تأملات بِهِنگام؛ سلمان رُشدی و جذابیتِ جنسیِ فتوا

پنج شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۶ برابر با ۱۴ دسامبر ۲۰۱۷


یوسف مصدقی – (+عکس، ویدئو) پس از وقفه‌ای شش ساله، فصل جدیدِ سریالِ «زیادی ذوق نکن» (Curb Your Enthusiasm) تولید شد و از اول ماه اکتبر ۲۰۱۷ به مدت ده هفته از شبکه‌ی HBO پخش شد.

کسانی که لَری دیوید (Larry David) خالق و بازیگرِ این مجموعه را می‌شناسند و احیانا- مثل صاحب این صفحه‌کلید- نگاه هجوآمیز و وسواسیِ او به زندگی و آدم‌های اطرافش را می‌پسندند، حتما از دیدن این فصل هم لذت برده یا خواهند برد.

برای ما جماعتِ ایرانی اما، موضوعِ این فصلِ سریال، قدری ملموس‌تر از فصول پیشین آن است زیرا پِی‌رنگِ اصلیِ داستانِ آن روی ماجرای فتوایِ روح‌الله خمینی برای قتل سلمان رُشدی- نویسنده‌ی کتابِ «آیه‌های شیطانی»- بنا شده است. قصه هم از این قرار است که  لَری دیوید به بهانه‌ی نوشتنِ یک نمایشنامه‌ی موزیکال از ماجرای خمینی و رُشدی، ناخواسته مشمولِ فتوای خیالیِ علی خامنه‌ای (در سریال: آیت‌الله عبدالله کاظمینی) شده و به خاطر ترس از این فتوا، زندگی‌اش برای مدتی از روال طبیعی خارج می‌شود.

سریال «زیادی ذوق نکن»، اعلام فتوا علیه نویسنده

بنا به الگوی این قبیل کمدی‌ها، وضعیتِ حاصل از پِی‌رنگِ اصلیِ داستان، بهانه به دستِ فیلم‌نامه‌نویسِ طناز می‌دهد تا با همه‌چیز و همه‌‌کس شوخی کند. البته واضح است که چنین داستا‌ن‌هایی تعهد سفت و سختی به واقعیت ندارند و بیشتر بر پایه‌ی اغراق پیش می‌روند. از آنجایی که پرداختن به تمام ماجراهای این فصل از سریالِ «زیادی ذوق نکن» در حوصله‌ی این یادادشت نیست، نگارنده تنها به قسمت سوم از این فصل می‌پردازد که بهانه‌ی اصلیِ این تأملِ بِهِنگام است.

بیشترِ موقعیت‌های دردناک و تراژیکی که ما آدمیان در آنها گرفتار می‌شویم، جنبه‌ای مضحک و کمدی هم دارند. میزانِ مَضحَکه یا جِدّیتِ موقعیت، بسته به این است که از چه فاصله‌ای و از کدام چشم‌انداز به آن نگاه کنیم.

سلمان رشدی

وضعیتِ سلمان رُشدی پس از صدور فتوای قتل وی توسط خمینی، فارغ از جنبه‌ی تراژیک‌اش، وجهی کمدی هم داشته است. رُشدی پیش از فتوا، نویسنده‌ای عیاش و اجتماعی بود که به واسطه‌ی نوشتنِ دو رُمان موفق- «بچه‌های نیمه‌شب» و «شرم»- هم جایزه‌ی ادبیِ معتبرِ «بوکر» را برده و هم درآمدِ قابل توجهی کسب کرده بود. در آن ایام، بیشتر وقتِ رُشدی به پرسه در محافل ادبی و هنری می‌گذشت و از ثروت و شهرتش لذت می‌برد. تجربه‌ی او در کارِ تبلیغات- به عنوان متن‌نویسِ آگهی‌های تبلیغاتی- و همچنین ترانه‌نویسی برای گروه‌های موسیقی راک و پاپ در بریتانیا، به او تواناییِ جذب مخاطب را داده بود و او از این توانایی، برای بیشتر مطرح شدن، نهایت استفاده را می‌کرد.

سلمان رشدی و آیه‌های شیطانی‌اش

علاقه‌ی او به جنبش‌های چپ‌گرا و شورشی، درکنارِ فعالیت‌هایی نظیرِ میزبانیِ گفتگو با ادوارد سعید در مؤسسه‌ی هنرهای معاصرِ لندن، از او چهره‌ای روشنفکر به نمایش می‌گذاشت. همچنین نقدِ شیطنت‌آمیز او بر مفهومِ «استعمار» در آثارش- بخصوص رُمانِ «بچه‌های نیمه‌شب»- او را به یکی از چهره‌های موجِ ادبیاتِ «پسااستعماری» تبدیل کرده بود. انتشارِ «آیه‌های شیطانی» و پیامدهای آن، زندگی رُشدی را برای همیشه تغییر داد. او بیش از یک دهه از انظار عمومی غایب شد و تحت مراقبت شدید امنیتی قرار گرفت. در همان دوره، حداقل یک تلاشِ ناموفق برای ترور او، باعثِ تشدیدِ حفاظت از او و در نتیجه منزوی‌تر شدنش شد.

در قسمت سوم از فصلِ جدیدِ «زیادی ذوق نکن»، لَری دیوید که از ترس فتوای آیت‌الله (خامنه‌ای/ کاظمینی) منزوی شده و خود را در خانه‌اش حبس کرده است، به این نتیجه می‌رسد که تنها کسی که می‌تواند به او برای غلبه بر فتوا کمک کند، سلمان رُشدی است. بنابراین با تغییر چهره و گذاشتن کلاه‌گیس و سبیلِ مصنوعی، به خانه‌ی رُشدی در نیویورک می‌رود تا از او در این باره مشاوره بگیرد (برای اطلاعِ کسانی که سریال را ندیده‌اند، سلمان رُشدی که علاقه به سینما هم دارد و نقش‌هایی کوتاه در فیلم‌هایی نیز داشته، در این قسمت نقشِ خودش را بازی می‌کند).

