آن روزها که فوتبال بازی میکرد دل هواداراناش را میبُرد، حالا که پا به توپ نیست توپخانهی انتقاداتاش روشن است.
او این روزها به دوستان و رفقایش و چه بسا به سیاستمدارانی که شاید گوشی برای شنیدن داشته باشند، یادآوری میکند که باید با مردم بود. علی کریمی همیشه منتقد بوده است و این روزها مراعات را هم کنار گذاشته است. یکی از آخرین نمونهها در زلزلهی کرمانشاه بود که بیمسئولیتی و ناتوانی حکومتیها و دولت در امدادرسانی به زلزلهزدگان، او و بسیاری دیگر را به ستوه آورد.
علی کریمی در سال ۸۸ نیز در اوج اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در یک بازی ملی مچبند سبز بست تا بگوید با معترضین است. او پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ در کمپین انتخاباتی میرحسین موسوی فعال بود و با احمدینژاد و مقامات وزارت ورزش وقت مشکل داشت.
انتخابات که تمام شد، سپاه دمار از روزگار معترضین درآورد؛ بازداشت کرد و بُرد و سر به نیست کرد. علی کریمی از معدود کسانی بود که به دیدار خانوادههای جانباختگان جنبش اعتراضی مردم و افرادی که در جریان اعتراضات آسیب دیده بودند میرفت تا از آنها دلجویی کند و اگر کمکی از دستاش برمیآمد دریغ نمیکرد.
کریمی در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ اعلام کرد برای رای نیاوردن رئیسی خود را ملزم به حمایت از روحانی میکند، خیلیها به خاطر او به روحانی رای دادند اما این ورزشکار پس از مدتی با ارزیابی وضع موجود و عملکرد دولت روحانی اعلام کرد که پشیمان است و برخی از کسانی که روزی برای حمایتاش از روحانی ستایشاش میکردند حالا شروع به شماتت او کردهاند.
این روزها کریمی بیوقفه در فضای مجازی علیه بیداد و بیعدالتی مینویسد. او با انتشار تصاویر و اشعاری طرفداران خود را به فهم حقیقت دعوت میکند. این ورزشکار محبوب اکانت خود را در اینستاگرام به محلی برای آگاهی و روشنگری تبدیل کرده است.
کریمی به دنبال بالاگرفتن انتقادات از دولت و بدتر شدن وضعیت معیشتی مردم در اینستاگرام خود شعری از شفیعی کدکنی نوشت: «آه از این قوم ریایی که درین شهر دو روی، روزها شحنه و شب، بادهفروشند همه.»
در یکی از همین روزها وقتی ناصر ملک مطیعی، بازیگر پیشکسوت سینمای ایران روی آنتن زنده صدا و سیمای جمهوری اسلامی بایکوت شد، کریمی به نشان اعتراض تصویری از در آغوش کشیدن ناصر منتشر کرد و نوشت: «ناصر خان نشونت هم ندن، جات توى دل مردم هست و خواهد بود، سرت سلامت.»
این «سرسلامتی» را مردم به خودش گفتهاند وقتی یک بانوی زلزلهزده کرمانشاهی او را چون فرزندش در آغوش کشید. کریمی زیر عکسی که او را در این آغوش مادرانه نشان میداد نوشت: «بمان مادر، بمان در خانه خاموش خود، مادر» که آغاز شعر بلندی است از نادر نادرپور:
بمان مادر، بمان در خانهی خاموشِ خود
که بارانِ بلا میبارد از خورشید…