یوسف مصدقی – هفته گذشته، وقتی دونالد ترامپ با اعتماد به نفس جلوی دوربینهای مهمترین رسانههای دنیا اعلام کرد که از برجام خارج خواهد شد، بیشتر تحلیلگران رسانههای اصلی جهان تصمیم او را اشتباه خواندند. این
جماعت همان کسانی بودند که سال گذشته هم از رفتار تحقیرآمیز و پرخاشجویانهی ترامپ علیه رهبر جوان کره شمالی انتقاد میکردند و رئیسجمهور را ناپخته و فاقد بلوغ سیاسی خطاب میکردند. حال پس از چند ماه، نتیجهی رفتار ناپختهی ترامپ، احتمال پایان بحرانی هفتاد ساله است که غولهایی مثل کِنِدی، نیکسون و ریگان هم از عهدهی آن برنیامده بودند.
در میان رؤسای جمهور چهار دهه اخیر ایالات متحده، دونالد ترامپ موفقترین شروع را داشته و در حدود شانزده ماه ریاست، تقریبا به هر چه در دوران تبلیغاتِ انتخاباتی وعده داده بود، عمل کرده است. برای جماعتی که از همان اول تصمیم گرفتهاند که از او و هر چه نمایندگی میکند متنفر باشند، این اصلا اتفاق دلپذیری نیست و برای همین بیتوجه به واقعیتها و اعداد و ارقام تلاش دارند تا او را شخصیتی جاهل و نادان جلوه بدهند تا از این رهگذر قدری دلشان را خنک کنند.
ترامپ از آغاز ورود به رقابت انتخاباتی، همواره مورد هجوم اکثر رسانههای جریان اصلی آمریکا– بجز فاکس نیوز- بود و هر چه میگفت و مرتکب میشد، مورد طعنه و انتقاد قرار میگرفت. اوایلِ انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری آمریکا، وقتی او با فاصله، نفر اولِ رقابت میان شش نامزد اصلی جمهوریخواه بود، تحلیل رسانههای جریان اصلی این بود که ترامپ طرفدارانی تندرو ولی محدود دارد و وقتی تعداد نامزدها کاهش پیدا کند، آدمهایی از قبیل تد کروز (Ted Cruz) و جان کیسیچ (John Kasich) از او پیشی خواهند گرفت. در آن دوره از رقابتهای انتخاباتی، ترجیعبند بسیاری از تحلیلها این بود که ترامپ هیچگاه به اکثریت پنجاه و یک درصدی آراء نخواهد رسید و در نتیجه نامزد حزب جمهوریخواه نخواهد شد. زمان گذشت و ترامپ قدم به قدم همهی رقیبان را پشت سر گذاشت و با اقتدار و فاصله نامزدیِ حزب جمهوریخواه را به دست آورد.
در همان دوران انتخابات مقدماتی، چهرههای قدیمی و جاافتادهی حزب جمهوریخواه که از آمدنِ یک چهرهی ضد جریان اصلی ناراضی بودند، تلاش کردند که ترامپ را در مقابل هیلاری کلینتون ناتوان و ناوارد جلوه بدهند و باخت احتمالی جمهوریخواهان در انتخابات را به گردن او بیندازند. ترامپ اما با اعتماد به نفس ذاتی خودش به همه اطمینان میداد که در انتهای مبارزات انتخاباتی اوست که پا به پلاک ۱۶۰۰ خیابان پنسیلوانیا (کاخ سفید) در شهر واشنگتن خواهد گذشت.
