مجید محمدی – مهران مدیری در دههی نود خورشیدی فراتر از یک کمدین به یک چهرهی ملی تبدیل شد: کمتر کسی است که در ایران وی را نشناسد، وزیر خارجه و معاون رئیس دولت سر صحنهی فیلمهایش یا رونمایی از آنها حاضر می شوند، مقامات دولتی (مورد انتقاد ولی فقیه) را در برنامههایش بدون هیچ گونه سانسور و محدویدت مورد انتقاد قرار میدهد، و تلویزیون دولتی چند شب در هفته یک ساعت از وقت خود را به وی اختصاص میدهد (برنامه دورهمی). آثار تلویزیونی و ویدیویی وی مثل «مرد هزار چهره»، «شبهای برره»، «قهوه تلخ»، و «در حاشیه» میلیونها بیننده داشته است. او از کار در تلویزیون به کارگردانی یک اثر سینمایی نیز ارتقا یافت و فیلمش در بهترین سالنهای سینمای حکومتی به نمایش درآمد. مدیری به یکی از پردرآمدترین تهیهکنندگان و کارگردانها و بازیگران و مجریان تلویزیون تبدیل شده است.
این شهرت ده ها میلیونی و ثروت دهها میلیاردی- در کشوری که یک کتاب ترجمه یا تالیف شده با تیراژ چندهزارتایی یک دهه پشت میز سانسور میماند و بعد با حذف قسمتهایی منتشر میشود یا هزاران وبسایت اینترنتی فیلتر میشود- چگونه کسب شده و تداوم یافته است؟ آیا او صرفا یک کمدین و بازیگر و مجری موفق است؟ آیا هر بازیگر و کمدین کوشا و با استعدادی میتواند به موفقیت وی دست یابد؟
پدیدهای قابل مطالعه
مدیری با مجموعهی «ساعت خوش» که طنزی متفاوت در اوایل دههی هفتاد بود پرآوازه شد. در ابتدا دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی از موفقیت وی احساس خطر کرد (وقتی کارهایی مثل «پاورچین و نقطه چین» را انجام میداد کیهان تهران علیه او قلمفرسایی میکرد) اما مدیری نه تنها سرعت یادگیری زیادی برای درک انتظارات مقامات امنیتی و نظامی حاکم بر دستگاههای تبلیغاتی داشت بلکه دارای این ظرفیت نیز بود که به کیهان ولی فقیه و مدیران امنیتی رادیو و تلویزیون نشان دهد که کارهای وی نه تنها خطری برای گفتمان اسلامگرا، ترویج سبک زندگی روحانیت و سیاست مهندسی فرهنگی رژیم ندارد بلکه میتواند بخشی موفق از این جریان باشد. سالهاست که جریان «آتش به اختیار» کاری به مدیری ندارد و او مورد حمایت دستگاه تبلیغاتی رژیم به ویژه نهادهای نظامی و امنیتی است؛ مثلا روزنامه جوان و خبرگزاریهای فارس و تسنیم از او حمایت میکنند.
مهران مدیری نمونهی جالب توجه از کسانی است که میدانند در جمهوری اسلامی چگونه میتوان کار ظاهرا هنری و فرهنگی کرد، موفق بود، با سد سانسور مواجه نشد یا آن را دور زد و مورد توجه عموم هم قرار گرفت؛ هم مورد توجه بخشهایی از مردم منتقد حکومت قرار گرفت و هم با سرداران سپاه و نیروهای امنیتی پالوده خورد. مدیری یک پدیدهی فرهنگی و اجتماعی در جمهوری اسلامی است که هم برای فهم فرهنگ عمومی مدیریت شده توسط حکومت دینی، هم روشهای مهندسی فرهنگ و هم سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی به ما کمک میکند.
