آمازون در جهان همتا ندارد و بینظیر است.
وسایل کار، ابزار، غذا، شوهر، زن… یک فرد کانولایی از ایثار هیچ چیز خودداری نمیکند مضافاً به اینکه به اعتقاد او یک نطفه نیاز به بذر مردان بیشماری دارد.
شما هرچه میخواهید بگردید و جویا شوید، در جهان مردی سخاوتمندتر از کانولاهای منطقهی آمازون پیدا نمیکنید. باید افزود که دستکم گروهی از آنان که تمدن، زندگی آنان را مختل نکرده است بسیار ایثارگر هستند. تمام افراد یک روستا با یک تقاضای ساده، آنچه دارند با هم قسمت میکنند. باید گفت که مردم شکارچی و میوهچین برای زندگی نیاز به چیز زیادی ندارند. آنچه مورد نیازشان است تیر و کمان، کدو حلوایی و لباس است. با خودداری از دادن بخشی از یک حیوان شکارشده، چند دانه میوه و حتی زن خود، او آدمی غیراجتماعی و مردود بهشمار میرود. دوام ایل و قبیله بستگی به تقسیم همه چیز دارد.
این سخاوتمندی بسیار لازم و بجاست زیرا به اعتقاد کانولاها گوشت و استخوان یک نوزاد جز با بذر چند مرد به وجود نمیآید. به همین دلیل زنانی که مایل به بچهدار شدن هستند راهی جز آن ندارند که ازچند مرد تقاضای کمک کنند. بهعلاوه وظیفهی مردان پس از تولد نوزاد، دادن گوشت شکار به کودک و تربیت او بر اساس معتقدات قبیله است. میتوان بار دیگر به این واقعیت پی برد که با این قبیله آمازونی و زندگی درمحیطی نامأنوس و دشوار، این آداب و عادات جنسی پاسخی برای نیاز به ادامهی زندگی است. نوزادی که دارای چند پدر است امکان بیشتری برای رسیدن به سن بلوغ دارد.
پدر دیگر
هنگامی که دختر در ۱۱ تا ۱۳سالگی به سن بلوغ رسید جوانی مورد پسند خود را انتخاب میکند تا به دوشیزگیاش خاتمه دهد. پدر و مادر کوچکترین دخالتی نسبت به انتخاب دخترشان ندارند. بدون هیچگونه تشریفاتی، این جوان معشوق همسر اصلیاش خواهد شد که بدون هیچ تردیدی هنگام به دنیا آمدن نوزاد، پدر واقعی و اصلی او محسوب میشود. ولی قبل از آنکه کودک به دنیا بیاید مادر تعداد بیشتری از بذرهای مختلف در وجود خود جمعآوری میکند تا فرزندش به وجود آید و شکل بگیرد. بدین ترتیب زن مورد بحث میتواند با چندین ده مرد از اطرافیان خود مشروط به اینکه قرابت خیلی نزدیک با او نداشته باشند، بخوابد. مردان هرگز نمیتوانند روی زن متقاضی را به زمین بیاندازند. ولی چه مردی است که چنین خدمت دلپسندی را قبول نکند.
پس از زایمان، مادر جوان از برخی همخوابگان خود، معمولا بین یک یا چهار نفر تقاضا میکند که پدر دیگرِ فرزندش شوند. البته زنان در درجهی اول همخوابگانی را انتخاب میکنند که در شکار مهارت بیشتری داشته باشند. یک مراسم محلی برای بهرسمیت شناخته شدن پدر اصلی و پدران دیگر برگزار میشود. این پدران ناگزیرند از خوردن غذا و همخوابگی تا مدتی خودداری کنند تا در رشد فرزند مشترکشان سهمی داشته باشند. نوزاد در خانهی مادرش زندگی خواهد کرد که خواهران دیگر او با فرزندانشان در آن همخانهاند.
قبول فرهنگ و سنت جدید
برای کانولاها هیچ چیز طبیعیتر از همخوابگی نبوده است. این کار تفریح دلپذیری بود درست مانند خوردن یک بستنی خوشطعم و یا خوردن یک شیرینی. روابط جنسی خارج از ازدواج با هر کس جز آنان که با زن قرابت نزدیک داشتند امری عادی بود. به مناسبت اعیاد که تعدادشان زیاد است، بسیار پیش می آمد که گروه مردان تا ۸۰نفر در آغوش چند زن رفع نیاز کنند. این خود قسمت کردن و سخاوت و بخشیدن بود. امتناع از شرکت در این گونه مراسم، نادرست و ضد اجتماعی میبود؛ درست مثل اینکه زنی قبول نکند که سبد خود را به دیگری قرض بدهد و یا از دادن غذا به گرسنهای خودداری ورزد.
باید دانست که در سالهای دههی ۸۰ میلادی با ورود مذهبیون به این منطقه، آداب و رسوم ساکنان آن نیز از میان رفت. امروز ممکن است یک زن باردار به مرد همسایهاش مراجعه و تقاضا کند که با او همبستر شود و پدر دیگر فرزندش گردد مشروط بر اینکه زن اصلی اطلاع پیدا نکند. به هر تقدیر، با ورود «تمدن» به آن ناحیه تمام آداب و رسوم قبیلهای فدا شد و از میان رفت. کانولاها بهتدریج شروع به کشاورزی کردند. به احساس مالکیت و پول دست یافتند و مشغول خرید اشیاء و لوازمی شدند که سبب شد تا احساس و وظیفهی سخاوتمندی خود را چه دربارهی اموال و چه در زمینهی روابط جنسی از دست بدهند.
*منبع: مجله فرانسوی لوپوآن
*ترجمه از کیهان لندن