رفراندوم یا همهپرسی استقلال اقلیم کردستانِ عراق در ۲۵ سپتامبر و همهپرسی استقلال ایالت کاتالونیای اسپانیا در ۱ اکتبر، نشانگر تنشهایی است که به طور طبیعی در جوامع وجود دارد و برخی «راه حل» آن را «جدایی» یا «استقلال» میدانند. همزمان زوایا و پرسشهای مهمی مطرح میشوند که شاید بر سر هیچ کدام از پاسخهای آنها توافقی وجود نداشته باشد. در زندگی اجتماعی اما هیچ راه حلی بدون «توافق» وجود ندارد.
یک نکته و پرسش دربارهی پیشینهی تاریخی و مناسبات و پیوندهای فرهنگی این جوامع است. جغرافیای سیاسی تا چه اندازه جغرافیای فرهنگی ساکنان مناطق مختلف را در بر میگیرد؟
نکته دیگر درباره تنوع فراگیر و همه جانبه در چهارچوب مرزهای یک کشور است. کشورهای کهنی مانند هند و ایران و یا کشورهای جدیدی مانند آمریکا و کانادا که از چنین تنوعی بهرهمند هستند، تا چه اندازه توانستهاند این امتیاز برجسته را در خدمت ساکنان خود به کار بگیرند؟ آن گروههای اجتماعی که به دلیل اعتقادات دینی، قومی و یا زبانی فکر میکنند بهتر است مرزی دور خودشان بکشند و کشور خود را داشته باشند، پس از جدایی به چه رشد و امتیازاتی دست یافتند؟ مثلا پاکستان به کجا رسید؟!
نکتهی بعدی: گذشته از نقش قدرتهای منطقهای و جهانی که «تصمیم» میگیرند و با امکانات گسترده و همچنین عوامل محلی آن را به اجرا در میآورند، آیا مثلا در همهپرسی کردستان عراق و کاتالونیای اسپانیا نمیبایست از همهی ساکنان کشوری که این مناطق به آن تعلق دارند، پرسیده میشد که نظرشان چیست؟! به چه دلیل کشور و مردمانی که این مناطق سالیان طولانی پارهی تن آنها بودهاند، نباید هیچ نقشی در این «راه حل» داشته باشند؟!
نکتهی دیگر: اگر منطقهای (مانند یک انسان سودجو) به طمع نفت و یا اقتصاد شکوفای خود ساز جدایی بزند، از یک سو حق حاکمیت دیگر ساکنان آن کشور را زیر پا گذاشته و از سوی دیگر خطر تحریمهای اقتصادی قدرتهای مخالف را نادیده گرفته. فشارهایی که میتواند این امتیاز اقتصادی را به راحتی به بحران تبدیل کند و اقتصاد را به خاک سیاه بنشاند.
جابجایی مرزها همیشه اتفاق افتاده و باز هم خواهد افتاد. جوامع مختلف اما هر راهی که در پیش بگیرند، از این دو نکته مستنثاء نیستند:
یکی، تجربه و تاریخ ثابت کرده، قدرت و بقا در اتحاد و همبستگی است و نه جدایی و پراکندگی.
دیگری، مرزهای جغرافیایی و سیاسی و اعتقادی و ایدئولوژیک همگی قراردادی هستند که بر فراز همهی آنها انسان قرار دارد و البته طبیعتی که در آن زیست میکند؛ با یادآوری این حقیقت تلخ که: انسان به طبیعت نیاز دارد و طبیعت را به انسان هیچ نیازی نیست! شاید این نگاه از دور، بسیاری از جنجالهای دنیا را، از جمله بر سر رفراندوم و جدایی، در جای واقعی خود قرار دهد.