مجید محمدی – در ایالات متحده هر روز حدود ۲۰ تن از کسانی که دورهای در جنگ حضور داشتهاند خودکشی میکنند. علت اصلی این خودکشیها هم «پیتیاسدی» یا اختلال اضطرابی بعد از صدمه ذکر شده است. سربازانی که در صحنهی نبرد حضور دارند و انفجار، کشته شدن همقطاران، و زخمی شدن یا آسیب دیدن غیرنظامیان را تجربه کردهاند پس از بازگشت به زندگی عادی ممکن است با برخی صداها، نشانهها یا توهمات به شرایط ذهنی دوران جنگ باز گردند و نتوانند مرز میان واقعیت و توهم را تشخیص دهند. آنها به سادگی دچار اضطراب شده و کنترل خود را از دست میدهند.
همین موضوع مانع از انجام وظایف روزانه شده و برای آنها در زندگی شخصی مشکلات و چالشهایی ایجاد میکند. غیر از مقالات و گزارشهای متعدد، این شرایط ویژه در فیلمهای سینمایی مانند «ممنون برای خدمت شما»، «گِرَن تورینو»، «تیرانداز آمریکایی»، «در دره ایلا»، «هرت لاکر» و «شکارچی گوزن» و یا مجموعههای تلویزیونی مثل «هوملند» به خوبی به نمایش درآمده است.
تابوی اختلال روانی جنگجویان
اما پیتیاسدی در سطح بسیجیان و سربازان در ایران گزارشنشده باقی مانده است. خانوادهها با این موضوع درگیری دارند اما به دلیل تابو بودنِ بیمار معرفی کردن جانبازان به علت حضور در جبهه (که مقدس اعلام شده و به آن جنبهی ایدئولوژیک داده میشود) این موضوع را زیر قالی پنهان میکنند. نویسنده شخصا با مواردی از این موضوع در ایران برخورد داشت اما در فضای عمومی طرح این بیماری جای چندانی نداشته است. موج جدید پیتیاسدی در میان جنگجویان ایرانی، افغانستانی و پاکستانی اعزامی به سوریه به زود برای نزدیکان و اعضای خانوادهی آنها نیز قابل مشاهده خواهد بود که آنان هم بر اساس سیاست تبلیغاتی رژیم مخفی نگاه داشته خواهد شد. پزشکان و روانپزشکان ایرانی در این زمینه در آگاهی دادن به مردم کوتاهی میکنند چون این اختلالات درمانپذیر هستند و اگر مردم از آنها خبر داشته باشند میتوانند به پزشک مراجعه کنند.
فرماندهان سپاه و جنگ
اما فرماندهان سپاه پاسداران نیز با این اختلال در میان اعضای سپاه و بسیج که جنگ را تجربه کردهاند مواجه بوده و هستند. البته همهی آنها ادعا دارند که در جنگ بودهاند که واقعیت ندارد. این فرماندهان از این جهت به سه گروه قابل تقسیم شدن هستند:
۱) فرماندهان ستادی که در دوران جنگ فقط برنامههای خیالی برای فتح کربلا میریختند و در برنامههای متوهمانهی آنها دهها هزار نفر قربانی شدند و بیشتر با مقامات سیاسی و پیمانکاران وقت میگذراندند و میگذرانند.
۲) فرماندهان میدانی که انفجار و کشتار نیروهای خود را شاهد بودهاند.
۳) تعداد بسیار اندکی از آنها که خود دچار پیتیاسدی شدهاند.
هر سه دسته امروز طبعا باید به جای تاراج کشور و سرکوب مخالفان و سلاخی مردم سوریه در شرایطی دیگر میبودند. دستهی اول باید هر روز در امامزادههایی که خود ساخته و از عوارض شهرداریها برای آنها معاف شده و اجارهی سونا و استخر و مغازههایشان را میگیرند با فراغ بال به توبه و گریه و ندبه برای نقش خود در کشتار دهها هزار جوان ایرانی میپرداختند. ولی چنین چیزی از آنها مشاهده نمیشود. آنها چنان در قدرت و ثروت و عناوین دکترا و وکیل و وزیر غوطهورند که فرصتی برای اندیشیدن به اقدامات و فجایع خود ندارند.
دستهی دوم فرمانداران عملیاتی هستند که آن فجایع و این تجربیات را دیده و تجربهی نزدیک با آنها داشتهاند. بسیاری از این فرماندهان سپاه را رها کردهاند البته اگر قبلا توسط وفاداران به خامنهای بازنشسته نشده باشند. آنها که ماندهاند چنان خوی گرگ بودن در میانشان از روزهای اول شکلگیری جمهوری اسلامی گسترده بوده که به خونریزی و دیدن کشتار عادت کردهاند و اختلالات روانی افراد را نشانهی ضعف میدانند. این دسته مانند دستهی اول نیاز به عذرخواهی از مردم برای اشتباه تداوم جنگ بیحاصل بعد از پس گرفتن خرمشهر و یا گوشهگیری برای تامل در اعمالشان دارند. البته این گروه نیز چنان مشغول ادارهی سازمان سرکوب در داخل و صنعت مداخلهی نظامی در خارج هستند که فرصتی برای این کار پیدا نمیکنند.