مهران مدیری و مهندسی فرهنگی
برنامههای مدیری برنامههایی سرگرمکننده و خنثی (مثل پخش مسابقات فوتبال اروپایی) نیست که حکومت صرفا برای کشاندن افراد به پای صفحهی تلویزیون آنها را تحمل کند. حکومت دینی حساسیت خاصی به برنامههای طنز و سرگرمکننده دارد و خود را ملزم به تحمل کسی در این زمینه نمیداند. مدیری و تیم وی به گونهای در چارچوب برنامههای مهندسی فرهنگی نظام و پروپاگاندای آن عمل میکنند که نه تنها با محدودیت چندانی مواجه نمیشوند بلکه مورد حمایت نیز هستند. این مدعا را از چند جهت میتوان تبیین کرد:
۱.مدیری با نقد اجتماعی خود که در سطح جامعه (بدون دیدن نهادهای دینی و قدرت و روابط میان آنها) حرکت میکند و فقط (به گمان وی) مشکلات و زشتیهای عقیدتی و رفتاری مردم عادی (و نه قدرتمندان) را نشان میدهد به مخاطبان خود میقبولاند که ریشهی همهی مشکلات در خود آنهاست که این به نحو ضمنی بدان معناست که سیاستها و برنامهها و تصمیمگیریهای حکومت نقشی در بروز و تداوم مشکلات ندارند و گویی حکومت دینی و سرکوبها و تبعیضهای روزمرهاش وجود ندارند. مدیری هم سیاسی است و هم سیاسی نیست. در نقد بیرحمانهی مردم کوچه و بازار (قربانیان نظام سرکوب و تبعیض به استثنای قشر مذهبی سنتی و اراذل و اوباش حزب پادگانی) کار سیاسی انجام میدهد اما در نادیده گرفتن حاکمان و حکومت به ویژه روحانیون و سپاهیان چنین مینماید که سیاسی نیست. رفتار وی در برابر مخاطبان و مردم عادی به گونهای است که گویی آنها غیر از حاکمان موجود گزینهای دیگر ندارند و حتی قدرت این را ندارند که چشماندازی بدیل را تصور کنند. در طنزهای وی اصولا چنین چشمانداز بدیلی غایب است. نقد وی از مردم کوچه و بازار هم همیشه متمرکز بر موضوعاتی است که در چارچوب رهنمودهای مقامات سیاسی و ایدئولویک نظام است (غرب بد است، مردم نمیفهمند و سزاوار اطاعتاند). به همین دلیل طنز وی به تبلیغات سیاسی در خدمت نظام سرکوب تبدیل میشود.
۲.استهزای برنامههای ماهوارهای (فارغ از کیفیت و جهتگیری آنها) در حالی که هیچ گونه آزادی برای برنامهسازان آنها در ایران وجود ندارد و آنها امکان پاسخگویی در فضای داخلی را ندارند مدیری را به بوق آشکار تبلیغاتی جمهوری اسلامی و دستگاههای امنیتی آن تبدیل کرد. پس از آن درهای همهی مراکز تبلیغاتی جمهوری اسلامی بدون هیچ گونه محدودیت برای وی باز شد. او یکی از معدود چهرههای هنری است که در هر دولتی به کار خویش بدون محدودیت و با بودجههای دولتی و حکومتی مشغول بوده است.
۳.مدیری مبلغ گفتمان اسلامگرای حاکم با حاکمیت مردسالاری، شیعهسالاری، ربانیسالاری و فقهسالاری است. او به صراحت مردانی را که به همسران آیندهشان حق طلاق می دهند «جوّگیر» و «مظلوم» مینامد، موضوعی که روحانیون و سپاهیان را بسیار خشنود میسازد. او میداند چگونه دل حاکمان روحانی را به دست بیاورد.
۴.نظام تولید، توزیع و حتی مصرف محصولات فرهنگی و هنری در ایران دولتی است. بخش دولتی و حکومتی خود تولید و توزیع و خود هم مصرف میکند. در چنین نظامی بازار آزاد تولید و عرضه شکل نمیگیرد تا از میزان فروش محصولات بتوانیم به محبوبیت یک اثر پی ببریم. تمام چهرههای هنری و فرهنگیای که در چهار دههی اخیر در ایران به کار خود ادامه دادهاند (بر خلاف حذفشدگانی مثل جعفر پناهی، بهرام بیضایی یا سوسن تسلیمی) بازی با دستگاه مهندسی فرهنگی و بده و بستان با این دستگاه را میدانستهاند وگرنه نمیتوانستند در آن ادامهی کار و حیات دهند.
