«کاش در زندانهای شاه از پا در میآمدم و این روزها را نمیدیدم».
این کلیدیترین جملهای بود که هادی خامنهای، برادر رهبر جمهوری اسلامی و نمایندهی پیشین مجلس شورای اسلامی در نطق پیش از دستور جلسهی علنی ۲۲ دی ماه ۱۳۸۱ در واکنش به توقیف «حیات نو» روزنامهای که خودش مدیر مسوولاش بود بیان کرد.
چهار روز پیش از این نطق، یعنی هجدهم دی ماه آن سال، روزنامه «حیات نو» با دکتر غلامعباس توسلی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران دربارهی «سرمایه اجتماعی» مصاحبه کرد. او در این مصاحبه با شرح اوضاع نابسامان اجتماعی در ایران هشدار داده بود که «هنوز به مرز فروپاشی نرسیدهایم». اما این همهی ماجرا نبود، در وسط صفحه اندیشه، کاریکاتوری عجیب چاپ شده بود: دستی بزرگ، که موجودی شبیه یک ملّا را زیر فشار قرارداده است.
همینها کافی بود تا «حیات نو» سالها توقیف شود و تعدادی از اعضای تحریریه آن گرفتار شوند.
نطق هادی خامنهای نماینده مشهد و مهدی کروبی رییس پیشین مجلس شورای اسلامی واکنشی بینتیجه به توقیف این روزنامه بود. گرچه آنچه این دو در مجلس آن روز گفتند بیش از آنکه دفاع از از آزادی و ماهیت حرفهی روزنامهنگاری باشد، جملاتی بیرمق و تعریف و تمجیدهایی محض از آیتالله خمینی بود.
آبی که به یک جوی نرفت و سفرهای که جدا شد
هادی خامنهای سالهاست سفرهاش را از برادرش جدا کرده است، اما شاید اوج اختلافات او با برادرش در حوزه سیاسی مربوط به سال ۱۳۸۸ بود؛ آن زمان که به هر مناسبتی خیابانهای تهران در اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری پر از جمعیت میشد و رژیم نگران از آینده، سرکوب سبزها را در دستور کار خود قرار داده بود، «حیات نو» که زمان زیادی از رفع توقیف آن نگذشته بود به حمایت از جنبش سبز و میرحسین موسوی پرداخت و به برخوردهای امنیتی اعتراض کرد.
در خطبههای نماز جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ علی خامنهای در حمایت از احمدینژاد در برابر هاشمی رفسنجانی جمله معروف «نظر آقای رییس جمهور به نظر بنده نزدیکتر است» را گفت و تهدید کرد که باید بساط اردوکشی و زورآزمایی خیابانی جمع شود وگرنه کسانی که بخواهند برای اصلاحِ ابرو، چشم را کور کنند مسوول هر خونی که ریخته شود هستند.
نه گوش معترضین به این تهدیدها بدهکار بود و نه رسانههای منتقد عقبنشینی کردند. «حیات نو» با مدیریت هادی خامنهای هم در صف آنها بود. روزنامهی او ۱۷ آذر همان سال (یعنی حدود شش ماه بعد) توقیف شد. «حیات نو» گزارش حواث روز دانشجو را در تیتری با عنوان «۱۶ آذر با تدابیر شدید امنیتی برگزار شد» منتشر کرده و به اختلاف سران سه قوه پرداخته و یادداشتی در مورد نابرابریها و استفاده از زور در برابر اعتراضات دانشجویی چاپ کرده بود.
در تمام این سالها هادی خامنهای به اندازهی ظرفیتی که داشت از آنچه دستپخت برادرش در سیاست بود انتقاد میکرد اما نه مستقیم. با این حال در زمرهی اصلاحطلبانی بود که سنگ آیتالله خمینی را مدام بر سینه میزند و معتقد به یک روزگار نادیده بود: «دوران طلایی امام»؛ بیآنکه در نظر بگیرد آش پر روغنی که امروز برای او و هم طیفیهایش قابل هضم نیست، در همان روزگار به اصطلاح طلایی بار گذاشته شد.
کار به آنجا رسید که او در یک سخنرانی گفت «برخی که قدیس هم هستند مانع رسیدن به اهداف انقلاب میشوند». وی به صدا و سیما تاخت، از مهدی کروبی حمایت کرد و با مسئلهدارها نشست و برخاست کرد، اما ناپرهیزی نمیکرد.
فرصتی برای میدانداری، ترس مبهم از حرکت
هادی خامنهای، دبیرکل تشکیلاتی به نام «مجمع نیروهای خط امام» است و هجدهم مهرماه امسال خبرگزاریها اعلام کردند که او رییس دورهای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات شده که از آن به عنوان مهمترین و قدرتمندترین تشکیلات اصلاحطلبان در ایران یاد میشود.
دو برادر، یکی رهبر نظام و دیگری رییس بزرگترین جریان داخلی منتقد نظام! کمدی- سیاسیای ویژه متعلق به حکومتهای توتالیتر و سنتی و قبیلهای. مدلی که مثلاً در پاکستان نوعی از آن با برادران شریف (نواز و شهباز) و رقابت میان آنها تجربه شد یا به شکل دیگری در رقابت میان اعضای خاندان سعودیها دیده میشود.
