاشته شده است. طبعاً این افراد نیز در دنیای مجازی به سراغ افکار و نوشته‌های دیگران می‎روند، آنها را می‌خوانند و تحلیل و بحث می‌کنند و این افکار در اذهان بسته ومحدودی که ناشی از خواندن انحصاری دروس فقه و بودن در محیط محدود حوزه‌های علمیه است، اثر می‌گذارد و در تفکر آنها تغییراتی را ایجاد می‌کند.

این تغییرات را به‌خصوص دستگاه‌های امنیتی که امثال آقای مصلحی با آنها بیشتر آشنا هستند زود دریافت می‌کنند و گزارش می‎دهند و وحشت می‌کنند که این نسلی که در حوزه پرورش پیدا می‌کند و این همه مزایای حکومتی دارد، اگر از ارزش‌های حکومتی فاصله بگیرد و در تقابل با این ارزش‌ها و روش‌ها مساله‌دار شوند و ارزش‌های دیگری به تدریج جای آنها را بگیرد، به طور اتوماتیک جمهوری اسلامی از درون عوض خواهد شد. زیرا بناست مدیران و سیاستمداران عمده نسل بعد در همین حوزه ها پرورش بیابند. به هر حال این سرنوشتی است که جمهوری اسلامی تحت هر شرایطی با آن روبروست و بعد از فوت نسل‌های اول مثل همه انقلاب‌های دیگر اثری از ارزش‌های اولیه انقلاب باقی نخواهد ماند.

این واقعیت آنها را می‌ترساند و باعث عکس‎العمل آنها می‌شود. آنها این پدیده طبیعی را که در عصر ارتباطات سرعت به مراتب بیشتری نیز یافته است، با نام‌گذاری‌های من‎درآوردی مثل انقلاب‌های مخملی، یا انقلاب خزنده و کودتاهای رنگی معرفی می‌کنند، اما همه ترس اینها از تغییر فرهنگ زندگانی مردم، طلاب و جوانان است که حساب خود را از فرهنگ تحمیلی که سرمایه‌گذاری بسیار روی آنها کرده و موفق هم نشده‌اند جدا کرده‌اند. این اظهار نظرها برای این است.

– حسن روحانی، وزرا را به مجلس معرفی کرد، اما دولت دوم او با یک مشکل اساسی روبروست و آن تحریم سپاه پاسداران است. تحریم این نهاد نظامی چه اثری رو عملکرد دولت و به طور کل حکومت خواهد داشت؟

-می‎توان حدس زد، وقتی سپاه در کلیت خود در لیست تحریم‌ها قرار گیرد، اگر این تحریم‌ها موفق اجرا شوند، بسیاری از حوزه‌های تسلط سپاه برچیده خواهد شد و سپاه باید دست و پای خود را در این حوزه‎ها جمع کند. این تحریم‌ها ضمناً به این معنی است که سپاه یکی از منابع مهم تامین بودجه‎ی خود، برای انجام عملیات در خارج از کشور به منظور افزایش نفوذ منطقه‌ای و در داخل کشور برای سرکوب مردم را از دست بدهد و به یک نیروی بسیار ضعیف‌تری تبدیل شود. این آن چیزی است که رهبر جمهوری اسلامی و سپاه از آن وحشت دارند و دیگران نیز مانند دولت و اصلاح‌طلبان از عواقب آن می‌هراسند.

علاوه بر این بخشی از کادرهای مهم جمهوری اسلامی سابقه‌ی بودن در سپاه را در کارنامه خود دارند و اینها می‌ترسند که این سابقه باعث شود که این کادرها هم مشمول تحریم‌ها شوند ودر نتیجه تحریم‌ها به دولت هم سرایت کند. امروز اگر می‎بینید یک ارتشی در سمت وزیر دفاع قرار گرفته، شاید ناشی از همین واقعیت است که اگر یک سپاهی در راس وزارت دفاع می‌بود در خطر تحریم قرار می‌گرفت.

از طرفی روحانی رویای رهبری در سر می‌پروراند. او ضمنا نگران است که سپاه و روحانیون بزرگ، فردی را با توافق با یکدیگر به عنوان جانشین رهبر انتخاب کنند تا پس از مرگ آقای خامنه‎ی خبرگان رهبری آن را تایید کنند. حالا روحانی می‌خواهد به سپاه بگوید که ما می‌توانیم در کنار هم باشیم و بخواهد تا توافقات کلانی با آنها کند به شرط اینکه در آینده پس از مرگ آقای خامنه‌ای در کنار روحانی باشند.