۵.چطور میتوان تصور کرد که یک کمدین به همهی موضوعات سیاسی و اجتماعی بپردازد اما سپاه و روحانیت و دستگاه رهبری را استثنا کند؟ البته هیچ کمدینی نمیتواند به این موضوعات در ایران بپردازد. اما وی میتوانست حداقل انصاف را رعایت کرده و سیاستمداران جمهوری اسلامی را به تساوی نادیده بگیرد. اما وی چنین نکرده است. او در مقام وکیل بدون رای ملت مقامات دولتی روحانی و خاتمی را مورد استهزا و خطاب قرار داده اما کاری به موتلفه یا ایثارگران یا جمنا و دیگر نزدیکان بیت و خامنهای نداشته است. او روابط قدرت را در جمهوری اسلامی میداند و صرفا سیاستمدارانی را مورد استهزا قرار میدهد که خامنهای و نیروهای امنیتی حساسیتی بدانها ندارند.
مدیری کمدین محبوب یک نظام تمامیتخواه و اقتدارگراست که برنامهی همیشگی آن مهندسی فرهنگی و شستشوی اذهان بوده است. طنز مدیری دقیقا همجهت با چنین نظامی است. نظامی که چند پست انتقادی امیدرضا صیافی و ستار بهشتی را با چند ده یا چند صد مخاطب نمیتواند تحمل کند و آنها ار در زندان به قتل میرساند طبعا نمیتواند نسبت به طنز انتقادی مهران مدیری با میلیونها مخاطب بیتفاوت باشد. انتقادات وی از گونهای است که حکومت آنها را دوست دارد. مدیری خوانندهی گروه ارکستری است که تهیهکننده و رهبرش مقامات امنیتی و نظامی و دستگاه تبلیغاتی وابسته به آنها هستند.
حکومت تا زمانی که سلبریتیها (هنرمندان، ورزشکاران) با نظام فاصله داشتند (دههی شصت) آنها را از حوزهی عمومی حذف میکرد اما وقتی این گونه افراد مخلوق نظام شدند و متوجه شدند که چگونه باید در نظام کار کنند (همراهی با گفتمان حاکم) با نظام تشویق و تنبیه حکومتی به بخشی از دستگاه تبلیغاتی نظام تبدیل شدند.
چرا محبوب نظام؟
طنز مدیری و خود شخص مدیری چرا محبوب چنین نظامی است؟
۱.حمله به منتقدان نظام. مدیری با نادیده گرفتن تبعیضات و امتیازات قشر حاکم، اندیشه و سبک زندگی قشر تحصیلکرده و سکولاری را که منتقد وضعیت موجود است به شدت با توجیه عدم موفقیت یا عدم کارایی مسخره میکند در حالی که خود وی از رانتخواران این نظام است و موفقیت وی مدیون نظامی تبعیضآمیز است؛
۲.نقد نتایج و نه ریشهها. موضوعاتی که مهران مدیری بدانها میپردازد به ویژه در موضوع عدالت اجتماعی عینا از جنس موضوعات مورد انتقاد نشریات حزباللهی و بسیجیان است. چپگرایی کسی که از رانتهای حکومتی برخوردار است تنها در قالب سوسیالیسم و انحصارات دولتی قابل فهم است؛ او در پاسخ به رفتار جناحیاش خود را «مصلح» معرفی میکند اما همیشه در آغوش بخش امنیتی نظام جای گرفته است؛
۳.توهین و زشتگویی. مطالب تمسخرآمیزی را که مقامات امنیتی و اطلاعاتی و بسیجی در مورد مخالفان و تودهی مردم به زبان می آورند از زبان مدیری هم میتوان شنید مثل تمسخر موسیقی رپ و هیپ هاپ یا تلاش برای رسیدن به زندگی بهتر با مهاجرت. بددهنیها و توهینهای مدیری (مثل «بتمرگ سر جایت») را از زبان مقامات امنیتی و نظامی و بسیجی هم به همان روش میتوان شنید. مدیری در طنز خود همهی امتیازات و فسادها و اتلاف حکومت را نادیده گرفته و به سادهلوحی و غفلتهای کوچک مردم عادی «گیر میدهد.» او در برنامههایش کسانی را از میان حاضران برای تمسخر بر میگزیند که توان پاسخ دادن ندارند. همهی شخصیتهای منفی برنامههای داستانی مدیری اسامی ایرانی (و نه عرب) دارند؛
