(+عکس، ویدیو) امیر قلعهنویی سرمربی فعلی تیم ذوبآهن اصفهان و سرمربی و کاپیتان پیشین تیم استقلال تهران چند هفتهای است «خیلی جدی» آدم دیگری شده و به یکی از منتقدان پر و پاقرص سیاستهای جمهوری اسلامی در همه عرصهها تبدیل شده است.
آنهایی که از گذشته او را میشناسند، یادشان هست آن دوران که فوتبال بازی میکرد، نه اهل سیاست بود نه خودش را وارد این مسائل میکرد، اما خیلی بیجنجال هم نبود.
دعوای او با مجتبی محرمی و ماجرای «شوخی دستی» در دربی تهران (دی ماه سال ۱۳۷۳) هنوز در خاطر خیلی از علاقمندان به فوتبال مانده است. ماجرای بازداشت محمود کلهر، بهزاد داداشزاده، حمید روزبهانی و مجتبی محرمی به اتهام «رابطه نامشروع» و محرومیت چند ماههی آنها هم هنوز در یاد خیلیها مانده است. بعداً شنیده شد قلعهنویی هم مهمان آن «خانه مجردی بوده» اما چون دیر رسید گرفتار کمیتهچیها نشد. فیلمهای داد و بیداد و تهدید و توهینهای او در رختکن و میدان مسابقه و مصاحبهها هم کم نیست.
با این حال نه در زمانی که بازیکن بود و نه در چندین سالی که به عنوان مربی فعالیت داشت و حتی هدایت تیم ملی فوتبال ایران را بر عهده گرفت، خارج از دایره فوتبال و فدراسیون و سازمان تربیتبدنی انتقادی نکرد و نهایت اعتراض او به کمبود امکانات و پشت پرده و زد و بندهای فوتبالی بود.
مصاحبه با شرق؛ امیرخان نومنتقد شش دانگ!
اما روزگار آدمها را عوض میکند و ظاهرا قلعهنویی هم از این قاعده مستثنی نمانده است. او روز شنبه، ۱۴ بهمن، در مصاحبه با روزنامه «شرق» علاوه بر اینکه از فساد در فوتبال و فساد در کل مملکت انتقاد کرد به «ممنوعیت ورود زنان به استادیوم» نیز اشاره کرد و پرسید «چرا وقتی بحث انتخابات است، خانمها باید پیشگام باشند؛ اما اینجا ما آنها را محروم میکنیم. چرا زنان سوری باید حق ورود به ورزشگاههای ما را داشته باشند اما زنان خودمان چنین اجازهای نداشته باشند؟» و تاکید کرد «باید فضایی ایجاد کرد که خانمها به ورزشگاه بیایند تا نیازی به گریم و این جور مسائل نباشد» و توصیه کرد که این رفتار غلط است و بازتاب منفی دارد. منظور وی از «گریم» اشاره به تغییر چهرهی بعضی از دختران علاقمند به فوتبال است که خود را با «گریم» و گذاشتن ریش و سبیل به شکل مردان در میآورند تا بتوانند وارد ورزشگاه شده و مسابقه مورد علاقه خود را تماشا و تیمهای محبوب خود را تشویق کنند.
سرمربی ذوبآهن از این هم فراتر رفت و گفت که «جوان ما مشکلات زیادی دارد. آیندهاش مشخص نیست، دانشگاه رفته، سربازی رفته، بخش زیادی از عمرش گذشته و میبیند که نه شغلی دارد، نه خانوادهای و نه آیندهای. چرا سن فحشا به ١۵ سال رسیده است؟ چرا سن اعتیاد به ١٠ سال رسیده است؟ ریشهاش همین مشکلات اقتصادی است.»
