فرجامِ برجام

جمعه ۴ خرداد ۱۳۹۷ برابر با ۲۵ مه ۲۰۱۸


نصرت واحدی – اندیشه اتمی شدن ولایت فقیه به سال­های ۱۹۹۰ برمی­‌گردد. سال‌­هایی که علی اکبر هاشمی رفسنجانی، مشهور به «سردار سازندگی» رئیس جمهوری اسلامی بوده است. نویسنده در مورد این اندیشه و برنامه‌­های اتمی جمهوری اسلامی مقالات متعددی در کیهان لندن نوشته است. برآورد مخارج این برنامه تا به امروز بلیون‌­ها دُلار نفتی بوده است. این بلیون‌­ها دُلار بنابر قرارداد مشهور «برجام» بایستی دود هوا شود تا ولایت فقیه پابرجا بماند.

اما آنچه مرا به نوشتن این مقاله برانگیخت یکی شعار هزاران نفری بود که در خیابان‌­ها (چه در دوران محمد خاتمی با وعده ایجاد جامعه دمکراتیک و چه در عهد محمود احمدی نژاد با حضور امام دوازدهم) چند سالی پیش فریاد می­زدند «انرژی هستهای حق مسلّم ماست» و دیگری گفته‌­های رئیس جمهور حسن روحانی است که به وزیر خارجه امریکا امروز می‌­گوید «دیگر دوران… نیست که شما بتوانید درکار کشورها دخالت کنید!»

حسن روحانی ۸ فوریه ۲۰۱۶ به محمدجواد ظریف برای نقش وی در قرارداد هسته‎ای نشان لیاقت داد

در برابرادعای «اتمی شدن حق ماست» دیروز حقوقدانان ایران لب تر نکردند و امروز در برابر سخن روحانی سیاست‌پیشگان و روشنفکران ایرانی نقدی ندارند که بر روی کاغذ بیاورند. در حالی که وجود هر دو گروه در هر کشوری از الزامات سامانه اقتدار قانون و فرهنگ مردمسالاری است. با این سکوت تکلیف ایجاد سامانه سیاسی آینده ایران بدون تردید به گردن هوشمندی و استعداد مبارزه مردم درون مرز و همبستگی آنها با هم خواهد افتاد.

از قرار «اتمی شدن حق ماست» یک حق طبیعی است. اما ایرانیان در تاریخ خودشان هیچ­گاه با اتم مواجه نشده­‌اند و یا رابطه‌­ای نداشته‌­اند که اکنون چنین حقّی برایشان مسلم شده باشد. از سوی دیگر اگر قرار باشد کسانی در ایران با موّاد اتمی و یا در رآکتور اتمی کار بکنند و یا رآکتوری و یا دستگاه‌­هایی مانند سانتریفوژ برای غنی‌سازی اورانیوم نصب بشود، واضح است که برای این کارها بایستی قوانینی وضع بشوند که طرز کار درست با آنها را معلوم کند و هرگونه عدم رعایت این دستورات را مورد مؤاخذه قرار دهد تا هم متخصصان مملکت و هم مردم و هم محیط زیست صدمه نبیند. بعلاوه  کشور ایران موظف است مقررات بین­‌المللی در مورد کار با موّاد اتمی و حمل و نقل آنها را بازرسی نماید و مدام نتیجه این بازرسی را به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA)  گزارش کند.

تا آنجا که می‌­دانیم چنین قوانین و یا مقرراتی درایران هنوز هم به درستی وضع نشده است. همینطور مدت‌­ها دولت حمل و نقل این مواد و دستگاه‌­ها و محل آنها را مخفی نگه داشته است. از این گذشته دولت موظف است هر مکانی را که برای اینگونه فعالیت­‌ها در نظر می‌­گیرد به اطلاع مردم برساند و ساکنین اینگونه محل‌ها حق دارند با ایجاد این مراکز در محل خود مخالفت کنند. متأسفانه ولایت فقیه بدون اجازه مردم هر کجا که خواسته به چنین کارهایی دست زده و محیط زندگانی مردم را همه جا به مواد اتمی آلوده ساخته است. عوارض اینگونه خطاکاری‌­ها چند دهه بعد معلوم می‌­شود. ملّت ایران چنین دولتی با این همه خودسری دارد که نمی­‌تواند ایرانیان را در دنیا نمایندگی کند.