۴.کمدی سرکوب. مدیری میهمانانش را در «دورهمی» به برنامهای دعوت می کند که مورد چالش قرار میگیرند اما نمیتوانند پاسخ دهند (اگر چنین کنند نه میتوانند میهمان باشند و نه برنامه پخش میشود) و همین میشود موقعیت کمیک. مدیری و مدیران دستگاه تبلیغاتی القا میکنند که مردم عادی پاسخی برای تمسخر آنها ندارند اما ویراستاری برنامه در دست خود آنهاست و زبان مردم بسته. جمهوری اسلامی مبدع چنین طنزی نیست اما از آن به خوبی استفاده میکند؛ شما اگر دهان کسی را با چسب ببندید و شروع کنید به مسخره کردن وی، موقعیت کمیک خلق می کنید؛
۵.عدم رعایت حقوق دیگران. مدیری همانند نظام هیچ حق معنوی برای مولدان فرهنگی نمیشناسد (نگاه گنید به مصاحبه مهراب قاسم خانی). او شخصیت سرکوبگری در حوزهی فرهنگ است که کاملا با مشی سرکوب نظامی و امنیتی و مذهبی همخوانی دارد و در ردههای مقامات امنیتی و سیاسی رژیم به خوبی جای میگیرد؛
۶.ضربات ارزان و پیش پا افتاده. آنچه در آثار مدیری مشاهده میشود نه نقد اجتماعی بلکه تحقیر عمومی مردم از سوی حکومت به خاطر مشکلاتی است که خود حکومت در ایجاد و بروز آنها نقش محوری دارد و برای رفع آنها نیز هیچ تلاشی نمیکند. مخاطبان ممکن است به برخی بروز و نمودهای رفتارهای مردم (مثلا در مترو در فیلم «ساعت ۵ عصر») بخندند اما علل و زمینههای بروز این رفتارها در طنز وی غایب است. طنز وی همیشه «ضربات ارزان» به افراد مورد انتقاد است.
مهران مدیری کارش را در تلویزیون جمهوری اسلامی که همیشه یک دستگاه تبلیغاتی (نه رسانه) بوده به عنوان کمدین آغاز کرد اما به تدریج فرایندها، گفتمانها و روالهای یک دستگاه تبلیغانی که تحت نظر نیروهای امنیتی اداره میشود او را به یک مهرهی تبلیغاتی برای نظام تبدیل کرد. بسیاری از اهل فرهنگ و هنر در ایران امروز کاملا بر اساس مدل مهران مدیری فعالیت میکنند.
تحول دستگاه تبلیغاتی حکومت
حکومت علاوه بر بسیجیان و لباسشخصیها و مداحانی که چهرهی حزباللهی دارند به دستهای از تبلیغاتچیهای بدون ریش و فکلی نیاز داشته تا بخشهایی از جامعه را که با تبلیغات ایدئولوژیک سرراست (درسهای قرائتی و جوادی آملی) سر همراهی ندارد جذب کند. امروز افسران جنگ نرم رژیم اکثرا همین چهرهها هستند. مهران مدیری، بنیامین، پرویز پرستویی، شریفی نیا، بهنوش بختیاری، الهام چرخنده، علی دایی و دهها سلبریتی ورزشی و هنر (دولتی) دیگر که امروز در فضای تبلیغاتی گفتمان رژیم را عرضه میکنند کاملا در چارچوب ارکستر تبلیغاتی- امنیتی نظام مینوازند. مهران مدیری همان محسن قرائتی است بدون سادگی روستایی وی، همان جوادی آملی است بدون کلام ملالآور و خستهکنندهی وی، همان حسینی اخلاق در خانواده است بدون لباس روحانیت، و همان حسن عباسی است بدون سابقهی بسیجی وی. جمع این چهرهها بدون عوامل ظاهری دلزننده است که وی را به محبوب دستگاه تبلیغاتی/ امنیتی نظام تبدیل کرده است. در آینده باید منتظر برآمدن چهرههایی دیگر از این قبیل بود.
