خونی که همچنان می‌جوشد

سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۶ برابر با ۱۲ دسامبر ۲۰۱۷


آوازه – واقعا شگفت‌انگیز است. سرزمینی که می‌خواست محل تقاطع فرهنگ‌های بزرگ باشد و مهر و آشتی را سرلوحه همه دستورات کهن قرار دهد به سرزمین نفرین شده‌ای تبدیل شده است که هر سال و هر قرن‌اش به خونریزی و خونخواهی گذشته است.

پس از تهاجم دوم، یورش تازیان در ایران همه روزگار ما به خونریزی و انتقام‌جویی گذشته است. آنچه را تازیان کم گذاشتند چنگیز و تیمور جبران کردند و پس از آن هم هر قوم و ملتی که در این سرزمین به حاکمیت رسید شیوه‌های خونریزی و انتقام‌جویی پیشین را الگوی کار خود قرار داد تا ما به نخستین انقلاب به اصطلاح دموکراتیک در خاورمیانه رسیدیم. امیدمان این بود که دیگر به راه صلح و صفا برویم و مهر و آشتی را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم ولی خونریزی‌ها همچنان باقی ماند. در مشروطیت به قول احمد شاملو رقیبان را می‌کشتند که سنی است و سنیان را می‌کشتند که شیعه است. سرزمینی شده‌ایم که به جای هر چیز دیگر از در و دیوار خون می‌ریزد. حتی شاعران ملی ما عارف و عشقی و کسانی دیگر ندای برگزاری عید خون سرداده‌اند. با این امید که صلح و عدالت به سرزمین کهن آریایی ما بازمی‌گردد. ولی دریغا که هر ندای خون تنها به دشمنی بیشتر و انتقام‌جویی‌‌های گسترده‌تر تبدیل می‌شود.

همه را گفتیم ولی این آخرین خونریزی‌ها که هدیه «امام خمینی» برای ما بود روی دست همه آنها بلند شد. در انقلاب اسلامی ‌کشتن مخالفین تنها یک عمل خوب تلقی نمی‌شود بلکه واجب عینی است و هر کس خلاف حاکمیت دینی عمل کند مستوجب رفتن به دوزخ است. در میان همه خون و خونریزی‌های جمهوری اسلامی‌ چند واقعه دهشتناک هیچ بدیل تاریخی ندارد. یکی کشتن نویسندگان مخالف نظام و دیگری کشتار زندانیان سیاسی در زندان‌های رژیم  در حالی که محکومیت زندان خود را گذرانده بودند.

پاییز هر سال یادآور فجیع‌ترین کشتارهای سیاسی در ایران است. در میان جانباختگان راه آزادی نام چند تن برجستگی ویژه دارد. قتل فجیع داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری و چند نویسنده و مترجم معروف از جمله محمد مختاری، جعفر پوینده، احمد میرعلائی و… حواشی مربوط به آن مساله‌ای است که باید در مناسبت دیگری به آن پرداخت. بیشتر قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای از میان نویسندگان و مترجمان معروف انتخاب شده بودند.

سند محکومیت نظام حاکم در محتوای دو نامه‌ای است که یکی از سوی سعیدی سیرجانی خطاب به «مقام رهبری» نوشته و دیگر بیانیه‌ای است که چندی پس از قتل سعیدی سیرجانی به صورت مخفی از سوی کانون نویسندگان ایران انتشار یافته است. در برابر این دو سند تاریخی نظام حاکم گرفتار سردر گمی‌شد. از یک سو به کشتارهای خود ادامه داد و از سوی دیگر بر محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های اجتماعی و فرهنگی افزود.

سعیدی سیرجانی در نامه‌اش نوشته است: «آدمیزاده‌ام، آزاده‌ام و دلیلش همین نامه که در حکم فرمان آتش است و نوشیدن جام شوکران. بگذارید آیندگان بدانند که در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی‌ که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند.»

ما نویسندهایم

نامه‌ای چنین دلاورانه رخنه‌ای در دیواره هراس می‌اندازد و نیروی ذهنی تازه‌ای به نویسندگان می‌دهد. با نیروی برخاسته از این نامه نویسندگان ایران چندی بعد نامه‌ای سرگشاده با عنوان ما نویسنده‌ایم انتشار دادند و با زبانی صریح و روشن بر محتوای آن تاکید ورزیدند. از جمله نوشتند که:

«حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ماست که نوشته‌هامان آزادانه و بی هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. هدف ما از میان برداشتن موانع راه آزادی اندیشه و بیان و نشر است. بدیهی است که نقد آثار نویسندگان لازمه اعتلای فرهنگ ملی است اما تجسس در زندگی خصوصی نویسنده به بهانه نقد آثارش تجاوز به حریم اوست و محکوم شناختن او به دستاویزهای اخلاقی و عقیدتی خلاف دموکراسی و شئون نویسندگی است. باز می‌گوییم که ما نویسنده‌ایم. ما را نویسنده ببینید و حضور جمعی ما را حضور صنفی نویسندگان بشناسید.»

با وجود این هشدارها نظام حاکم بر محدودیت‌های موجود افزود و از سوی دیگر کشتارهای انفرادی را ادامه داد. یکی از جالب‌ترین شیوه‌های برخورد با نویسندگان و نقشه انهدام آنها، اتوبوسی بود که قرار بود نویسندگان معترض را با خود به ارمنستان ببرد. نقشه قتل خوشبختانه ناموفق ماند ولی این جنایت مرگبار در پرونده رژیم باقی ماند. عظمت این جنایت بسیاری از نویسندگان را واداشت که یک «پرونده ملی» در دادگستری باز کنند و زیر و بالای این ماجرا را برای آگاهی نسل آینده انتشار دهند.

بازی موش و گربه عوامل رژیم حاکم با نویسندگان کمتر و یا بیشتر همچنان ادامه یافته است. بسیاری از نویسندگان راه مهاجرت پیش گرفتند و در شهرهای مختلف آمریکا و اروپا اقامت گزیدند ولی این مبارزه از راه دور همچنان ادامه دارد و بالاخره خونی که بر زمین ریخته شده روزی، روزگاری هر چه دور دامن قاتلان را خواهد گرفت. در این مدت جنبه‌های معنوی مبارزه تقویت شده و از طریق انجمن‌های فرهنگی خون تازه‌ای در رگ‌های فرهنگ ایران تزریق شده است. خونی که بالاخره خواهد جوشید.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=98260