دستهی سوم که خود فجایع را با گوشت و پوست تجربه کردهاند کاملا از رادار افکار عمومی بیرون هستند. نمیدانیم وضع روحی آنها چگونه است. هر چند گاه خبر مرگ برخی از این فرماندهان شنیده میشود و همیشه گفته میشود که آنها به خاطر جراحات دوران جنگ جان خود را از دست دادهاند! در ایران متاسفانه خودکشی یک تابو است و نه خانواده و نه نهاد نظامیای که آنها با آن ارتباط داشتهاند نمی خواهند خودکشی را آشکار کنند.
صنعت دروغسازی
فرماندهان سپاه به صورت فریبکارانه همه به صورت چهرههای مقدس و متعالی نمایش داده شده و معرفی میشوند گویی انسان زمینی نبوده و نیستند. سربازان نظام (مثل ابراهیم حاتمیکیا و دیگر فیلمسازان و نویسندگان آثار مربوط به جنگ) سالانه صدها میلیارد تومان بودجه و امکانات دریافت میکنند تا این صنعت دروغسازی را اداره و چنانکه خود میگویند برای نزدیکان و بسیجیان شغل تولید نمایند. از این جهت همهی فیلمهای جنگی که در ایران ساخته میشود از نظر هنری و دراماتیک بیارزشاند (آنها را دیدهام و این را میگویم) چون در یکی از آنها حتی یکی از جانبازان جنگ به فرماندهانشان ناسرا نمیگوید (کاری که میان جنگجویان در همه جای دنیا به علت اشتباهات فرماندهان رایج است)، همه از معلولیت خود راضیاند و به زمین و زمان فحش نمیدهند (باز هم پدیدهای غیرعادی)، و از «جنگ لعنتی»ای که آنها را به این روز انداخته حرفی نمیزنند؛ هیچکدام از آنها تنها نیستند، به مواد مخدر معتاد نشدهاند و با جمهوری اسلامی و اسلام مشکلی ندارند. همه چیز در این فیلمها پاستوریزه و مورد نظر شخص خامنهای است چون این فیلمها برای او و نزدیکانش تولید میشود.
وجدانِ خودکشی
تحقیقات مختلف اجتماعی در مورد علل خودکشی سربازان از جنگ برگشته در ایالات متحده نشان میدهد که آنها به دلیل ناتوانی از بر عهده گرفتن مسئولیتهای روزمره، امکان آسیب زدن به دیگران و عدم تحمل رنج شدید روانشناختی ناشی از به یاد آوردن صحنههای از دست دادن همقطاران و سرزنش خود، به این کار دست میزنند. همهی اینها نشان میدهد که جنگجویان در یک جامعهی آزاد و دمکراتیک با وجدان اجتماعی و اخلاقی به جنگ رفته و با همان وجدان از جنگ باز میگردند (بر خلاف سازمانهای سرکوبگر مثل سپاه و بسیج). خودکشی عملی مذموم است اما کسی که به جای کشتن و سرکوب دیگران خود را از میان میبرد یا تصور میکند که اگر ادامهی حیات دهد برای دیگران مخاطره ایجاد میکند از لحاظ اخلاقی بر کسانی که دیگران را از میان میبرند و عامل سرکوب هستند شرف دارد. شهروندان ایرانی در چهار دههی گذشته شاهد چنین وجدان اخلاقیای در فرماندهان سپاه نبودهاند. آنها هرگز از خانوادههای کشتهشدگان به خاطر تصمیمات غلط خود در دوران جنگ که به کشته شدن دهها هزار و مجروح شدن صدهاهزار تن دیگر انجامیده عذرخواهی نکرده و همواره تلاش داشتهاند نقش و تصمیمات غلطط خود را پنهان سازند یا موجه نشان دهند.
عذاب وجدان کشتارها و شکنجهها
فرماندهان سپاه پاسداران چهار دهه است که مردم ایران را سرکوب کردهاند. غیر از ارعاب و کنترل پلیسی جامعه در سرتاسر کشور (حتی کوهها و کویرها) و در همهی لحظات، آنها در کشتار خیابانی، شکنجه در زندانهای رسمی و غیررسمی، ترور مخالفان در ایران و دیگر کشورها، و کشتار صدها هزار نفر از مردم سوریه دخالت مستقیم داشتهاند. دستگاههای امنیتی و انتظامی کشور را سپاهیان سابق اداره میکنند. اگر حافظهی آنها از میان نرفته باشد خودشان که میدانند در کشتارها چه سهمی داشتهاند و باید دچار عذاب وجدان باشند. اما این موضوع یا به طور کلی توسط موسسات پزشکی و روانپزشکی سپاه مخفی نگاه داشته میشود یا اصولا این افراد از مرحلهی انسانی گذر کرده و به حیوانات درندهخویی که درنده بودن را جزیی از طبیعت خود میدانند تبدیل شدهاند.