در مملکتی که همه چیز سیاه و کسالت آور نه تنها بلکه مهوع است، افرادی مانند مهران مدیری که کمی از سختیهای روزگار میکاهند و بخانه های مردم نور شادی و خوشحالی میبارند خوب بنظر من جای قدردانی دارند، از مقاله تان آقای محمدی کمی بوی حسادت و تنفر جاری است، ضد حکومت حرف زدن و دیگران را به حکومت وصل کردن که این روزها باب شده چیزی را حل نمیکند غیر از پخش تنفر در دل مردم. یاد بگیریم که بدون چسباندن مردم به این حکومت ظلم و جور و کشتار و قتل ،( که نمیتوانیم آنرا ثابت کنیم) انتقاد کنیم، بنظر من اینگونه هم بدل مینشیند و هم در تلطیف فضا موثرتر است.
خراب کردن هنرمندان مردم در دل این شب سیاه و تیره کار جالبی نیست، ما ایرانیها همین جوری هم نزده میرقصیم.
موفق باشید
مقاله ای سودمند و آگاهی بخش از جناب محمدی را مطالعه کردم که تا حد بسیاری دست اینگونه هنربندان متعهد به پول و قدرت را برای مردم رو میکند وباعث میشود که کمتر فریب اینگونه افراد نان به نرخ روز خور را بخوریم
با درود فراوان! مقاله ی شما آقای م. محمدی،پیرامون کارهای ٌمهران مد یری ٌدرزمینه ی فعالیت هایش درحوزه های تلوزیون ،سینماو…،بسیارمستند وژرف بود.باید به جرئت این واقعیت راگفت که کمترکسی است که به چنین نکات باریک وظریفی، که درپوششی ازطنزهای فریبنده پنهان است، پی ببرد. باید هرچه فزوتر به افشاگری وبرملا ساختن اینگونه تبلیغات خدعه گرانه پرداخت.آفرین برشما!ما
درود بر نویسنده گرامی
مهران مدیری یک اراذل و اوباش ب تمام معنی و ضد تاریخ و تمدن ایران زمین
ایران ما با وجود اینگونه افراد به ویرانی رسید
ننگ بر تک تکشان
جدای از اینها در سریالهاش هم گذشته ایران رو تحقیر میکنه.مثلا در شبهای برره اسم مادر کوروش ماندانا رو روی باد گذاشته بود . در قسمتی آثار باستانی ایران را با عنوان چال اسکندرون بی ارزش قلمداد میکرد.
درسته که حرفهای جدید و سوژه های خوبی تو سریالهاش داره و هراز گاهی یکی هم به نعل میزنه اونم چه زدنی.مثل توهین به شخصیت کوروش کبیر که در جهان بی همتاست و مایه افتخار ایرانیان.
در سریال شب های برره اسم ماندانا مادر کوروش را روی باد گذاشته بود.چال اسکندرون را برای بی ارزش قلمداد کردن آثار باستانی و در عطسه اسم سگ دوبرمن کوروش بود.در پاسخ به این عمل زشتش نه تنها عذر خواهی نکرد بلکه منتقدینش را مریض قلمداد کرد.ایشان پس از دستگیری دریک پارتی شایعه شد به خارج از کشور رفته اما حکومت او را برگرداند. پس از آن مدیری در بست در اختیار امیال حکمرانان قرار گرفت.شیوه ای که معمولا حکومت های فاسد برای در اختیار گرفتن شخصیتهای مورد نظر خود بهره میبرند.البته بعضی از کارهایش مثل همین شبهای برره و مرد هزار چهره واقعا عالی هستند.