اما هنوز از اعلام ریاست هادی خامنهای بر شورای هماهنگی جبهه اصلاحات زمان زیادی نگذشته بود که زمزمههایی از نپذیرفتن این مسوولیت از طرف او به گوش رسید، تا اینکه این خبر روز دوشنبه ۲۴ مهر رسماً اعلام شد.
اینکه چرا سیدهادی خامنهای قید ریاست بزرگترین تشکیلات اصلاحطلبان را زده به طور دقیق مشخص نیست، اما قابل بررسی است.
حمید قزوینی، عضو شورای مرکزی مجمع نیروهای خط امام (همان شورایی که سیدهادی خامنهای ریاست آن را به عهده دارد) در پاسخ به این سؤال که دلیل نپذیرفتن ریاست شورای هماهنگی جبهه اصلاحات از جانب وی چه بوده، گفته «من را از پاسخ به این سؤال معاف کنید»، ولی اساساً ریاست آن از ابتدا پذیرفته نشده بود.
«شورای هماهنگی جبهه اصلاحات» تشکیلاتی است که هماهنگی میان احزاب اصلاحطلب را بهعهده دارد و ریاست این شورا هر سه ماه یک بار به عهده یکی از احزاب است.
احزاب اصلاحطلب حاضر در این تشکیلات عبارتند از مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها، انجمن اسلامی جامعه پزشکی، انجمن اسلامی مهندسان، انجمن اسلامی معلمان، مجمع نیروهای خط امام، مجمع نمایندگان ادوار، حزب اراده ملت ایران، حزب اسلامی کار، حزب همبستگی، انجمن روزنامهنگاران زن، جمعیت زنان مسلمان نواندیش، خانه کارگر، حزب اعتماد ملی، مجمع دانشآموختگان ایران اسلامی، مجمع فرهنگیان، سازمان عدالت و آزادی، کارگزاران سازندگی، مردمسالاری و حزب جوانان ایران اسلامی.
این مجموعه خود را وامدار سیدمحمد خاتمی میدانند و به طور طبیعی رییس و اعضای شورای آن باید با رییس دولت اصلاحات به عنوان رهبر معنوی جریان اصلاحطلب در جمهوری اسلامی مراوده داشته باشند.
آیا ارتباط با سیدمحمد خاتمی که تندروهای رژیم از او به عنوان «راس فتنه» نام میبرند و با چراغ سبز سیدعلی خامنهای و به دستور قوه قضاییه تصویرممنوع و مصاحبهممنوع است و اخیراً هم از حضور در مراسم عمومی منع شده و سر تا پایش خط قرمز شده است برای برادر رهبر جمهوری اسلامی انتخاب خوبی خواهد بود؟
اصلاحطلبان گرفتار اختلافات داخلی هستند و جمع کردن آنها زیر یک سقف، هنر هاشمیرفسنجانی بود در حالی که به نظر میرسد این امر از عهدهی سیدهادی خامنهای خارج است.
شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با تشکل اصلاحطلب یعنی «شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان» مشکل دارد و هر دو با اصلاحطلبانی که خود را «نو اصلاحطلب» میدانند دچار اختلاف هستند. دسته سوم از عملکرد محافظهکارانهی دو تشکل عمده بریده و از صف منتقدین جدا و به مخالفان بیشتر نزدیک هستند و به دنبال عبور از باید و نبایدهای اصلاحطلبان بیت امامی.
از طرفی مطالبات جریان اصلاحطلب و منافع آنها و رقابت میان اعضای ارشد آنها زیاد است. تیم محمدرضا عارف یک ساز میزند، کارگزارانیهای نزدیک به خانوادهی هاشمی رفسنجانی یک ساز دیگر. لیستهای انتخاباتی را گروهی خاص میبندد و زندان و دادگاه بازجویی و بازداشت برای گروه دیگر است.
در چنین شرایطی که اصلیترین مطالبهی شهروندان به ویژه آنهایی که به حسن روحانی رای دادهاند، «رفع حصر» است، سیدهادی خامنهای چطور میتواند بار آن را به دوش بکشد در شرایطی که دستور فقط از بیت برادرش میآید و لاغیر؟
شاید اینها خلاصهای از دلایلی باشد که سیدهادی را مجاب کرده قید پنجه در پنجه شدن با برادرش و جماعت آتش به اختیار اطراف او را بزند.
عبدالله نوری، وزیر کشور دولت اصلاحات گفته «باید بر وعدههای انتخاباتی آقای روحانی پافشاری کرده و آنها را تکرار کنیم.» عبدالله رمضانزاده، سخنگوی دولت اصلاحات گفته «امیدوارم روزی کلیه حقایق سال ۸۸ آشکار گردد» و دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در نامهای به مراجع تقلید نوشتهاند که «شهادت میدهیم از ستمی که در حصر خانگی در جریان است.»
در چنین شرایطی روشن است که سیدهادی خامنهای یا قد خود را اندازهی پاسخگویی به این مطالبات نمیداند، یا میداند که برادرش کیست و قدمی عقب نمینشیند و وی حوصلهی دردسر خریدن برای خود ندارد.