در آغازِ دیدار، سلمان به لَری می‌گوید که مدت‌ها طول کشیده تا جنبه‌های مثبت فتوا را کشف کند. مهم‌ترینِ جنبه‌های مثبت از نظر رُشدی، جذابیتِ جنسیِ ناشی از فتواست. کشفِ سلمان این است که: مردی که مشمولِ فتوا شده از نظر بسیاری از زنانِ زیبا، موجودی خطرناک و در نتیجه خواستنی است. فتوا همچون یک «غبارِ جادویی و پَری‌وارِ سکسی» دورِ چنین مردی را می‌گیرد و او را برای بسیاری از زنان که مشتاقِ خطر هستند، جذاب می‌کند. سلمان به لَری پیشنهاد می‌کند که کلاه‌گیس و سبیلِ مصنوعی‌اش را کنار بگذارد و بدون ترس به میان جامعه برگردد تا جذابیتِ جنسی فتوا را تجربه کند.

صحنه‌ای از سریال «زیادی ذوق نکن»

در ادامه‌ی داستان، رُشدی و دیوید بدونِ محافظ و گریم به رستورانی مشهور- که در تمامِ این قسمت از سریال محلِ اتفاقاتِ اصلی داستان است– می‌روند. در آنجا سلمان درباره‌ی یکی دیگر از جنبه‌های مثبتِ فتوا صحبت می‌کند که همانا بهانه برای حاضر نشدن در مراسم و مهمانی‌هایی است که آدمِ فتوازده دوست ندارد در آنها شرکت کند. خطرِ ناشی از فتوا توجیه خوبی برای غیبت از چنین مجامعی است. پس از اشاره به این امتیاز فتوازدگی، این دو آدمِ «خطرناک» قدری درباره‌ی چگونگیِ اجرا و انتخاب بازیگر برای نمایشنامه‌ی موزیکالِ لَری- «فتوا»، که به زندگی سلمان رُشدی پس از فتوای خمینی می‌پردازد– حرف می‌زنند. رُشدی خیلی جدی پیشنهاد می‌کند که نقش او را در نمایش، هیو جکمن (Hugh Jackman) هنرپیشه جذاب و سکسی استرالیایی بازی کند. این پیشنهاد کنایه‌ای آشکار به سرشتِ خودنمای سلمان رُشدی و البته نظریه‌ی او درباره‌ی جذابیتِ جنسیِ فتواست. در همین موقعیت، لَری از این جذابیتِ کذایی استفاده می کند و در همان رستوران، با یک هنرپیشه‌ی زیبا- الیزابت بنکس (Elizabeth Banks)- که مجذوبِ «پسرانِ فتوا» (لَری و سلمان) شده است، دوست می‌شود. سلمان که نظریه‌اش درباره‌ی جذابیت جنسی فتوا را اثبات شده می‌بیند، الیزابت و لَری را ترک می‌کند تا آن دو، بارِ ادامه‌ی باقی داستان را با هم به دوش بکشند.

صحنه‌ای از سریال «زیادی ذوق نکن»

در اینکه زندگی سلمان رُشدی پس از فتوای خمینی برای بیش از یک دهه از حالت عادی خارج شده و در آن ایام، زندگیِ شخصی و اجتماعیِ او به انزوا و با ترس گذشته، شکی نیست. آنچه این قسمت از سریال به بیننده ارائه می‌کند اما این است که: ذهنِ خلاقِ هنرمند می‌تواند از شرایط ترسناکی که جهل و تعصبِ دیگران برایش پیش آورده، بهره‌ای خوشایند ببرد.

سلمان رشدی، نمایشگاه کتاب فرانکفورت اکتبر ۲۰۱۵

به احتمال قریب به یقین، سِر سلمان رُشدی (Sir Salman Rushdie) بدونِ فتوای خمینی نه تنها صلاحیتِ کسبِ عنوانِ شوالیه از سوی ملکه‌ی بریتانیا را پیدا نمی‌کرد بلکه حتی کسری از ثروت و شهرتی را که اکنون دارد به دست نمی‌آورد. فتوای خمینی علیه نویسنده‌ی «آیه‌های شیطانی» حلقه‌ی آخر تصمیمات اشتباه و فتاویِ دهشتناک او در سال خونبارِ ۱۳۶۷ خورشیدی است. سالی که بهارش با شکست نظامی سپاه در «فاو» و متعاقب آن نابودی نیروی دریایی ایران توسط ناوهای آمریکایی شروع شد، تابستانش داغ کشتار هزاران زندانی به فتوای خمینی را دارد و زمستانش آلوده به فتوای قتل سلمان رُشدی است.

قربانیان آن سال، بخت و اقبالِ سلمان رُشدی را نداشتند تا از فاصله‌ی مکان و زمان، به فاجعه نگاهی طنزآمیز داشته باشند، به جهلِ بَدَوی خمینی و اوباشِ همراهش بخندند و از نتایج آن بهره ببرند. آنها در مرکز فاجعه بودند و راهی برای دوری از آن نیافتند. به همین دلیل است که فاصله و چشم‌انداز، نقشی اساسی در فهم ما از جنبه‌ی طنزآمیزِ فاجعه‌ها بازی می‌کند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱ / معدل امتیاز: ۱

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=98398