با سلام .نقطه عطف کارای مدیری شبهای برره بود که انتقاد از سیستم و حکومت بود که با اخراج اون و حرکت به شبکه خانگی اتفاق افتاد و قهوه تلخ ساخته شد و با پس زدن این اثر توسط صدا و سیما و ورشکستگی مدیری این شرایطی پیش اومده که مقاله آقای محمدی کاملا اونو توصیف می کنه.در این مسیر منصفانه بخواهیم نگاه کنیم فقط مدیری مقصر نیست…
نوشته تون زیبا و واقعی بود اما چیزی که خیلی زیبا نوشتید اینه: نقد نتایج و نه ریشهها.
مدیری واقعا به مردم میخواد القا کنه مشکلات مردم از نظام نیست مشکل از خود مردمه……………
و این یعنی ایشون پاچه خوار تشریف دارن…..
به «کامی»، من که نوشتم منظور مقاله و خود بنده چیه. طنزپرداز حق داره از جامعه انتقاد کنه و به طنز هم بگیریدش. ولی حکومت و کارهاش رو نباید زیر سبیلی رد کنه. در این صورت در خدمت حکومته چون طنزش یکطرفه است. مدیری هم در خدمت جمهوری اسلامی نقاط ضعف مردم رو مسخره میکنه و مردم هم مثل شما که میرید بین بد و بدتر رأی میدین، به همین چیزی که به خوردشون داده میشه میخندند.
به نوید و آقاى محمدى، بدون پیش داورى نظر بدید.واقعیت اینست که مهران مدیرى یک کمدین هست، محدوده کار او توسط حکومت تعیین شده و او در این محدوده داره به بهترین نحوه کار خودش را انجام میده، ایا در این شکى هست؟ به او اجازه داده شده که ایراد هاى مردم رو به طنز به اونها گوشزد کند. آیا ما مردم، در اون محدوده خودمان درست عمل میکنیم؟ به ما اجازه داده شده رأى بدیم، وقتى کاندیداى ما در لیست نیست ، چرا میریم و به بد رأى میدم از ترس بدتر؟ تمام رشوه گیر ها ،اختلاس گر ها ایرانى هستند، از کره مریخ نیامدند. اگه آقاى مدیرى این مسایل رو به طنز میگه، ایا این مشکل کار اون هست؟
به «کامی»: چه حرفای بیربطی! آدما اسم جنتی رو هم میشنوند لبخند میزنند! مهران مدیری اوضاع مردم رو مسخره میکنه و مردم هم به اوضاع مسخره شون میخندند! اگر راست میگه بیاد مثلا یک برنامه فکاهی درباره این نامگذار یهای سالانه سیدعلی یک برنامه درست کنه تا ببینیم مردم چقدر میخندند.
به «راد»: نه خیر بد نبود! به شرطی که عین همین رو درباره حکومت و بسیجی و سپاهی و… صدا و سیمای خود جمهوری اسلامی هم می ساخت!
به گواه تاریخ اینان بیش از آنکه سوپاپ هاى اطمینان باشند حباب هاى اطمینان هستند
عالی بود و بجا.
یکی از بدترین عادات بعضی از ما ایرانیها (نان بقیمت روز خوردن است)یا ( عضو حزب باد بودن )این آقای مدیری هم عضو حزب باد است ودارد نان را بقیمت روز میخورد و مطمئنم روزی که جهت باد عوض شود ایشان هم بسرعت جهت عوض خواهد کرد بیش از این از این افراد بی ریشه و بی شخصیت نمی توان توقع داشت.
آقاى محمدى، واقعاً براتون متاسفم که در واقعیت زندگى و تفکر نمى کنید. تمام دلائل شما براى ضعیف جلوه دادن استعداد هاى این هنرمند واقعاً پوچ و بى اساس است. و تنها دلیل من بر رد تفکرات شما یکى از جملات نوشته خودتان است،” مهران مدیری در دههی نود خورشیدی فراتر از یک کمدین به یک چهرهی ملی تبدیل شد: کمتر کسی است که در ایران وی را نشناسد.”