او که خود یک پسر جوان به نام «هوتن» دارد و چند سالی است که دخترش ازدواج کرده و خوب از حال و هوای جوانها خبر دارد به شرق گفت «سوال من این است که انرژی جوان ما باید کجا تخلیه شود؟ آیا آمدیم این انرژی را کنترل کنیم؟ خداوکیلی جوان ما جای تفریح دارد؟ اینجا باز ریشه مشکلات از مسائل اقتصادی و نبود زمینههای لازم است. الان تنها تفریح در کشور ما شده رستوران رفتن و شام خوردن! آیا این هم شد تفریح؟ چرا باید در کشور ما هزینه سفر به کیش بیشتر از هزینه سفر به ترکیه باشد؟! ما کشورمان چهار فصل است، هوایمان طلاست، خاکمان طلاست؛ اما جوان ایرانی نمیتواند از آن بهره ببرد.»
قلعهنویی ادامه داده «یک روز خدمت مرحوم آیتالله هاشمی [رفسنجانی] بودم. به ایشان گفتم ما کشوری داریم که شما میتوانید یک روز ابتدا در کیش بروید شنا کنید و بعد با یک پرواز خود را به تهران برسانید و بروید اسکی. کدام کشور این پتانسیل و جذابیت را دارد؟ اما جوانهای ما نمیتوانند از این نعمتهای خدادادی لذت ببرند. نتیجهاش هم همین شرایط کنونی میشود. نتیجهاش هم فرار مغزها میشود.»
او از آزادی بیان نیز گفت و خواست که «همه امکان حرف زدن داشته باشند و این موضوع تنها محدود به اصولگرا و اصلاحطلب نشود» و تلویحاً در باره کمپین اعتراضی به حجاب اجباری نیز این را هم تاکید کرد که «باید مسئولان بیایند زمینه ابراز نظر را فراهم کنند» و هشدار داد «فراموش نکنیم که ما مسئول بهشت و جهنم کسی نیستیم و هر کسی مسئول اعمال خودش است.» قلعهنویی در اینستاگرام خود پس از ماجرای کمپین دختران خیابان انقلاب با وجود اینکه فردی مذهبی است و همسرش چادری سفت و سخت است کمی به سمت مخالفان حجاب اجباری متمایل شد.
روی ریل انتقاد در مسیر اصلاحطلبی و اعتدال
قلعهنویی که در تمام دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد دیده نشد به صورت جدی وارد مسائل سیاسی شود، سال آخر دومین دولت وی تنور انتقادات را داغ دید و به قول معروف خمیر را چسباند و منتقد سیاستهای دولت نهم و دهم شد و چند ماه بعد خود را به حسن روحانی و اصلاحطلبان نزدیک کرد. آنقدر نزدیک که در انتخابات دور دوم روحانی به دیدار محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات نیز رفت و با او عکس یادگاری انداخت و در اینستاگراماش گذاشت؛ بعد هم با رمز «اعتدال» فراخوان حضور در انتخابات داد.
چون حسن خمینی نوه روحالله خمینی و فرزند جوان او «احمد» نیز طرفدار تیم استقلال هستند، رابطه نزدیکی با قلعهنویی پیدا کردند تا آنجا که احمد خمینی سر از هیات عزاداری قلعهنویی درآورد و حسابی بین اصلاحطلبان و امیر قلعهنویی و پسرش هوتن روابط «شکوفا» شد. اما اینها یک بخش ماجرا است.
پولهایی که از فوتبال رسید و مافیایی که قد کشید
قلعهنویی یکی از معروفترین چهرههای فوتبال ایران است. نام وی در لیگ فوتبال ایران با تیمهای استقلال و سپاهان حک شده است. از نظر فنی کلاس خوبی دارد و زیر سایه قراردادهای میلیاردی وضعیت مالی روبهراهی پیدا کرده و هر قدر در دوران بازیگری فوتبال بیپولی کشید در دوران مربیگری جیبهایش پُر شد.
با شهرت و موقعیت و پولهایی که پیدا کرد هیأت عزاداریاش هم رونق گرفت؛ هم پای هنرمندان استقلالی سینما به این هیأت باز شد و هم پای سیاسیون. بریز و بپاشها برای نوچهها و لیدرهای حامی او هم بد نشد و بسیاری از آنها را هم زیر چتر خود گرفت و یک مافیای گردن کلفت در فوتبال ایران سر برآورد که یک سرش سیاسیون هستند. موقعیت قلعهنویی هم آنقدر مستحکم شد که علناً با تهدید از خجالت خبرنگاران و منتقدان خودش در میآمد.