تا روز انتخابات همه نظرسنجیها و گمانهزنیها از پیروزی آسان هیلاری کلینتون خبر میداد و رسانههای جریان اصلی هم منعکس کنندهی این موضوع بودند. آنچه اما رسانههای جریان اصلی و گروههای چپگرای همدل با دموکراتها عامدانه یا جاهلانه از آن غفلت میکردند، درک درست ترامپ از روحیه و نیازهای سفیدپوستانِ پروتستان آمریکا بود که طی دهههای اخیر روز به روز به نارضایتیشان افزوده شده است. موج مهاجرت و پدیدهی جهانی شدن، طی دهههای اخیر بیشترین آسیبِ اقتصادی و فرهنگی را به این دسته از ساکنان آمریکا وارد کرده است و این بخش از جامعهی امریکا حس میکند که از ناحیهی سیاستمداران حرفهای و کارگزارانِ سرمایهداری نئولیبرالِ طرفدار جهانیشدن، نادیده گرفته شده است. ترامپ با هدف گرفتنِ این بخش از جامعهی ایالات متحده در ایالات سرنوشتسازِ بیشتر دموکرات، هوادارانی سرنوشتساز برای خودش دست و پا کرد. در سیستم انتخاباتی آمریکا
گاهی یک رأی در ایالاتی مثل نیوهمپشایر، ویسکانسین، میشیگان و پنسیلوانیا بیش از صدها هزار رأی در کالیفرنیا ارزش دارد. به هر حال ترامپ انتخاباتی را برد که به قول مایکل ولف (Michael Wolff) نویسندهی کتاب جنجالی آتش و خشم (Fire and Fury) باختناش هم برای او برد بود.
در روز تحلیفِ ترامپ، وقتی خانوادهی کوچک اوباما کاخ سفید را ترک کردند و خانوادهی بزرگ و بورِ ترامپ با کلی بچه و سر و صدا وارد شدند و پس از سالها چهرهی جدی و آرام کاخ سفید را تغییر دادند، این برای سفیدپوستِ پروتستان نشانهی بازگشت دورانی طلایی بود.
درک ترامپ از رسانه و قدرت شبکههای اجتماعی خارقالعاده است. او به جای اینکه فرصتِ خبرسازی و انتشار خبر را به غولهای رسانهای بدهد، خود همزمان با تولید خبر، به انتشار آن در فضای مجازی میپردازد و از این طریق در بسیاری از اوقات ابتکار عمل را در مدیریت اخبار از رسانههای جریانِ اصلی دنیا، سلب میکند. الان شانزده ماه است که سردبیرانِ همه رسانههای آمریکای شمالی هر روز صبح اولین کاری که میکنند چک کردن حسابِ توئیتر ترامپ است.
اما بزرگترین توانایی دونالد ترامپ از دید صاحب این صفحهکلید، این است که سرشت بشر را به خوبی میشناسد و این باعث میشود که سیاستورزیاش را نه بر مبنای یک مشت اباطیل رایج در آکادمی بلکه با تکیه بر تجربههای واقعی یک بازرگانِ سودجو و سازشناپذیر تنظیم کند. او در همهی رفتار و تصمیمات سیاسیاش– همچون رفتارش در دنیای تجارت و ساخت و ساز- نقاط ضعف نوع بشر را نشانه میگیرد، رقیب را تحقیر و سپس تطمیع میکند. از آنجایی که دلبستهی اصول خاصی نیست، دچار تعارض با خودش نمیشود. بدترین خصائص بشری را بدون تعارف در ویترین می گذارد و به شکستخوردگان و بازندگان پیام میدهد که اگر از او حمایت کنند، به نمایندگی از همهی آنها، حالِ برندگان را خواهد گرفت. بر مبنای اخلاق هم رئیس جمهور نشده تا نگران رسواییهای اخلاقی باشد. ماجراهایی مانند انتشار نوار اکسس هالیوود (Access Hollywood) پیش از انتخابات یا لو رفتنِ قضیهی استورمی دنیلز (Stormy Daniels) در این چند ماه اخیر، کوچکترین تأثیری بر محبوبیت او میان هوادارانش نگذاشته است. مردمی که به او رأی دادند با علم به احتمال صحتِ همهی این مسائل او را انتخاب کردند. آنچه فلسفه سیاسی ترامپ را میسازد شکلی بَدَوی از «ارادهی معطوف به قدرت» است. از این منظر آنچه موجب فاجعه است، ضعف و جُبن است نه قاطعیت. در چنین فلسفهای، بزرگترین بیرحمی ضعیف بودن است و هیچ خصوصیتی برای یک حکمران کشندهتر از تردید نیست.