شما در واقع با این نوشته دارین به شعور تمام ایرانى هایى که وقت نام مهران مدیرى رو میشنوند، لبخند روى چهره شون ظاهر میشه و دوست دارند او را از نزدیک ببیند، توهین میکنید. یعنى فکر میکنین مردم ایران اینقدر نادان هستند؟
آقای محمدی شفاف نوشته اید. ممنون.
مگر! برنامۀ مدیری راجع به کانالهای ماهواره ای خالی از حقیقت بود؟
(دو طایفه ) در حکومت ملاها بیشترین خوش رقصی و بالاترین درامد را در این حکومت دارند . عمده انها وظیفه اشان به سخره و مسخره گرفتن اشتباهات و دزدی ها و غارت ها و…. است . اختلاسهای چند صد میلیاردی را با جک و خنده و لوده بازی به گونه ای بیان میدارند که انگار که این اتفاقات تلخ به جای اینکه مایه تاسف و به صلابه کشیدن عاملانش گردد ، مایه خنده و سر هم بندی این قرتی های خود فروخته میباشند . سر کار گذاشتن و سرگرم نمودن جوانان برای ادامه جنایات اخوندها نیاز به این (لوتی های مطرب و بیکاره های زیر توپ زن ) دارد !
داد و بیداد از ( فیلم و فوتبال ) در ایران بلازده ؟!!!
امیدوارم هرچی زودتر نقاب از چهره اش در پیشگاه ملت برداشته شود تا ملت ببیند مدیری چقدر پلیدوریاکاره
همه تبلیعاتچی رژیم سرکوبند غیر از شما که آیت انصاف و راستی و درستی و دوری از رژیم های سرکوبید. از موبورشان گرفته تا بی مو یشان
هنر مند محبوب خَیلى دوستش داریم مدیرى عزیز را.
متشکرم اقای محمدی. این جانور اسم سگ خود را در یک برنامه کوروش گذاشته بود. افسوس و صد افسوس که مقاله ای با این محتوا شاید تنها توسط چند صد نفر خوانده شود و علت ان بایکوت چنین مقالاتی از سوی رسانه های پر بیننده بظاهر طرفدار دموکراسی بخاطر خواب نگه داشتن مردم می باشد. در تاریخ ایران از این موارد بسیار بوده که جای خادم و خائن عوض شده است و قربانی ها داده است مثل کسروی ها٬ حسنک وزیرها٬ هویدا ها٬ بختیارها و رضا شاه ها و … . بعضی از مقالات وجود آدم را می سوزاند
مدیری بواسطه پولهای باد اورده پاسدار حسین هدایتی که بچه محل هم بوده اند، اینهمه شلوغ بازی میکنه، و از چاپلوسان نظام و بسیار خودشیقته هستند!
تشکر از نویسنده
۲- گذشته از اینها وی شخصیتی خود شیفته است که در یک کار تلویزیونی ۳۰ دقیقه ای به چندین مناسبت نام خود را در تیتراژ فیلم می گنجاند تا خود را برتر و مهم تر از بقیه عوامل تولید فیلم نشان دهد. چنین شخصیت هایی مسلما استعداد آن را دارند تا برای خوشامد هر دیکتاتور جنایتکاری خوش رقصی کنند و در حالیکه زندانیان سیاسی بی گناه کشورمان در سیاهچال های رژیم جان می سپارند با دلقک بازی های بی مزه و آخوند پسند جیب خود را پر پول کنند. این افراد مایه ننگ هر ملتی هستند.
۱- این آقای مدیری در واقع فردی عاری از هنر و سارق کارهای دیگران است. بسیاری از به اصطلاح تولیداتش سرقت کارهای کمدین های قدیمی و از جمله آنها جک بنی است. اگر قطعه کمدی با مزه ای هم در این کارها یافت شود حاصل استعداد چند بازیگر خوش ذوقی است که برای کسب معاش با او کار کرده اند چون بودجه صدا و سیما را به هر کسی نمی دهند اما این آقای مدیری ظاهرا بدون محدودیت از این بودجه بهرمند می شود.
مقاله بسیارخوب وموشکافانه نوشته شده است از نویسنده بسیارمتشکریم