ماجرای مازراتی، لباس عروس سوئیسی و باغ احمدآباد
از قدیم گفتهاند دارندگی و برازندگی! به عقب برگردیم؛ تابستان ۱۳۹۳ که حدوداً یک سال از آغاز دولت حسن روحانی گذشته بود امیرخان قلعهنویی در یکی از باغهای احمدآباد در اطراف تهران عروسی شاهانهای برای دخترش «خاتون» برگزار کرد. آقا داماد و عروسخانم پشت مازراتیِ گُلزدهی امیرخان نشستند و جمعیتی از سلبریتیها و هنرمندان در این مراسم باشکوه و میلیاردی مهمان بودند؛ لباس عروسخانم سفارشی از سوییس آمد و ارکستر مراسم از ترکیه!
رسانهای شدن ماجرای باغ احمدآباد
خبر این بریز و بپاش را زندهیاد ناصر احمدپور سردبیر روزنامه ورزشی «هوادار» رسانهای کرد و حرفش این بود که هر کسی اختیار مال و اموال و پول خود را دارد، اما نباید ردای اخلاق بپوشد و هر جا میرسد ادعای حمایت از فقرا و تنگدستان را در بیاورد در حالی که خودش چنین هزینههای گزافی میکند. ماجرا بیخ پیدا کرد و کار به شکایت رسید تا اینکه چراغ عمر ناصر احمدپور خاموش و پرونده هم بسته شد.
به برکت پولی که امیر قلعهنویی از کنار فوتبال گیرش آمد، پسرش هوتن هم به نان و نوایی رسید. پدر در زمانی که مربی استقلال بود او را به تیم اضافه کرد تا تمرین کند و فوتبالیست شود، اما آنقدر مستعد نبود که خود را نشان دهد. یکی دو مورد هم درگیری با تماشاگران سر تمرین و دعوای لفظی با بعضی بازیکنان نشان داد که او نه از نظر فنی در حد استقلال است و نه از نظر شخصیتی! پدر ناامید شد و انتقادها هم بالا گرفت تا اینکه بالاخره اسماش خط خورد.
از شوخی دستی با محرمی تا حمایت از ستارخان سردار مشروطه!
از گذشته به امروز برگردیم و اینکه حالا قلعهنویی مدتی است باز آدم دیگری شده. اگر کسی حوصله کند و سر به صفحه او در اینستاگرام بزند دیگر نه از آن شوخیهای «دستی» خبری است و نه از توهینهای «کِشدار» رختکن؛ حالا او یک دمکراتِ منورالفکر شده است؛ از کوروش کبیر مینویسد، از ستارخان سردار مشروطهخواه، از حبیب محبیان (خواننده) و جعفر پناهی کارگران منتقد نظام حمایت کرده و مواضع او را ستایش میکند، تصویر بیحجاب مریم میرزاخانی ریاضیدان ایرانی را پُست میکند و او را میستاید؛ و یا در نقش حامی محیط زیست به آلودگی هوا و خشک شدن زاینده رو معترض میشود. از آن مهمتر پس از کشته شدن آرمین صادقی نوجوان بیگناهِ مدرسهای در اعتراضات دیماه، مقامات را به باد انتقاد میگیرد و شلیک به او را بیرحمی میخواند.
اما آیا این همه ماجراست؟ پاسخ منفی است. در انتقادات او به بدبختی و بیکاری و آیندهی بدون چشمانداز جوانها و عملکرد و زندگی واقعی او تناقضهای بزرگی نهفته است؛ افتتاح رستوران ایتالیایی در زعفرانیه و سپردن مدیریت آن به آقازاده یک نمونه از تفاوت بین حرف و عمل است.