ترامپ در راه و روش خود صادق است و چیزی برای پردهپوشی ندارد. او در فوریه سال ۲۰۱۷ در گفتگو با بیل اُرایلی (Bill O’Reilly) برنامهسازِ محافظهکارِ شبکهی فاکس صاف و پوستکنده گفت هر چند که ولادیمیر پوتین قاتل است اما آمریکا هم چندان بیگناه نیست و افزود که مگر تاریخ ما کم کشتار داشته و آیا ما آدمهای بهتری هستیم؟ تا امروز هیچ رئیسجمهوری در تاریخ ایالات متحده چنین روشن از جنایتبار بودنِ رفتار بخشی از هیأت حاکمه آمریکا سخن نگفته است.
ترامپ سیاستهای اقتصادی درستی را برای بهبودِ کوتاهمدت اقتصاد آسیبدیدهی آمریکا به کار برده و با سیاست کاهش مالیات و افزایش تعرفههای واردات و هواداری از حمایتگرایی (Protectionism) به جنگ هوادارانِ نئولیبرالیسم و جهانیشدن رفته است. نتیجهی چنین سیاستهایی در کوتاه مدت، کاهش بیسابقهی نرخ بیکاری و افزایش رشد اقتصادی ایالات متحده بوده است.
تام پرز (Tom Perez) مسئول کمیتهی ملی حزب دموکرات- که در دوران اوباما وزیر کار بوده- و در حال حاضر تمام فکر و ذکرش بردنِ انتخابات میاندورهایِ نوامبر ۲۰۱۸ و تشکیل کنگرهای ضد ترامپ است، نیک میداند که او و رئیساش کشوری را تحویل ترامپ داده بودند که بیکاری در آن به معضلی ملی تبدیل شده بود. کابوسِ امثال پرز در حال حاضر این است که چگونه رأیدهندهی سفیدپوست را قانع کنند که سیاستهای اقتصادی ترامپ با وجود اینکه نرخ بیکاری در ایالات متحده به پایینترین حد در چهار دههی اخیر رسیده است، اشتباه است.
همدل با دشمنان داخلی ترامپ در ایالات متحده، شرکای شرکت سهامی جمهوری اسلامی هم به امید انتخابات نوامبر امسال نشستهاند تا شاید با تغییر کنگره از فشار کشندهی تحریمهای پیشِ رو رها شوند. این جماعت تباهکار هنوز هم باور ندارند که بخت از آنها برگشته و دورانشان بسر آمده است. چنانکه نگارنده چند هفته پیش در مقالهای نوشت، سیاست کلی ایالات متحده درباره خاور میانه مدتی است دچار تغییراتی اساسی شده است و بعید به نظر میرسد که شانسی برای بقای جمهوری اسلامی حتی در آیندهی نزدیک وجود داشته باشد. بدون تعارف و بر مبنای شواهدِ ملموس، میتوان مطمئن بود که پس از چهار دهه خوششانسی، این بار بخت از جمهوری اسلامی برگشته است.
سیاست همچون تجارت، عرصهی محاسبهی سود و زیان است. تقابل با جمهوری اسلامی همچون توافق صلح با رژیم کره شمالی میتواند به تثبیت قدرت و ماندگاری ترامپ در مقام ریاستجمهور ایالات متحده کمک کند. برای بازرگانان بیرحمی از قماش ترامپ، مردم کشورهایی چون ایران و کره شمالی در شمار حشراتالارض هستند. چه خوشمان بیاید و چه نیاید، ژستها و شعارهای حقوق بشری فقط ادا و اطوار برای بَزَک کردنِ چهرهی سیاست است. در نهایت و در عالَم واقع، جانِ یک سرباز آمریکایی یا اسرائیلی بیش از یک لشکر ایرانی یا فلسطینی ارزش دارد و دونالد ترامپ هم پیش از هر تصمیمی این موضوع را در نظر خواهد گرفت. اگر در محاسبهی نهایی، سودِ جنگ بر زیانش غلبه کند، ترامپ و تیم همراهش لحظهای در شروع جنگ تردید نخواهند کرد.
تنها چارهای که پیش روی بخشهای خردمند اپوزیسیون جمهوری اسلامی باقی مانده این است که همصدا با هم و با رعایت اخلاق حداقلی، پیشنهادی بهتر از هر دو گروهِ جنگطلب و استمرارطلب روی میز ترامپ بگذراند تا تغییر در ایران با کمترین هزینه انجام شود.
