وقتی «مِهر»، صادرات فرهنگی‌ ما به بلغارستان باشد

یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶ برابر با ۲۵ فوریه ۲۰۱۸


فائقه اشکوری (+عکس) «پدر آن دیگری»، نوشته‌ی پرینوش صنیعی اخیرا به زبان بلغاری منتشر شده است. این دومین کتابی‌ست که از پرینوش صنیعی با ترجمه‌ی مستقیم لودمیلا یانوا به بلغاری منتشر می‌شود. این کتاب به بسیاری از زبان‌های دنیا ترجمه شده و جایزه‌ها و نقدهای مثبت بسیاری دریافت داشته است.

روی جلد کتاب به زبان بلغاری

داستان کتاب، مرور خاطره‌ای‌ست که در فاصله‌ی یک پرسش و پاسخ‌، درباره‌ی عکس کودکی‌های شخصیت داستان اتفاق می‌افتد: «شهاب این تویی؟ این کیه این طوری بغلت کرده؟» و پاسخ طول می‌کشد. ما در جشن تولد بیست سالگی «شهاب»، پسری که امروز خانواده‌اش با افتخار تمام جشنی برایش ترتیب داده‌اند، به شش‌سالگی شخصیت داستان پرتاب می‌شویم و درمی‌یابیم چرا پاسخ به این سوال هویتی تا این اندازه سخت است. سرگذشت شهاب، علت تعلل اوست. او که حالا ناگهان در آغاز جوانی مایه‌ی افتخار خانواده است، از کودکی تا کنون درگیر چالش‌هایی‌ است که از رفتار و گفتار نابسامان برخی اطرافیانش، به ویژه پدرش نشأت می‌گرفته.

از روی کتاب فیلمی هم به همین نام به کارگردانی و تهیه‌کنندگی یدالله صمدی ساخته شد که دو سال پیش در ایران به روی پرده رفت و خوش درخشید و چند جایزه بین‌المللی را از آن خود کرد.

طرح روی جلد کتاب نسخه‌ی بلغاری بسیار زیباست و به گفته‌ی نویسنده، جلد بلغاری، به نسبت ۱۳ ترجمه‌ی دیگر به زبان‌های مختلف، گویاترین طرح را دارد.

لودمیلا یانوا مترجم کتاب «پدر آن دیگری» به زبان بلغاری

دو شرکت کننده در رونمایی کتاب (۱۵ فوریه/ ۲۶ بهمن) با خواندن صفحات اول کتاب اعلام کردند داستان چنان جذابیت دارد که نمی‌توان آن را زمین نهاد، مگر برای اندکی فکر کردن به روابط آدم‌ها.

پرینوش صنیعی نویسنده، مانول پیکوف ناشر و مدیر نشر ژانت ۴۵، لودمیلا یانوا مترجم (عکس آرشیوی)

پیش از این نیز کتاب اول صنیعی، «سهم من» که با ترجمه‌ی مستقیم از فارسی در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، اکنون در بلغارستان به چاپ دوم رسیده و بازخوردهای بسیار مثبتی دریافت کرده است. بسیاری از خوانندگان بلغاری که آثار کلاسیک ایرانی را معمولا از گذشته با ترجمه‌ی واسطه از روسی به بلغاری پیدا می‌کرده‌اند، شگفت‌زده و خوشحال‌اند که با ترجمه‌ی مستقیم به بخشی از فرهنگ رمزآلودی دسترسی پیدا کرده‌اند که کشف ابعاد آن به سادگی برای بیشتر بلغاری‌ها امکان‌پذیر نیست.

جایزه سن سباستین برای پرینوش صنیعی نویسنده کتاب «سهم من»

بار پیش، با حضور پرینوش صنیعی در رونمایی کتاب اولش، «سهم من»، قدم یک نویسنده‌ی زن ایرانی برای اولین بار در بلغارستان گرامی داشته شد. حضور پرینوش صنیعی موجی از مصاحبه‌های تلویزیونی و روزنامه‌ها را با خود به همراه آورد؛ اهالی چاپ و نشر و رسانه‌ها، ابتدا از حضور یک زن نویسنده‌ی ایرانی که کتابش به خاطر داستان نزدیک با واقعیت و توضیح اوضاع و جریان‌های معاصر ایران جایزه‌های بسیاری را به خود اختصاص داده، در خاک بلغارستان به گرمی و مهمان‌پذیری استقبال کردند؛ پرینوش صنیعی در تلویزیون بلغارستان و دیگر رویدادهای رونمایی کتاب اولش بر تصور «زن برقع‌پوش بی‌صدای ایرانی» خط بطلان کشید و در همان برنامه تلویزیونی مردانی نویسنده، اعلام کردند که خواندن «سهم من» اشک به چشم‌شان نشانده وبا زنان ایرانی اعلام همدلی کردند. 

کتاب «سهم من» در این چهار سال در بلغارستان به چاپ دوم رسید و وبلاگ‌های بلغاری درباره‌اش نوشتند و منتظر کتاب دیگری ماندند که گوشه هایی از فرهنگ کشف نشده‌ی ایران معاصر به آنها معرفی شود. این روزها، برای علاقمندان به کشف فرهنگ ایرانی و از جمله فارسی‌آموزان بلغاری، زمان موعود است. لودمیلا یانوا مترجم کتاب می‌گوید به نظر می‌رسد بیشتر خوانندگان کتاب «سهم من» خوانندگان «پدر آن دیگری» هم هستند.

هر دو کتاب به همت انتشاراتی «ژانت۴۵» و آشنایی شخصی مدیر انتشارات، مانول پیکف، با هنرمندان و نویسندگان ایرانی به انتشار رسید؛ موسسه‌ای که بر معرفی آثار خاص به بلغاری‌ها شهرت دارد. مانول، ناشری‌ست که از نویسنده‌ها و هنرمندان مثل افراد خانواده استقبال می‌کند، شخصا برنامه‌ریزی و رانندگی می‌کند، شوخ‌طبع است و می‌خواهد مطمئن شود که «پسرخاله‌ها و دخترعموهای فرهیخته‌ی ایرانی» فاصله‌ی میان دو فرهنگ را کوتاه می‌دانند.‌

رونمایی و امضای ترجمه بلغاری کتاب «پدر آن دیگری»

لودمیلا یانوا استاد ادبیات و فرهنگ فارسی در دانشگاه صوفیه نیز چنین رفتاری دارد. دشواری‌ها را هر چه بیشتر ساده می‌کند، با وجود اطلاعات وسیع از فرهنگ ایران، اهل پیچیده‌گویی نیست و به همین دلیل به فرهنگ معاصر ایران بیشتر علاقه دارد. لودمیلا یانوا در حاشیه‌ی رو‌نمایی «پدر آن دیگری»، در بخش پذیرایی یک کتاب‌خانه‌ی زنجیره‌ای در مرکز شهر، در میان جمعی از علاقمندان آثار و ترجمه‌هایش نشست و به معرفی زمینه‌ی ادبیات معاصر ایران پرداخت. وی از حذف صدا و حتی نام زنانه در فرهنگ پیش از معاصر ایران سخن گفت که موجب تعجب حاضران شد: «زنان در سال‌های قدیم، به نام پدر، همسر یا برادر خود فراخوانده می‌شدند. در چنین شرایطی، جنبش زنان ایران بیش از صد سال قدمت دارد و زنان نویسنده‌ی ایرانی در توضیح و شکستن این محدودیت‌ها سهم بزرگی داشته‌اند.» لودمیلا یانوا که پیش از این کتاب‌های دیگری را از نویسندگان به ویژه زنان نویسنده‌ی ایرانی به زبان بلغاری برگردانده، با بسیاری از نویسندگان و فیلمسازان ایرانی آشنایی و ارتباط نزدیکی دارد؛ گاهی آثاری از نویسندگان ایرانی که در صف وزارت ارشاد منتظر جواز انتشارند پیش از انتشار به فارسی از نسخه‌ی دستنویس نویسندگان مستقیما به دست او به بلغاری ترجمه و منتشر می‌شوند. او خود را وامدار نسلی می‌داند که بلد بود چگونه گیاهی را صبورانه بکارد، بدارد، و آرام‌آرام، هر روز یک قدم به برداشت محصول فرهنگی‌اش نزدیک شود.

مانول پیکوف ناشر و مدیر نشر «ژانت ۴۵» در رونمایی ترجمه بلغاری کتاب «پدر آن دیگری»

لودمیلا یانوا مترجم «زنان بدون مردان» نوشته‌ی شهرنوش پارسی‌پور و هفده داستان کوتاه معاصر در مجموعه‌ی «حق مساوی» از نویسندگانی چون محبوبه میرقدیری، فریبا وفی، فرشته مولوی، شیوا ارسطویی، زویا پیرزاد، فرخنده آقایی، مهشید امیرشاهی و برخی دیگر از نویسندگان ایرانی‌ به زبان بلغاری است که به نقل از مجله‌ی فوربز، چنین شماری از نویسندگان زن را در ایران «یک پدیده» می‌داند. وی همچنین «بوف ‌کور» و شماری از داستان‌های صادق هدایت را به بلغاری برگردانده.

با لودمیلا یانوا به فارسی گفتگو می‌کنم؛ می‌گوید «وقتی دوست عزیزم پرینوش صنیعی درباره‌ی کتاب «پدر آن دیگری» صحبت کرد با خودم گفتم خوب است. ولی برای من کتاب «سهم من» یکی از بهترین کتاب‌هاست، چه کتابی می‌خواهد روی دست آن بلند شود؟ و گمان نمی‌کردم ترجمه‌ی کتاب دومش را به دست بگیرم. اما وقتی خواندمش بسیار لذت بردم و حتی ویراستارمان این کتاب را بیشتر دوست داشت چرا که فقط درباره‌ی تاریخ ایران نیست؛ داستان آن می‌تواند در هر جغرافیایی اتفاق بیفتد.» در ایران هم از کتاب دوم خیلی خوب استقبال شده است. ولی یانوا، فیلمی که بر اساس کتاب ساخته شده را دوست ندارد و به ویژه با تصویر زن داستان موافق نیست. او چه زمانی که در ایران قبل از انقلاب زندگی کرده و چه بر مبنای آشنایی‌اش با زنان ایرانی، زنان واقعی ایران را تواناتر از شخصیت تعریف شده در فیلم می‌بیند.

بر خلاف مترجم، که فیلم را نپسندید، نویسنده از فیلمی که بر مبنای کتابش ساخته شده است، راضی‌ است؛ نه فقط به دلیل نقدهای مثبت و جوایزی که برده، بلکه به دلایل عمل‌گرایانه؛ می‌گوید: «بهتر از آن  است که ساخته نمی‌شد.» از او در یک برنامه‌ی تلویزیونی در ایران پرسیده بودند که «حالا فیلم، کتابت را خراب کرده؟» ولی او از دست رفتن ۴۰ درصد از جزییات کتاب را در فیلم عادی می‌داند و می‌گوید: «به جهنم که کتابم خراب شود! اگر این فیلم بتواند تعداد بیشتری را به این موضوع حساس کند، من خوشحالم. به کتاب خودم فکر نمی کنم.»

صنیعی می‌گوید «در ایران امروز جامعه‌ی پدرسالار خشنی وجود دارد، پدرانی تمامیت‌گرا که فرزند کامل می‌خواهند و تحمل کوچکترین نافرمانی فرزند را ندارند. نسل جوان قهر می‌کند و ساکت می‌شود. ما باید در این باره زیاد صحبت کنیم.»

لودمیلا یانوا و شاگردش

آنا کاپرسکا، یک فارسی‌آموز مستقل ۲۱ ساله و دانشجوی کارگردانی که کتاب را در همان شب رونمایی تهیه کرد و تا زمان تهیه‌ی گزارش به سرعت به انتها رساند این کتاب را خیلی جالب و در عین حال غمگین می‌داند و می‌گوید که پایان کتاب را دوست دارد. او نیز می‌گوید: «داستان درونی بچه‌ها خیلی جالب است، این کتاب یک هشدار ا‌ست، یک «تلنگر» که چنین داستانی می‌تواند همه‌جا اتفاق بیفتد.» او تلاش کرد یادداشت کوتاهی در این‌باره به فارسی بنویسد:

اگر دریافت آنا، همان چیزی باشد که بیشتر خوانندگان بلغاری از کتاب درک می‌کنند، پرینوش صنیعی به هدف خود رسیده است.

پرینوش صنیعی، در گفتگویی میان‌قاره‌ای اعلام کرد که امیدوار است که کتابش بتواند کمی بیدارکننده باشد، تلنگری بزند؛ هشداری بدهد که یک جامعه فرزندانش را با مِهر دوست بدارد، نه با شرط تمامیت و کمال‌شان.

او می‌گوید: «عشق پدری با عشق مادری فرق دارد: پدر بچه‌ی کامل می‌خواهد و مادر بچه‌اش را همان طور که هست دوست دارد. پدر در این کتاب مرد بدی نیست. زحمت می‌کشد و بچه‌ها را به دکتر می‌برد؛ ولی این کافی نیست چرا که تفاهم و مهری که باید میان پدر با فرزندش وجود داشته باشد نیست. این رویه باید تغییر کند.»

پرینوش صنیعی

وی ادامه می‌دهد: «من تحقیقات مختلفی خواندم. درباره‌ی بچه‌های نسل تالیدومید ژاپن- دارویی که برای زنان باردار تجویز می‌شد و بچه‌هایی که تحت تاثیر این دارو با نقص عضو به دنیا آمدند. بیشتر پدرها با به دنیا آمدن این فرزندان خانواده را رها کردند ولی مادران ماندند و این کودکان را بزرگ کردند. البته استثنا هم زیاد بود، ولی فرار پدران عمومیت داشت.»

پرینوش صنیعی توضیح می‌دهد: « در ایران من خودم چهار بچه دیده بودم که با حرف نزدن اعتراض خود را نشان می‌دادند. تاخیر در حرف زدن یک اختلال کوچک است ولی ما اطرافیان و پدران تمامیت‌خواه، کاری با این بچه‌ها می‌کنیم که یک اختلال کوچک تبدیل به یک نقص می‌شود. تمام حرف من این است که به این بچه نگاه کنید، او را درک کنید.»

بی‌گمان، برای هر آنکه این کتاب را به زبان بلغاری می‌خواند، سنگ بنای «مهر» در مصداق مدرن در ذهن جای خواهد گرفت؛ شاید که سکوت کودکی به مهر شنیده شود.
صوفیه – بلغارستان

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=106629