پس گروه‌­ها و یا افرادی که  فریاد «اتمی شدن حق ماست» را به راه انداختند چون به مسئله واقف نبودند، به کاری ­که جزو وظایف دولت است، نابالغی خودشان را به نمایش گذاشته بودند. این نابالغی نشانه این است که حکومت در روشن کردن مردم و هوشیار نمودن آنها در مورد همه کارهایی که می­‌خواسته بکند دانسته غفلت نموده است. چنین حکومتی شایسته هیچگونه اعتمادی نیست. اعتماد اساس رابطه مردم با دولت است. آنجا که این اعتماد نباشد استبداد جایش را پر می‌­کند.

علی خامنه‌ای برای اروپا شرط و شروط می‌گذارد تا جمهوری اسلامی در برجام بماند!

از سوی دیگر استفاده از انرژی اتمی را کسی نمی‌­تواند از کشوری بگیرد. مگر اینکه آن کشور بنا بر رأی حکام بین‌المللی انرژی اتمی آن کشور را آماده برای برخورد با مواد رادیوآکتیو تشخیص ندهد. این اجازه را ایران خود به خود داشته است و انقلاب اسلامی آن را تعطیل اعلام کرد.

پس اگر دولت ایران با مراجع رسمی انرژی اتمی بین­‌المللی گرفتاری پیدا کرد به دلیل این پنهانکاری‌ها بوده است که آقای احمدی نژاد را مجبور می‌­کند بگوید: برخی از کارهای صنعتی، مانند کار با مواد اتمی یا رآکتور و غیره حکم «جلورونده» دارند. کار کردن با آنها چندین علم و فن را با هم لازم دارد و ما با آنها می­‌توانیم چیزهای جدیدی را برای رفاه زندگی مردم ابداع کنیم و پیشرفته شویم. بنابراین آنچه به وجود می‌­آید «حق» نیست بلکه منافع ملّی است. ولی منافع ملّی را یک گروه تعیین نمی­‌کند بلکه منافع ابتدا به جدول اولویت‌­ها می­‌رود و سپس مردم و یا نمایندگان آنها بایستی برای این منافع نه تنها بودجه تعیین کنند، بلکه شرکتی که این کارها به آن واگذار می‌­شود می­‌بایستی معلوم باشد و در برابر مردم پاسخگوی عملیات خود و عواقب آن باشد. تمامِ این مسائل مدت‌­ها نامعلوم بودند.

هانا ارنت می‌گوید،  «آنجا که هیچکس نمیداند بودجهﻯ کشور صرف چه کاری میشود ظلم و استبداد خانه میکند».

درست به دلیل این پنهانکاری‌ها تحریم‌­های بین­‌المللی علیه ایران به تصویب کشورها و سازمان ملل متحده رسیده است. با وجود این تحریم­‌ها ایران محرمانه سعی به خرید وسایل لازم برای تولید سلاح اتمی و پرتاب آنها  کرده است.

این خلاصه‌­ای از گرفتاری‌­هایی است که سبب مذاکرات و رسیدن به قرارداد «برجام» با کشورهای ۱+۵ بوده است.

اما اکنون چند سالی است که دولت روحانی سعی می‌­کند «برجام» را که چند دهه استقلال و منابع اقتصادی کشور را به دست  ۱+۵ می‌­سپارد، به عنوان یکی از کارهای سیاسی ارزنده به ملّت ایران بفروشد و به قول معروف از مردم طلبکارهم هست.

دراین معامله که روح قرارداد «الجزیره» به سرپرستی مهدی بازرگان بر آن حاکم است و به گونه‌ی طلبکاری شکل فرهنگ اسلام‌زده ایران که «زرنگی آخوندی» نام دارد، اما به زبان حافظ «زهد و ریا» ست، به خوبی ملاحظه می‌شود.

آتش زهد وریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بیاندازو برو

این زرنگی (شکل فرهنگی) را درسه سطح می‌­توان دید که یکی مقصود آن «طلبکاری» و دو دیگری تفسیری است که در شکل «برجام» انتشار یافته است، در حالی که سه دیگر خاطره تاریخی‌ایست که ناآگاهانه „منظور نابخردانه رژیم“ را رسوا می­‌سازد. به این سطح سوّم توجه کنیم:

در طول مذاکرات برجام بسیاری ازکارهایی که ولایت فقیه در مورد اتمی شدن و کار موشک‌سازی انجام داده است ماهرانه منعکس نشده‌­اند. غالب این کارها در روزنامه‌­ها و خبرگزاری‌­های بین‌­المللی سال‌­های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۶ منعکس­‌اند و من نیز در مقاله­‌ای در کیهان لندن زیر عنوان „ابرهای سیاه بر فراز آسمان تهران“ به تفصیل شرح داده‌­ام.* البته این کار یک مانور دیپلماتیک در سطح بالا است. از این دید بایستی پذیرفت که آخوندها چیزی را که می‌­گیرند دیگر پس نمی­دهند؛ „من که باید ای ولله بگویم!“

بنیامین نتانیاهو مطالبی را در این مورد آورده است که از کم و کیف آن آگاه نیستم. اما مفسرین خبرگزاری­‌ها آنها را ظاهرا چون فعالیت‌­های پیش از برجام­ هستند مهم تلّقی نکردند. در حالی که آنچه پنهان نگهداری می­‌شود روزگاری (اگر این رژیم بماند) برای همه دردسر تولید خواهد کرد.

در اینجا دونکته مهّم مشاهده می­‌شود که خبرگزاری­‌ها به سرعت با هیاهوی بسیار از کنارش می‌گذرند. یکی چرا کشورهای بزرگ صنعتی که خودشان فاشیسم را چشیده و به زحمت از چنگ وی آن هم به مدد امریکا فرار کرده‌­اند با رژیمی که ۴۰ سال است به زور ترور و سرنیزه و کشتن و آسیب زدن به مردم خود بر صندلی قدرت نشسته، میل به معامه سیاسی– اقتصادی دارند و این معامله را با دو عذر،  یکی به نفع امنیت ماست و دو دیگر با معامله نیز دگرگونی می­‌تواند صورت بگیرد، توجیه می‌­کنند؟ نکته دیگر چرا کشورهای صنعتی حدود بیست سال به ایران مستقیم و یا غیرمستقیم همه وسایل و امکانات لازم برای اتمی شدن را فروخته‌­اند و اکنون با واهمه از ایجاد چنین قدرتی در ایران حاضر به مصالحه شده‌­اند؟!

به یاد بیاوریم که هانا آرنت و کارل وایسکر هر دو هر گونه معامله و مذاکره با فاشسیم را رد می‌کنند.این فاشسیم مذهبی را در انبوه روحانیتی که با کلاشنیکف پس از انقلاب اسلامی در خیابان‌های تهران رژه رفتند می­‌توان ملاحظه کرد. تعجب می­‌کنم از فلاسفه بزرگی چون „ یورگن هابرماس“، „پتر سینگر“، „دیوید پرشت“، „مارتا نوس بوآم“ و „میشائل ساندل“ که در یک چنین موضوع خطیری  سکوت اختیار کرده­‌اند.

به هر حال با این همه زرنگی آخوندی سخنان حسن روحانی رئیس فعلی جمهوری اسلامی ایران علیه وزیر خارجه امریکا نشانه عصبیت و واهمه‌ای‌ست که رژیم را لرزانیده است. این­ هم گونه‌­ای از تظاهر فرهنگی است که ناآگاهانه خود را بروز می‌­دهد. فرهنگ ترس، فرهنگ رُعب در برابر کسی بزرگتر از خود، فرهنگی که در هر جانوری به صورت یک غریزه تظاهر پیدا می‌­کند. او می‌­گوید: „دنیا امروز مگر می­‌پذیرد که امریکا برای جهان تصمیم بگیرد؟ کشورها استقلال دارند، برای منافع خودشان تصمیم می‌گیرند. البته آنها با فشار کارهایی را انجام داده‌­اند. ولی این منطق را امروز نمی‌پذیرند… کسی که کار جاسوسی می­‌کرده امروز می‌­آید و می‌­گوید شما آب سبک باید داشته باشید و آب سنگین نداشته باشید… به توچه مربوطه…“

ظاهر این سخنان بسیار متین و منطقی است. اما شما اگر یادتان رفته مردم یادشان نرفته که همین امریکا و همین جاسوس‌­ها شما را به ملّت ایران تحمیل کردند. امروز مردم شما را نمی­‌خواهند. نظام ولایت فقیه نظامی مورد پذیرش آنها نیست؛ شما مقبولیت ندارید و دولتی قانونی نیستید که بتوانید مردم را نمایندگی بکنید. ازهمه بدتر این نظام استقلال ایران را با همین آب سنگین و سانتریفوژهایی که در مناطق مختلف نصب کرده­‌اید و استخراج اورانیومی که تفاله‌­های آن محیط زیست را در ابوموسی، علی آباد، اراک، بندرعباس، بناب، بوشهر، دامغان، دورود، اصفهان، فسا، هما، کرج، لویزان، منظریه، مشهد، پارچین، قزوین، زغند، تبا، حاشیه کویر لوت، اردکان، نیشابور و… آلوده ساخته، بدون اجازه مردم، به خطر انداخته­‌اید. هیچ دولتی به اندازه دولت شما شهروندان خود را زندانی، شکنجه و فراری از کشور نکرده است. گورستان­‌های کشورهای بزرگ جهان پر از مزار ایرانیان ستم‌­کشیده و فراری از قداره­‌بندان شماست. شما شهرهای آباد ایران را به بیغوله مبدّل ساخته­‌اید. بیغوله­‌هایی که نه جای تنفس و نه جای زندگی انسانی است. کشوری که روزی برنامه برای توسعه و عمران داشت،  سال‌هاست که در انتظار برنامه‌­های پیشرفت اسلامی شماست که برای عدّه‌ای دانشگاهی آب و نانی شده  ولی عملأ یک قوطی بگیر و بنشان بیش نیست.

کسی هم نیست که بپرسد پیشرفت اسلامی چیست؟ واژه پیشرفت که یکی از مهمترین واژه‌­های اجتماعی است و معنی آن در سمانتیکش قرار دارد، مطلقا با آنچه در ایران می‌­گذرد خویشاوندی ندارد. اساسی‌­ترین خصلت پیشرفت تداوم است. مسئله­‌ای که ذاتأ در کار ولایت فقیه در این چهل سال دیده نشده است. اگر کارهایی که امروز برای کشور مسئله شده‌­اند، مانند آب سنگینی که به قیمت گزافی از کانادا خریداری شده و کارخانه‌­اش را هم جای غلطی ساخته­‌اند، به درستی ارزیابی شده بود، یعنی عواقب آن را سنجیده بودند (تداوم) امروز کسی نمی‌­آمد به شما امر و نهی بکند.

یکی از تئوریسین‌­های بزرگ سیاسی سده­‌یِ ۲۰ آلمان „کارلو اشمید“ می‌­گوید سیاست‌­های ویژه هر کشوری مثلا اولویت­ها و یا سیاست‌­هایی که درانتخابات تعیین‌کننده هستند مانند ملّی کردن صنعت نفت، اتمی کردن کشور، خریدهای کلان، بایستی نه تنها درچارچوب توان مملکت باشد، بلکه مضافا شایسته است آنها با سیاست‌­های کلّی کشور نیز هماهنگ باشند.

این نظر نه در مورد صنعت نفت و ملّی کردنش و نه در مورد مسائل اتمی کشورمورد توجه قرار گرفته است. درمورد صنعت نفت و شکست این برنامه کافی است بعد از حدود شصت و سه سال سود و زیانش را ارزیابی کنیم و ببینیم چند درصد درآمد آن نصیب توده­‌های مردم شده است (شاید یک درصد). اما زیان آن که امروز نابودی الیت جامعه و فرار مغزهای کشور به فرنگ بوده است با هیچ ثروتی جبران‌پذیر نیست.

در مورد مسائل اتمی وضع اسفناکتر است. در دوران شاه تازه کشور شروع کرده بود خودش را برای انرژی اتمی و استفاده از آن آماده کند. این کار آهسته آهسته بایستی با سیاست­‌های دیگر کشور هماهنگ می‌­شد. ما می‌­بایستی به فرهنگ برخورد با موّاد اتمی عادت می‌­کردیم، آنها و خصوصیاتشان را می­‌شناختیم. برای ما که از ایران فرار کرده‌­ایم مجهول است چند نفر و یا تا چه اندازه کسانی که در این ۲۵ سال گذشته با موّاد اتمی، کیک زرد، استخراج و آسیاب اورانیوم ، حمل و نقل این موّاد، کار با سانتریفوژ… مشغول بوده‌­اند آسیب دیده‌­اند و یا بعد آسیب خواهند دید. مسئول این آسیب‌­ها بدون شک در درجه نخست دولت است.

از طرف دیگر محمود احمدی نژاد اگر این نوع کارها را موتور پیشرفت در ایران می‌­شمارد لازم است بگویند تا به حال رآکتور پژوهشی امیرآباد چه کارهای پژوهشی مهمی را انجام داده که درجهت رفاه عمومی بوده است؟ چرا با وجود داشتن صنعت پتروشیمی هنوز که هنوز است  ایران ورقه‌­های پلاستیک معینی را از خارج تهیه می‌­کند؟ چرا با وجود دانشکده مهندسی و علم مواّد، ایران هنوز نمی‌­تواند موّاد لازم برای کارهای معینی چون هدایت امواج بسیار کوتاه یا نور را با کابل تهیه بکند.

از همه مهمتر ایران برای امر پیشرفت در صنعت هسته‌ای به هیچوجه نیاز به سانتریفوژ و عواقب آن یعنی آلودگی محیط زیست نداشت. همین رآکتور آب سنگین در اراک IR40 را ایرانی‌ها می‌توانستند خودشان بسازند (با اورانیوم طبیعی) و با آن یک دنیا علم و فن بیاموزند. اما ولایت فقیه متخصصان کشور را فراری داد و به همین دلیل مجبور به همکاری با کشورهای خارجی شد. تازه در قرارداد „برجام“ هم نمایندگان ایران نتوانستند وجود این رآکتور را حفظ کنید.

در آن زمان برخلاف گذشته کنترل از راه دور این گونه رآکتورها ممکن بود و پنهانی نمی‌شد از رآکتور در حال کار سوختش را بیرون کشید تا  پلوتونیومش را جدا کنند (برای ساختن بمب). اگر آژانس به ایران اعتماد می‌داشت مسلمأ در توافق برجام این رآکتور نمی‌توانست نقش مهمی داشته باشد.

در دوران محمدرضاشاه برنامه‌های پژوهشی زیادی برای پیشرفت کشور در دست کار بود از جمله ساختن تلفن لیزری، باتری­های جدید با عنصر „برلیوم“، خنک کردن درون تانک‌­ها با „اثر پلتیر“، „تولید آب در کویر“، „توسعه کار تحقیقی با „رزنانس مغناطیس هسته‌­ای NMR» و… همه این کارها را انقلاب اسلامی نابود کرد. اما چیزی جای آن نیاورد.

امروز دنیا وارد مرحله جدیدی شده است که تکنولوژی نام دارد. این دنیا دیگر دنیای کردگاری نیست، بلکه دنیای انسان است. نگاه کنید امروز به راستی آسمان و زمین یک آسمان و زمین دیگری است. نه تنها این، بلکه انسان و حیوان و گیاهش نیز آن نیست که می­‌شناختیم. پس اگر دیروز «امام» به کسی می‌­گفتند که ممکن بود آگاه به علم زمانه باشد و شاید می‌­توانست اداره کشور را به عهده بگیرد، امروز هیچ یک از روحانیون آگاه به علم روز نیست تا مدعی چنین مقامی باشند. از این گذشته دنیای تکنولوژی نه هدایت و رهبری می‌­خواهد و نه چنین مقامی را در خود پیش‌­بینی کرده است. چه خوب بود که روحانیت نیز جای خودش را که محترم است می‌­شناخت و به آن جایگاه می­‌نشست.

ملّت ایران، در وضعیت کنونی به هیچ کشور خارجی و هیچ کس و گروهی جز خودتان و نیروی همبستگی تاریخی خودتان نه اعتماد و نه دلبند باشید. هیچ سلاحی، حتی سلاح اتمی، با قدرت شما نمی‌تواند مقابله کند. برخیزید و برای آینده‌ای مطمئن، امن، پرآسایش و رفاه سکان اداره کشور را خود به دست بگیرید. نشان دهید که فرهنگ ایران هنوز هم فرهنگی مردمی، دادستان  و مادر همه فرهنگ‌هاست.
۲۳ مه ۲۰۱۸/ مونیخ

*Yossef Bodansky, defense & Foreign Affairs

*پروفسور دکتر نصرت واحدی فریدی فیزیکدن و استاد سابق ریاضی و فیزیک در دانشگاه صنعتی آریامهر («شریف»)، دانشگاه تهران و دانشگاه مونیخ دارای کتاب و مقالات فراوان در زمینه‌ی فلسفه و سیاست بر اساس پژوهش‌های ریاضی و فیزیک است.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=117154

2 دیدگاه‌

  1. خشایار

    با علاقه زیاد این نوشتار سودمند را خواندم. اشاره شما به اینکه ولایت فقیه متخصصان کشور را فراری داد و نابودی برنامه‌های پژوهشی و صنعت در حال رشد دوران پهلوی به نظرم درست است و کلید سرنوشت جاعش و با آن ایران را رقم می‌زند.
    شما به سوالی پاسخ میدهید که مرا سالها ست مشغول ساخته؛ چرا نظامی که قادر به طرح و تولید یک دوچرخه ساده نیست، انرژی هسته‌ای میخواهد؟ عموی من که از دانشجویان فنی سالهای اول انقلاب بود و انروزها دانشگاهها به حال و روز فعلی نیافتاده بودند تعریف میکند که در آن‌زمان به او و بقیه برای پروژه‌های پایانی کار روی یک دستگاه کنترل موشک پیشنهاد داده‌اند. ظاهراً صدور انقلاب با جنگ و کشت و کشتار از اول برنامه ملاها بوده است.

  2. خشایار

    مقاله فوق‌العاده خوبی بود.سپاس!

Comments are closed.