بخش مهمی از واقعیت را باید در اینستاگرام هوتن قلعهنویی جستجو کرد؛ جایی که تفاوت آن با صفحه پدر از زمین تا آسمان است. آنجا دیگر نه از عدالتخواهی خبری است و نه از انتقاد به وضعیت جوانها و بیپولی و بیکاری و نبودن تفریح. در عوض وقت و بیوقت ماجراهای شبانه از خیابانگردی و دور و دور کردن به همراه موزیک و منشوری است که برای مخاطبان به اشتراک گذاشته میشود.
پسر کو ندارد نشان از پدر
جالب آنکه گوشههایی از تناقضات پدر در صفحه پسر نیز دیده میشود. اینستاگرام او نمونهای از زندگی جوانی است که هم علاقمند است در مُحرم زنجیرزنی کند و کنار عَلم سالار شهیدان باشد و نذری پخش کند و راست قامتی شهدا و جانبازان و ایثارگران جنگ ایران و عراق را ستایش کند و هم به مهمانی بالماسکه برود و ویلای شمال و استخر آب گرم را به رخ بقیه بکشد آن هم در شرایطی که دستکم پدر خوب میداند خیلی از آنهایی که مخاطب او و پسرش هستند طرفداران فوتبالاند که بسیاری از آنها از طبقات پایین جامعه ایراناند و امیرخان قلعهنویی به شدت نگران وضعیت آنهاست!
نکته جالب دیگر اینکه هم پدر و هم پسر در عین حال که به خاتمی و خمینیها نزدیک هستند، با مجید بنیفاطمه از مداحان سرشناس و مورد حمایت سپاه نیز که سلسله مداحیهای مشهور او برای نیروهای «مدافعان حرم» حسابی در میان ذوبشدگان در ولایت فقیه بازار داغی دارد روابط نزدیکی دارند.
شاید باید همه اینها را فراموش کرد و پرسشی مهمتر را بیان کرد. آدمی که به سرعتی تشخیص میدهد چه موقع باید ردای خود را بر اساس بازار سیاست عوض کند، چرا اخیرا ساز تازه کوک کرده است؟ چه بویی به مشاماش رسیده که خط عوض میکند؟ سکوت در تمام دوران احمدینژاد و انتقادات در روزهای آخر وی، سپس نزدیک شدن به اصلاحطلبان و دولتیها، و حالا بالا کشیدن فتیله انتقادات حتی به ساختار و همراه با رد کردن برخی خط قرمزهای کل نظام. آیا او از مسیرش منحرف شده یا تظاهرات سراسری اخیر و موج اعتراضات او را وادار به تغییر جهت کردهاند؟ بیهوده نیست که حافظ گفته است:
فیالجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانهایست که تغییر میکنند
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
فکر کنم فقط توی فوتبال ایران یک مرد وجود داشت که اونم آقای برویز قلیچخانی بود که واقعآ از جنس مردم کوچه و بازار بود اینا بقیه شون همه نان به نرخ روز خور هستن مخصوصأ علی دایی و علی بروین و امیر قلعه نویی و برادران بیروانی و امثال اینها که عملکردشون فکر نکنم نیاز به توضیح اون چنانی داشته باشه
۵ اعتیاد به مواد مخدر جزیی از عادت روزانه شد و شمار معتادین زبانزد جهانیان.
ادبیات؛ فرهنگ و تاریخ کشور تخطئه شد
پست ریاست جمهوری شد مضحکه خنده و ملعبه رهبر
کشور ترکیه و امارات و… با ثروت کشورما به اوج رفاه رسید
چنین ویرانی همه جانبه را تاریخ سراغ ندارد.