سپاه و وفاداران به جمهوری اسلامی یکی از سلاّخان فرماندهی نظامی (قاسم سلیمانی) را مورد تقدیس قرار می دهند و با گرفتن و انتشار عکس وی با دختر کوچکی (با روسری تحمیلی پدر و مادر) که روی پاهایش خوابیده یا در آغوش گرفتن یک پیرزن (ظاهرا مادرش) تلاش میکنند چهرهای انسانی از وی به نمایش بگذارند. همین نکته نشان میدهد ادارهکنندگان این نهاد به چه چاهی سقوط کردهاند: سوء استفاده از زنان و دخترانی که خود آنها را سرکوب می کنند.
خودحق پنداری القا شده از سوی رهبران دینی به این افراد و توهم انجام تکالیف الهی، وجدان انسانی و اخلاقی را از آنها بازستانده است. کمتر فرماندهی دوران جنگ در ایران با وجود کشتن شمار بسیاری از اسیران عراقی (ولی اعلام ناشده) و به کشتن دادن دهها هزار جوان ایرانی، از گرفتاری خود در چالشهای اخلاقی سخن گفته است. جمهوری اسلامی در حوزهی جنگ نیز هیولاهایی را خلق کرده است که تنها با کشتن و شکنجهی شهروندان روز و شب خود را میگذرانند بدون آنکه از سهمناک بودن خود و اعمالشان اندکی شرم داشته باشند.
اسم ازسرداررانندگی(راننده خودروی بلوزیرحامل امام خمینی ازفرودگاه تابهشت زهرا)۱۲بهمن ۵۷زمان ورودامام به کشور)اولین وزیرسپاه
Droud bar arteshian va sepahiané aziz sardar mohammad ali jafari va sardar haj ghasemé soleimani aziz ,marg bar vatan faroushan va monafeghin………………….
مواد لازم برای یک عذر خواهی واقعی،انسانیت و شرفه…چگونه میشه از سرداران سپاه انتظار عذر خواهی داشت؟
کنند. حکومت دست افرادبیسواد با مدرک قلابی افتاده که کشاورزی و صنعت و بازرگانی را ورشکست کرده اند.
هنوز بزرگترین استادیوم ایران آریامهر(آزادی؟!) است و بزرگترین پارک تهران, شاهنشاهی (ملت – در زنجیر) ؟!
آمریکا و غربیها سه باردر منطقه اشتباه کردند:واگذاری افغانستان و ایران و عراق به گروههای مذهبی! که این در ایران باعث بباد رفتن میلیاردها سرمایه های مردم ؍ دهها هزار زندانی و تیرباران و اعدام و میلیونها کشته در جنگ عراق و…و مهاجرت میلیونها ایرانی تحصیلکرده شد.
مردم ایران از چهل سال زندگی در عصر صفویه قرون وسطی بجان آمده اند و میخواهند مثل مردم کشورهای آزاد ٫ زندگی
مثل همیشه مقاله ای خوب و جامع. با تشکر از جناب محمدی
تشکر از باز کردن پنجره دیگری برای شناختن جا نورانی که آنها را باید شناخت ولی نبا ید آنها فرمانده صدا کرد .اگر این چاقو کشان بیت رهبری فرمانده هستند، در حیرتم ما چه عنوان و چه نشان افتخاری باید برای جهانبانی ها،مین باشی ها و خسروانی ها بکار ببریم ؟
عذر خواهی نمیکنند چون وقیح و طلبکارند گوشه گیری نمی کنند چون تشنه پول و قدرتند خودکشی نمی کنند چون شرف ندارند.
اقاى مجیدى سپاس از روشنگرى و شهـامت شما مثل هـمیشه
در فیلمهای ایرانی صحنه های خنده دار هم هست ؛ خوابیدن زنان با روسری (حجاب اسلامی ) از آن جمله است
تا زمانی که خامنه ای از اینها حمایت میکند همین وضع است
نام و عکس سه پاسداری که بیشترین تلفات جنگ در زمان فرماندهی انان اتفاق افتاده در گزارش دیده نمیشود .محسن رفیق دوست بعنوان اولین فرمانده سپاه پاسداران و محسن رضایی بعنوان فرمانده مستقیم عملیات سپاه در جنگ مزخرف ایران و عراق و نفر سوم رحیم صفوی معروف به رحیم تپه را باید نام برد . نفر اخر تمامی نیروهای تحت امرش را برای گرفتن یک تپه در منطقه غرب کشور به کشتن داد و به لقب رحیم تپه معروف شده است .
به عمده این جانوران مدرک دکتری دانشگاه و ثروت های باد اورده و مسئولیت های مهم مملکتی بعد از اتمام جنگ و نوشیدن جام زهر توسط مرادشان خمینی ضحاک سپرده شده است .