وی اظهار داشت: «آقای ظریف معتقد است که در صورت تصویب این کنوانسیون، برای حمایت از گروههای محور مقاومت مشکلی ایجاد نخواهد شد!!».
وی تصریح کرد: «آقای ظریف اعلام کرد اروپاییها تعهد دادهاند که منافع ایران را تضمین کنند!، اما مشخص نیست که اروپاییها چقدر بتوانند در برابر تحریمهای آمریکا مقاومت کنند، زیرا سهامداران شرکتهای اروپایی، آمریکاییها هستند.»
به گفته وی ، ظریف معتقد بود با خروج آمریکا از برجام، کار ایران راحتتر شده است!!.
رضایی کوچی، رئیس کمیسیون عمران مجلس روز یکشنبه ۲۰ مه گفت، ظریف در جلسه غیر علنی گفته است، برجام بیماری در حال مرگ است که در آیسییو و شرایط بسیار سختی قرار دارد.
اظهار داشت: «در لایحه لایحه الحاق ایران به کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم , پیش از این ما به این کنوانسیون تبصرهای اضافه کرده بودیم که بر اساس آن، گروههایی که برای مبارزه با اشغالگران فعالیت میکنند، تروریست نیستند!، اما طرفهای غربی اصرار دارند که این تبصره حذف شود».
رضایی کوچی، افزود:« در صورت حذف این تبصره، تعیین مصادیق گروههای تروریستی به دست کشورهای غربی تعیین میشود و چه بسا گروههایی مانند حزبالله لبنان و نیروی قدس در لیست گروههای تروریستی قرار گیرد».
من با بخشی از نظر شما موافقم آنجایی که ترامپ سیاستهایش برای منافع آمریکا خوب هست ولی درباره اینکه ترامپ برای مردم ایران خوب باشد کاملا مخالفم.
شما نویسندهٔ مطلب هستی؟ یا خواننده، اسم مستعار هم قابل قبوله، ضمناً تصحیح تاریخ، لزوماً محتوای نظر بردیا را نفی نمیکند، و اگر هم شما به این خیال هستی که امثال ترامپ منجی شما خواهد بود. با آرزوی رهایی شما تا چهل سال آینده. . .
ماکیاولی متولد ۱۴۶۹ و فوت شده در سال ۱۵۲۷ میلادی است پس در قرون پانزدهم و شانزده میلادی زندگی می کرده.
بهتر است قبل از اظهار فضل قدری مطالعه کنید آقای بردیا
مقاله جالبی بود هر چند نویسنده قدری از ترامپ جانبداری کرده بود و از بی طرفی خارج شده بود اما در نهایت اطلاعات و تحلیل خوبی ارائه کرده بود
بعد از چهل سال پیداست ایرانی ها توانایی یادگیری بینوایانه ای دارند بنا نظریهٔ نیچه تنها خواست قدرت محرک اعمال بشر است و مطابق نظریه ٔ ماکیاولی که در قرن ۱۳ میلادی به دولت مردان توصیه میکرد برای رسیدن به قدرت استفادهٔ ابزاری از اخلاق مجاز است، حال نویسنده ٔ مطلب بالا میخواهد با زرنگی به سبک ( ایرانی! ) از یک شیّاد حرفه ای طلب کمک کند تا (هم وطنانش را از دست خودشان نجات دهد!)
ترامپ هر چی که هست آخوندها رو خوب شناخته،
تحلیل خوبی بود ولی باید توجه داشت که که چنانچه دمکرات ها انتخابات را ببرند مجددا نایاک در کنگره فعال شده و آخوند ها روحیه می گیرند. به نظر من اپوزسیون به فرصتی استثنایی دست یافته و اگر با طرح اختلافات این فرصت را بسوزاند، هیچ وقت بخشیده نخواهد شد. اخیرا دیده می شود که عده ای به قصد تفرقه شعار می دهند، مراقب باشیم
متنی بسیار شیوا و قلمی رسا که تحلیلی جاندار از وضع موجود در عالم سیاست را ترسیم و نگاشته بود.
تحلیل فوق العاده ای بود.سپاس از نگارنده