فرد صابری – جناح چپ اتحادیه اروپا، لابیها و هواداران رژیم ولایت فقیه در اروپا و آمریکا این روزها مشغول چه کاری هستند؟ آنها تلاش میکنند از ریزش حامیان رژیم به سوی براندازان جلوگیری کنند. در این زمینه آنها مباحثی را مطرح میکنند که اصولا محلی از اعراب ندارد. بطور مثال آنها شکایت میکنند که پرزیدنت ترامپ برجام را پاره کرد. چیزی که نمیگویند این است که مگر برجام در همان زمان آقای اوباما قابل اجرا بود؟ نبود، و این را دنیا به چشم خود در خرابکاریهای رژیم در ایران و خاورمیانه و جهان دید. برجام برای هیچ کدام از رؤسای جمهور آمریکا نتیجهای نداشت. پس کاری که ترامپ کرد هر کس دیگری هم که رئیس جمهور میشد بعید نبود بکند.
حال باید سوال کرد که رژیم جمهوری اسلامی چگونه نفهمید که در مدت کوتاه دو سال باقی مانده آقای اوباما و با اعتراضات شدید دستگاه سیاسی آمریکا به برجام، این قرارداد عمر بسیار کوتاهی خواهد داشت؟ یعنی آنها نفهمیدند که اوباما به آنها فندک یک بار مصرف فروخته است؟ چنانکه معلوم است، از نظر خود اوباما هم برجام فقط عمر دو ساله داشته نه بیشتر. حال چگونه است که علی خامنهای مدام به برجام ایراد میگیرد و از کسب نشدن «ضمانت» گلایه میکند؟ مگر او نمیدانست که اوباما دو سال بیشتر در قدرت نیست؟ و این برجام در حقیقت گلاه گشادی بوده که سر رژیم گذاشته شد و بعد از دو سال هم برداشته شد. پاسخ این است که خامنهای خوب میدانست، اما چون رژیم در حالت بحرانی بسر میبرد، دو سال بیشتر در قدرت ماندن هم برای او گشایشی بود. بنابراین پای هر کاغذی که دو سال عمر حکومت را زیاد کند امضا میگذاشت. به اصطلاح از این ستون به آن ستون فرج است.
اما امروز وضعیت از زمین تا آسمان تفاوت کرده. امروز صحبت از ۱۲شرط اساسی و دورانساز است، که یا جمهوری اسلامی آنها را بدون کوچکترین بهانهای قبول میکند، یا با قوای نظامی آمریکا و متحدانش مواجه میشود. مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا همین را میگوید. پمپئو از داوری سازمان انرژی اتمی و یا راستیآزمایی برجام صحبت نمیکند. برای او و برای دستگاه سیاسی جدید آمریکا عمر پادرمیانیهای نصفه نیمه نهادهای بینالمللی بسر آمده و اکنون نوبت قدرتنمایی آمریکا رسیده. پس دستور کار همان ۱۲شرط است که یا رژیم ایران باید قبول کند یا اینکه نظام اسلامگرا از صفحه روزگار محو شود. این اصل آن چیزی است که در این چند روزه اتفاق افتاده است.
در این میان، نقش فدریکا موگرینی و همراهانش که نمایندگی جناح چپ اتحادیه اروپا را بر عهده دارند نقشی مضحک است. اینها مدام تلاش میکنند چوب لای چرخ آمریکا بگذارند و جلوی ائتلاف اروپا و آمریکا برای فشار آوردن بر رژیم آخوندی را بگیرند. آنها ظاهرا متوجه نیستند که اتحادیه اروپا نمیتواند برای جمهوری اسلامی وقت بخرد؛ چرا که چوبخط رژیم اسلامگرا در ایران پر شده؛ و حتی بر فرض نبودن دونالد ترامپ و دولتش هم عمر مماشات بسرآمده، و رژیم جمهوری اسلامی باید برود. در حقیقت، با مرگ برجام، رژیم جمهوری اسلامی هم مُرد؛ و با مرگ جمهوری اسلامی خاورمیانه شاهد تولدی دیگر خواهد بود.
با آگاهی از همین حقیقت، کشورهای اسکاندیناوی از همین چند روز پیش به تکاپو افتادهاند تا از قافله تغییر و تحول عقب نمانند. سوئد و فنلاند که هر دو عضو اتحادیه اروپا هستند پیمان دفاعی مهمی با ایالات متحد امریکا امضا کردند. همچنین دولت سوئد پیمان دفاعی دیگری با دانمارک که یکی از اعضای معتبر پیمان دفاعی آتلانتیک شمالی «ناتو» است امضا کرد. آنچه این قراردادهای دفاعی به ما میگویند این است که اسکاندیناوی متوجه شده باید در این خطکشی جهانی جایگاه خودش را معلوم کند، و مشخصا آمریکا را انتخاب کرده است. این به تلویح معلوم میکند که رژیم جمهوری اسلامی دیگر نمیتواند نقش قابل توجهی در معادلات اسکاندیناوی بازی کند.
حال، هنگامی که سه کشور تاریخی مهم اتحادیه اروپا که در عین حال ثروتمندترین کشورهای عضو این اتحادیه هستند به فاصله فقط سه روز از سخنان پمپئو درباره رژیم ایران چنین روابط گستردهای با وزارت دفاع دولت آمریکا و ناتو برقرار میکنند، تکلیف دیگر کشورهای اروپایی که همانند این سه کشور به حمایت سیاسی و نظامی آمریکا وابسته هستند روشن است. این اتفاقی است که دیر یا زود میافتد، و اروپا توان ایستادگی در برابر آمریکا را نخواهد داشت. رژیم ولایت فقیه به زودی به زبالهدانی تاریخ فرستاده خواهد شد. در این میان خانم موگرینی و همراهانش هنوز در دوران جنگ سرد در سالهای دهه ۶۰میلادی سیر میکنند. این است طنز تاریخ!
خوراندن جام زهـر ٣ به اقا و ذوب شدگان ولایت هـیچ اسلامى