مسئله دیگر این است که جمهوری اسلامی ممکن است به ارتش که تحت تحریم قرار ندارد، از روی ناچاری مجال بیشتری دهد و پای ارتشی را که کنار  نهاده شده و خوشنام مانده و در هیچ سرکوب و فسادی شرکت نکرده به میدان بکشند. اینجاست که ارتشی‌ها باید مواظب باشند که این کار به قیمت بدنامی آنها و مصرف شدن آنها در تاکتیک‌های نسنحیده و عبثی که مثل دوره‎ی احمدی‌نژاد راهی به جز شکست ندارند، تمام نشود. آنها باید رسالت تاریخی خود را برای دفاع از منافع ملی ایران حفظ کنند.

فکر می‌کنم این تحریم‌ها اگر با موفقیت اجرا شده وهمکاری بین‌المللی را هم به همراه داشته باشد، سپاه را با مشکلات فراوانی روبرو خواهد کرد و جمهوری اسلامی را هم با تنگناهای زیادی رودررو خواهد نمود.

-توافق برجام جز پول‌هایی که آزاد شد یا با استفاده از باج‌گیری در تبادل زندانی‌ها به صورت نقدی برای رژیم به دست آمد، دستاورد ویژه‌ای نداشت. بخشی از حکومت هم تاکید می‌کند که از برجام و توافق با آمریکا چیزی عاید نشده، مثلاً تحریم بانکی سر جای خود هست و سرمایه‌گذاری خارجی نیامده، تحریم سپاه هم از طرف دیگر. در واقع اقتصاد سیر نزولی خواهد گرفت. در بُعد سیاسی فشارهای آمریکا از یک سو، مشکلات منطقه‎ای از سوی دیگر. ریزش‌های درون نظام هم باید به این ماجرا افزود. آخرین ریزش تیم احمدی‌نژاد بود. اختلافات درونی هم به قوت خود باقی است. در حال حاضر حیات نظام وابسته به چیست؟ آیا رژیم‌های اقتدارگرا به جز سقوط راه دیگری هم دارند؟

– نظام‌های اقتدارگرا ممکن است از راه‌های مختلفی مجبور به گذار به دموکراسی شوند و فروپاشی یا سرنگونی آخرین مرحله‎ و پرهزینه‌ترین سناریویی است که ممکن است سرنوشت آنها را رقم بزند. در این نظام‌ها بخشی‌هایی معمولاً زودتر بخش‌های دیگر متوجه خطرات شده و شروع به همکاری با برخی از مخالفین برای دموکراتیزاسیون نظام ویا عبور از نظام به دموکراسی می‌کنند. در جمهوری اسلامی امروز آثاری از این یارگیری اجتماعی گرچه بدوی و کُند دیده می‌شود. بخش‌هایی از وزارت اطلاعات و دولت در رقابت با اطلاعات سپاه و سپاه و بسیج پروژه‌هایی برای خودشان تعریف کرده‌اند که عملی شدن این پروژه‌ها مستلزم همکاری با اپوزیسیون نزدیک به خودشان است. اپوزیسیونی که قبلاً در محدوده‎ی خودی‌ها بودند و الان بیرون آمده‌اند. همچنین بخش‌هایی از خودی‌هایی که قبلاً داخل خودی‌ها بودند و حالا بیرون هستند و سعی می‌کنند فاصله‎ی خودشان را با بقیه‎ی اپوزیسیون کمتر کنند.

راه‌های مختلفی وجود دارد و قابل پیش‎بینی نیست. آنچه برای من اهمیت دارد این است که شالوده‎ی ایران در این روند رو به دموکراسی چنان به هم نریزد که ما با وضعیتی مواجه شویم که دوباره مجبور شویم از صفر ایران را بسازیم. این دوباره ساختن فقط شامل حوزه صنعت و اقتصاد نیست، روابط انسانی را هم شامل می‌شود. خطر واقعی، استیلای یک رادیکالیسم کور و مخرب است که ممکن است همه‏‌ی آنچه را که به وجود آمده در سایه‌ی خشم یا انتقام از بین ببرد و دوباره روز از نو و روزی از نو.

بهترین راه این است که از طریق گرفتن فرمان انتخابات آزاد یا رفراندوم، از دست این نظام، این نظام جای خودش را به یک نظام سکولار با جدایی نهاد دین از نهاد دولت و التزام به رعایت حقوق بشر و حقوق‌های انسانی دیگر بدهد و این انتقال در کشور عزیز ما ایران آرام و با هزینه‎ای کم صورت بگیرد.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=85336