محمد مقیسه قاضی رییس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران و قاضی پرونده بابک زنجانی و دو همدست او گفته حکم اعدام زنجانی صادر شده و اجرای حکم در دست مسوولان است.
مقیسه این صحبتها را پس برگزاری پانزدهمین جلسهی رسیدگی به اتهامات شمس و فلاح هروی، متهمان ردیف دوم و سوم پرونده زنجانی بیان کرد که ظاهرا آخرین جلسهی دادگاه آنها بوده است. مقیسه ادعا کرده، زنجانی به وی صریحاً اعلام کرده «پول دارم و یک ریال نمیدهم» مقیسه گفت که «این سخن ضبط شده است».
با این حال رسول کوهپایهزاده وکیل مدافع بابک زنجانی میگوید، بعید میداند حکم موکلاش به این زودیها اجرا شود و این شایعاتی که اخیراً مطرح شده، اصلا صحیح نیست.
او در گفتگو با ایلنا پاسخ یک ابهام دیگر را هم داده است. حضور خواهر بابک زنجانی در دادگاه برای چه بوده؟
وکیل بابک زنجانی در رابطه با حضور خواهر بابک زنجانی در دادسرای عمومی و انقلاب تهران میگوید: «حضور خواهر ایشان در دادسرا مربوط به پرونده آقای بقایی یا زنجانی نیست. وی به بخش نظارت به زندان مراجعه کرده بود تا چند کتاب به آنجا بدهد که به دست برادرش برسد و این حضور همزمان شده بود با جلسه دادگاه بقایی».
این توضیح یعنی یا بابک زنجانی آنقدر اهل مطالعه است که در آستانه اعدام احتمالی نیز دست از کتاب خواندن و مطالعه بر نمیدارد و یا آنقدر هم نگران اعداماش نیست و در روزهای زندان ترجیح داده مطالعه کتاب را در برنامهی خود بگنجاند.
رسول کوهپایهزاده گفته است «اجرای حکم موکل بنده ارتباطی به رسیدگی به اتهامات شمس و فلاح و ندارد که وقتی رسیدگی به پرونده آنها تمام شد، حکم وی هم اجرا شود. حکم موکل من تایید شده است و حکم آن دو نفر نقض شده است و پرونده آنها دوباره در حال رسیدگی است. اگر حکم آنها صادر شود، قابل تجدیدنظرخواهی در دیوانعالی است».
او البته در پاسخ به اظهارات قاضی مقیسه که ادعا کرده زنجانی گفته قصد برگرداندن پولها را ندارد، گفت: «کسی که حکم اعداماش قطعی شده است و با برگرداندن پولها امکان تخفیف در مجازاتش است چنین حرفهایی نمیزند و بعید میدانم این حرف صحت داشته باشد».
زنجانی از دانهدرشتها و گردن کلفتهای اقتصاد فاسد جمهوری اسلامی ایران است که از کنار تحریمها با زد و بندهایی که مستقیم و غیرمستقیم با وزرا، اطلاعاتیها و سپاهیها داشت و در جلسات دادگاه بارها از آن صحبت شد جیب خود را پر کرد. دو نفر دیگر هم که همدست او بودند از این فرصتها حسابی بهره بردند، اما مهم آن است که هیچ یک از آنها حتی یک بار در جلسه دادگاه در مورد هیچ یک از موارد اتهامشان نگفتند و یا قبول نکردند که دست به دزدی یا فساد زدهاند بلکه همگی مدعی شدند در راه انقلاب و نظام فعالیت میکردهاند!
آنها نه تنها زیر بار فسادهای مالی و زد و بندها نرفتند، بلکه بارها مدعی شدند به خاطر نظام و انقلاب و مردم در شرایط تحریم وارد میدان اقتصاد شدند و قصدشان کار خیر به سود جمهوری اسلامی بوده است.
دو همدست زنجانی هم در فساد اقتصادی چیزی از او کمتر ندارند. دستکم قاضی مقیسه چندین بار به هر دوی آنها گفت اگر همکاری آنها با زنجانی نبود او نمیتوانست این حجم پول را بالا بکشد. بسیاری از قرارهای زنجانی توسط این دو هماهنگ میشد و پای بسیاری از قراردادهای بزرگ تجاری را این دو امضا میکردند.
خیلیها در ایران یک شبه پولدار شدهاند. بعضیها مثل محمودرضا خاوری پولها را به جیب زدند و جانشان را برداشتند و فرار کردند. بعضی مثل مه آفرید خسروی سرشان بالای دار رفت و بعضی مثل شهرام جزایری سرکیسه را شُل کردند و باج و خراج و خمس و ذکات لازم را دادند و آزاد شدند.
زنجانی هم سه راه پیش رو دارد. یا مثل ستارههای فیلمهای هالیوودی از داخل سلول خود گودالی حفر کند و از تپههای اوین به چاک بزند، یا سر کیسه را شُل کند و آنچه را خورده تقسیم کند و یا منتظر باشد که صندلی را از زیر پایاش بکشند تا میراثخورهای او با پولهای دزدی تمام عمر کیف کنند و لذت ببرند.
وضعیت همدستان زنجانی هم شبیه یکدیگر است. کم نخوردند، اما لب هم باز نکردند. اما واقعیت این است که بودن یا نبودن اینها دردی از اقتصادِ تا خرخره در فسادِ ایران دوا نمیکند. حتی درس عبرت سایرین هم نمیشود. اختلاس در جمهوری اسلامی ایران سنت «بزرگان» و رهروان انقلاب است.
قانون دست روی هر کسی بگذارد اگر خودش فاسد نباشد، اطرافیانش حتما هستند. نمونه بارز آن روحانی و معاوناش جهانگیری که برادر هر دوی آنها پروندههای مالی دارند. در مقابل، شهروندانی قرار دارند که دار و ندار خود را در بانکها و موسسات مالی و اعتباری وابسته به نهادهای اجرایی و قضایی در ایران باختهاند و دستشان به هیچ جا بند نیست.
وضعیتی که یادآور روزگار یک تنگسیری (در فیلم معروف تنگسیر) با چند عبارت کوتاه است: این چه شهریه؟ حاکمش دزده! وکیلش دزده! سیدش دزده!