آماتوریسم؛ آفتِ «اپوزیسیون»

چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۶ برابر با ۲۰ دسامبر ۲۰۱۷


رضا پرچی‌زاده – آماتوریسم یکی از بزرگترین و دیرپای‌ترین آفت‌های اپوزیسیون رژیمِ ولایتِ فقیه است؛ به این معنی که طرزِ تفکرِ غالب بر اپوزیسیون– اگر چنین چیزی واقعا موجود باشد– سیاست را امری غیرحرفه‌ای می‌انگارد که به شیوه‌ای هیأتی و رفاقتی و همتِ عالی و پاره‌وقت قابلِ پیشبرد است. سرمنشاء این رویکرد به سیاست گونه‌ای دیدِ عرفانی و استعلایی به امرِ سیاسی است که آن را به طرزی غیرواقع‌گرایانه از دیگر امور و فعالیت‌های بشری– که همه «مادی» هستند یا جنبه‌های عمیقِ مادی دارند– جدا قرار می‌دهد. این دیدِ استعلایی که در میانِ ایرانیان همه‌گیر است را من دید ِ پیشامدرن به سیاست نام نهاده‌ام.

ما دید پیشامدرن به سیاست داریم و آن را نه حرفه‌ای بلکه تفننی می‌بینیم

 

از منظرِ دیدِ پیشامدرن، کارِ سیاسی به مقاله‌نویسی و حداکثر شرکت در جلساتِ مجازی و برنامه‌های تلویزیونیِ گه‌گداری محدود می‌شود. اما این فقط بخشی از فعالیتِ سیاسی است. اگر سیاست را سازماندهی کردن و به حرکت درآوردنِ نیرو برای ایجادِ تغییر در جهتِ دلخواه در نظر بگیریم، این فقط با مقاله‌نویسی و پالتاک رفتن و تفسیرِ تلویزیونی کردن میسر نمی‌شود. به‌خصوص در فضای فاشیستی و استبدادیِ سیاستِ ایران که سپهرِ عمومی کاملا بسته است و مخاطبانِ مردمیِ تولیداتِ «اپوزیسیون» تقریبا مطلقا عاملیتِ سیاسی ندارند، کارهای موردِ اشاره برای ایجادِ تغییر کافی نیست. سندش این است که در این نزدیک به چهل سال با این کارها آب از آب تکان نخورده.

حقیقت این است که سیاست «حرفه»‌ی تمام‌وقت است، و نه فعالیتِ جانبی، یا بدتر از آن، تفریح و تفنن. کسی که به طورِ حرفه‌ای به کارِ سیاسی می‌پردازد، برای آن «هزینه» می‌کند، هم مادی و هم معنوی و هم علمی. این فاکتورهای مادی و معنوی و علمی عموما خود بی‌هزینه به دست نیامده‌اند، و جهتِ کسبِ آنها زحمت کشیده شده و پول خرج شده. بنابراین طبیعی است که شاغلِ به امرِ سیاست به حقوق و امکانات نیاز دارد، چرا که مثلِ شاغلانِ تمامِ مشاغلِ دیگر باید هزینه‌های زندگی‌اش را از طریقِ حرفه‌اش تامین کند. با این وجود، در قاموسِ آماتورها تمامِ کارها «کار» هستند، مگر کارِ سیاسی.

آدمی محق است برای بیل زدن و جنس فروختن و بیمار درمان کردن پول دریافت کند، اما برای کارِ سیاسی نه؛ و اصولا از کارِ سیاسی پول درآوردن قباحت دارد. یعنی که شاغلِ به شغلِ سیاست باید بادِ هوا بخورد و برای استفاده از تخصص‌اش یک ریال دریافت نکند. سوای حقوقِ «کارگر»– یعنی همان متخصص و کارشناسِ سیاسی– کارِ سیاسی خرجِ رسانه ساختن و نگهداری و هوا کردنِ رسانه و ملحقاتش را دارد، خرجِ کنفرانس برگزار کردن و هتل گرفتن و تجهیزات تهیه کردن و آدم از راهِ دور دعوت کردن دارد، خرجِ مقالاتِ راهبردی در نشریاتِ پرخواننده‌ی بین‌المللی منتشر کردن دارد، خرجِ تظاهرات راه انداختن و ابزارهای تظاهرات را فراهم کردن دارد، خرجِ ارتباط گرفتن با نهادها و مقاماتِ سیاسی در جاهای مختلف دارد، و هزار و یک خرجِ دیگر.