زیان کسان از پیِ سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش…
۴ مغزها ونخبهها به خارج از کشور متواری و معلولین فکری صاحب منصب شدند
اسمهای عربی جای نامهای فارسی را گرفت
کتاب و تلویزیون دولتی شد
اینترنت به حالت تعطیل یا نیمه تعطیل درآمد
گنبد امزادههای عراق و سوریه مطلا شد
کانادا و آمریکا و بانکهای سوئیس محل سرمایهگذاری آقازادهها شد
اقتصاد تولیدی لگدمال و اقتصاد تجاری یا دلالی به جای آن نشست
میراث فرهنگی و آثار باستانی تخریب و حراج شد
ساخت بیمارستان؛ مدرسه؛ ورزشگاه؛ کتابخانه؛خانه سالمندان انجمنهای فرهنگی منسوخ شد
۳ بچهباز با کلاه شرعی تبرئه شد
پای آخوندها به مدارس و حریم کودکان باز شد
زنان از ورود به ورزشگاه و حتی آوازخواندن محروم شدند
داشتن هفت تا دوازده بچه در دستورِ کارِ پروژههای دولت قرارگرفت
مداحی شد هنرِ پردرآمد
دروغ و ریا جای اخلاق را گرفت
خلیج فارس شد خلیجِ عربی
دانشگاه که روزی سنگرِ آزادی بود؛ لانه بسیج و جاسوسی شد
۲ نمایندگان و سفرای خارج از کشور شدند مشتی اراذل واوباش با مدارکِ تقلبیِ دکترا و پرفسورا.
۲۵۰ هزار میلیون دلاربرای هستهای شدن و موشک هزینه شد.
همه تقریبأ سهکاره شدند؛ خط فقربه آخرخط رسید.
پدیده کارتونخوابی ظهور کرد.
اختلاس و دزدی اولیای اسلام عالمگیر شد.
زندانها پر شد و اعدامها شد مشغلهی روزانهی سپاه.
آخوند حقوقبگیرِ دولت شد.
۱ رود و تالاب و دریاچه و جنگل خشک شد. هوای آلوده و خاکی فراگیر شد. باید اشاره کرد به قتلها واسیدپاشیها و اختلاسهای میلیاردی که بدون پیگیری مسکوت مانده و به بایگانی سپرده شده؛
با قدری تعمق میتوان دریافت هدایت تدریجی؛ آرام آرامِ ۳۹سالهی خلافت اسلامی به سوی تحلیل بردن فرهنگ ایرانی و تبدیل آن به نوعی کشورِ کاملأ اسلامی؛ متحجر؛ فقیر و وابسته است…
اینها دارن زنبیل میذارند. این رژیم که د اره میره و امثال قلعه نویی، مهناز افشار، هدیه تهرانی میخوان بگن که ما هم با مردم بودیم و حرف مردم رو میزدیم. همه هم میدونید که اینها چه جور قماشی هستند.
بوی حلوای حکومت میاید وریزش مدتهاست شروع شده!…
دیگر اعتدال و بنفش مشتری ندارد…
جهت باد را تشخیص داده…
فرصتطلبان ۱۸۰ درجه چرخش میکنند…
جماعت فوتبالیست ایرانى بجز عدهاى انگشتشمار یک عده جلمبر و اوباش هستند. این مسئله از رفتار و سکنات و نوع دوستان انها کاملا مشخص است، کسى که با مداحان فاسد نشست و برخاست کند تکلیفش کاملا مشخص است. من ایرانى هیچوقت به وجود اوباشى نظیر على پروین مال مردمخور و یا نوکیسهگانى همانند همین قلعهنویى افتخار نکرده و نمىکنم و برعکس، این مفتخورها را باعث ننگ جامعه متلاشى شده ایرانى مىدانم. اینها فقط به فکر پر کردن جیب خودشان هستند و دیگر هیچ.
ارتباط با نوحهخوانها و مداحان یعنی حفظ سکوها و لیدرها.
چون تیم شفر رو شکست داد، تبدیل به مافیای تیم تاج شد؟
کریسمس مبارک آقای شفر! 🙂
Be nazar e man kessi ke in matn ro neveshteh ya kheili bikar e ya az rooye gharaz varzi hast. Ishoon eftekhar e football e iran budeh va hast va hanuz be onvaan e morabii ba in hame eftekharat hanuz dareh dar sathe aval kaar mikoneh. In chert o pert haye khaaleh zanaki chieh akhe?! S
“فیالجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانهایست که تغییر میکنند
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند”