مجید محمدی – حضور علیرضا آوایی وزیر دادگستری دولت روحانی در ۳۷مین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو به یک چالش جدی برای دولتهای اروپایی تبدیل شد.
از یک سو این فرد در سال ۱۳۹۰ توسط اتحادیهی اروپا و کشور سوئیس به دلیل نقض حقوق بشر تحریم شده است (تحریم اقتصادی و ویزا) و حضور وی در ژنو متناقض با مدعاهای حقوق بشری این اتحادیه است و از سوی دیگر مخالفت صریح نیکی هیلی نمایندهی ایالات متحده در سازمان ملل میتواند به تنشهای بیشتر میان این کشور و سازمان ملل منجر شود.
آیا مماشات اتحادیهی اروپا با دولت روحانی را میتوان در چارچوب سیاست خشنودسازی جمهوری اسلامی توسط دولتهای غربی تحلیل کرد؟
معنای «خشنودسازی»
آیا سیاست دولتهای غربی در برابر جمهوری اسلامی در دورههای مختلف و متمادی سیاست خشنودسازی بوده است؟ برخی به این گزاره باور ندارند و حتی به ضد آن باور دارند به این معنا که دولتهای غربی را در صدد سقوط جمهوری اسلامی میبینند گرچه در این زمینه هیچ اقدامینکردهاند. دولت بوش جمهوری اسلامی را در محور شرّ قرار داد اما اقدام خاصی علیه آن انجام نداد. دولت کارتر چه قبل و چه بعد از گروگانگیری در پی درگیری با جمهوری اسلامی نبود. دولتهای ریگان، بوش پدر، کلینتون و اوباما نیز به دنبال کاهش تنش و مصالحه بودند.
با چه استدلالهایی میتوان این سیاست خشنودسازی را تبیین کرد؟ پیش از تبیین این سیاست باید تصریح کرد که نویسنده معتقد است هیچ شاهد و دلیلی مبنی بر نظریهی وابستگی (اینکه جمهوری اسلامی را دولتهای غربی بر سر کار آورده و بر سرکار نگاه داشتهاند) وجود ندارد بلکه سیاست جمهوری اسلامی نگاه به شرق بوده و امروز کشور وابستگی بیشتری به دولتهای دیکتاتوری و اقتدارگرا (روسیه و چین) دارد و در چارچوب بلوکهای آنها در جوامع بینالمللی عمل میکند. همچنین نویسنده هیچ شاهدی مبنی بر عزم دولتهای غربی بر سقوط جمهوری اسلامی نمیبیند بلکه برخی از آنها (مثل دولت ترامپ) منتظرند مردم ایران در این زمینه کاری انجام دهند- سیاست گذار مسالمتآمیز- و برخی نیز اصولا واقعیت این نظام را پذیرفته و با آن کار میکنند (اکثر دولتهای اروپایی). همانطور که ترامپ در دوران کارزارهای انتخاباتی گفت او ترجیح میدهد با صندلی کنار ساحلش به کنار اقیانوس برود و خاورمیانه را به حال خود بگذارد.
سیاست خشنودسازی اتخاذ شده توسط دولتهای غربی (ایالات متحده، اتحادیهی اروپا، استرالیا، کانادا) بدین معناست که برای راضی کردن جمهوری اسلامی برخی سیاستهای تهدیدآمیز، تنشزا و ضد حقوق بشری آن را نادیده گرفته یا با رفتارهای خلاف قواعد بینالمللی آن کنار آمده، و برخی از آنها را در گذشته به زیر قالی فرستادهاند. دولتهای اروپایی و دولت اوباما بر روی اصول خود پا گذاشتند تا به قرارداد بسیار ضعیف و پر از حفرهی برجام دست یابند. در این نوشته به مبانی، تناقضها و پیامدهای این سیاست در چهار دههی اخیر در برابر یک حکومت اقتدارگرا و تمامیتخواه که بسیار شبیه به حکومتهای فاشیستی و کمونیستی است میپردازم.
مبانی
خشنودسازی جمهوری اسلامی سه مبنا دارد:
۱.توهم دولتهای میانهرو در حکومت دینی؛ تصور اینکه جمهوری اسلامی صرفا با داشتن روسای قوهی مجریهای مثل خاتمی و روحانی میتواند مبلغ اسلام میانهرو و ضد خشونت باشد حتی اگر اعضای کابینهی آنها عوامل دخیل در کشتار جمعی مثل وزرای دادگستری دورهی اول و دوم روحانی باشند. بر همین اساس است که دولت آلمان به موسسات مذهبی جمهوری اسلامی کمک مالی میکند و آنها در مقابل این منابع را صرف برگزاری روز قدس و تبلیغات ضد امریکایی و ضد اسرائیلی میکنند. بر اساس این توهم نباید بر حکومت اسلامگرا با وجود همهی سرکوبها سخت گرفت چون سختگیری به قدرت بیشتر رادیکالها منجر میشود. اما جمهوری اسلامی چه در دولت احمدی نژاد و چه دولتهای خاتمی و روحانی از تروریسم حمایت کرده، عملیات تروریستی انجام داده، مداخلات نظامی داشته، به سرکوب حقوق شهروندان ایرانی ادامه داده، شریعت را اجرا کرده و برنامههای گسترش سلاح جمعی خود را ادامه داده است. جمهوری اسلامی میتواند همانقدر میانهرو باشد که طالبان و داعش. از همهی جهات مثل ایدئولوژی، عملکرد و سیاستها تفاوتی میان این رژیمها وجود ندارد.
۲.صلح با مدعیان حکومت جهانی؛ تصور اینکه مذاکره و قرارداد با جمهوری اسلامی صلح میآورد حتی با خفت پرده کشیدن بر روی آثار رنسانس در ایتالیا یا با حجاب شدن زنان سیاستمدار اروپایی که ادعای حقوق برابر در کشورشان دارند خواب و خیال است. بعید است مقامات دولتهای اروپایی که برای رفتن به ایران نماد خفّت زنان ایرانی را بر سر میکنند ندانند که حجاب اجباری و چادر سیاه سنت ایرانیان نبوده و نیست؛ آنها باید خیلی کندذهن بوده باشند که پس از چهار دهه متوجه نشده باشند که با وجود جمهوری اسلامی، ایران و منطقه روی صلح را نخواهند دید. برجام در مقایسه با تداوم تحریمها، جنگ را بیشتر محتمل ساخته است؛ جمهوری اسلامی پس از برجام منابع به دست آمده را صرف تنشهای منطقهای و نه نیازهای مردم کرده است. کسانی که در دی ۹۶ به خیابانها آمدهاند کاملا این موضوع را متوجه شدهاند. حکومت اما به مردم توضیح نمیدهد منابع آزادشده پس از برجام چگونه خرج شده است.
دولت اوباما با این تصور بسیاری از منابع مربوط به فعالیتهای ثبت و گزارش نقض حقوق بشر در ایران را قطع کرد، بخش فارسی صدای امریکا را در اختیار لابی جمهوری اسلامی قرار داد، برای آزادی چهار ایرانی- امریکایی علاوه بر آزادی هفت قاچاقچی محکوم شده ۱۸ قاچاقچی دیگر را بدون شفافیت آزاد کرد، وزیر خارجهی امریکا به ستایش فرمانده سپاه قدس یکی از سلاخان خاورمیانه پرداخت و بازرسی از مراکز نظامی به خود جمهوری اسلامی واگذار شد تا قرارداری موقت برای برنامهی اتمی امضا شود و دولت بدون کارنامهی اوباما میراثی از خود بر جای بگذارد.
۳.بر سر عقل آوردن اسلامگراها؛ خواب و خیال یا تصور دیگر این است که میتوان تهدید علیه یا محکوم کردن جمهوری اسلامی چه در داخل و در خارج را- نه برای خلاصی یافتن از شرّ این رژیم ضد انسانی یا کاهش شرّ آن- بلکه برای به سر عقل آوردن آن یا همکاری مورد استفاده قرار داد. سرمایهگذاران خارجی این نظام تمامیتخواه را تقویت میکنند ولی بر سر عقل نمیآورند.
تناقضها
در باب مبانی و چرایی سیاست خشنودسازی زیاد سخن گفته شده است (سیاستمداران و یادداشتنویسان و مهمانان برنامههای تلویزیونی) اما در مورد تناقضهای آن کمتر بحث شده است. به سه تناقض در اینجا اشاره میکنم:
۱.هیچ یک از کشورهای غربی و ادیان غیرشیعه نمیتوانند در ایران فعالیت اجتماعی و فرهنگی و مذهبی کنند اما جمهوری اسلامی در سرتاسر دنیا با استفاده از آزادی مذهبی به تبلیغ شیعه و جذب نیرو و شکل دادن به سلولهای تروریستی مشغول است. نه تنها دیگر کشورها نمیتوانند چنین کارهایی را در ایران انجام دهند بلکه جمهوری اسلامی بسیاری از شهروندان خود ایران را به همکاری با دولتهای بیگانه متهم کرده و تحت تعقیب و محاکمه قرار میدهد. در جنگ تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی دولتهای غربی در جایگاه بازنده قرار دارند چون دست خود را در برابر این رژیم بستهاند.
۲.معامله با ایران به جای آنکه به مردم کمکی کرده باشد به تقویت حکومت و گروههای تروریستی همپیمان با آن منجر شده است. رد پولهای نقدی که پس از برجام توسط دولت اوباما برای جمهوری اسلامی فرستاده شد در مخارج حزبالله لبنان پیدا شده است. از حدود ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی دورهی احمدی نژاد و ۱۵۰ میلیارد دلار بازگشت درآمدهای نفتی بعد از برجام هیچ حاصلی برای زیرساختها و آموزش و بهداشت جامعه به دست نیامد.
۳.جمهوری اسلامی و سپاه قدس آن در صدر فهرست دولتها و گروههای حامی تروریسم در دنیا در گزارشهای وزارت خارجه ی امریکا قرار دارند اما بنا به گزارش منابع اسرائیلی اوباما با ترور یکی از شناخته شدهترین تروریستها (قاسم سلیمانی) مخالفت کرد تا در مسیر برجام خللی ایجاد نشود.
پیامدها
این سیاست در عالم واقع چه تاثیراتی داشته است؟ ایا واقعا به میانهروی حکومت یا صلح جهانی کمک کرده است؟ پاسخ منفی است. به سه پیامد آن اشاره میکنم:
۱.اولین و مهمترین پیامد، تداوم جمهوری اسلامی به عنوان بزرگترین خطر امنیتی برای ایران و جهان است. امروز جمهوری اسلامی در همهی مناطق پر تنش خاورمیانه حضور نظامی دارد. این رژیم برای شهروندان ایران نیز جز سرکوب در همهی زمینهها حاصلی نداشته است. البته اصلاحطلبانی که معترضان را اغتشاشگر میخوانند و از نظر خشنودسازان بدیل نظام موجود تلقی میشوند نمیتوانند میان رژیم و کشور تفاوت بگذارند و براندازی جمهوری اسلامی را مساوی با نابودی ایران معرفی میکنند.
۲.عدم تغییر سیاستهای جمهوری اسلامی؛ بر خلاف ادعای دولت اوباما پس از برجام ایران به جامعه بینالمللی وارد نشد. توافقهایی که برخی دولتها امید داشتند رفتار جمهوری اسلامی را تغییر دهد بیمعنا شدهاند؛ موارد خشنودسازی در کاهش دشمنیها بیتاثیر بوده است، مواردی مثل نامهنویسیهای اوباما با لحن دوستانه، کنار گذاشتن پروژهی کاساندرا (که در آن پولشویی حزبالله لبنان و حضور ان در ترافیک مواد مخدر دنبال میشد)، اخطار به مقامات برای خارج کردن سپردهها به دلیل امکان مصادرهی آنها، تحویل ۱٫۷ میلیارد دلار پول نقد، و تبدیل وزارت خارجهی ایالات متحده به پاتوق لابی جمهوری اسلامی.
۳.گروهی تصور میکنند بدیل برجام و یکسانانگاری اصولگرایان و اصلاحطلبان حکومتی، جنگ است، در حالی که جنگ در جریان است. ایرانِ تحت جمهوری اسلامی همیشه در حال جنگ با امریکا و تمدن غربی بوده است. دردورههایی این جنگ توسط دولتهای غربی دیده شده و در دورههایی نادیده گرفته شده است.
جناب شهرام نیا، اگر شاعر و ادیبی چون فردوسی هم حال امروز ایران را میدید کار نوشتن شاهنامه را رها میکرد و سوگنامه مینوشت.
میراثداران و میراثخواران عبدالرحمن خان فرامرزی و سناتور مصباح زاده در تهران هستند نه در لندن. خود را مهار کنید.
در عنوان همین بخش دیدگاهها هم می بینم «۱۵ دیدگاه ها»!!!!
در انگلیسی عدد بزرگتر از یک با اسم جمع به کار میرود، در فارسی این طور نیست
باید نوشت «۱۵ دیدگاه»
تغییر و تحول در زبان قابل پذیرش است، اما بهتر است از سهل انگاری و ولنگاری بپرهیزیم.
متاسفانه بسیاری موارد اشتباه نویسی در فضای مجازی دیده میشود که خوب است تذکر داده شود و در این موارد باید از تذکر دهنده تشکر کرد نه اینکه دهانش را بست.
مثلا خیلی ها می بینم به جای «خانه ای» مینویسند «خانه ایی» که سخت حالم را میگیرد، دست خودم نیست!
به جای «خوشم آمد» می گویند «دوست داشتم!» به سیاق انگلیسی که like هم به معنای «دوست داشتن» است و هم به معنای «خوش آمدن»
…
به شاهد، قربان، عجب سفسطهای میفرمایید: ۱۰ها! ۱۰۰۰جهد بکردم! گاهی اعداد را به ریاضی مینویسند و گاهی هم نه و گاهی هم هر دو: ده درصد یا ۱۰درصد و به کسی هم بر نمیخوره!
تا جایی که بنده متوجه شدم موضوع سر استفاده از «مین» یا «امین» مانند th انگلیسی است: نودمین اسکار یا ۹۰مین یا ۹۰امین. سی و هفتمین نشست یا ۳۷مین یا ۳۷امین… چون «مین» یا «امین» به عدد میچسبه کسی آنها را با میدان «مین» یا محمد «امین» عوضی نمیگیره!! وگرنه نگارش زیبای فارسی ما پر میشه از این عوضی گرفتنها!
من فکر میکنم حرف شهرام نیا درست فهمیده نشد و خود ایشان هم توضیح کافی نداد. بهگمان من نکته مهم در مطلب ایشان ایراد گرفتن در بهکاربردن عدد بهجای کلمه است. شما نمیتوانید بنویسید (میروم و ۲باره برمیگردم) یا غزل حافظ را بنویسیم: ۱۰۰۰ جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم؛ یا من و همسرم ۷هه دیگر میرویم لندن؛ و یا مثلاً بنویسیم: امام ۸ام شیعیان و ۱۰ها (!) مثال دیگر، که نه تنها آنگونه که آقای حسام اظهار عقیده کردهاند، نشانه تحول و پیشرفت و امروزی شدن زبان نیست، که برای بسیاری، ازجمله خود بنده میتواند مایه آزردگی خاطر باشد.
«نوشتن» با حرف زدن در هیچ زبانی یکسان نیست و در مناطق مختلف جغرافیای یک زبان ، حرف زدن بصورت لهجه های متفاوت معمول است. در مورد اینکه زبان مانند یک موجود زنده باید همیشه خودش را با تغیر وتحولات زمان همراه سازد در آن شکی نیست ولی این همراهی در باز شدنش به واژه های نوین در قلمرو دانش وطرز زندگی با هدف غنی سازی زبان است نه در رعایت نکردن «دستور زبان». بطور مثال نوشتن جمله ای بصورت«خوشحال میشیم نظرتون را ..» بجای «خوشحال میشویم نظرتان را ..» نه تنها زبان را غنی نمیکند بلکه آنرا برای استفاده های علمی وادبی نا کارآمد مینماید.
صادق زیبا کلام و محمدحسن قدیری ابیانه در دانشگاه کاشان به مناظره پرداختند. یکی از دانشجویان حاضر در یکی از بحث ها خطاب به آنها میگوید: شما که انقلاب کردید چه گلی به سر ما زدید؟! ۴۰ ساله مملکت رو به گند کشیدید؛ همتون دزدید؛ چه چپ، چه راست!
http://www.youtube.com/watch?v=3SeWFYQkiEg
به جناب «شهرام نیا»، آقای محترم، دلخوری ندارد. از هر کس دلتان میخواهد بپرسید: زبان تغییر میکند! چه ما شاد بشویم یا ناراحت! شما انتظار دارید که زبان همان چیزی باشه یا بماند که پنجاه سال پیش در دوران دانشآموزی شما بود؟! هیچ زبانی راکد و ساکن نمیماند و فارسی هم از این امر استثناء نیست. من و شما اگر مثل دوران قاجار یا شصت سال پیش حرف بزنیم و بنویسیم به ما میخندند. همه جا همینطوره. ربطی به درستی و غلطی و موافق و مخالف بودن کسی ندارد.
اتفاقا شهرام جون از بعد انقلابتون وزارت دادگستری دقیقا شده یه وسیله انفجاری که مصرف جنگی هم داره با حکم هاش میتونی وسط شهر از آر پی جی هم استفاده کنی
پاسخ به آقای حسام و یک بی نام که نمی دانم آقا هستند یا خانم
از تذکر و راهنمائی یتان ( بفارسی امروز) یجای راهنمائیتان ، بسیار سپاس گزارم( بجای سپاسگزارم). مرا ادب کردید و یاد گرفتم که بعد از این دیگر غلط زیادی نکنم.
افسوس که پنجاه سال دیگر نخواهم بود تا در شادی شما برای دیگر تغییرات زبان شریک شریک باشم
خوشحال میشیم نظرتونو در مورد ۳۷th (thirty seventh) (در انگلیسی) و ۳۷éme (در فرانسه) بفرمائید. حالا اسپانیش بماند (۳۷ª برای مونث و ۳۷º برای مذکر).
به «شهرام نیا» که خودش رو انگاری میراثدار زبان فارسی میدونه. زبان یک امر ثابت نیست. تغییر میکنه. شما همین زبان خودت رو با زبان پنجاه سال پیش ایران نمیتونی یکی بدونی. مطبوعات هفتاد سال پیش و همین کیهان شصت سال پیش رو ورق بزنین تفاوت رو متوجه میشید. برای عددنویسی هم همینطور. ۲۳امین یا ۳۲مین یا سی و دومین یا… شکلهای تازهتر و… الان مثل پنجاه سال پیش و دوران دانشآموزی شما نیست. زبان پنجاه سال بعد هم حتما مثل امروز نیست. غلط و درست زبانها هم تغییر میکنه.
تجزیه و تحلیلی بسیار دقیق و روشنگرانه ازسیاستهای بیخردانهٔ دولتهای غربی نسبت به ملت ایران.
سپاس به مجید محمدی که بدون تعارف حقایق را با قلم رسا وتوانای خود بخوبی تشریح میکند
روحانی گفتوگو با وزیر امور خارجه فرانسه در عصر دوشنبه (۱۴ اسفند/۵ مارس) گفت: «هیچ راهی جز تقویت دولت مرکزی در دمشق برای حل بحران سوریه وجود ندارد!!»
روحانی در زمینه توافق اتمی نیز تاکید کرد که ایران “آغازگر نقض برجام” نخواهد بود!!.
– ظاهرا وی موشک پرانی حکومت اسلامی و پرتاب بشکه باروت و بمب شیمیایی از طرف اسد را نادیده میگیرد ؟!
۲
چرا تا کنون به حضور نظامی و تسلیحاتی و پولی جمهوری اسلامی در کشتار مردمان سوریه و شخم زدنِ شهرها و روستاهای سوریه اعتراض نکرده اید؟ …
خشت دهم: می شود بگردید و بگردید و تنها و تنها یک مورد – و نه بیش – بله یک مورد از درستی ها و شایستگی های جمهوری اسلامی را برای ما شماره کنید؟ یک مورد. و نه بیش. می شود؟ ….
۱
محمد نوری زاد ، ۱۱ پرسش همراه با توضیح خطاب به اصلاح طلبان بیان کرده است….
خشت هشتم: :… بیت رهبری و سپاه، چه دیگر اگر بکنند، در شما جوششی و همتی و
اعتراضکی بر می جنبد؟ مثلاً آیا زبانمان لال، دست به ناموس تان ببرند؟ مگر ناموسِ مردم، ناموس شمایان نیست؟ کم آیا هیولاهای سپاه و اطلاعات دست به ناموس مردم برده اند؟ …
خشت نهم: شما با سکوتِ مستمرتان، دست شخصِ رهبر و سردارانش را در ویرانگری های داخلی و خارجی واگشوده اید.
خانمها و آقایانی که میراث دار یا میراث خوار عبدالرحمن فرامرزی و مصطفی مصباح زاده هستید ، لطفاً در فارسی نویسی تان دقت فرمائید.
آقای مجید محمدی در سطر اول مطلبشان نوشته اند : وزیر دادگستریدولت روحانی در«۳۷ مین»نشست(!) حیرتا
« مین » که یک وسیله انفجاری است ومصرف جنگی دارد، چرا مثل پنجاه سال پیش ما که شاگرد ابتدائی بودیم
نمی نویسید «سی و هفتمین ». بدتر از شما ، دیده ام که مثلاً نوشته اند«۳۷ امین» ،گوئی که سی و هفت بار دعا
دعا میکنند و آمین می گویند. فراموش نکنید که برای یاد گرفتن هیچ وقت دیر نیست
فوکویا ما – ایران به سمت انفجار درونی پیش میرود .
اقای فوکویاما نظریه پرداز ژاپنی – امریکایی استاد علوم سیاسی دانشگاه استنفورد در نشست جهانی حکومت در ماه فوریه ۲۰۱۸ :
در ایران یک انقلاب اجتماعی زیر پوست جامعه در حال گسترش است . یک جمعیت جوان و تحصیل کرده وجود دارد که با ساختار ( محافظه کار و روستایی ) که بر کشور حاکم است سر سازگاری ندارد . ایران به سمت ( نوعی انفجار ) در حرکت است و من مطمئن نیستم نتیجه اش چه میشود ولی وضعیت ایران ، وضعیت با ثباتی نیست ؟! قابل توجه اپوزیسیون بی خیال و لج باز و یک دنده ایران ( میبخشید ) ؟!