از باقیِ دنیا که بگذریم، با نگاهی به تاریخِ معاصرِ ایران مشخص می‌شود تنها نیروهایی توانسته‌اند به قدرتِ سیاسی دست پیدا کنند و – فارغ از قضاوتِ اخلاقی و خوب و بدش– موجدِ تغییر در جامعه شوند که به سیاست نگاه حرفه‌ای داشته‌اند. انقلابِ مشروطه، جنبشِ ملی شدنِ نفت، و انقلابِ اسلامی هر سه حرکاتی حرفه‌ای بودند که در دورانِ خود به نتایجِ شگرفی دست پیدا کردند. مشروطه‌خواهان پول خرج کردند و منورالفکرانی همچون میرزا ملکم خان و دهخدا را پوشش دادند تا بتوانند ایده‌آل‌های مشروطه را مطرح کنند، و سپس لشکر آراستند تا استبدادِ صغیر را سرنگون کرده مجلسِ شورای ملی برقرار کنند. آنها از اروپایی‌ها به‌خصوص از انگلیس و فرانسه هم کمکِ مادی و معنوی گرفتند.

جنبشِ ملیِ میانه‌ی قرنِ بیستم هم خرج برداشت. درست است که مصدق به روایتی خرجِ دیوانِ لاهه رفتن را از جیبِ خودش داد، اما اگر نبودند مردم و بازاریانی که برای جنبشِ ملی خرج کردند، و اگر نبود حمایتی که آمریکا– حداقل تا مدتی– از مصدق کرد، جنبشِ ملی آن چیزی نمی‌شد که شد. در جایی که دنباله‌روانِ مصدق تقریبا همه به دامِ آماتوریسم افتادند– که نتیجه‌اش حاشیه‌نشینیِ مداومِ «ملیون» بعد از ۲۸ مردادِ ۱۳۳۲ بوده، بختیار تنها کسی بود که لزومِ حرفه‌ای‌گری در سیاست را درک کرد، و آنچه از دستش بر می‌آمد را انجام داد، که امروز میراث‌اش برای دموکراسی‌خواهانِ ایران مانده.

دقیقا به همین ترتیب، اسلام‌گرایان کلی پول خرج کردند تا حکومت را در ایران به دست آوردند. یک جناحِ مهمِ اسلام‌گرایان، بازاری بود و هست. به عنوانِ نمونه، خرجِ برگزارکردنِ سخنرانی‌های آتشینِ علی شریعتی در حسینیه ارشاد را ناصر میناچی بازاری می‌داد. باقیِ «روشنفکرانِ» همسو نیز کم و بیش تحتِ حمایتِ بازار بودند. تظاهرات‌هایی که در تهران و دیگر شهرها برگزار می‌شد را با بادِ هوا سازماندهی نکردند، و قوتِ روزانه و خرج و مخارجِ اعتصابیون مهیا بود. برای لابی‌گری در اروپا و آمریکا هم اساسی خرج می‌کردند. چکِ ۱۵۰ میلیون دلاری کارتر برای خمینی که دیگر جای خود دارد.

غرض اینکه شکل‌گیریِ یک اپوزیسیون جدی در گرو رویکردِ حرفه‌ای به سیاست است. به سیاست باید همچون یک حرفه نگاه کرد که هدف دارد، برنامه دارد، سازمان دارد؛ و برای رسیدن به هدف و اجرای برنامه در چارچوبِ سازمان نیاز به نیروی انسانی دارد که وقت و تخصص و انرژی می‌گذارد و خرج و مخارج دارد و بنابراین به حقوق و امکانات نیازمند است. تا وقتی این نگاه غالب نشود، یک اپوزیسیون باشخصیت که دنیا آن را جدی بگیرد به وجود نخواهد آمد. اصولا یکی از دلایلِ ماندگاریِ رژیمِ ولایتِ فقیه– با وجود شدتِ نادرستی و جنایاتش– نیز همین بوده، که ایرانیان خود در تغییر و تحولاتِ ایران عاملیت نداشته‌اند، و تنها فشارهای بین‌المللی بوده که توانسته روی رژیم تاثیر بگذارد. این یعنی اینکه هرچه اراده بین‌المللی باشد بر رژیم می‌رود، و ایرانیان در تعیینِ سرنوشتِ خود دخیل نیستند.

تا وقتی اپوزیسیون حرفه‌ای نشود، متخصصان هم رغبت نخواهند کرد به‌طورِ جدی واردِ کار شوند، چرا که آنها هم باید مثلِ دیگران زندگی کنند. وقتی اپوزیسیون تواناییِ جذبِ متخصصان را ندارد، آنها بختِ خود را در جاهای دیگر مثلِ دانشگاه‌ها یا مراکزِ تحقیقاتِ بین‌المللی– که خوب پول می‌دهند و «تضمینِ شغلی» ایجاد می‌کنند– امتحان خواهند کرد. تعدادِ نه‌چندان کمی از آنها هم جذبِ لابی‌های رژیم در سر تا سرِ دنیا می‌شوند که اتفاقا به خوبی از «مشکلِ» اپوزیسیون آگاه است، و یکی از وظایفِ اصلی‌اش به تور زدنِ نخبگانِ سیاسی در جهتِ تامینِ منافعِ رژیم است. پول‌اش البته از کیسه‌ی مردمِ ایران می‌رود، اما بهره‌اش را رژیم می‌برد. اگر قرار است مردم بهره‌مند شوند، اپوزیسیون باید «حرفه‌ای» شود.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=99098